ایران فانوس: بازرگان دختر نداشت

0
1194

بازرگان دختر نداشت

ایران فانوس، بیست و چهارم ژوئن ۲۰۱۶:…  مسعود رجوی که از احوال شورای باقیمانده باخبر بود و می دانست که آنها مشکل مردم ندارند، بلکه مشکل شکم دارند، سعی کرد سبیل اعضای باقیمانده را چرب تر کند و به طور خاص منوچهر هزارخانی را مورد عطوفت و دلجویی قرار دهد و او را به عراق و کردستان دعوت کند و دستش را زیر تیغ بگذارد تا منوچهر هزارخانی از جنگ و جدال مجاهدین در خاک عراق به نام گزارشی از پشت جبهه … 

لینک به منبع

بازرگان دختر نداشت

شورای ملی مقاومت که در سال ۱۳۶۰ با شرکت شخصیتها و گروههای سیاسی اپوزسیون در خارج از ایران تشکیل شد، به سرعت و بعد از دو تا سه سال عمرش به پایان رسید. یکی از دوستان چپ که زودتر از همه شورای رجوی را ترک کرده و مورد پرسش دیگر دوستان قرار گرفته بود که شما با مجاهدین چه کار داشتید، در این رابطه پاسخ داد، رفته بودیم مجاهدین را دموکرات کنیم، ولی کم مانده بود آنها ما را دیکتاتور کنند. یکی دیگر از اعضای مستعفی به نام آقای مهدی خانبابا تهرانی که از دیگران صریح اللهجه تر بود، هنگام بازگشت و دلسوزانه رو به یکی از اعضای شورای باقیمانده رجوی کرد و گفت، آقای هزارخانی، همه دارند می روند، شما بهتر از همه می دانید که این امامزاده کور می کند، اما شفا نمی دهد. منوچهر هزارخانی که حاضر به جواب بود پاسخ داد، من هم انتظار شفا از این امامزاده ندارم، ولی خودت می دانی، یک بچه ناقض دارم و سر پیری قادر نیستم هزینه زندگی ام را تامین کنم، اگر بیرون از اینجا می توانستم مخارجم را تامین کنم، در جدا شدن از شورای ملی رجوی درنگ نمی کردم.Fanoos logo

مسعود رجوی که از احوال شورای باقیمانده باخبر بود و می دانست که آنها مشکل مردم ندارند، بلکه مشکل شکم دارند، سعی کرد سبیل اعضای باقیمانده را چرب تر کند و به طور خاص منوچهر هزارخانی را مورد عطوفت و دلجویی قرار دهد و او را به عراق و کردستان دعوت کند و دستش را زیر تیغ بگذارد تا منوچهر هزارخانی از جنگ و جدال مجاهدین در خاک عراق به نام گزارشی از پشت جبهه، تعریف و تمجید کرده و نیروها را همچنان تحت سیطره مسعود رجوی و کشتارگاه باقی بدارد.

مدتها بود که منوچهر هزارخانی با انتقادات پشت پرده از دم و دستگاه رجوی ها، کار خود را می کرد و حرف خود را می زد. اخیراً به او یادآور شدند و سمبه را پر زورتر و او را ناچار کردند تا مجدداً در تعریف و تمجید از رهبری مسعود رجوی و باقی داشتن اعضاء در شکارگاه، ردیه نویسی کند و به خاطر خالی نبودن عریضه، شادروان مهدی بازرگان را چوب بزند و خائن خطاب کند. لابد در مقابل این خطاب، مسعود رجوی و خودش را خدمتکار به مردم جلوه دهد.

از آنجا که شادروان مهدی بازرگان اکنون زنده نیست و وکیلی به جز وجدان عمومی ندارد و ما هم نمی توانیم به جای او حرف بزنیم، لازم دانستیم تا یکی از گفتار نیک شادروان بازرگان را که در سال ۱۳۶۴ خطاب به مسعود رجوی ایراد کرده بود، در پاسخ به مقاله منوچهر هزارخانی در یکی از سایتهای مجاهدین، عیناً نقل کنیم. داستان از این قرار بود.

مسعود رجوی که دل پر خونی از مهندس بازگان داشت و می پنداشت که طرفداران خط استحاله نمی گذارند تا خط انفجار و انقلاب به پبیش برود، لابد نمی گذاشتند تا کشور ایران مثل امروز به سرنوشت سوریه مبتلا شود، گاه و بی گاه خشم و غیظ خود را نسبت به مهندس بازرگان ابراز می داشت تا این که در سال ۱۳۶۴ مهندس بازرگان بنا به دلایل پزشکی از ایران خارج شد که این خبر به گوش مسعود رجوی رسید تا از مهندس بازرگان نیز به مثابه دیگران استفاده ابزاری و اعتباری بکند و بعداً او را قال بگذارد. به مهندس بازرگان پیام فرستاد، حال که از ایران خارج شدید، به مقاومت بپیوندید و گذشته تان را جبران کنید. مهندس بازرگان که از شامه تیز سیاسی برخوردار بود و حاضر به جواب، به مسعود رجوی پاسخ داد، چون دختر ندارم قادر به پیوستن به صف مقاومت نیستم.

این تحلیل و تذکر مهندس بازرگان در سال ۱۳۶۴، مسعود رجوی را خوش نیامد بلکه به قبای مبارکش برخورد و بعدها معلوم شد، کسانی چون مهدی ابریشم چی که مبارزه کردند و مهدی افتخاری که طعمه شدند، به خاطر این بود که یکی داشت و دیگری نداشت. چیزی که مهندس بازرگان گفته بود.

منوچهر هزارخانی در حالی و در آخرین ردیه نویسی اش تحت عنوان “مقاومت و انواع گوناگون، حیات خفیف خائنانه” شادروان مهندس بازرگان را خائن و خود را خدمتکار و مبارز می نامد که به گواه تاریخ، مهندس بازرگان طی دوران مبارزه و خدمتش، حالا خوب و یا بد، دیناری از بیگانه پول دریافت نکرد. اما مسعود رجوی و منوچهر هزارخانی اگر به خواهند با هفت دریا روده هایشان را بشویند، باز هم قوزی عراقی و قوزی ممالک دیگر از روده هایشان تراوش می کند و بوی بدش نه تنها دیگران بلکه شامه خودشان را نیز می آزارد و حال منوچهر هزارخانی با فرافکنی خرمردرندانه، یقه وطن پرستان ایرانی را گرفته است تا کسی یقه او و اربابش را نگیرد.

آقای هزارخانی، فعلاً نه دادگاهی و نه محاکمه ای است. البته قوزی تا به خواهید از جانب کشورهای متخاصم و دشمنان مردم ایران تحت بازیهای کهکشانیها و سیل بنیان کن و انقلاب فرهنگی و غیره که به آنها دخیل بسته اید، به دست تان می رسد و با عوافریبی و جنجال، دوستان مردم ایران را دشمن و دشمنان شان را خدمتکار می خوانید و همچنان به بهانه مبارزه و مقاومت، از کشورهای بیگانه و جنگ طلب حمایت می کنید و از مردم ایران خون می ریزید.

کانون سیاسی/فرهنگی ایران فانوس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

محمد حسین سبحانی: یادی از زندان ابوغریب و مهندس مهدی بازرگان

محمد حسین سبحانی: یادی از زندان ابوغریب و مهندس مهدی بازرگان

در زندان ابوغریب ما با هم در بند 2 بودیم، او خاطره هایی از برادر کوچکتر من که او هم در زندان قزل حصار در حبس بود، داشت و گفتگو با او برایم دوست داشتنی بود و یاد برادرم حسین را برایم زنده می کرد. یک روز حمید رضا از من پرسید، محمد تو اگر بخواهی دوباره مبارزه را از اول شروع کنی چی کار می کنی ، سازمان مجاهدین امید ما بود که این چنین شد و ما را با صدام حسین شریکی شکنجه می دهند، اگر برگردی به گذشته چی کار می کنی؟ گفتم حمید رضا تجربه من از سال های زیادی که با سازمان مجاهدین همکاری تشکیلاتی و تنگاتنگ داشتم  این است که ما تند روی کردیم. در صحبت با او یاد مهندس بازرگان افتادم و گفتم یادته حمید رضا ، یک موقعی مهندس بازرگان در استادیوم آزادی  در نهی تندروی و مشی انقلابی گری و … می گفت من یک فولکس واگن هستم و باید گام به گام پیش رفت و تمام تجربه من از این سال ها این است که باید آهسته و سنجیده و مصلحانه پیش رفت، مبارزه مسلحانه و خشونت طلبانه مردم ایران را چند دهه از پیشرفت های  سیاسی و اجتماعی اش به عقب انداخته است و … مشی و اندیشه مهندس بازرگان با همه کمبودهایش درمان زخم و درد جامعه ایران بوده و هست. مهمترین ویژگی مهندس بازرگان ، رعایت اخلاق در سیاست بوده است که شاید در میان سیاستمداران چند دهه گذشته ایران نتوان به تعداد انگشتان دست پیدا کرد که به ” اخلاق در سیاست ” اعتقاد عملی داشته باشند.

محمد حسین سبحانی: یادی از زندان ابوغریب و مهندس مهدی بازرگان

22.01.2016

دیروز اول بهمن بود. من و 49 نفر دیگر از اعضای جداشده از مجاهدین خلق در اول بهمن 1380 ، هر کدام بعد از کشیدن سال ها حبس ، از  زندان ابوغریب، زندان مشترک صدام حسین و مسعود رجوی ، آزاد شدیم. من بعد از  هشت سال حبس  در سلول های انفرادی در قلعه اشرف، سرانجام در  دی ماه 1379 توسط زندانبانان سازمان مجاهدین، سادات دربندی، فرهاد الفت و جلال منتظمی تحویل افسران اطلاعاتی حکومت صدام حسین شدم تا ادامه حبس خود را در زندان ابوغریب تحمل کنم. چگونگی این انتقال و سپری کردن نزدیک به 40 روز در زندان اطلاعات امینت صدام در بغداد و سرانجام انتقال به ابوغریب را کم و بیش نوشته ام ولی دنبال فرصت می گردم تا بتوانم جلد دوم خاطرات خودم ” روزهای تاریک بغداد ” را که بخش عمده آن به حبس در زندان ابوغریب بر می گردد، را بنویسم که حتما میسر خواهد شد.Ketab-zendan Abooghoreyb - sobhani 2003

اما روز  سی دی ماه ، نیز یادآور مرگ زنده یاد مهندس مهدی بازرگان می باشد. بی مناسبت ندیدم که این دو یادروز  را با نقل خاطره ای پاس بدارم. وقتی در زندان ابوغریب بودم ، یکی از دوستان جداشده  به نام حمید رضا برهون نیز در آنجا زندانی بود. حمید رضا در سی خرداد 1360  یا بعد از آن ـ دقیق خاطرم نیست ـ در حالیکه 13، 14  سال بیشتر نداشت ، نارنجکی در دستش منفجر می شود که منجر به قطع شدن دست وی می گردد و بعد هم  توسط  ماموران جمهوری اسلامی  دستگیر و به زندان اوین و قزل حصار منتقل می شود. در زندان ابوغریب ما با هم در بند 2 بودیم، او خاطره هایی از برادر کوچکتر من که او هم در زندان قزل حصار در حبس بود، داشت و گفتگو با او برایم دوست داشتنی بود و یاد برادرم حسین را برایم زنده می کرد. یک روز حمید رضا از من پرسید، محمد تو اگر بخواهی دوباره مبارزه را از اول شروع کنی چی کار می کنی ، سازمان مجاهدین امید ما بود که این چنین شد و ما را با صدام حسین شریکی شکنجه می دهند، اگر برگردی به گذشته چی کار می کنی؟

 گفتم حمید رضا تجربه من از سال های زیادی که با سازمان مجاهدین همکاری تشکیلاتی و تنگاتنگ داشتم  این است که ما تند روی کردیم. در صحبت با او یاد مهندس بازرگان افتادم و گفتم یادته حمید رضا ، یک موقعی مهندس بازرگان در استادیوم آزادی  در نهی تندروی و مشی انقلابی گری و … می گفت من یک فولکس واگن هستم و باید گام به گام پیش رفت و تمام تجربه من از این سال ها این است که باید آهسته و سنجیده و مصلحانه پیش رفت، مبارزه مسلحانه و خشونت طلبانه مردم ایران را چند دهه از پیشرفت های  سیاسی و اجتماعی اش به عقب انداخته است و …

مشی و اندیشه مهندس بازرگان با همه کمبودهایش درمان زخم و درد جامعه ایران بوده و هست. مهمترین ویژگی مهندس بازرگان ، رعایت اخلاق در سیاست بوده است که شاید در میان سیاستمداران چند دهه گذشته ایران نتوان به تعداد انگشتان دست پیدا کرد که به ” اخلاق در سیاست ” اعتقاد عملی داشته باشند. مسعود رجوی بسیار تلاش کرد که مهندس بازرگان را نیز به مانند دکتر ابوالحسن بنی صدر به سر سفره خود یعنی سفره ” خشونت و ترور ” بکشاند. خوشبختانه  دکتر بنی صدر  زود به ماهیت رجوی پی برد و  در سال 1362 بعد از ملاقات مسعود رجوی با طارق عزیز، معاون وقت صدام حسین ، سفره رجوی را ارزانی خودش دانست و  مهندس مهدی بازرگان نیز همیشه به رجوی ” نه ” گفت. آخرین تلاش مسعود رجوی برای فریب مهندس بازرگان به سال 1364 بر می گردد که برای مداوا به خارج از ایران آمده بود و نامه ای برای وی نوشت که اعضای سازمان به همراه کتابی که از قربانیان اعدام، ترور و خشونت درست شده بود، به دست مهندس بازرگان در آلمان دادند. متن کامل نامه مسعودر جوی  به  مهنس بازرگان را بخوانید :

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای مهندس مهدی بازرگان

فهرست شهداء را ملاحظه کردید، آیا شراکت در چنین رژیمی کافی نیست. فکر می کنم بخوبی می دانید که خمینی از قبل شراکت امثال شما و اینکه هنوز هم حاضر به بریدن از او نیستید تا کجا در ادامه کشتار دست بازتر پیدا می کند. آیا عاقبت آن همه سخن گفتن از آزادی و اسلام همین است. راستی چرا رژیم از سفر شما به خارجه متنفع است. برای آخرین بار از موضع نصیحت و خیرخواهی به شما می گویم و از شما می خواهم بیائید و در این سن و سال به حکم اختیار وجه مثبت و مردمی و تکاملی ذره بی انتهای وجود خود را نیز به اثبات رسانده و بخش تعیین ناشده باقی عمر را با نام نیک و دوری کامل العیار از رژیم به سر برید. مشخصا پیشنهاد می کنم دیگر به نزد خمینی و تحت سلطه او بازنگردید، سیاست تبعید و مهاجرت در پیش بگیرید، همه وسائل را هم بدون کمترین چشم داشت سیاسی برایتان تضمین می کنم.

به یاد داشته باشید که اگر تا دیروز می توانستید عذر و بهانه ای نزد خلق و خالق داشته باشید که تحت شرایط خفقان و کهولت سن درمانده و محذور بوده اید، حالا که به خارج آمده اید دیگر هیچ عذر و بهانه ای از شما پذیرفته نخواهد بود. بخصوص که من از سوی مجاهدین و از سوی خانواده شهداء اعلام می کنم که نزد خمینی و تحت حاکمیت او بر نگردید و باز هم در درون رژیم او که صدبار از رژیم شاه بدتر است دست او را بر جان و مال و … خلق الله باز نسازید. حفظ حرمت و تامین معیشت جنابعالی و هر تعداد از همراهان علی الداوم بر عهده ما خواهد بود. آقای بازرگان یادتان هست که 20 سال پیش مجاهدین از شما جدا شدند. ما بدخواه کسی نیستیم و به وظیفه تاریخی خود عمل می کنیم.

یک نکته آخری را هم می گویم و در می گذرم و دیدار را به قیامت حوالت می دهم، نکته ای که حقا همان شرط بلاغ است. فرصت بیرون آمدن از جمهوری اسلامی هر روز فراهم نمی شود. برای اینکه روزی افسوس نخورید که چرا امروز فرصت فرار از رژیم را از دست دادید. والسلام. مسعود رجوی 25 شهریورماه 1364.

اگر به متن خوب دقت کنید می بیند که مسعود رجوی با چه دجالیتی می خواسته در سال 1364 ، یعنی دقیقا سی سال قبل، مهدی بازرگان را برای مشروعیت دادن به ترور و خشونت بکار گیرد و در عوض  مخارج و معیشت مهندس بازرگان و  هر تعداد از همراهان او را بر عهده گیرد. اما مهندس بازرگان ، این مصلح پیر ، چه روشن و دقیق به مسعود رجوی سی سال قبل ” نه ” گفت و اگر مهندس بازرگان به مسعود رجوی ” آری ” گفته بود، باز کسی از او یاد می کرد. در پایان این مطلب وصیت نامه مهندس بازرگان به نقل از سایت عصر ایران می آورم.

سی ام دی ماه یادآور سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت انقلاب اسلامی است.
بیست و یک سال قبل در واپسین روز دی ماه 1373 مهندس بازرگان که برای درمان به سوییس اعزام شده بود قبل از انتقال به بیمارستان چشم از جهان فرو بست.Mehdi Bazargan
 گوینده اخبار تلویزیون ایران اما چنان بر واژه سوییس تاکید کرد که انگار او در تمام سال های پس از نخست وزیری در کنار جزیره لمان لمیده بوده حال آن که طی سال های 58 تا 73 تنها یک بار به آلمان رفت و بقیه اوقات همواره در ایران بود و قبل از اعزام به سوییس نیز در بیمارستان دی بستری شد.
بازرگان اما تنها مرد سیاست نبود و به اعتراف موافق و مخالف مرد عرصه دیانت هم بود و برای اثبات این دومی هم نوع زندگی او را می توان گواه آورد و هم وصیت نامه اش را که انگار نه انگار آن را  مردی با سابقه 60 سال فعالیت سیاسی مستمر و دبیر کلی یک حزب سیاسی و با اشتهار به نخست وزیری در یکی از مهم ترین فرازهای تاریخ ایران و سال ها استادی و ریاست دانشکده فنی دانشگاه تهران نوشته و به سبک و سیاق مذهبی ترین روحانیون است تا جایی که روشن‌فکری نوشت: ” آدمی در نگاه اول تصور می کند این وصیت نامه حاج شیخ عباس قمی است! آن قدر که بیم قیامت و توصیه های دینی و نه اشارات سیاسی در آن موج می زند.”
متن کامل وصیت نامه از این قرار است:
 بسم الله الرحمن الرحیم
   کُلُّ مَنْ عَلَیْها فَانٍ. وَیَبْقی وَجْهُ رَبِکَ ذُوالْجَلالِ وَ الاِکْرامِ.  (1)
  وصیت‏نامه بنده گنه‌کار بی‏‌مقدار، محتاج عفو و رحمت پروردگار و درخواست کننده دعای بندگان مؤمن و مهربان، مهدی بازرگان، به همسر عزیز خود، فرزندان دلبند با همسران گرامی آنها، نوادگان نازنین و به همه خویشاوندان با مهر و صفا، به دوستان ارجمند و به آشنایان و اهل لطف.
  با اقرار به وحدانیت و ربوبیت خالق و با درود بر همه پیامبران علی‌‏الخصوص خاتم آنها محمد مصطفی صلی‌‏الله علیه و آله و سلم و بر اهل بیت طهارت و امامت.(1)
  اولین و مهم‌ترین آرزو و توصیه‏‌ام به خانواده و خویشان و دوستان این است که رفتن من برایشان عبرت بوده، به زندگی همیشگی خیلی بزرگ‌تری‌که در پیش‌ دارند- بیشتر از دوروزه دنیای گذران- بیندیشند و تدارک ببینند.Mehdi Bazargan 2
  زندگی بی‏‌مرگ و انتها که خبرش را فرستادگان خدا داده، ما را برحذر از آتش و عذاب و امیدوار به رستگاری و رضوانش کرده‌‏اند، به فرض که کسی یقین به وقوع آن نداشته باشد، دلیل قطعی هم به دروغ بودن و عدم آن ندارد. حال که بنا به خبرها و هشدارهای شخصی چون محمد مصطفی(ص) و کتابی چون قرآن، شدت و مدت عذاب چنان وحشتناک و غیرقابل تحمل است که احتمال وقوعش را هر قدر کم و کوچک بگیریم، مصلحت و منفعت ما ایجاب می‏نماید که با توجه به عظمت واقعه و بی‏نهایت بودن مصیبت، آن را به حساب بیاوریم و راه احتیاط هم که شده باشد در پیش گیریم.
  وصیت من این است که نه آخرت و قیامت را نفی و فراموش کنید و نه روزی رسان و آفریننده خودتان را که برای جهان غیر او صاحب و گرداننده‏ای قابل تصور نبوده، اگر خودمان و جهان، دروغ و خیال نباشیم، او هم دروغ و خیال نمی‏تواند باشد.
  اینک که دنیا و زندگی در مجموعه و متوسط، ناخشنودی و ناراحتی و زیانکاری است و جریان تاریخ بشریت در جهت افزایش گرفتاری‌ها و سختی‌ها یا توسعه ظلم و فشارهاست، باید سعی کنیم در عوض، آخرتمان در اثر تحمل و تلاش و با صبر و مرحمت، آباد و خشنود کننده باشد.(2)
  دومین توصیه (خصوصی‏ ام) به همسر و فرزندان و کسان، مهربانی و گذشت و خدمت‌گزاری در حق یکدیگر است. مخصوصاً نسبت به مادرها و پدرها، پس از آن برادر خواهرها، زن و شوهرها و بالاخره دیگر خویشاوندان و صله رحم.(3)
  توصیه سوم قبول عذر تقصیرها و قصورهایم در حق خانواده و کسان و دوستان و هموطنان. از همگی حلالیّت می‏طلبم و تقاضای بخشش و دعای خیر دارم، و رساندن این تقاضا به کسانی که در مجلس فاتحه حضور نداشته، آن را نشنیده باشند یا آگاه نشده باشند. هر بدی و نقصان و زیان که به کسی و به کسانی رسانده باشم و به هر گونه و اندازه و ارتباط که باشد، چه فردی و شخصی و چه اجتماعی و عمومی و سیاسی، تقاضایم این است که حلالم نمایید.(4)
کفن و دفن و ترحیم
  «… وَ ما تَدْری نَفْسٌ ماذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْری نَفْسٌ بِاَی اَرْضٍ تَمُوتُ…» (2)
  برای محل دفن قبری را زیر سر نگذارده‏ام که زحمت بازماندگان کمتر باشد. و محل خاصی را هم در نظر ندارم ولی اگر امکان داشته و خالی از دردسر و اشکال باشد بدم نمی‏آید در مقبره بیات در جوار مرقد حضرت معصومه سلام الله علیها و در کنار پدر و مادر و عده‏ای از برادر خواهرها و عمو و عموزادگان باشد که احتمال سر خاک آمدن و از خدا طلب مغفرت خواستن برای همه به خاک سپردگان بیشتر باشد.
  برای کفن خلعتی سابقاً از سفر حج ‏آورده و در چمدان عنابی‌‏رنگ گذارده بودم که پس از نقل مکان به نارون نمی‏دانم چه شده است.
  برای مجالس ترحیم و تذکر اگر چه بیشتر جنبه تشریفاتی و تکلف پیدا کرده و جزو آداب و حساب‌های سیاسی و گروهی شده، دردی از دنیا و آخرت مردگان و زندگان دوا نمی‏کند ولی با احتمال اینکه برای افرادی، مختصر عبرت از مرگ و خشیت از خدا و آخرت حاصل شود و حلالیت و آمرزشی نصیب میت گردد ایراد به برگزاری آن از محل ثلث خودم ندارم خصوصاً اگر همراه با اطعام مساکین و غذای دسته جمعی بدون تعیّن و تشریفات برای بازماندگان و دوستان نزدیک باشد. بیشتر از توصیف و تمجید شخص از دنیا رفته به تذکر قیامت و توجه به آخرت پرداخته شود، توصیه‌‏های (1) و (2) و (3) نیز بد نیست که در مجلس ترحیم خوانده شود.
                             وصیتنامه مورخ 7/10/1373- در خانه نارون
1. رحمن(55) / 26 و 27 : هر چه بر روی زمین است دستخوش فناست. و ذات پروردگار صاحب جلالت و اکرام توست که باقی می‏ماند.
2. لقمان(31) / 34 : … و هیچ کس نمی‏ داند که فردا چه چیز به‏ دست خواهد آورد و کسی نمی ‏داند که در کدام زمین خواهد مْرد…
___________________________________
ketab-zendan Aboghoreyb-Sobhani 2003
 _____________________________________

آرشیو موضوع : ایران فانوس

ایران فانوس :وقتی پرویز خزایی تکلیف می نویسد

مهدی خوشحال: آیا غرب غروب خواهد کرد

وقتی پرویز خزایی تکلیف می نویسد ایران فانوس، چهاردهم ژوئن ۲۰۱۶:…  ایشان در حالی در نوشته هایش از الفاظی چون شارلاتان و گماشته و بریده و مزدور و ترسو و خائن و غیره، استفاده می کند و مخالفین رجوی را تهدید به دادگاه و محاکمه و مرگ می کند، که پیشتر رهبری فرقه همه اینها را یک …

ایران فانوس: نامه سرگشاده به اعضای پارلمان آلمان

مهدی خوشحال: آیا غرب غروب خواهد کرد

نامه سرگشاده به اعضای پارلمان آلمان  ایران فانوس، بیست و سوم آوریل ۲۰۱۶:…  باخبر شدیم که آقایان محترم جناب پروفسور دکتر هریبرت هیرته Heribert Hirte، پروفسور دکتر اوتو برنهارد Otto Bernhardt، و آقای فریتز گونتسلرFtitz Güntzler تصمیم به شرکت در این بازی فرقه ای که استفاده ای بیش از نمایش قدرت برای محافل قدرت غربی …

ایران فانوس: ما به اندازه شما می ترسیم

مهدی خوشحال: آیا غرب غروب خواهد کرد

ما به اندازه شما می ترسیم ایران فانوس، بیست و ششم فوریه ۲۰۱۶:… مقاله ای به نام “چه کسی از مجاهدین خلق ایران میترسد؟” به قلم پرویز خزایی در چند سایت اینترنتی فرقه مجاهدین آمده است که ایشان جهت مشروعیت و اهمیت دادن به خود و اربابش، دهها نوع ترس غیر واقعی و خیالی را جهت کتمان …

ایران فانوس: در حاشیه سفر روحانی به اروپا

مهدی خوشحال: آیا غرب غروب خواهد کرد

با آب شدن آهسته آهسته یخهای بی اعتمادی مابین ایران و غرب و سرانجام تلاش دو ساله اخیر ایران به همراه قدرتهای پنج + یک و اجرایی شدن برجام و شکستن تحریمها، رییس جمهور کشور فرانسه فرانسوا اولاند، رییس جمهور ایران حسن روحانی را رسماً دعوت کرد تا بلکه روابط ایران و غرب، سریعتر جوش خورده و دستاوردهای …

عبدالکریم ابراهیمی: سناریوى دروغین و فریب اذهان

مهدی خوشحال: آیا غرب غروب خواهد کرد

سناریوى دروغین و فریب اذهان عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، بیست و هفتم ژانویه ۲۰۱۶:… گذرى بر سایت سازمان مجاهدین داشتم و عکس یکى از دوستان و هم رزم هاى قدیم در تشکیلات مجاهدین که در موشک باران اخیر لیبرتى قربانى جنایات رجوى و خط مشى اشتباه او شده است، نظرم را جلب کرد. زیر عکس …

کریم غلامی:از اردوگاه اشرف تا اردوگاه پناهندگی (قسمت بیست و هشتم)

کریم غلامی:از اردوگاه اشرف تا اردوگاه پناهندگی (قسمت بیست و هشتم)

از اردوگاه اشرف تا اردوگاه پناهندگی (قسمت بیست و هشتم) کریم غلامی، ایران فانوس، بیست و یکم ژانویه ۲۰۱۶:… مژگان پارسایی، در شقاوت و بی رحمی شکنجه دسته جمعی اعضای مخالف مجاهدین چنان دست پیشی گرفت که مهوش سپهری(نسرین) سردمدار همه شکنجه گران شقاوت و بی رحمی او را ستایش می کرد. بعد از سال ۲۰۰۳ و …

مهدی خوشحال: آیا غرب غروب خواهد کرد

مهدی خوشحال: آیا غرب غروب خواهد کرد

در کنار نارضایتی مردم میزبان و مهمان، بسیاری از ارزشهای انسانی و دموکراسی و حقوق بشری و تمدن مدارا و تحمل غرب، زیر سئوال رفته است، با این وجود، یک راه حل برای همه طرفهای درگیر باقیمانده است و آن هم پذیرش پناهجو و یا عدم پذیرش پناهجو و تبعات و عواقب خوب و بدش نیست، بلکه کمک …

کریم غلامی:از اردوگاه اشرف تا اردوگاه پناهندگی (قسمت بیست و هفتم)

مهدی خوشحال: آیا غرب غروب خواهد کرد

از اردوگاه اشرف تا اردوگاه پناهندگی (قسمت بیست و هفتم) کریم غلامی، ایران فانوس، دهم ژانویه ۲۰۱۶:… خائنانه ترین طرح در این نشست چند ماهه اجرای طرح “غسل هفتگی” بود. بخاطر موضوعی از سالن خارج شده بودم. وقتی برگشتم دیدم که تعداد زیادی دوباره پشت میکروفون جمع شده اند. از یکی سئوال کردم که موضوع چیست، گفت …

ایران فانوس: اعدام شیخ نمر محکوم است

مهدی خوشحال: آیا غرب غروب خواهد کرد

اعدام شیخ نمر محکوم است ایران فانوس، چهارم ژانویه ۲۰۱۶:…  فرقه مجاهدین که بعد از سقوط صدام حسین مبلغ سیاستهای عربستان سعودی است و مترصد فرصتی است تا با جرقه و جنگ مابین ایران و عربستان، این بار کیسه عربستان سعودی را خالی کند، در حالی از قانون شرع عربستان در مقابل به زعم …

ایران فانوس: آنان که زنده مانده اند

مهدی خوشحال: آیا غرب غروب خواهد کرد

با این وصف، آنانی که از فرقه مجاهدین خارج می شوند، مسئولیت سنگینی به عهده دارند. آنان از دریایی خون و رنج و اسارت و تلاش و تجربه گذشته اند، با این حال اختیار زندگی و آینده خود را دارند. می توانند به زندگی شخصی و یا سیاسی روی آورند. می توانند به عضو اجتماعی و فرهنگی و …

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید