فرخ نگهدار در گفتگو با”اخبار روز”: دلم می خواست مثل بیژن…

0
1446

فرخ نگهدار در گفتگو با «اخبار روز»  

دلم می خواست مثل بیژن باشم!

• انتشار مقاله ی «فرخ نگهدار و تاریخی سراسر جعلی» در اخبار روز با واکنش های زیادی مواجه شد. آقای نگهدار در تماس با مسئولین اخبار روز نارضایتی شدید خود را از انتشار این مقاله ابراز داشت. اخبار روز بر اساس بی طرفی و تعهد مطبوعاتی خود، تصمیم به گفتگویی با آقای نگهدار گرفت که از طرف ایشان با استقبال روبرو شد. حاصل این گفتگو را در زیر می خوانید …

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
پنج‌شنبه  ٣ اردیبهشت ۱٣۹۴ –  ۲٣ آوریل ۲۰۱۵

انتشار مقاله ی «فرخ نگهدار و تاریخی سراسر جعلی» در اخبار روز با واکنش های زیادی مواجه شد. آقای نگهدار در تماس با مسئولین اخبار روز نارضایتی شدید خود را از انتشار این مقاله ابراز داشت. با توجه به بی طرفی و تعهد روزنامه نگاری، تصمیم به گفتگویی با آقای نگهدار گرفتیم که از طرف ایشان با استقبال روبرو شد.
توضیح این نکته را در حاشیه ی این گفتگو ضروری می دانیم که تاکیدات چندباره ی آقای نگهدار، برای آن که «اخبار روز» را هم راستا و هم نظر با نویسنده ی مقاله ی «فرخ نگهدار و تاریخی سراسر جعلی» قرار دهد و از جمله القای این نکته که تیتر مقاله ی فوق توسط مسئولین اخبار روز انتخاب شده و یا دستکم جهت گیری مثبتی نسبت به آن وجود داشته واقعیت ندارد. اخبار روز نظری در مورد نقش آقای نگهدار در تاریخ جنبش فدائی ابراز نکرده و خود را موظف به پاسخگویی در این مورد نمی داند. هدف ما از این گفتگو این بوده است که آقای نگهدار خود به اتهامات و سوالات مطرح شده پاسخ بدهد و نسبت افکار فعلی اش را با نظرات بیژن جزنی و حمید اشرف توضیح دهد.
این گفتگو را در ادامه می خوانید:

اخبار روز: اخیرا مقاله ای در اخبار روز انتشار یافت که مسائلی را در ارتباط با فعالیت های سیاسی شما مطرح کرده بود. در این ارتباط می توانید توضیح خلاصه ای از نحوه ی رابطه ی خود با بنیانگذاران فدائیان، بیژن جزنی، حمید اشرف و … برای خوانندگان ما بدهید؟

فرخ نگهدار: این اولین بار نیست که افرادی که تعلقی با تاریخ فدایی نداشته اند درباره این تاریخ اظهار نظر کرده اند. اما به نظر میرسد این اولین بار است که خود پاره ای از تاریخ فدایی بوده اند، از جمله برای مسوولین اخبار روز، در باره حقایقی که همه فدائیان، اعم از اکثریت یا اقلیت، در پنجاه سال اخیر پیرامون آن توافق داشته اند، به دنبال حرف های برخی کینه ورزان نسبت سازمان اکثریت، شک و تردید می کنند.
من از سال ها قبل گاه به گاه در باره نحوه ارتباط خود با بنیان گذاران فدائیان، بیژن جزنی، حمید اشرف و … به تفصیل یا به اجمال نوشته ام و یا گفته ام. و همیشه گفته ام و نوشته ام که با کمال میل همیشه و همه جا آماده ام به هر پرسشی در باره این نوشته ها و گفته ها پاسخ گویم. نشریه اخبار روز نیز از شمول این گفته نه تنها خارج نیست، بلکه نظر به بستگی آن با تاریخ فدایی مقدم نیز هست.
مطابق سنت روزنامه نگاری تیتر و سوتیتر هر مقاله از اختیارات سردبیر است. شما در نشریه خود تیتر کرده اید: «فرخ نگهدار و تاریخی سراسر جعلی». هیچ روزنامه نگاری نیست که سردبیری هیچ ظنی به صحت خبر نداشته باشد اما آن را تیتر کند. اگر نگویم سردبیر این حرف را درست میدانسته که تیتر کرده باید بگویم در آن مواردی دیده که در عدم صحت آن تردید است.
گرچه از پیدایش این تردیدهای دیرهنگام در ذهن شما شگفت زده ام، اما شما را درک می کنم و می فهمم که چرا و چگونه ممکن است اختلاف در خط مشی سیاسی برخی یقین های تاریخی را هم در برخی اذهان متزلزل کند و دلایلی برای تردید در صداقت در رفتار یک دیگر در ذهن ما شکل بگیرد.
راه از میان بردن این تردیدها نه فرار است و نه دشنام پراکنی. راه درست این است که قبل از هر چیز به سوال ها و ابهام ها به طور مشخص پاسخ گفته شوند.
یقین دارم که بسیاری از آنچه که در سوال شما امده است در مقالات و گفتارهای قبلی من آمده اند. نام و آدرس چند نمونه از آن کارها را در زیر آورده ام.
نمی دانم این خیال تا کجا راست است.
asre-nou.net
پانزده سال پیش بر تبه های اوین
نخستین دیدار – آخرین دیدار
به مناسبت چهلمین سالگرد ترور بیژین جزنی و همرزمان
www.facebook.com
در باره کتاب «چریک های فدایی خلق»
www.iran-emrooz.net
مصاحبه با شهلا بهاردوست در باره خاطرات با حمید اشرف
www.youtube.com
خط مشی فداییان و حکومت پهلوی
www.bbc.co.uk
می دانم که از من چندین و چند نوشتار و گفتار دیگر هم در این مورد هست.
چنانچه نکته ای در این نوشتارها و گفتارها روایتی را متناقض یا دچار ابهام یافتید، برایم بنویسد و من سهل تر قادر خواهم شد در آن باره بیشتر توضیح دهم. منتظر سوال های مشخص شما هستم.

اخبار روز: آقای نگهدار، ما را به «تردید نسبت به تاریخ فدایی» و «تزلزل در برخی یقین های تاریخی» متهم کردید. این اتهامات از کجا می آید؟ انتشار یک مقاله که «تردید»هایی را درباره ی شما مطرح کرده است؟ شما خود و آن چه را که در مورد خود می گویید جزیی از «یقین های تاریخی» فدائیان می دانید؟ آیا کسانی که «هیچ ارتباطی با تاریخ فدایی نداشته اند» حق نقد این تاریخ را ندارند و این تاریخ باید به صورت «خانوادگی» نقد و بررسی شود؟

فرخ نگهدار: بهتر است اول من بدانم که شما در چه چیز تردید کرده اید و یا کدام سوال یا ابهام را در مورد گذشته دارید. اگر چنانچه توضیح دهید در باره کدام مسایل تردید یا ابهام دارید قطعا جواب خواهم داد. فقط لطفا مشخص کنید سوال، ابهام، یا تردید شما به کدام واقعه یا روایت بر می گردد. مساله «حق نقد تاریخ فداییان» نیست. مساله این است که کسی مدعی شده فرخ نگهدار تاریخ فداییان را جعل کرده و شما هم آنرا منتشر کرده اید. پس دست کم این است که شما نکات مطرح شده در این مقاله را قابل بحث می دانید. لطفا آن نکات را روشن کنید. موضوع این پرسش و پاسخ روشن کردن مواردی است که از نظر کسی «تحریف تاریخ فداییان» است. من باید بدانم شما در باره کدام روایت ظن جعل یا تحریف دارید.

اخبار روز: جالب است آقای نگهدار! شما ما را متهم به «تردید» و «تزلزل» کرده اید… بنابر این لطفا مواردش را هم خودتان شرح دهید…

فرخ نگهدار: همانطور که گفتم شما تیتر زده اید «فرخ نگهدار و تاریخی سراسر جعلی». اگر این حرف را خلاف می دانید تصریح کنید تا همه بدانند. اگر در باره صحت آن یقین دارید، پس لطفا از ادعاهای مطرح شده دفاع کنید جواب خواهم داد. اگر شما در باره صحت این قضاوت سوال یا تردید دارید لطفا مواردی که برای شما سوال است را تصریح کنید جواب خواهم داد.

اخبار روز: شما با توجه به این که خود را از قدیمی ترین یاران بیژن جزنی و حمید اشرف می دانید، تا به حال چندین مرتبه مطرح کرده اید که آگر آن ها زنده بودند، همین راهی را می رفتند که شما رفته اید. چنین ادعایی از جمله موضوعات چالش برانگیز است. هیچ یک از جریانات چپ، گروهای چندگانه فدائی “اقلیت”، “اکثریت” و…تا به حال چنین ادعایی نکرده اند، چرا شما چنین ادعایی را مطرح می کنید؟

فرخ نگهدار: گاهی اوقات کم دقتی و بیشتر اوقات «اختلاف در خط مشی سیاسی» موجب برداشت های اشتباه از حرف دیگری می شود. من مطمئن هستم که هیچ گاه نگفته ام «اگر آنها زنده بودند همین راهی را می رفتند که من رفتم.» اگر شما تمام نوشته هایم را بگردید چنین حرفی پیدا نخواهید کرد. و اگر پیدا کردید من یک «پوزش خواهی، اظهار تاسف و تصحیح» به شما و به همگان بدهکار خواهم بود. از شما انتظار دارم مرا در پیدا کردن خطای احتمالی ام یاری کنید.
اما صادقانه می گویم، هیچ گاه نبوده است که من در تصمیم گیری های حیاتی به این نیاندیشیده باشم که اگر بیژن بود چگونه می دید و چگونه واکنش نشان می داد. به خصوص در دوران های منتهی به انقلاب و پس از انقلاب این خیال که اگر بیژن بود چه می کرد لحظه ای هم مرا رها نمی کرد.
در آن روزها و امروز نیز برای من بسیار سهل بوده است که بفهمم اگر بیژن بود چه کارها، چه تصمیم هایی را نمی گرفت. اما این که او در روندهای فرابغرنج و بس تو در توی پس از انقلاب واقعا چه می کرد، نه تنها برای من، که برای هیچ کس شناخته نیست. ایکاش شناخته بود.
برای من بسیار سهل است که اگر بیژن بود در روندهای منتهی به انقلاب طرفدار سرنگونی کامل حکومت شاه باقی می ماند.
برای من بسیار سهل است که باور کنم که اگر بیژن بود به توسل به قهر علیه حکومت برخاسته از انقلاب دست نمی زد. فکر کنم برداشت امروزی و همگانی فداییان، اعم از اقلیتی یا اکثریتی، در این مورد مشترک باشد.
برای من اصلا سهل نیست که ببینم اگر بیژن بود و یورش دهشتناک اقشار سنتی علیه اقشار مدرن شهری کدام تدبیر را برای جلوگیری از خونین تر نشدن صحنه توصیه می کرد. اما با شناختی که من از بیژن دارم به روشنی باور دارم که بیژن کسی نبود که خیال کند اگر این صحنه خونین شود تناسب قوا به سود اقشار مدرن شهری است. فکر کنم در این تحلیل همه رفقای اقلیت و اکثریت توافق نظر دارند. اما دست کم برای من شناخته نیست که بیژن برای جلوگیری از این تقابل کدام استراتژی، و کدام تاکتیک ها، را توصیه می کرد.
برای من بسیار سهل است که بفهمم در دوران حدت یابی اختلاف اقلیت و اکثریت بیژن نه به شیوه اقلیت رفتار می کرد و نه به شیوه اکثریت. اگر بیژن بود بسیار بعید بود که شاخه های اصلی شاگردان او، چه در جناح اقلیت بودند و چه در اکثریت، او را ترک کنند. من موثرترین چهره های اقلیت (به جز توکل) را خیلی خوب می شناسم، و از ارادت عمیق آنان به بیژن مطلعم. موثرترین کادرهای اکثریت نیز همیشه در وجود خود چنین تعلقی را حس کرده اند. همه ما او را و حسن ضیاء ظریفی را قبول داشتیم. من در تمام این ۵۰ سال حتی برای یک لحظه هم نتوانسته ام تصور کنم که اگر بیژن بود – اگر حمید و احمد و عزیز و سعید و حسن عباس و محمد بودند – من یا دیگر مسوولین اکثیریت، راه خود را از آنها جدا می کردم. من همین شناخت را از حیدر، حمید، مصطفی، همایون، پرویز، حماد، مستوره، و بسیاری از فداییان اقلیت دارم. آنها بسیار بعید بود که به بیژن پشت کنند.
در تمام طول این نیم قرن همیشه و همه جا ذهن من بیژن را رفیقی داناتر، باهوش تر و مجرب تر از خود دیده است. او شخصیتی بود بس همه جانبه تر از من و از بقیه همراهان، برای او زندگی و مبارزه عرصه ای بس گسترده تر و متنوع تر از درکی بود که من و بقیه ما در ذهن داشتیم. او در فلسفه و شعر و نقاشی و تئاتر و موسیقی و ورزش و فیلم و تاریخ زمانی تبحر داشت که هنوز به نیمه راه زندگی نرسیده بود. او توان این را داشت که عشق بورزد، همسری کند، پدری کند، شغل داشته باشد، و در عین حال خود سازی، سازمانگری و رهبری کند. این من بودم که دلم می خواست مثل بیژن باشم. همیشه دلم می خواست.

اخبار روز: این پرسش که اگر بیژن جزنی و حمید اشرف تا امروز مانده بودند چه سمت گیری سیاسی را انتخاب می کردند و به کدام سو می رفنند، پرسشی است که احتمالا هیچ وقت پاسخی برای آن وجود نخواهد داشت. شاید بهتر این باشد که بیژن جزنی و حمید اشرف را همان گونه که بودند و مواضع و عملکردشان نشان می دهد مورد ارزیابی قرار دهیم. در این صورت آقای نگهدار، به جز یک تاریخ مشترک و احتمالا احساس مثبتی که همه ی فدائیان نسبت به این دو رهبر خود دارند، چه چیز امروز ِ شما را با افکار و اندیشه های بیژن جزنی و حمید اشرف به عنوان انقلابیونی رادیکال و کمونیست که خواهان براندازی حکومت استبدادی بودند پیوند می دهد؟

فرخ نگهدار: من و شما و دیگر فداییان از روزی که شروع کردیم همه انقلابی بودیم و مارکسیسم لنیینیسم راهنمای عمل ما بود. تنها بیژن و حمید نبودند که چنین بودند. همه چنین بودیم. همه معتقد به نقش محوری سلاح در مبارزه سیاسی بودیم. ما هیچ کدام به امکان اصلاح در نظام سیاسی، به امکان تغییر در رفتار حاکمان، به نقش جامعه مدنی و آزادی مخالفان سیاسی اعتناعی نداشتیم. در آن دوران ما همه حکومت را در شاه خلاصه می دیدیم و سرنگونی او را یگانه راه نجات مردم و کشور می پنداشتیم. همه ما جهان را جهانی تقسیم شده میان دو بلوک می دیدیم و یک بلوک را در مقابل خود و دیگری را در کنار خود می دیدیم.
همه ما وقتی شروع کردیم در اوان نوجوانی بودیم و حالا سن متوسط ما حدود 60 و بیشتر است.
تصور من این نیست که اگر بیژن و حمید امروز در میان ما بودند در همان فقسی مانده بودند که ساخته بودیم. با شناختی که از آنها دارم محال بود که آنها اعتبار آیه های مقدس را بیش از اعتبار چشم ها و گوش های خود تصور کنند. به یقین جای آنها نیز در کنار بقیه همین بازماندگان از طوفان های دهه 40 و 50 شمسی بود. من نمی توانم بیژن و حمید را امروز در مسیر دیگری، جز در مسیر همین تحول فکری بدنه اصلی فداییان خلق تصور کنم. اگر کسانی باشند که فکر کنند بیژن و حمید و دیگر بنیان گذاران جنبش فدایی در جایی در خارج از جای امروزین طیف کادرهای اصلی اقلیت و اکثریت قرار می گرفتند، اگر کسانی باشند که تصور کنند بیژن و دیگر جانباختگان در همان چارچوب های نظری آن روزین اسیر می ماندند، به یقین در حق این عزیزان جفایی نابخشودنی مرتکب شده اند.
اگر کسی چنین فکر کند بیشتر ترحم و تاثر مرا نسبت به خود برخواهد انگیخت. آری. قبول دارم که هنوز هم موجوداتی انسانی در گوشه و کنار ممکن است پیدا شوند که یا به علت درماندگی در فهم تحول، یا به خاطر از ترس قبول مسوولیت، یا به خاطر یک تعلق عاطفی شدید، خود را از توجه به واقعیت و از تطبیق عمل سیاسی با زمان معاف می کنند. این درماندگی اما فقط رقت آور نیست. گاه بس گزنده نیز هست.
مهم ترین شکاف در جنبش فدایی، شکاف میان اقلیت و اکثریت بود. در ابتدا یک سوی این شکاف خواهان شکوفایی شد و سوی دیگرش سوی سرنگونی رفت.
دیری نپائید که شکوفایی خواهان به سرنگونی طلبان پیوستند. اما این هم دیری نپائید. آنها باز سرنگونی طلبی را رها کردند و خود طیفی شدند همه نافی قهر و حامی تغییر مسالمت آمیز و تدریجی اوضاع کشور در سمت دموکراسی. شاخه دیگر نیزگرچه چند صباحی دیرتر بر سر سرنگونی ایستاد، اما امروز بخش بزرگی از آنان، از سرنگونی طلبی دست کشیده و کمابیش هر دو شاخه در یک مسیر رکاب می زنند.
بدین ترتیب فداییان اقلیت و اکثریت، که روزهای سرخوش انقلاب را همه با هم جشن گرفتند، در آستانه روزهای پردهشت دهه 60 علیه یک دیگر برآشفتند، و پس آنگاه با پیدایی جرقه های امید در دهه 70، از پی درس گیری از تلاطم های تلخ و شیرین دهه های 70 و 80، اکنون باز از نو خود را آشنای دیرین یک دیگر یافته اند.
و این یگانگی در آغاز و در فرجام با صدای بلند می گوید که گذر از این همه رنج ها و بدگمانی ها هیچ ضرور نبود. آری. با تدبیر و اعتباری که بیژن داشت و حمید داشت و دیگران داشتند، بس محتمل تر بود که جنبش فدایی یک پارچه بماند و بی هیچ پنجه کشیدنی به روی خویش.
می پرسید: «چه چیز ما را با افکار و اندیشه های بیژن جزنی و حمید اشرف به عنوان انقلابیونی رادیکال و کمونیست که خواهان براندازی حکومت استبدادی بودند پیوند می دهد؟»
با این که ذات سوال نوعی تاثر همراه با شفقت را در ذهن نسبت به پرسشگر تولید می کند، با این همه پاسخ کاملا محرز است: بیژن جزنی و حمید اشرف و دیگر یارانی که 40 سال پیش روی تپه اوین گلوله باران شدند، اگر بودند، محال بود که در جایی جز آنجایی که همه ما ایستاده ایم بیاستند. جای آنان نه در شورای مقاومت ملی ایران بود، نه در نهضت مقاومت ایران، و نه در شورای ملی ایران. بس محتمل تر بود که ما سازمان فدایی را پاره نمی کردیم و همه پاره ای از تن هم می ماندیم.

اخبار روز: شما باز بیژن جزنی و حمید اشرف را «تفسیر» کردید. این تفسیر می تواند از سوی هر کسی به گونه ای باشد. سوال را به صورت دیگری مطرح می کنم. کسانی را که امروز در رژیم ولایت فقیه، همچنان انقلابی، رادیکال، کمونیست و به تعبیر شما «برانداز» مانده اند، چگونه توصیف می کنید؟ آن گونه که در پاسخ پیشین آمده «رقت آور»؟ شما امروز با این افراد چه مناسباتی برقرار می کنید؟

فرخ نگهدار: من بیژن را تفسیر نکردم. شما از من پرسیدید چرا فکر می کنی که اگر بیژن و حمید بودند به همان راهی می رفتند که تو رفتی. پاسخ گفتم: خیر. من چنین حرفی نزده ام و نمی زنم. نظر به تاثیری که بیژن در ذهن من داشته همیشه در تصمیم گیری های حساس فکر کرده ام اگر بیژن بود چه می کرد. یک حرف دیگر هم زدم. از رزمندگان جنبش فدایی نیمی جان باختند و نیمی جان به در بردند. من یقین دارم که اگر آن نیمه جان باخته می ماند و این نیمه جان بدر برده بر خاک می خفت باز هم تغییر عمده ای در در دیدگاه ها و طرز فکرهایی که امروز چهره و هویت جریان اصلی فدایی را تعریف می کند پدید نمی آمد. شاید تا حدود یک سال دیگر معنای این حرف من مشخص تر شود. بدنه اصلی جریان اقلیت و بدنه اصلی جریان اکثریت در مسیر وحدت اند. البته کسانی هم هستند که می دانم با این وحدت مخالفند و خود را بیرون از آن قرار می دهند. موضوع اصلی اختلاف هم شعار سرنگونی است. روندهای سیاسی در کشور مسیر دیگری را طی می کنند. در عرصه خارجی دیپلماسی هر زمان قوت بیشتری می گیرد و در عرصه داخلی روندهای انتخاباتی و فعالیت های مدنی (مطالباتی) جای بازتری پیدا می کنند. شعار سرنگونی را تحولات منطقه و بلوغ مردم ایران به حاشیه رانده است. توصیه من به این عزیزان این است که خود را به حاشیه نرانند.

اخبار روز: بعد از انتشار مقاله ی «فرخ نگهدار و تاریخی سراسر جعلی» فشار زیادی متوجه ی «اخبار روز» شد. آیا فکر می کنید که رسانه های مستقل باید مجبور به رعایت ملاحظات و خطوط قرمز شخصیت ها و احزاب سیاسی باشند؟

فرخ نگهدار: نه اصلا چنین فکر نمی کنم. شما هم می دانید که من از ۲۵ سال پیش به این سو با رسانه حزبی مخالف بوده ام از استقلال سردبیر در تصمیم سازی و مدیریت رسانه دفاع کرده ام. شما می دانید که تاسیس اخبار روز مرا خوشحال کرد. من قدر کار شما را می دانم. زحمت می کشید.
سردبیر حق دارد در نشریه تحت مسوولیت خود هر مقاله ای را که صلاح میداند منتشر کند یا نکند. سردبیر وقتی تصمیم به انتشار گرفت حق دارد و باید برای مقاله تیتر و سوتیتر بگذارد و آن را با نویسنده همآهنگ کند.
اما هر سر دبیر – علاوه بر این حقوق – مسوولیت هم دارد. سردبیر مسوول است در برابر اعتراض ها یا فشارهایی که از خارج بر او وارد می شود پاسخگو باشد. سردبیر باید از تصمیم های خود دفاع کند. فقط در دیکتاتوری ها سردبیرها حق دارند هرچه را که به صلاح خود می دانند، حتی اگر یقین کنند که پوچ و سراسر جعل، منتشر کنند و به هیچ کس هم در باره تصمیم خود پاسخگو نباشند.
کار سردبیر بس دشوار و پر مسوولیت است. دشوارترین کارها در روزنامه نگاری تمیز «خبر» از «نظر» و تمیز «دعوی» از «داوری» است. سردبیر خوب کسی است که بیرحمانه میان خبر و نظر و میان دعوی و داوری خط مرز می کشد. سردبیر خوب کسی است که حداکثر سرسختی را در زمینه نشر اخبار و دعاوی از خود نشان می دهد و به قول معروف «مو را از ماست می کشد». سر دبیر خوب کسی است که برای خبر منبع موثق و برای دعوی سند و مدرک می خواهد. در عین حال سردبیر خوب کسی است که وقتی از جهت درج خبر و دعوی مطمئن شد که به مسوولیت خود عمل کرد، آنگاه در زمینه درج نظر و داوری گشاده دستی نشان دهد و به ویژه از پیآمدهای آن نهراسد.
برای شما آرزوی موفقیت دارم. ممنون از مصاحبه.

لینک به مطلب ایرج مصداقی: فرخ نگهدار و تاریخی سراسر جعلی: چگونه جنبش فدایی، بیژن جزنی و حمید اشرف قربانی شده‌ان

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید