خاطراتی دردناک از عراق (۶) – کتک زدن فرمانده جلوی جمع به اتهام رابطۀ جنسی

0
656

خاطراتی دردناک از عراق (۶) – کتک زدن فرمانده جلوی جمع به اتهام رابطۀ جنسی

 رضا صادقی جبلی، پیوند رهایی، چهارم سپتامبر ۲۰۱۶:… از آنجاییکه نصرالله هنوز در تشکیلات سازمان مجاهدین و در زندان لیبرتی بغداد در اسارت این فرقه می باشد بیشتر از این نمی نویسم و تنها این را می گویم که این رفتار نوچه های رجوی با او چیزی جز یک تسویه حساب با او نبود. ما که ماهها از صبح تا شب با نصرالله بودیم هر گز از نصرالله کوچکترین اشعه به اصطلاح غیر اخلاقی ندیدیم بلکه برعکس نگاه نصرالله به فردین بجز نگاه پاک پدرانه نبود. از این … 

لینک به منبع

لینک به قسمت قبلی

خاطراتی دردناک از عراق (۶)

کتک زدن فرمانده جلوی جمع مجاهدین به اتهام رابطۀ جنسی

نوشتۀ رضا صادقی جبلی از اعضا و مسئولین قدیمی جدا شدۀ سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی)

فرمانده نصرالله مجیدیاز فرماندهان قدیمی سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی) است که در دهها عملیات نظامی مخصوصاً درکردستان شرکت داشته است. او از ریشۀ ترک و لر و یا به اصطلاح لک می باشد و در سن جوانی به سازمان پیوسته است. او با چهرۀ سفید و موهای زرد از فرماندهان ورزیده و بسیار جدی و در عین حال فردی بسیار ساده و غیر سیاسی بنطر می‌رسید. با وجودیکه سالها در قرارگاه همایون (از قرارگاههای سازمان مجاهدین در جنوب عراق) با هم بودیم ولی هیچ وقت بیاد ندارم در نشستهای سیاسی صحبت کرده باشد. البته بایستی بگویم که اکثر بچه‌های سازمان که در فاز سیاسی و در میز کتاب و بحث‌های آن زمان شرکت می کردند و یا هنوز با سازمان رابطه نداشتند بلحاظ سیاسی و حتی شناختی از تاریخچه سازمان بی اطلاع بوده و در مواردی اصلاً شناختی نداشتند و این در بحث‌های سیاسی بخوبی قابل تشخیص بود.

با روی کار آمدن دولت خاتمی و تحلیل رجوی مبنی بر اینکه وی جام زهر و نه جرعۀ حیات برای رژیم می باشد و رژیم تا قبل از پایان دورۀ اول ریاست جمهوری خاتمی سرنگون می‌شود، همانطوریکه در نوشته قبلی توضیح دادم تیم های عملیاتی سازماندهی شدند.

در قرارگاه ما یعنی قرارگاه همایون هم مثل همۀ قرارگاه های سازمان در عراق انواع و اقسام کلاسها شروع شد که از جملۀ آنها کلاسهایی برای شناختن جامعۀ ایران بود زیرا بسیاری از ما سالها از ایران دور بودیم و حتی طرز صحبت کردنمان هم با جامعه عادی ایران تفاوت داشت. این کلاسها عبارت بودند از شهر شناسی، نقشه خوانی شهری، شناخت لباسهای پلیس، و نیروهای امنیتی و فرهنگ صحبت کردن و …تا افراد موقع اعزام برای انجام عملیات نظامی و ترور و انفجار در داخل ایران شناخته نشوند و گیر نیفتند.

نصرالله مجیدی و من و جوانی ۱۹ ساله بنام فردین با هم در این کلاسها بودیم. نصر الله و فردین معمولا در نشستها صحبت نمی کردند و یا به اصطلاح سازمانی «موضع» نمی گرفتند. تعریف «موضع گرفتن» در نشستهای سازمان مجاهدین «صحبت کردن در اثبات یا تأیید حرف مسئول نشست و حرفهای دیگران» بود.

در همۀ نشستهای تشکیلاتی با هر موضوعی اعم از سیاسی یا به اصطلاح ایدئولوژیکی و انتقادی و… افراد باید در جهت به اصطلاح «اثبات» یعنی تأیید حرفهای مسئول نشست اعم از خود رجوی یا هر یک از مسئولان یعنی همان سخنران جلسه و حرفهای دیگران صحبت می کردند و به اصطلاح «موضع» می گرفتند و چون هرگز در تشکیلات مجاهدین موضع منفی یا مخالف معنی نداشت و کسی جرأت نمی کرد که موضع منفی بگیرد یا به عنوان مخالف صحبت کند، لذا سکوت و صحبت نکردن در نشستها و از جمله نشستهای انتقادی بویژه اگر موارد زیاد و دائمی می شد فرد مربوطه به عنوان مخالف و مشکوک یا مسأله دار تلقی می گشت و ضمن انتقاد همیشه به او که «او در نشستها ساکت است» و«موضع نمی گیرد» به بهانه ها و با زدن برچسبهایی مختلف از جمله جنسی و «مشکل جنسی داشتن» او را در نشستهای موسوم به «عملیات جاری» و بویژه در نشستهای موسوم به «دیگ» یا «جانبی» مورد انواع تهمتها و ناسزاها و توهینها و ضرب و شتمها قرار می دادند.

فردین جوانی تقریباً شبیه به جوانی‌های نصرالله بود و خود نصر الله می‌گفت فردین را که می‌بینم یاد جوانیهای خودم می‌افتم. جالب این بود که فردین هم ریشه کردی و لری داشت.

نصرالله فرمانده یکان فردین بود و با هم رابطۀ بسیار خوبی داشتند و در کلاسها هم فردین از آنجاییکه هم جوان بود و هم به تازگی از دبیرستان آمده و ذهنش خوب کار میکرد در بیشتر کلاسها به ما کمک میکرد و در چند ماهی که با هم بودیم من هم با فردین صمیمی شدم.

این رابطۀ خوب همیشه ادامه داشت. هر چند من در یکان آن‌ها نبودم تا مدتها بعد یک شب در بنگالی (کانکسی) در آخرین نقطه شرقی قرارگاه به دور از سالنهای غذاخوری و آسایشگاها نشستی با حضور فرمانده قرارگاه و افراد با رده های ما یعنی رده بالا و قدیمی سازمان گذاشته شد.

نشست که شروع شد با کمال تعجب دیدم معاون فرمانده قرارگاه ما محمود عطایی (از مسئولان و فرماندهان قدیمی سازمان مجاهدین و معروف به برادر حمید که بعدها معاون بخش اطلاعات و امنیت شد) بعد از چند دقیقه نصرالله را صدا کرد و گفت: «ببین، نصر الله، هر آنچه هست را خودت با زبان خوش بگو وگرنه بچه‌ها تکه پاره ات میکنند»!!.

فرمانده نصرالله متهم به داشتن رابطۀ جنسی با فردین شده بود که تهمت ناجوانمردانه ای بیش نبود.

نصرالله با نگاهی جدی و سکوتی معنی دار و بهت زده به محمود عطائی (حمید) خیره شده بود ولی نه او و نه هیچیک از افراد نشست مستقیم در چشمش نگاه نمیکردند. حمید طبق معمول با تحریک فرماندهانی که همیشه در حسرت و حسد عملیاتهای نصرالله بودند اینک حربه ای یافته بود تا هر آنچه را که در خور خود و همپالگیهایش بود به نصرالله نسبت دهد. به ناگهان و در میان سکوت و بهت زدگی نصر الله، حمید و تعدادی از فرماندهان یکانها به طرف نصر الله حمله ور شده و سر و صورت او را به زیر بارانی از آب دهان و مشت و لگد گرفتند.

بعد هم فردین را آوردند و جلوی جمع با تهدید از او خواستند که به رابطۀ جنسی موهوم نصر الله با او اعتراف کند! ولی فردین که به شدت تحقیر شده و روانش و شخصیتش خرد شده بود همه این حرفها را تکذیب کرد و گفت همیشه احساس میکرده که نصرالله مثل برادر بزرگترش است و بعضی مواقع هم او را مانند پدر خودش تصور می کرد.

اینجا حضرات فدائیان رجوی حاضر در نشست با فحش و ناسزا به فردین گفتند: « به به چه حرفها!! چشممان روشن!! مگر از کی ما در سازمان صحبت از رابطۀ خانوادگی داشتیم؟، صحبت از برادر و پدر واقعی هم توسط فرد فول است… در مجاهدین هر آنچه هست عشق به مریم و مسعود است!… مجاهد خواهر و مادری به جز مریم و برادر و پدری به جز مسعود ندارد»!!!…

بعد از آن دوباره حمله متوجه نصرالله شد و این نشست دو روز ادامه داشت و از آنجاییکه نصرالله یک کلمه هم حرف نزد، برگ اخراج را جلوش گذاشتند که او آن را برداشت و امضا کرد و با خشم به طرف محمود عطائی یا برادر حمید پرت کرد.

چند روزی نصرالله بنگالی بود (اصطلاح سازمانی برای شخص زندانی در کانکس) و بعد هم دیگر با هیچکس حرف نمی‌زد و رده اش را هم تا عضو ساده پایین آورده بودند.

از آنجاییکه نصرالله هنوز در تشکیلات سازمان مجاهدین و در زندان لیبرتی بغداد در اسارت این فرقه می باشد بیشتر از این نمی نویسم و تنها این را می گویم که این رفتار نوچه های رجوی با او چیزی جز یک تسویه حساب با او نبود.

ما که ماهها از صبح تا شب با نصرالله بودیم هر گز از نصرالله کوچکترین اشعه به اصطلاح غیر اخلاقی ندیدیم بلکه برعکس نگاه نصرالله به فردین بجز نگاه پاک پدرانه نبود.

از این موارد در سازمان زیاد وجود داشت و حتی در بسیاری موارد فرد را جلوی دوربین نشانده و به اصطلاح اعتراف می‌گرفتند که با فلان شخص مورد اخلاقی (رابطۀ جنسی) داشته و از طرف وزارت اطلاعات ماموریت داشته که چنین رابطه ای برقرار کند تا مناسبات پاک مجاهدین را خراب کرده و آنها را از مبارزه دور سازد!…

در مورد نصرالله هم رجوی «مرحوم» شده به خوبی می‌دانست که هرچه بخواهد می‌تواند بر سر وی بیاورد چرا که رجوی همیشه به ما می‌گفت کجا بهتر از اینجا؟ و اینطور القاء کرده بود که ما چاره‌ای بجز ماندن نداریم.

ولی برادران و خواهرانم! اصلاً هم اینطور نیست. شما مجبور نیستید با تهدید و ترس در این فرقۀ صاحب مرده بمانید. تنها کافی است ذهن و فکرتان را از القاءات رجوی رها سازید. مطمئن باشید من و دیگر دوستان سالیانتان برای کمک به شما آماده ایم و تا رهایی شما از بندها و هفت حصار این فرقه از پا نمی نشینیم.

البته بایستی بگویم که ارتباط جنسی بین مردان با هم و همچنین زنان با همدیگر در قرارگاهها و پایگاههای سازمان مجاهدین و بیشتر بعد از طلاق اجباری بین همسران از سال ۶۸ و ممنوع شدن ازدواج به وفور وجود داشته و دارد که در آینده در بارۀ آن خواهم نوشت ولی این موضوع در رابطه با افراد ربات و وفادار رجوی بویژه مسئولان و فرماندهان فدائی رهبر عقیدتی شان مسکوت گذاشته می شد و برای آنها نشستی برگزار نمی کردند چرا که آنان مؤمنان و «مدافعان» دو آتشۀ «انقلاب مریم»!! بوده و هستند!.

_________________________________________

مجید روحی:حاج مسعود رجوی مارک زدن به جداشده های فرقه ات سرپوش گذاشتن …

آرشیو موضوع : مسعود رجوی و صدام حسین

میرباقر صداقی: خاطره ای از سرنگونی صدام حسین و خلع سلاح مجاهدین خلق ایران

خاطره ای از سرنگونی صدام حسین و خلع سلاح مجاهدین خلق ایران  میر باقر صداقی، ایران ستارگان، اول سپتامبر ۲۰۱۶:… همان شب را تمامی نفرات محور پنجم گرسنه و تشنه روی تپه گذراندیم صبح فردای همان روز یک تانک فرماندهی نیروهای آمریکائی وسط تپه ها در بغل تانکها و توپها و نفربرهای مجاهدین لحظه ای توقف …

رضا صادقی:خاطراتی دردناک ازعراق (۵) – کارگران کودک عراقی در اشرف

خاطراتی دردناک ازعراق (۵) – کارگران کودک عراقی در اشرف  رضا صادقی جبلی، پیوند رهایی، بیست و پنجم اوت ۲۰۱۶:…  در سایت رسمی سازمان مجاهدین مقاله ای در حمایت از ارباب سعودی بچه کش و زن ستیز رجوی با عکس زیر در این لینگ منتشر شده است با عنوان: «ایجاد مراکز آموزشی و فنی برای …

آریایی:خروج شرمگینانه از عراق پس از سی و یک سال

خروج شرمگینانه از عراق پس از سی و یک سال میلاد آریایی، وبلاگ مزرعه خوبی ها، نوزدهم اوت ۲۰۱۶:…  در بد بینانه ترین احتمالات هرگز تصور نمی شد مجاهدین به رهبری مسعود و مریم رجوی چنین سرنوشتی برایشان رقم بخورد، به گونه ای که شرمگینانه در پیچ و خم اجبارات و تعهدات داده شده به …

«بازی تاج و تخت» و «خانه پوشالی» در رمان صدام

بازی تاج و تخت» و «خانه پوشالی» در رمان صدام داستان‌هایی که دیکتاتورهای بزرگ نوشتند جان داگدیل/ ترجمه: شیدا قماشچی تاریخ ایرانی: در ماه دسامبر یک عنوان جدید به رمان‌های نوشته شده توسط دیکتاتور‌ها اضافه خواهد شد. کتاب صدام حسین که ناشران آن را ترکیبی از «بازی تاج و تخت» و «خانهٔ پوشالی» می‌نامند پیش از کریسمس وارد بازار می‌شود تا در بازار …

چرا حاج مسعود رجوی برای دوست و دشمن نسخه مرگ می نویسد؟

چرا حاج مسعود رجوی برای دوست و دشمن نسخه مرگ می نویسد؟ مجید روحی، ایران اینترلینک، سی ام می ۲۰۱۶:…  پلیس فرانسه براساس اسنادی که از مقر مریم قجر عضدانلو بدست آورده بود اعلام داشته که حاج مسعود رجوی و فرقه اش مترصد ترور کسانی بوده اند که از جمع فرقه رجوی جداشده اند. در واقع …

مجید روحی:حاج مسعود رجوی مارک زدن به جداشده های فرقه ات سرپوش گذاشتن …

ما جداشده ها با افشاگری هایمان از ماهیت کثیف حاج مسعود رجوی و فرقه اش می خواهیم مردم دنیا و خانواده بچه های در زنجیر بدانند که چه کسی بر ما و فرزندان آنها یا به یک سری از انسانها با چه مارک و تهمتی ظلم کرده اند به همین خاطر حاج مسعود رجوی و فرقه اش از …

مجید روحی:حاج مسعود رجوی چرا درس نمیگیرید؟ چرا اصرار به ماندن در عراق دارید؟

حاج مسعود رجوی چرا درس نمیگیرید؟ چرا اصرار به ماندن در عراق دارید؟  مجید روحی، ایران اینترلینک، یازدهم می ۲۰۱۶:…  حاج مسعود رجوی بهتر از هر کسی می داند که با خروج اعضای اسیر در فرقه اش از عراق تشکیلات قرون وسطایی اش از هم می پاشد و از طرف دیگر معلوم می گردد که …

نادر نادری:عذاب وجدانی که سال هاست با آن درگیر هستم

عذاب وجدانی که سال هاست با آن درگیر هستم  نادر نادری، وبلاگ آیندگان، بیست و ششم مارس ۲۰۱۶:… بعد از کشتار های طوز خرماطو به سمت قره تپه حرکت کردیم که در بین مسیر هم درگیری های پراکنده ای داشتیم که مردم برای دفاع از خانه کاشانه خودشان بود و هیچ نیروی نظامی در کار نبود …

میرباقر صداقی: تکذیب خزعبلات فرقه رجوی بر علیه من

تکذیب خزعبلات فرقه رجوی بر علیه من میر باقر صداقی، ایران ستارگان، سوئیس، پانزدهم فوریه ۲۰۱۶:… ا امضا کنندگان نامه در نشستهای طعمه سال هشتاد حضور داشتیم مگر مسعود رجوی نمیگفت راه خارجه نداریم بله من با ایمان گفتم گناه کشته شدن پنجاه و دو نفر در اشرف به گردن مسعود رجوی است مسعود رجوی قاتل تمامی …

شکنجه اسرای ایرانی توسط شکنجه گران مجاهدین خلق در شکنجه گاههای صدام حسین

شکنجه اسرای ایرانی توسط شکنجه گران مجاهدین خلق در شکنجه گاههای صدام حسین نادر نادری، وبلاگ آیندگان، فرانسه، چهارم فوریه ۲۰۱۶:…  در یک مورد اعتراض یکی از بازجوهای سازمان نسبت به اینکه بازجوی استخبارات عراق مانع از یک نوع شکنجه توسط بازجوی سازمان شده و اینکه اگر مامور استخبارات مزاحم نمی شد می توانسته آن اطلاعات را از …

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید