خاطرات جهانی ـقسمت 7: مجاهدین خلق و کرد کشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق

0
1098

در زمان سازمان مجاهدین در قبال اعتراض ما که چرا ما برای نجات حکومت صدام حسین داریم با مردم عراق می جنگیم و به کرد کشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق مشغول هستیم ؛ در جواب می گفتند که این سلسله عملیات مروارید هست و ما داریم علیه حکومت ایران می جنگیم و اینها مزدوران رژیم ایران می باشند و رجوی به دروغ مدعی بود که حکومت ایران تعداد زیادی اتوبوس آورده است تا ما را اسیر کرده و به ایران ببرد تا اینطوری ما را وادار کند که علیه مردم عراق برای دفاع از حکومت دیکتاتوری صدام حسین وارد این جنگ شویم و من یادم هست که رجوی مرتبا پیام می فرستاد که با این سلسله عملیات مروارید می خواهیم رژیم ایران را سرنگون کنیم و خلاصه اینکه وعده دروغین سرنگونی حکومت ایران را می داد. بله رجوی چنان در مزدوری برای صدام حسین غرق شده بود که حتی انموقع که ماه مبارک رمضان بود و ایشان هم خودش را به دروغ پایبند سفت و سخت شعایر مذهبی می دانست …

مروری بر یک تجربه تلخ  ـ خاطرات علی جهانی ـ قسمت هفتم : مجاهدین خلق و کرد کشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق تحت عنوان سلسله عملیات مروارید

گفتگوی آقای علی جهانی از کانون ایران قلم با آقای سربی ـ تلویزیون مردم ـ 07.12.2015

لینک به قسمت اول

لینک به قسمت دوم:

لینک به قسمت سوم:

لینک به قسمت چهارم:

لینک به قسمت پنجم:

لینک به قسمت ششم:

کرد کشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق تحت عنوان سلسله عملیات مروارید
بعد از اشغال کویت توسط صدام حسین و بدنبال آن سنگر نشینی ارتش به اصطلاح آزادی بخش در منطقه کوهستانی شهر کردی کفری در نوژول و تحریم های اقتصادی شدید عراق سازمان دستور داد که در زمین های منطقه نوژول که متعلق به اهالی آنجا بود ؛ ارتش آزادیبخش به کار کشاورزی مشغول شود و مسولیت این کار با فردی بنام کاک اسد بود که ایشان بعدا در درگیری با کردها کشته شد. بله ایشان در منطقه کوهستانی به کاشتن گندم مشغول شد و در زمینه من یادم هست که در مقابل اعتراض ما که چرا زمین های کشاورزی اهالی را غصب کرده ایم و اینکار درست نیست ؛ رجوی در جواب گفت در عراق زمین مال کسی است که روی آن کار می کند و اینطوری این غصب زمین های کشاورزی اهالی را توجیه می کرد
بله در این چنین شرایطی که ارتش آزادیبخش در حال کار کشاورزی بود بر اثر حملات هوایی شدید ائتلاف به رهبری آمریکا صدام حسین مجبور به ترک کویت شد و همچنین در آستانه سرنگونی توسط مردم عراق قرار گرفت. لذا ارتش به اصطلاح آزادی بخش رجوی که در حقیقت ارتش کوچکی برای خدمت به صدام حسین بود توسط صدام حسین فرا خوانده شد و به این ارتش به اصطلاح آزادی بخش ماموریت داده شد که برای نجات حکومت صدام حسین به کرد کشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق مشغول شود .ali jahani1
بنابراین ما از قرارگاه نوژول به سمت قرارگاه اشرف حرکت کردیم انموقع من در محور چهار به فرماندهی خانم عذرا علوی طالقانی با اسم مستعار سوسن بودم و محور ما در یک هتل در شهر سلیمان بک مستقر شده بود و محور ما تحت امر یک افسر عراقی بنام نقیب ترکی قرار داشت من انموقع در تیم حفاظت خانم عذرا علوی طالقانی بودم و مرتبا ایشان را در مسیر شهر سلیمان بک به اشرف و بعد هم به شهر جلولا اسکورت می کردیم من یادم هست که انموقع در درگیری های اطراف شهر سلیمان بک شاهد بودم که چطوری افراد سازمان با خودرو های نفر بر زرهی مانند ” ام تی ال بی ” از روی نفرات بی دفاع کرد با شنی زرهی رد شده و آنها را له می کردند و بعد در مقابل اعتراض ما می گفتند اینها مزدوران رژیم ایران هستند و اینگونه ارتش به اصطلاح آزادی بخش برای دفاع از صدام حسین بی رحمانه به کرد کشی مشغول شد و همچنین همزمان با کرد کشی در مناطق مرزی جلولا و خانقین و کلار و سلیمان بک و شهر طوز ؛ ارتش آزادیبخش در جنوب عراق در شهر های بصره و کوت و عماره و کربلا به سرکوب شیعیان جنوب عراق مشغول شد و در این رابطه من یادم هست که انموقع تمام سیطره ها یعنی همان ایستگاه های بازرسی در مسیر حرکت این شهرها در دست سازمان بود و تمامی ترددها کنترل می شد و همچنین در درگیری های سازمان با شیعیان مخالف صدام حسین در شهر کربلا تعدادی از اعضای سازمان از جمله ؛ نادر افشار که از فرماندهان بالای ارتش به اصطلاح آزادی بخش بود کشته شدند که یادم هست سازمان آنها را مفقود اعلام کرد و هیچگاه هم توضیح داده نشد که آنها چطوری و به چه دلیل کشته و مفقود شدند .
در زمان سازمان مجاهدین در قبال اعتراض ما که چرا ما برای نجات حکومت صدام حسین داریم با مردم عراق می جنگیم و به کرد کشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق مشغول هستیم ؛ در جواب می گفتند که این سلسله عملیات مروارید هست و ما داریم علیه حکومت ایران می جنگیم و اینها مزدوران رژیم ایران می باشند و رجوی به دروغ مدعی بود که حکومت ایران تعداد زیادی اتوبوس آورده است تا ما را اسیر کرده و به ایران ببرد تا اینطوری ما را وادار کند که علیه مردم عراق برای دفاع از حکومت دیکتاتوری صدام حسین وارد این جنگ شویم و من یادم هست که رجوی مرتبا پیام می فرستاد که با این سلسله عملیات مروارید می خواهیم رژیم ایران را سرنگون کنیم و خلاصه اینکه وعده دروغین سرنگونی حکومت ایران را می داد. بله رجوی چنان در مزدوری برای صدام حسین غرق شده بود که حتی انموقع که ماه مبارک رمضان بود و ایشان هم خودش را به دروغ پایبند سفت و سخت شعایر مذهبی می دانست ؛ دستور داد که کسی روزه نگیرد و همه تمام عیار وارد عملیات شوند که مورد اعتراض ما قرار گرفت اما کاری نمی شد کرد و باز یادم هست که رجوی انموقع چون در قسمت توپخانه اش نیرو کم داشت از کارگران سودانی برای بار گیری مهمات و حتی در صحنه جنگ در مهمات گذاری استفاده می کرد در این رابطه من یادم هست که یک روز در شهر جلولا یکی از دوستان گفت می خواهد تعدادی از بریده ها را به پشت جبهه منتقل کند من با تعجب پرسیدم که چه کسانی بریده اند؟  ایشان گفت تعدادی از این کار گران سودانی که از آنها در جبهه برای گلوله گذاری استفاده می کردند ترسیده اند و حاضر به ادامه کار نیستند لذا دارم اینها را به پشت جبهه منتقل می کنم تا عده دیگری را بیاورم .
بله رجوی چون رجوی حیات و بقای در عراق استراتژی ترور و خشونتش به حیات و بقای صدام حسین و حکومت دیکتاتوری اش بند بود ؛ بنابراین از هیچ جنایت جنگی فرو گزار نمی کرد و بیچاره کارگران سودانی را بعنوان کار گر روز مزد آورده و از آنها درسلسه عملیات به اصطلاح مروارید استفاده می کرد. من یادم هست که رجوی قبل از شروع جنگ خلیج علیه صدام حسین همیشه در نشست ها می گفت اگر آمریکا وارد جنگ با صاحب خانه ما یعنی صدام حسین بشود ما سکوت نمی کنیم و با امریکا وارد جنگ می شویم. ولی چون زورش به آمریکا و کشورهای ائتلاف نمی رسید و بقول معروف سمبه پر زور بود لذا رجوی برای دفاع و خوش خدمتی به اربابش صدام حسین به جان کرد ها و شیعیان جنوب عراق افتاد تا شورش های آنها علیه حکومت دیکتاتوری صدام حسین سرکوب کند و در این زمینه از هیچ جنایت جنگی فرو گذار نکرد و این مزدوری تمام عیار و بسیار آشکار رجوی برای صدام حسین و کرد کشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق موجب افزایش اعتراض نیروهای سازمان شد و این مسئله بعد از جریان مساله داری و ریزش نیرویی در سال شصت و هشت که بعد راه اندازی انقلاب کذایی مریم صورت گرفت ؛دومین  جریان مسئله داری وموج ریزش نیرویی را به همراه داشت و تعداد زیادی از نیروهای سازمان در اعتراض به این عملیات کردکشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق تحت عنوان سلسله عملیات مروارید اعلام جدایی کردند و من یادم هست که انموقع آنها را به قرار گاه سردار در شهر کرکوک برده بودند .
خلاصه اینکه در حالیکه که رجوی در تبلیغات دروغین خود مدعی بود که در سلسه عملیات مروارید در حال جنگ با حکومت ایران هست و دارد به سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران نزدیک می شود برای فریب نیروهای سازمان هم می گفت همین روزها در طی همین سلسله عملیات مروارید رژیم ایران را سرنگون می کنیم.لذا در چنین شرایطی و در اوج تبلیغات دروغین رجوی برای سرنگونی دولت ایران ؛من یادم هست که یک روز در شهر جلولا خانم عذرا علوی طالقانی ما را جمع کرد و گفت رهبری پیام داده است که همه باید به اشرف برگردیم و در قبال سوالات ما که چرا مگر قرار نبود طی این سلسله عملیات مروارید به سمت ایران برویم و رژیم ایران را سرنگون کنیم؟   گفت نه صدام حسین گفته است که الان نباید مرزها را نا امن کنیم و آتش بس نقض بشود و باید همه برگردیم به اشرف. بله برای همه ما بسیار واضح و روشن بود که اصلا عملیات سرنگونی تحت عنوان سلسله عملیات مروارید در کار نبوده است بلکه بدستور صدام حسین ارتش به اصطلاح آزادی بخش برای کرد کشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق به خدمت گرفته شده بود و بعد هم که ماموریتش به پایان رسید به قرار گاه اشرف فرا خوانده شد.

آرشیو موضوع : انجمن های مدافع حقوق بشر

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید