خروج مجاهدین از عراق، پیروزی یا شکست؟ اثبات درستی هشدار بنی صدر

0
715

حال هر چند که رهبران این سازمان مطابق مشی سیاسی تجارت گونه خود که فقط در کلمه و واژۀ ” شارلاتانیسم ” خلاصه میشود فریاد شروع مجدد و چندین ده بارۀ فاز سرنگونی رژیم حاکم بر ایران را در اثر این «عزیمت تاریخساز»! مجدد را سر می دهند و هر چند با توهین آشکار شخص رجوی و رهبران دنباله روی او در این سازمان به شعور وفهم انسانها با طرح بحث هایی نظیر ژئوپولوتیک منطقه و قانونمند بودن حضور مجاهدین در عراق به دلیل این قانون پایه ای، اشرف کانون استراتژیکی نبرد!! ،

خروج مجاهدین از عراق، پیروزی یا شکست؟ اثبات درستی هشدار بنی صدر

24.09.2016 ـ منبع پیوند رهایی

خروج مجاهدین از عراق، پیروزی یا شکست؟ اثبات درستی هشدار بنی صدر

نوشتۀ ناصر زرنگار جدا شده از سازمان مجاهدین- تیرانا

یکی از اخبار مورد توجه جامعه ایرانی مقیم کشورهای خارجه در طی روزهای اخیر انتقال باقیماندۀ اعضای سازمان مجاهدین خلق از عراق به کشور آلبانی پس از سی و چند سال حضور فعال این سازمان در عراق است. سابقه و تاریخچۀ این موضوع به سال 1365 بر می گردد یعنی پس از انتقال مقر رهبری این سازمان به عراق که رنگ و کنتراست بیشتری دارد در عین اینکه در مقدمه آن، حضور تمام عیار و سرمایه گذاری عمده آقای رجوی بر سر این موضوع قرار دارد آنجا که تعدادی از مسئولین و اعضای سازمان مجاهدین در قالب نیروهای پیشمرگه و تحت حمایت حزب دمکرات کردستان ایران در منطقه کردی و به خصوص در مرز مناطق کردنشین ایران وعراق مستقر شده و دست به عملیات نظامی منطقه ای میزدند تا اینکه در اثر چرخش اوضاع و سیاست های بین المللی و به ویژه دولت وقت فرانسه مبنی بر محدود کردن مجاهدین در فعالیت های خود در فرانسه شخص رجوی ساز رفتن به عراق و سرمایه گذاری استراتژیک در این کشور را کوک کرد و از این سیاست و سرمایه گذاری تحت عنوان سیاست صلح در جنگ بین ایران و عراق نام میبرد.

در آن زمان متحد اصلی سازمان مجاهدین در شورای ملی مقاومت آقای بنی صدر مخالف انجام این کار و سرمایه گذاری بر سر حضور نیروهای مجاهدین در عراق بود و این کار را در زمانی که هنوز جنگ تجاوزکارانۀ عراق با ایران ادامه داشت نوعی خودکشی سیاسی تلقی میکرد و آنرا مخالف مصالح و منافع ملی ایرانیان میدانست ، ذیلا سندی از یکی از اسناد و سایت های سازمان مجاهدین جهت یادآوری این موضوع آورده می شود:

همانطوریکه در سند مشاهده میکنید دلیل اصلی جدایی آقای بنی صدر از شورای ملی مقاومت دست ساز آقای رجوی نقض اصل استقلال و آزادی در پیامد این اقدام یعنی رفتن رجوی به عراق بود. در مقابل نیز رجوی از موضوع نامه نگاری نصیحت گرانۀ آقای بنی صدر به خمینی به عنوان یک سلاح تبلیغی و سیاسی برای پوشاندن این علت اصلی جدایی استفاده میکرد تا اینکه این موضوع که دلیل اصلی جدایی آقای بنی صدر و حاکی از پرنسیب های سیاسی و ملی گرایانۀ ایشان بود در افکار عمومی و مخاطبین آنروز تبلیغات سازمان برجسته نشود در حالی که می بینیم سالها بعد یعنی در بحبوحه شورش های سال 88 ایران خود رجوی نامه هایی نصحیت گرانه به مجلس خبرگان رژیم ایران مینویسد که در مضمون و محتوا تفاوت چندانی با مضمون نصحیت گرانۀ نامه آقای بنی صدر به شخص خمینی ندارد ولی در این میان معلوم نیست چرا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است و از نظر آقای رجوی چرا مرگ حق و برای هر کسی اجتناب ناپذیر است ولی البته برای همسایه .

ناگفته پیداست که در این خبر مبنی بر اینکه باقیماندۀ اعضای سازمان مجاهدین پس از سی و چند سال حضور فعال در عراق (که پس از پایان جنگ ایران وعراق در سال 1988 و هم چنین از سال 2003 به بعد که عراق در اشغال امریکا قرار گرفت و عملا و منطقا دلیلی بر ادامۀ خط و استراتژی رجوی در عراق وجود نداشت) این کشور را ترک کردند یک موضوع خود را برجسته و نمایان میکند و آن هم اثبات حقایق در اثر گذر زمان است.

حال هر چند که رهبران این سازمان مطابق مشی سیاسی تجارت گونه خود که فقط در کلمه و واژۀ ” شارلاتانیسم ” خلاصه میشود فریاد شروع مجدد و چندین ده بارۀ فاز سرنگونی رژیم حاکم بر ایران را در اثر این «عزیمت تاریخساز»! مجدد را سر می دهند و هر چند با توهین آشکار شخص رجوی و رهبران دنباله روی او در این سازمان به شعور وفهم انسانها با طرح بحث هایی نظیر ژئوپولوتیک منطقه و قانونمند بودن حضور مجاهدین در عراق به دلیل این قانون پایه ای، اشرف کانون استراتژیکی نبرد!! ، لیبرتی پلی به سوی تهران و… اکنون خروج ناگزیر از عراق را که آغازی بر فروپاشی نهایی این سازمان است را یک پیروزی بزرگ و عظیم در نبرد سرنگونی میداند و از آن نام میبرد، ولی در پهنۀ گسترده این بحث حرفهای گفته و ناگفته زیاد است که نظر به یادآوری خلاصه وار موضوعات که طبعا تمایل عموم خوانندگان این مطالب است از آن در میگذریم و تنها اشاره به یک نکته نهایی لازم و ضروری به نظر میرسد و آنهم غیبت سربزنگاه شخصی است که «عزیمت تاریخساز»!! اولیه را در سال 1365 انجام داده بود واینجاست که باید به گفتۀ شاعری اندیشید که گفت «خود کرده را تدبیر نیست»!!

در پریشانی این روزگار حادثه بار، آنچه می دارد تیمار ترا کار تو است

ناصر زرنگار – تیرانا

اول مهر 1395

22 سپتامبر

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید