شما سرنوشت خود را با قرائت رجوی بوالهوس می نویسید!

0
466

شما سرنوشت خود را با قرائت رجوی بوالهوس می نویسید! (+ بدترین اهانت ممکن را بر زنان روا داشتید)

 انجمن نجات، مرکز آذربایجان شرقی، بیست و نهم اکتبر ۲۰۱۶:… یعنی اینها که سررشته ی زندگی شان را ازدست داده بودند ، درشرایط بی اختیاری موجود ، باند رجوی را به کنار زده وبرخلاف آموزه های مسعود که درسلطه وتابعیت خلاصه میشد، دوباره مجاهد شده بودند وما اطلاعی از آن بدست نیآوردیم ویا خمپاره های مشکوک ذیشعور بوده و تنها به این فدا شده ها اصابت کردند ؟! اگر اینطور است … 

شما سرنوشت خود را با قرائت رجوی بوالهوس می نویسید!

لینک به منبع

محمود نیشابوری که از پرنویسان فرقه ی رجوی است ، این بار – البته مثل همیشه – حرف حسابی برای گفتن نداشته که برای تامین معاش هم که شده ، مجبور بوده ترهاتی با عنوان ” ما سرنوشت را با دستان خودمان می نویسیم ” بنویسد وسایت های رجوی هم که این روزها واقعا حرف کم آورده اند، این نوشته را که خطاب به جان باختگان کمپ با ذلت تخلیه شده ی لیبرتی است ، با سرعت تمام منتشر کند !

او مینویسد :

” آنهایی که روزی پا در مسیر رزم گذاشتند و به ندای راه گوش فرا دادند. آنها که خود حماسه آفرینانی بی باک و ترس و بیم. حماسه پشتِ حماسه، کهکشان پشت کهکشان. فراز پشت فراز. و خالقان این اسطوره چه کسانی هستند؟ با کدام شورِعشقی رزمیدند و جاودان شدند “.

درجواب نیشابوری باید گفت که اینان بدون توجه به تفکر ریشه ای که نبود آن حاصل عدم مطالعه وبی تجربگی وشعار زدگی است، بجای توجه به این مسئله، خود را درشرایطی قرار دادند که بندی زندان اشرف ولیبرتی شده و فارغ ازاراده ی انسانی و درحالی که زمین گیر مفلوکی بیش نبودند، به خون درغلطیدند ونام این مرگ، مرگی بی افتخار ومفت است که متاسفانه ارزش توصیف و قلم فرسایی برله ندارد با توجه دقیق به اینکه ازکشته شدن این چنینی این هموطنان ، قلبی درد نگیرد.

درهرصورت، این نوع مرگ ها، جاودانگی نمیآورد وآنچه که نام دارد ، جان باختن بی اراده وخواست قلبی و در عین حال مظلومانه است.

همچنین:

” …شما راه و رسم مجاهدین را به اوج رساندید، و آن چه آفریدید ورای همه حماسه های تاریخ مقاومت است، و با وفای به پیمان، با فدای بیکران، در تاریخ ایران جاودانه شدید، سقف نویی در پرداخت بهاء آفریدید… “.

یعنی اینها که سررشته ی زندگی شان را ازدست داده بودند ، درشرایط بی اختیاری موجود ، باند رجوی را به کنار زده وبرخلاف آموزه های مسعود که درسلطه وتابعیت خلاصه میشد، دوباره مجاهد شده بودند وما اطلاعی از آن بدست نیآوردیم ویا خمپاره های مشکوک ذیشعور بوده و تنها به این فدا شده ها اصابت کردند ؟!

اگر اینطور است و اینها اینقدر فداکار ونترس بودند، چگونه موفق به نوشتن بیانیه ی انشعاب و اعلام جدایی ازباند رجوی وبازگشت به سازمان مجاهدین سابق را نشدند؟!

آخر مگر کسی که قرار است با علم واختیار جان خود را فدا کند، صدها برابر راحتتر وجسورتر ازدیگران میتواند عقاید خود را اعلام نموده وآنگاه بمیرد واگر مخاطبین شما چنین کاری کرده اند، موانع ایجاد شده برسر انتشار مواضع جدید این سی وچند نفر را توضیح دهید؟!!

چرا؟

برای اینکه ما کسی را نمی شناسیم که هم درباند رجوی باشد وهم مجاهد واقعی واگر اینها غیر ازآن بودند که ما سراغی ازوجود مادی شان نداریم ، نحوه ی این بازگشت را بما توضیح دهید!!

بنظر می رسد که این قربانیان جنون وجهل وخودکامگی رجوی که نتیجه ی این جنون عدم تخلیه ی بموقع عراق بود ، جان خود را بصورت غیر ارادی وغیر قابل افتخاری ازدست داده اند وبدبختانه نمیتوان این نوع انسان ها را به اوج برد وصفت های قهرمانانه ای برآنان نهاد!

تنها کاری که یک ناظر موشکاف میتواند درمورد این جان باختگان مسلوب الاراده بکند ، اظهار تاسف به سرنوشت تلخ آنهاست درکنار تسلیت عمیقی که به خانواده های داغدار این افراد باید گفت. همین!

سعید

اتفاقا شما رجوی ها، بدترین اهانت ممکن را بر زنان روا داشتید!

لینک به منبع

هدف نوشته ی سیروس مختاری که گرفتار در تئوری های غیر انسانی رجوی است ، هم تبلیغ مریم و برجسته کردن او درمقابل مسعودی که مرده ویا زنده است – که صلاح است خفته باشد – وهم پاشیدن خاک برچشم مردم تا ندانند که دراین تشکیلات مخوف برمحوریت مسعود رجوی که خانم رجوی تنها مرید او محسوب میشد ، بر سر زنان چه آمده است!

او می نویسد:

۳۰″ مهر روز انتخاب اصلح تاریخی زن ایرانی است زنی که تا دیروز بنا به جنسیتش دست دوم بود و امروز خود را یافته تا ثابت کند چیزی کمتر از مرد ندارد. ۳۰ مهر روز پالایش انسان از جنسیت نرینگی و خود بینی و فردیت بود. روزی بود که شِرکهای درونی خود را تصفیه کرد تا به مقام والای انسانی ارتقاء پیدا کند “.

آیا واقعا این طور بود؟!

اصل قضیه عبارت ازاین است که مسعود رجوی خودشیفته، انحصار طلب و دیکتاتور، در زمانی که فصل به فصل سازمان مجاهدین بنیانگذاری شده بدست حنیف نژاد ها را فارغ از ماهیت میکرده وبلکه به تشکل ضد سازمان اولیه تبدیل مینمود، برای رهائی از انتقاد همرزمان وهمردیفان سابق خود، به مریم رجوی ماموریت داد که زنان دیگر را دور خود جمع کرده وبا انحلال یکجانبه ی کمیته ی مرکزی ، خیال خود را ازهر آنچه که زمانی ” سانترالیزم دموکراتیک ” نام داشت راحت کند که متاسفانه چاپلوسی های مریم رجوی ودیگران، اورا در اجرای این نیت پلید موفق ساخت !

اما کار با تجرید و خفه کردن مردان هم ردیف وگاها باسوادتر ازرجوی ، باتمام نرسید و مسعود رجوی پس از برقراری مناسبات قبرستانی درتشکیلات ، به حد افراط ازاین زنان سوء استفاده های جسمی و جنسی فراوان برد و قصه های هزار ویک شب را دوباره زنده کرد!

حال این هموطن اسیر درافکار فرقوی چرا فکر میکند که زنان به آزادی رسیدند، بر کسی روشن نیست!

بلی این زنان آزاد بودند که هروقت رجوی اراده نمود وتمایل پیدا کرد، درخدمت کارهای غیر اخلاقی او قرار گیرند و تواما همراه مردان به بردگی جسمی مشغول شوند!

آیا با این وضع، زنان تشکیلات رجوی، ستم مضاعفی را تجربه نکردند؟!

سیروس مختاری به نوشته اش چنین ادامه می دهد:

” …اگرچه ۳۰ مهر، ارکان و پایه های بیت العنکبوت رژیم منحوس و ضد زن خمینی را بلرزه درآورد ولی عنصر فدا و رها را در زنان میهنمان آزاد و آموختند که میتوان در مقابل هیولای استبداد آخوندی مقاومت ، ایستادگی و مبارزه کرد “.

شما نام نداشتن اختیار ناموس وشرف را فدا ورها میدانید؟!

اگر این زنان بشدت ستم دیده، بموجب آموزش های مسعود و سرحرمسرادار ودلاله ی محبت اش مریم به این درجه ازرشادت نائل شدند که ظلم ستیز باشند ، میتوانستیم آثار این ظلم ستیزی را در وهله ی اول در اعتراض به بلعیده شدن سازمان توسط رجوی – که کاری سهل تر از مبارزه بارژیم است – مشاهده کنیم که نکردیم و ناگزیر به رد ادعاهای آقای مختاری میباشم!

همچنین:

” شعار میتوان و باید بانوی اول تاریخ مبارزاتی و انقلابی ایران زمین نشان داد که این خود یک شعار استراتژیک و تاریخیست که به مثابه تیر بر قلب دشمن زبون خواهد بود چرا که با این شعار انگیزه ها صیقل میخورند و انرژیها آزاد میشوند تا بتوان رژیم ضد بشری آخوندی را به چالش کشید و با آن تعیین و تکلیف کرد “.

یعنی مریم خانم ، سرآمد تمامی زنان مبارز تاریخ ایران است؟! وکسی هرگز دراین چند هزار سال تاریخ مکتوب ایران وجود نداشته است ؟!

پس نام چند تن از زنان انقلابی ایران را بشمارید و وجوه مشترک ایدئولوژی واخلاقی آنها را با مریم روشن سازید وآنگاه بگویید که مریم درکدام یک ازوجوه، سرآمد همه ی آنان بوده است؟!

اگر دلاله ی محبت بودن وسرشکنجه گر شدن – درمورد این یکی شکنجه ی سفید- ، مبارزه است ونام این افراد را میتوان مبارز گذاشت ، آنگاه حرف این آقا سیروس را باید بطور دربست قبول کرد وبه آموخته های خود درمورد خصلت انسان مبارز شک کرد وحتی آنرا به کناری گذاشت!!

اینکه چه انرژی وبرای کدام هدف آزاد شده ومفید به فایده گردیده، ظاهرا منظور این آقا آزاد شدن از قید وبند تربیت کودکان و … است تا این انرژی درجهت منزوی کردن هرچه بیشتر مردان که برای رجوی خطرناک تر از خود رژیم میتوانستند باشند ، مورد نظر است که البته خصلت عمیقا ضدانسانی آن – بر انسانی حتی با شعور زیر متوسط – روشن است!

دوباره:

” … مردم ایران پشتوانه عظیم تاریخی دارند که همان شورای ملی مقاومت و در رأس آن خانم رجویست که جهانیان را از این اعمال جنایتکارانه رژیم آگاه میسازد تا در قبال فاجعه های هولناک رخداده وادار به موضع گیری قاطع نماید. همانگونه که مریم رجوی فرمودند سر انجام رژیم ضربه ای از زنان خواهد خورد که به حسابشان نمی آورد “.

مسعود رجوی چطور؟ آیا دیگر او بعنوان مرشد اعظم مریم حضور ندارد که به ارشاد مرید اولش پرداخته و مدام چراغ راهنمای راهش باشد؟!

مگرمریم نگفته بود که بدون مسعود هیچ است؟!

آیا حالا ادعا دارد که به مقام مرشدی رسیده وتقلید وتابعیت ازرجوی ، محلی ازاعراب ندارد؟!

قصدتان ازتخریب مسعود وبه هیچ گرفتن تمام حرف هایی که درمقام به اولویت رساندن خودش گفته ومریم تایید نموده ، چیست؟!

میخواهید بگوییدکه به امام زمان خود اعتقادی ندارید دیگر؟! ومریم میتواند این نقش را ایفا نماید ویا به این تحلیل دست یافته اید که مسعود چرند میگفت و دیگر اورا بخاطر بی لیاقتی یا مرگش ، کنار گذاشته اید؟!

اطلاق صفت تعارف بار ” شیر خفته ” برمسعود رجوی ، نمیتواند جای مقام ملکوتی اورا که خودش به خودش نسبت میداد و مریم اولین کسی بود که این ادعاها را تایید وبا سرعت تمام درتشکیلات پخش میکرد، نمیگیرد وبنابراین راستش را بگویید تا ببینیم بر شماها ومسعود چه آمده است؟!

نوید

(پایان)

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید