نامۀ گروهی از جداشدگان سازمان مجاهدین به کمیساریای آنکارا در حمایت از تحصن آقای غلامرضا شیردم

0
1510

نامۀ گروهی از جداشدگان سازمان مجاهدین به کمیساریای آنکارا در حمایت از تحصن آقای غلامرضا شیردم

پیوند رهایی، نهم ژوئن ۲۰۱۶:… ایشان بعد از هفت سال حضور در ترکیه و شناخته شدن از سوی کمیساریا به عنوان پناهجو، از پذیرفته شدن به عنوان پناهنده و انتقال به یکی از کشورهای آزاد اروپا و کمکهای مادی کمیساریا محروم می باشد در حالیکه طبق قوانین بین المللی و اصول حقوق بشر بایستی به اعتراض و خواسته های او که اعتراض و خواسته های بحق و قانونی می باشد رسیدگی شده و تأمین شود و در غیر این … 

غلامرضا شیردمتحصن و اعتصاب غذای غلامرضا شیردم (گزارش روزنامه ملیت آنکارا)

لینک به منبع

لینک به متن انگلیسی

نامۀ گروهی از جداشدگان سازمان مجاهدین به کمیساریای آنکارا در حمایت از تحصن آقای غلامرضا شیردم

مدارک غلامرضا شیردم

ریاست محترم دفتر کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد در آنکارا – ترکیه

با سلام و احترام،

ما گروهی از جدا شدگان از سازمان مجاهدین خلق مقیم کشورهای اروپا و آمریکای شمالی از تحصن و اعتصاب غذای اعتراضی آقای غلامرضا شیردم جدا شده از این سازمان حمایت  می کنیم.

ایشان بعد از هفت سال حضور در ترکیه و شناخته شدن از سوی کمیساریا به عنوان پناهجو، از پذیرفته شدن به عنوان پناهنده و انتقال به یکی از کشورهای آزاد اروپا و کمکهای مادی کمیساریا محروم می باشد در حالیکه طبق قوانین بین المللی و اصول حقوق بشر بایستی به اعتراض و خواسته های او که اعتراض و خواسته های بحق و قانونی می باشد رسیدگی شده و تأمین شود و در غیر این صورت کمیساریا و نهادهای بین المللی و حقوق بشری در ترکیه مسئول قانونی و حقوقی هر گونه به خطر افتادن سلامتی و جان آقای غلامرضا شیردم خواهند بود بویژه که طبق گواهی پزشکی هر دو پای ایشان نیاز به عمل جراحی دارند و هر دو چشمشان به شدت ضعیف شده است.

ما جداشدگان از سازمان مجاهدین خلق که در اروپا و آمریکای شمالی به عنوان پناهنده اقامت داریم این بی توجهی غیر انسانی مسئولین کمیساریا در آنکارا طی اینهمه سال به خواسته های مشروع و قانونی آقای شیردم را محکوم می کنیم و خواستار برآورده کردن سریع خواسته های او و رسیدگی به شکایت و اعتراض او هستیم.

گواهی پزشکی در مورد وضعیت جسمی او ضمیمه می باشد.

گروهی از جدا شدگان سازمان مجاهدین خلق در اروپا و آمریکای شمالی

۵ ژوئن ۲۰۱۶

امضا کنندگان:

۱- عیسی آزاده

۲- عبد الکریم ابراهیمی

۳- داوود باقروند ارشد

۴- احسان بیدی

۵- ادوارد ترمادو

۶- قربانعلی حسین نژاد

۷- محبوبه حمزه

۸- مسعود خدابنده

۹- حسن خلج

۱۰- علی اکبر راستگو

۱۱- سیاوش رستار

۱۲- مهرداد ساغرچی

۱۳- محمد حسین سبحانی

۱۴- محمود سپاهی

۱۵- بتول سلطانی

۱۶- آن سینگلتون

۱۷- حسن عزیزی

۱۸- غفور فتاحیان

۱۹- نادر کشتکار

۲۰- حمیرا محمد نژاد

۲۱- حوریه محمدی

۲۲- محمد محمدی

۲۳- مرتضی محمدی

۲۴- مصطفی محمدی

۲۵- امیر موثقی

۲۶- منصور نظری

رونوشت به:

– کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد در ژنو

– دفتر سازمان ملل متحد در آنکارا

– سفارت آمریکا در آنکارا

– دفتر کمیتۀ بین المللی صلیب سرخ در آنکارا

– دیدبان حقوق بشر

– وکلا و حقوقدانان ایرانی مقیم اروپا

– رسانه های ترکیه

– مطبوعات و رسانه های مستقل ایرانی و فارسی زبان خارج کشور

***

مسئولین فرقه رجوی ما را به اسارت گرفته بودند و باید دستورات آنان را مو به مو اطاعت می کردیم در واقع یکسری آدمهای دگم و متعصب در اشرف جمع شده بودند و حرف خود را به کرسی می نشاندند و افکار دیگران برای آنها اهمیتی نداشت.غلامرضا شیردم: کجای کار خواهران اقبال اشتباه بود؟  (در محکومیت وقاحت و فحاشی های رجوی)

*** 

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=8375

یادداشت های غلامرضا شیردم. ورود به اشرف (قسمتهای اول و دوم) 

غلامرضا شیردم، نیم نگاه، ترکیه، یازدهم دسامبر ۲۰۱۳: …  باید از کادرهای رده بالای سازمان پرسید که در طی این سالها چقدر فحش و دشنام خواهر و مادر در روز و شب از مسئولانشان می شنیدند همانطور که ما فحش های رکیک خواهر و مادری از مسئولانمان می شنیدیم. پر واضح بود و است که سران فرقه مجاهدین نه تنها فحشهای رکیک نمی شنیدند حتی طاقت شنیدن انتقاد را هم نداشتند. اصلا ما جرات انتقاد کردن از مسئولین فرقه را نداشتیم …

مزدور واقعی رجوی است

یادداشت های غلامرضا شیردم ـ ساکن کشور ترکیه (عضو سابق ارتش آزادیبخش و مجاهدین خلق) ـ ورود به اشرف ـ قسمت اول

لینک به منبع

از اولین ساعات ورود به اشرف سئوالهای زیادی به ذهنم خطور کرد ذهنم به دلیل رفتار خشک اعضای فرقه مجاهدین خیلی درگیر شد. در بدو ورود به خودم گفتم اینجا دیگه کجاست؟ بعد از چند ساعات انتظار یکی از مسئولین فرق برای انتقال ما به داخل اشرف آمد و ما را به محلی که اسکان می نامیدند منتقل کرد.

چند ساعاتی در اختیار خود بودیم. افراد زیادی آنجا بودند که به دام فرقه رجوی افتاده بودند. در همان روز به ما گفتند وسایل شخصی خود را باید تحویل آنان بدهیم اما با مقاومت من و دوستان دیگر روبرو شد. ولی فایده نداشت ما در واقع به اردوگاه اسرای جنگی وارد شده بودیم هیچ راهی نداشتیم باید اوامر آنها را اطاعت می کردیم و ناچار وسایل شخصی خود را تحویل دادیم.

یکی از صحنه ها هرگز از یادم نخواهد رفت وقتی یکی از دوستان از تحویل عکس تنها فرزندش خودداری کرد و مقاومت نشان داد با رفتار زننده یکی از مسئولین فرقه رجوی مواجه شد او گفت : شما اینجا (قرارگاه اشرف) باید خانواده ، زن ، بچه و همه چیز را فراموش کنید شما برای مبارزه آمده اید نه برای زندگی کردن. در همان روز متوجه شدم به دلیل ورودمان به اسارتگاه اشرف و تشکیلات کثیف مجاهدین باید تاوان سنگینی پرداخت کنیم که کردیم. وقتی ما را بعد از چند روز به پذیرش انتقال دادند و با مسئول پذیرش روبرو شدیم در همان دیدار اول او گستاخانه به ما گفت : شما حیواناتی هستید در قالب انسان که باید اینجا به انسان تبدیل بشوید. این حرف او خیلی سنگین بود نمی شد هضمش کرد عصبانی شدم به مسئول فرقه گفتم : اخه خانم محترم این چه مبارزه ای است که با تحقیر و توهین به افراد شروع می شود؟

ولی حرف من فایده ای نداشت مسئولین فرقه رجوی ما را به اسارت گرفته بودند و باید دستورات آنان را مو به مو اطاعت می کردیم در واقع یکسری آدمهای دگم و متعصب در اشرف جمع شده بودند و حرف خود را به کرسی می نشاندند و افکار دیگران برای آنها اهمیتی نداشت.

مهدی ابریشمچی در از پادوهای اصلی رجوی نقش مستقیم در شسشتوی مغزی افراد در فرقه مجاهدین دارد

مهدی ابریشمچی در از پادوهای اصلی رجوی نقش مستقیم در شسشتوی مغزی افراد در فرقه مجاهدین دارد

بعد از چند روز من و دوستم درخواست انصراف دادیم و خواستار خروج از اشرف شدیم ولی مسئولین فرقه ما را تهدید کردند و گفتند که اگر بر خواسته خود اصرار کنیم ما را به ابوغریب ( زندان مخوف رژیم صدام ) می فرستند تا اینکه منجر به درگیری ما و چندین تن از اعضای فرقه رجوی شد. شب هنگام موقع استراحت در آسایشگاه یکدفعه ۱۰ الی ۱۵ نفر از مسئولین فرقه به محل خواب ما آمدند و کتک مفصلی به ما زدند این رفتار زشت و بیرحمانه آنها در واقع گرفتن زهرچشم از بقیه هم بود که زمزمه جدایی از فرقه را داشتند

افراد حاضر در اورسورواز فرانسه مقر مریم رجوی همانند سایر اعضای فرقه مجاهدین درعراق تحت کنترل کامل بوده، حق ازدواج، تماس با خانواده و بستگان خویش را به هیچ وجه ندارند.

افراد حاضر در اورسورواز فرانسه مقر مریم رجوی همانند سایر اعضای فرقه مجاهدین درعراق تحت کنترل کامل بوده، حق ازدواج، تماس با خانواده و بستگان خویش را به هیچ وجه ندارند

یادداشت های غلامرضا شیردم ـ ساکن ترکیه (عضو سابق ارتش آزادیبخش و مجاهدین خلق) ـ ورود به اشرف ـ قسمت دوم

لینک به منبع

هر روز که جلوتر می رفتیم اندیشه های شوم و پلید رجوی آشکارتر می شد به برنامه ی روزان که نگاه می کردیم مسئولین فرقه رجوی فقط سعی داشتند تا افراد وقت و فرصت فکر کردن نداشته باشند. بیگاری ها ، کلاسهای سیاسی و ایدئولوژیک به قول خودشان انقلاب خواهر مریم در راستای تسخیر ذهنی افراد بود.

در واقع مبارزه ای وجود نداشت هر روز که جلوترمی رفتیم فشارهای روحی و جسمی بیشتر می شد. هدف کلی فرقه رجوی از این همه فشار بر نفرات این بود که باید تمام گذشته ی خود را پاک می کردی و فقط و فقط به مریم ومسعود می اندیشیدی و نفرات میبایست طوری تربیت می شدند که سر بزنگاه برای مسعود فداکاری کنند که در رابطه با من نتیجه معکوس داشت.

به یاد دارم وقتی در سال ۲۰۰۳ و پس از سرنگونی رژیم صدام با فشار امریکا سران فرقه رجوی مجبور به باز کردن درهای اشرف شدند نزدیک به پانصد نفر از فرقه جدا شدند. این جدایی ها فقط در طی چند ساعت رخ داد.

در بحث نشست های عملیات جاری منظور ظاهری سران فرقه مجاهدین انتقاد از خود و دیگران بود اما در اصل آدم فروشی و جاسوسی اعضای مجاهدین از همدیگر را سعی داشتند جا بیاندازند.

باید شبانه توضیح می دادی که در طول روز چقدر در راستای منافع سازمان کم کاری کردی یا اینکه شاهد کم کاری بقیه بودی وتازه باید می گفتی نقطه آغازت چی بوده … در باره کم کاری در نشست فحش می شنیدی و یا فحش هم می دادی من در این فکر بودم که چرا این رفتارغیرانسانی مبارزه نام دارد؟ ضمنا در تشکیلات رجوی هر کسی بیشتر رگ گردنش باد می کرد یا کسی که فحش خوریش خوب بود این خصلت شرم آور از نظر سران مجاهدین به این معنا بود که به مسعود رهبر عقیدتی فرقه نزدیکتر می شد!!

مسئولین فرقه رجوی ما را به اسارت گرفته بودند و باید دستورات آنان را مو به مو اطاعت می کردیم در واقع یکسری آدمهای دگم و متعصب در اشرف جمع شده بودند و حرف خود را به کرسی می نشاندند و افکار دیگران برای آنها اهمیتی نداشت.

غلامرضا شیردم : مسئولین فرقه رجوی ما را به اسارت گرفته بودند و باید دستورات آنان را مو به مو اطاعت می کردیم در واقع یکسری آدمهای دگم و متعصب در اشرف جمع شده بودند و حرف خود را به کرسی می نشاندند و افکار دیگران برای آنها اهمیتی نداشت

باید از کادرهای رده بالای سازمان پرسید که در طی این سالها چقدر فحش و دشنام خواهر و مادر در روز و شب از مسئولانشان می شنیدند همانطور که ما فحش های رکیک خواهر و مادری از مسئولانمان می شنیدیم.

پر واضح بود و است که سران فرقه مجاهدین نه تنها فحشهای رکیک نمی شنیدند حتی طاقت شنیدن انتقاد را هم نداشتند. اصلا ما جرات انتقاد کردن از مسئولین فرقه را نداشتیم. هر چه زمان می گذشت و ما جلوتر می رفتیم حلقه ی فشار در تشکیلات کثیف رجوی تنگتر و تنگتر می شد. تا اینکه به مرحله ای رسیدیم که طلاق الدوام نام گذاشتند. منظور سران فرقه رجوی این بود که اعضای مجاهدین برای همیشه کسی که همسر و فرزند داشت باید طلاق می دادند. اگر کسی از نفرات همسر نداشت یا متاهل نبود او هم باید طلاق می داد!! یعنی نباید به جنس مخالف به عشق ورزی و عواطف و میل جنسی نسبت به جنس مخالف یا ازدواج و زناشوئی فکر می کرد که از نظر رهبری و سران فرقه گناهی بزرگ قلمداد می شد.

به نطر من پر تنش ترین مرحله ی قسمت پذیرش در اسارتگاه مخوف اشرف همین موضوع طلاق های اجباری و سرکوب امیال طبیعی و جنسی و عاطفی انسانها و اعضای مجاهدین بود که در فصل های بعدی توضیح خواهم داد.

ادامه دارد …

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید