مهرداد ساغرچی: پنجاه سالگی نسلی که سوخت

0
810

پنجاه سالگی نسلی که سوخت

مهرداد ساغرچی، ایران فانوس، شانزدهم سپتامبر ۲۰۱۵:… به مناسبت سوختن نسلی که با شعارهای پر طمطراق و پر لعاب مجاهدین در مسیری بی بازگشت رفته و تمام انرژی و جوانی و نیروی خلاقش به چاه باطل تفکرات مردی رفت که در هیچ بزنگاه مهم در صحنه نبود. آری صحبت از دزدی یک نسل به نام آزادی و دموکراسی است. صحبت از به مسلخ فرستادن یک نسل با وعده های تو خالی ست. سخن از درد یک نسل است …

لینک به منبع

پنجاه سالگی نسلی که سوخت

به مناسبت سوختن نسلی که با شعارهای پر طمطراق و پر لعاب مجاهدین در مسیری بی بازگشت رفته و تمام انرژی و جوانی و نیروی خلاقش به چاه باطل تفکرات مردی رفت که در هیچ بزنگاه مهم در صحنه نبود. آری صحبت از دزدی یک نسل به نام آزادی و دموکراسی است. صحبت از به مسلخ فرستادن یک نسل با وعده های تو خالی ست. سخن از درد یک نسل است که جوانی و زندگی خود را بر هیچ داد. نسلی که مجاهدین با نام و آرم خودش به قربانگاه فرستاد، نه کار یک تشکیلات بلکه دقیقا کودتای مسعود رجوی به بزدلانه ترین شکل ممکن در درون سازمان بود.

البته مسعود رجوی از مربیان خودشان در جریان انشعاب کمونیستی به طور کامل تقلید کرد، از سر به نیست کردن کسانی که حدس میزد به صدها دلیل مختلف برای هدایت سازمان صلاحیت دارند، دزدیدن همسرهمرزم که همچنان که رهبر انشعابی جریان کمونیستی با کار مخ زنی روی همسر احمد احمد از(اولین سران مجاهدین تا به عقد در آوردن همسر نامبرده به رهبر جریان کمونیستی تماما تقلیدی از رهبران قبلی خودش بود. رجوی در تمام سالیان برای زنده ماندن از هیچ کاری فروگذار نکرد و با نشان دادن فرومایگی خودش از همسر همرزم خودش نیز نگذشت. در حالیکه هنوز زمان اندکی از مرگ همسر اولش نگذشته بود! به راستی همه اینها تهمت است یا یک واقعیت تاریخی که هیچ یک از مجاهدین نمیتوانند آنرا تکذیب کنند. چرا که فقط با معنی دیگری از این اتفاقات سعی در سفید کاری و بهتر بگویم پیغمبر سازی از کارهای رجوی بکنند. جنبشی که به دست مسعود رجوی افتاد، از آغاز در هیچ مرحله ای به سود مردم ایران نبود و از ابتدا با سر به زیرآب کردن سایر گروهها با حیل مختلف سعی در تک قطبی کردن اپوزسیون کردند و با این کار همه امکان فعالیت را از سایر گروهها گرفته و برای رسیدن به قدرت از هیچ کاری فروگذار نکردند و با شیطان هم، هم کاسه شدند. با رفتن در پناه دشمنی که در جنگ با ایران بود نشان دادند تنها به یک هدف میاندیشند و آن هم قدرت است و بس. مجاهدین از بعد انقلاب ۵۷ هرگز در هیچ شرایطی در کنار مردم ایران نبودند و اگر ادعای آنرا دارند، بهتر است برای هواداران خودشان سخنرانی کنند.

از لحاظ تشکیلاتی، سازمان مجاهدین یک شکست کامل ایدیولوژی و استراتژیک محسوب میشود. از لحاظ سطح مناسبات با یک دیکتاتوری به شدت سرکوبگر افراد تبدیل به ماشین های بی اراده و بله قربان گو کردند و نتیجه اش عقب ماندگی این نسل از تمام اتفاقات داخلی و بین المللی شد و برای فهم موضوع، کافی است به تحلیل های بالاترین مسولین مجاهدین و رهبری آنها نگاه کنید و گوش دهید متوجه میشوید با چه افراد شیرین مغزی طرف هستید.

از لحاظ حقوق انسانی که تا به امروز هنوز کسی پیدا نشده بگوید چه حقی را به اعضای خود در بیست سالی که در عراق زندانی فرقه بودند قایل بودید و اگر بودید، همانا حق بیگاری بدون چرا و چون بوده است.

از لحاظ حقوق زنان که دیگر گل کاشتند. با تبدیل زنان به رباطهای بی مغز و دادن کارهایی که به هیچ وجه آمادگی انجام آنرا به لحاظ آموزشی و تئوریک نداشتند متوجه میشدی یک عروسک خیمه شب بازی برای اهداف رجوی هاست. زنانی که با از دست دادن تمام دارایی خود دیگر راه پس و پیش ندارند و مجبورند باقی عمر را در حصار فرقه بگذرانند.

در پایان سازمان مجاهدین یک شکست کامل پیشنیه جنبشهایی که ادعای آزادی و دموکراسی داشتند محسوب میشود هر جا که مجاهدین خودشان را با جنبش میرزا کوچک خان یا ستار خان مقایسه میکنند، یک حرف پوچ و بی محتوایی است که هرگز هیچ کودکی را حتی نمی فریبد، مگر هواداران سازمان.

دور نیست که جواب همه اتهامات و برچسب هایی که به جرم مخالفت و انتقاد به مجاهدین و عملکرد پنجاه ساله شان زده اند را در دنیای عینی و عملی پس بدهند.

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید