محمد رضا روحانی: رهبر عقیدتی برادر مسعود می‌ترسد و می‌ترساند

0
1637

رهبر عقیدتی برادر مسعود می‌ترسد و می‌ترساند

محمد رضا روحانی، پژواک ایران، سوم نوامبر ۲۰۱۵:…  در این میان نقش تعیین کننده رهبر عقیدتی است که سمت و سوی قضیه را تعیین می‌کند. این اردوگاه در عراق نه محل ترانزیت و موقت است، نه زندان است و نه قتلگاه. این جا یک اشرف است و رهبر فرموده‌اند ۱، ۲، ۱۰۰، هزار اشرف می‌سازیم. این‌جا رزمگاه است. رزمندگان را باید مسلح کنند. اگر خانواده‌ها، ایرانیان،‌دوستان یا منتقدان مجاهدین بپرسند آقای رهبر عقیدتی چه کسی آن‌ها را مسلح کند؟ چرا مسلح کند؟‌چگونه با چه عده و عده‌ای مردمی که یک سوم آن‌ها مصدوم ومعلول هستند و غالب بقیه هم کهنسال و بیمارند به جنگ بروند؟ از چه راهی؟ با چه کسی؟ و اصلا لزوم اقامت قریب ۲۲۰۰ نفر در آن شرایط و در آن محل چیست؟ با چه چشم‌اندازی؟ و و و ، باید منتظر توپخانه مبارکه حضرت باشد. سؤال در «اسلام ناب بی طبقه توحیدی» حرام است. صرف این فعل هم ممنوع است. پس صیغه‌ی مفعول یعنی مسئول هم ندارد و الا ….

لینک به منبع

رهبر عقیدتی برادر مسعود می‌ترسد و می‌ترساند

محمدرضا روحانی

دریغا

با اندوه، دریغ و درد، یکبار دیگر برای وصف‌الحال «در این بن‌بست» باید به سراغ شاعر شاعران، زنده‌یاد احمد شاملو رفت و در غربت سنگین ، غریبانه نجوا کرد:‌

روزگار غریبی است نازنین

ابلیس پیرو زمست

سور عزای ما را به سفره نشسته است

مردادماه سال ۹۲ با همکار ارجمندم زنده یاد هوشنگ عیسی‌بیگلو سنگ صبور پناهندگان ایرانی، دکتر کریم قصیم رزمنده دلیر راه آزادی و نگارنده در فراخوانی بر ضرورت همراهی ایرانیان برای نجات پناهندگان اشرف و لیبرتی که «در معرض انتقام‌جویی خونریزان مسلط بر میهن هستند»‌ تأکید کردیم.

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-54773.html

چند روز بعد در حمله به اشرف ۵۳ نفر را کشتند و شش زن و یک مرد را ربودند. باز هم در میان سوگواری و همدردی برای آن که «همگی از جهنم میزبان میهمان کش رهایی یافته و به کشورهای امن بروند» از همه ایرانیان درخواست کمک کردم.

«آه دل و آرزو»

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-55053.html

متأسفانه آن‌چه البته به جایی نرسد فریاد است. چهار روز پیش خبر «حمله جنایتکارانه موشکی به لیبرتی» را دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران طی اطلاعیه‌ای منتشر کرد

http://darichehzard.blogspot.co.uk/2015/10/blog-post_32.html

هرچند رهبر عقیدتی از ورود ایرانیان به دفاع از حقوق پناهندگان لیبرتی بیزار است و مردم خودی و مطیع می‌خواهد. دیگران را نمی‌بیند و نمی‌خواهد. نخودی‌ها، سرخودی‌ها و بی‌خودی‌ها از رهبری «انرژی می‌گیرند» وعدمش به ز وجود.

هنوزِ، امروز، مثل دیروز است. بوق‌های فراوان رهبر عقیدتی گوش فلک را کر می کنند. آزمایشگاه مدرن ایدئولوژیک جامعه بی‌طبقه توحیدی در بخش اشک شناسی، انواع اشک از مار، وزغ، افعی، تمساح، ماهی، گرگ، موش، خوک و البته شیر نر را مورد آزمایش قرار می‌دهد. می‌تواند سره را از ناسره جدا کند و دانشجوی خط امام افشا کن افشاکن.

حتی «دلت را می‌بویند» و مغزت را تا بالا بیاوری و ببینند «تهش چیه» و اشک تمساح چرا در آمد؟

با این که گفته‌اند آزموده را آزمودن خطاست ولی من وظیفه اخلاقی و انسانی دارم تا با دریغ و درد بگویم با بازماندگان همدردم و سوگوار.

اردوگاه موقت، زندان، قتلگاه یا رزمگاه

آمری این جنایت سازمان یافته ضد‌بشری، رهبر عقیدتی ارتجاع سرطانی مسلط بر میهن ما، سیدعلی خامنه‌ایست. این حمله جنایتکارانه و ددمنشانه به پناهجویان غیرنظامی، بی سلاح و بی دفاع، در اردوگاهی محصور، تحت تسلط و مراقبت شبانه‌روزی مأمورین نظامی تا دندان مسلح دولت عراق است. حمله اخیر در پی سلسله تهاجمات مسلحانه‌ایست که طی شش سال گذشته بیش از ۱۳۰ کشته و حدود هزار زخمی ، مصدوم و معلوم به جا نهاده است. می‌دانیم که برپایی اردوگاه لیبرتی دستاورد توافق خانم رجوی است با نمایندگان دولت آمریکا عراق و ملل متحد. هدف اعلام شده از تأسیس این اردوگاه دور شدن از خطرات تهاجم آشکار نظامیان عراقی و همدستان سپاه بدر و قدس خامنه‌ای علام شده بود. قرار بود که ساکنان اشرف در این محل به طور موقت سکونت کنند. دولت عراق امنیت آنان را به عهده داشته است. ملل متحد بر حفظ حقوق این «جابه جا شدگان اجباری» از اشرف نظارت کند. دولت آمریکا تضمین کننده تعهدات دولت عراق باشد. کمیسیاریای عالی پناهندگان در قالب تعهدات بین‌المللی خود به امور اداری انتقال این پناهجویان به کشورهای امن و در حدود امکانات خود بپردازد. خانم کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا هدف این تمهید را در دو کلمه بیان کرد «سیفتی اند سکوریتی» – سلامتی و امنیت.

تکلیف عراقی ها که معلوم است. موفق الربیعی همدست مالکی هم صراحتاً‌ گفت «حرف اول را در عراق سلیمانی می‌زند»

می ماند خانم رجوی و همکاران او که غالباً‌ این محل را زندان می‌نامند. می‌خواهند که این اردوگاه به عنوان اردوگاه پناهندگی و تحت پوشش ملل متحد باشد و امنیت ساکنان حفظ شود. تمام فعالیت‌های (جی اس) جنگ سیاسی و «اربی» روابط بین‌المللی آنان هم در همین محور می‌چرخد. صحبتی از انتقال در صدها کنفرانس، سخنرانی، تظاهرات، تبلیغات، راهپیمایی‌ها و کهکشان‌های صد‌هزار نفری آنان یافت نمی‌شود. چرا؟ رهبر اهل «رزم»‌است. یک اشکال کوچک وجود دارد. طرف دعوا بی‌انصاف و جلاد است. عراق به لشکر رهبر عقیدتی اسلحه نمی‌دهد و رزمگاه بی اسلحه است و بی دفاع و بدون «رهبر» ظالمانه تر آن‌که دولت عراق اجازه نمی‌دهد در خاکش اردوگاه تحت حاکمیت ملل متحد وجود داشته باشد و کلاه‌آبی‌‌ها بیایند. اصلاً اگر هم اجازه بدهند دبیرکل ملل متحد که نمی‌تواند در کل عراق امنیت ایجاد کند.

یکی از گناهان قدیمی من و ما این بود که بر این باور بودیم که باید رفتار و گفتار ما همراه نفرات ایران و جهان روزآمد و منطبق با دگرگونی‌های میهن شود. مثلاً نویسنده این سطور معتقد است که «ایها‌الناس لیبرتی زندان نیست کشتارگاه است»

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-52920.html

البته هر کس به اوامر رهبر عقیدتی تسلیم نباشد نوکر رهبر معظم ولی مطلقه فقیه است.

هرکه گریزد در خراجات شاه بارکش غول بیابان شود

ارزش تعارفات

وقتی آدم‌های بی‌دفاع غیرمسلح را با موشک می‌‌کشند مقامات دیپلماتیک اروپا، آمریکا، ملل متحد، کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد، ورزا، وکلای اسبق و سابق و حال و لاحق، ورزا، نمایندگان مجلس، سندیکالیست‌ها، رهبران مذهبی و مشاهیر و و و نمی‌توانند کف بزنند و برقصند انسانیت و به ویژه تعارفات دیپلماتیک اقتضای همدردی دارد.

اما این طومار جمع کردن‌ها و «عکس‌العمل‌گرفتن‌ها» نوشداروست پس از مرگ سهراب راستی تا کنون چه فایده داشته است؟ امضای پنج میلیون عراقی و نمایندگان ۳ میلیارد نفر از مردم روی زمین؟ فقط به درد عمه رقیه می‌‌خورد؛ نوحه خوانی، سینه‌زنی با ذکر مظالم و زنجیرزنی‌ که بخوانیم

یک در میان به روی من و عمه می‌خورد

سنگی که سمت خیمه سادات می‌زنند

در این میان نقش تعیین کننده رهبر عقیدتی است که سمت و سوی قضیه را تعیین می‌کند. این اردوگاه در عراق نه محل ترانزیت و موقت است، نه زندان است و نه قتلگاه. این جا یک اشرف است و رهبر فرموده‌اند ۱، ۲، ۱۰۰، هزار اشرف می‌سازیم. این‌جا رزمگاه است. رزمندگان را باید مسلح کنند. اگر خانواده‌ها، ایرانیان،‌دوستان یا منتقدان مجاهدین بپرسند آقای رهبر عقیدتی چه کسی آن‌ها را مسلح کند؟ چرا مسلح کند؟‌چگونه با چه عده و عده‌ای مردمی که یک سوم آن‌ها مصدوم ومعلول هستند و غالب بقیه هم کهنسال و بیمارند به جنگ بروند؟ از چه راهی؟ با چه کسی؟ و اصلا لزوم اقامت قریب ۲۲۰۰ نفر در آن شرایط و در آن محل چیست؟ با چه چشم‌اندازی؟ و و و ، باید منتظر توپخانه مبارکه حضرت باشد. سؤال در «اسلام ناب بی طبقه توحیدی» حرام است. صرف این فعل هم ممنوع است. پس صیغه‌ی مفعول یعنی مسئول هم ندارد و الا ….

خانواده‌ها و منتقدین

جلوگیری از معصیت کبیره سؤال آنقدر واجب است که هنوز بخشی از جنازه‌ها شناسایی نشده اند، نیمه شب تاریک و برانی است. رهبر عقیدتی پیرانه سر، با فداکاری، خواب راحت را بر خود حرام می کند تا بگوید:‌

۱) از تعداد مجروحان در تاریکی شب هنوز گزارش دقیقی نداریم

۲) با هوشیاری آماده کارزار بعدی باشد و

0) «سناریو» «در پوشش خانواده» شروع شد آخر خط هم مثل همیشه سر و کله «منتقدین» مجاهدین پیدا می‌شود. به این ترتیب چه جای چاره‌اندیشی برای زخمیان و مرهم گذاشتن بر دل دغداران با سو‌استفاده از غم و خشم به حق قربانیان و بازماندگان آن‌ها را برای «کارزار بعدی» آماده می‌کند. دنبال ساکت کردن خانم اقبال و منتقدین هستند. واکسن را نیمه شب می‌زنند تا دم صبح قلم‌کشان، قلم‌های نوک تیز را با قاطعیت بزنند. «کارزار بعدی» برای جلوگیری از بروز بیماری سؤال است و یافتن مسئول.

1) طی چهار روز گذشته با «پیام به لشکر فدایی و قهرمانان مجاهد در ارتش ایستاده در سنگرهای سرخ و خونین در رزمگاه لیبرتی» بیش از صد نوشته، ده‌ها برنامه تلویزیونی ، ده‌ها سایت به کارگرفته شده تا توسط انجمن‌ها، در تظاهرات، راهپیمایی، نشست‌ها، کال کنفرانس‌ها، مجالس ختم و بزرگداشت آب زیر دیوارکوتاه خانواده‌ها ببندند و نوک منتقدین را بچینند. درتارک این رفتار شرافتمندانه هم کارزار آقای محمد اقبال که حلالزاده را معرفی می‌کند با «پیام فوری پسرم طاهر اقبال و دوستانش از لیبرتی به بی بی سی و عمه جان فرومایه ( عاطفه اقبال، ماماچه پلیدک، حیوان لیبرتی، شاعرک فضولات خوار ( اسماعیل وفا یغمایی) و توابک تشنه به خون (ایرج مصداقی) و سایر مزدوران و مواجب بگیران بی نام و نشان و نشاندار و اعضای سابق و لاحق وزارت اطلاعات آخوندی همه را بترساند. برادر مسعود می‌ترسد و می‌ترساند به بخش اندکی از آن که در سایت‌های «همبستگی ملی» و «آفتابکاران» وابسته به مجاهدین آمده نظر کنید. تا بهتر آنان را بشناسید.

درخواست از یک عضو شورای ملی مقاومت ایران

من لابد آقای سعید جمالی را طی سال‌های فعالیت در شورا دیده بودم. ولی ایشان را نمی‌شناختم. وقتی ۱۵ شهریور ۹۲ اولین نامه ایشان را خواندم که «درخواست از هموطنان برای حمایت از خروج مجاهدین از عراق» را داشت؛ همزمان من مشغول تهیه یادداشتی درباره حمله جنایتکارانه به اشرف بودم و سخت سوگوار و غمزده. به همکار بزرگوارم زنده یاد هوشنگ عیسی‌بیگلو که سنگ صبور مه بود زنگ زدم تا درد‌دلی کنم، از نامه آقای سعید جمالی با او سخن گفتم، گفت او را از زندان می‌شناسم. نوجوان مجاهد، مؤدب، فروتن و محجوبی بود. از نامه‌ اولش این صفات او کاملاً به چشم می‌خورد.

http://pezhvakeiran.com/maghaleh-55036.html

بعدها طی فحاشی‌های مجاهدین به این مرد «مؤدب، فروتن و محجوب» متوجه شدم که ایشان قانوناً هنوزعضو شورا هستند نه مستعفی‌اند و نه اخراجی. قریب ۴۰ سال در زندان، دوران فعالیت علنی، فعالیت مسلحانه در ایران، در ارتش آزادی بخش ملی در عراق، در فعالیت ‌های سیاسی در خارج از کشور و در شورای ملی مقاومت، زندان آمریکایی‌ها و بالاخره در ایام تبعید صاحب تجارب و اندوخته‌هایی هستند. رهبر عقیدتی، تیم واقعی مدیران لیبرتی و اورسورواز را بهتر از همه می‌شناسد. طی دو نامه‌ای که اخیراً تحت عناوین «به بی‌شرفان شورای ملی مقاومت» و «هواداران مجاهدین بخوانند» نوشته‌اند در اولی از شورایی‌ها می‌خواهند که استعفا دهند و به هواداران مجاهدین توصیه می‌کند که بیاندیشند، جرأت کنند و سؤال‌ها را بر زبان بیاورند.

من از آقای جمالی خواهش می‌کنم که چون ‌آدم با شرفی هستند و جرأت عنوان کردن نظر خود را به عنوان یک عضو شورا دارند از عضویت شورا استعفا نکنند و برای نجات جان و «حمایت از خروج مجاهدین از عراق» هر‌کاری می‌توانند انجام دهند به عنوان یک عضو شورا.

در همین جا از مسئولین سایت‌های پژواک ایران و دریچه زرد خواهش می کنم قبول زحمت کنند و به شویه معمول و معقول خود که عین فحاشی‌های رهبر و حواریون او را برای معرفی طبیعت و طینت آنان منتشر می‌کردند، همچنان ادامه دهند. بگذاریم مردم خودشان بخوانند و داوری کنند.

سپاسگزار می‌شوم اگر به قلم کشان مقام معظم رهبری، شاگردان علیرضا یعقوبی معروف «به من اشرفی هستم» مأمور معذور سعید اسلامی و مسعود رجوی هستند به آنان اعتنایی نکنید.

http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-494.html

رهبر معظم عقیدتی ، کارفرمای پیدا و پنهان آنان است شخص او مسئول پاسخگویی است. دیگران مقلدند.

خلق را تقلیدشان بر باد داد

ای دو صد لعنت بر این تقلید باد

دوستان به مقلدین زبون فرصت خودنمایی ندهیم. مرجع تقلید را به صحنه بکشانید. او مسئول است.

و بالاخره برای پاسخگویی به تهدایدات رهبر فرموده چند جمله‌ای را که آبان گذشته در پاسخ تهدید‌های رهبر فرموده نوشته‌ام عینا در این‌جا باز هم می‌آورم:

«در راه دفاع از حق

روز ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ شادروان احمد کسروی، مورخ، نویسنده، حقوقدان و وکیل پایه یک دادگستری و همکار گرامی‌ام و موجب افتخار وکلای ایران را در اطاق بازپرس دادسرای تهران با گلوله و ۲۸ ضربه کارد تکه تکه کردند. او شهید راه آزادی ملتی شد.

روز ۴ اردیبهشت ۱۳۶۹، زنده یاد دکتر کاظم رجوی حقوقدان، استاد دانشگاه و نویسنده و پایه گزار روابط خارجی شورا که افتخار همراهی و همرزمی او را داشته‌ام، در حاشیه شهر ژنو، مقر اروپایی ملل متحد را به گلوله بستند. او جان خود را در راه انجام وظیه وجدانی‌اش داد و شهید بزرگ حقوق بشر شد .

این دو بزرگمرد هر دو ۵۷ ساله بودند. من پانزده سال بیشتر از آن‌ها زندگی کرده‌ام. چه اشکالی دارد که بجای مرگ در رختخواب پیرانه سر و برای دفاع از حقوق و حیثیت انسانی به استقبال خطر بروم و فضلیت جانبازی به میراث بگذارم.

مگر در این سال‌های سیاه سلطه‌ی شاه و شیخ، نشیده، ندیده، نخوانده، نگفته و ننوشته‌ایم که تا آخر ایستاده‌ایم؟‌«

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-56203.html

دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۴

محمدرضا روحانی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید