انسانشناسی فلسفی و آنتروپولوگی

0
1004

امروز گهلن را یکی از مغزهای سنت گرایی غرب در فلسفه وجامعه شناسی بحساب می آورند.درپایان قرن 20 رشته آنتروپولوگی به نفع علومی مانند تعلیم و تربیت و اخلاق و سیاست و غیره تقسیم گردید. گهلن در رابطه با فلسفه تاریخ مارکس و هگل و دو مکتب نئوکانتیسم و اگزستنسیالیسم، خالق نظراتی انتقادی بود. اوبا کمک علوم تجربی از جمله بیولوژی و جامعه شناسی، انتروپولوگی خود را فلسفه تجربی نیزمیدانست. از جمله آثار آرنولد گهلن- طبیعت انسان و موقعیت اش درجهان- انسان نخستین و فرهنگ جدید- روح تفکر در دوره صنعت- عکسها وتصاویر زمان- تحقیقات آنتروپولوژیک- اخلاق و ورای اخلاق- و تحقیقی درباره جامعه شناسی وانسانشناسی- هستند.مجموعه آثار 10 جلدی گهلن در سال 1978درآلمان منتشرشد.

Arnold Gehlen 1904-197

انسان موجودیست فرهنگی سازمانی متحول.

علیشاه سلطانی ـ 10.11.2016

انسانشناسی فلسفی و آنتروپولوگی.

درفلسفه غرب بحث ومقوله ای وجود دارد با عنوان” آنتروپولوگی” یا فلسفه انسانشناسی. متفکر این رشته آرنولد گهلن (1976-1904)، جامعه شناس، فیلسوف، و نظریه پرداز آلمانی است. وی بعد از یلسنر و شلر، سومین کوشنده این رشته فلسفی بود.

نیچه معلم گهلن میگفت انسان هنوز درحال تغییروتحول وتکامل میان شیطان وفرشته است. گهلن فلسفه انسانشناسی خودرا بخشی ازفلسفه سیاسی میدانست.در انسانشناسی فلسفی اروپا همان پرسش هایی مطرح شد که قبلا در پراگماتیسم امریکایی مطرح شده بود.

گهلن میگفت انسان در طول تکامل خودکوشید از طریق خلاقیت های فرهنگی و تشکیل سازمانهای اجتماعی، ضعفهای بیولوژیک،طبیعی وزیست شناسی خودرا جبران کند. تئوری سازمانی را او ازکتاب “سقوط خدایان” نیچه گرفته بود.

گهلن مینویسد انسان باید درباره خود موضع بگیرد وخودرا تعریف کند. روسو میگفت انسان ازطریق استقلال و آزادی و خودکفایی به انسانیت میرسد و بشر برای انسان شدن نیاز به زبان داشت. در نظر گهلن دین و علوم جدید نتوانستند نقطه اتکا وتعادلی برای انسان نیازمند شوند.

گهلن به تقلید از فرهنگ دولت پرویس میگفت انسان برای حاکمیت بردیگران ابتدا باید بر خود مسلط شود. او درآغاز تحت تاثیر ایده آلیسم هگل و فیشته بود ولی ازسال 1939 نماینده آنتروپولوگی فلسفی گردید.وی بعدها از فلسفه اگزستنسیالیسم و ایده آلیسم به آنتروپولوگی فلسفی رسید.

گهلن در دهه 70 قرن 20 خالق تئوری پساتاریخی نیزبود. اودرسال 1935 مفهوم آنتروپولوگی فلسفی را از ماکس شلر گرفت. از زمان داروین آنتروپولوگی فلسفی کوشید انسان را براساس شناخت علوم طبیعی تعریف کند.انسان شناسی فلسفی درزمان گهلن یکی از رشته های مورد توجه سایر علوم از قبیل تعلیم و تربیت و علوم طبیعی و روانشناسی وعلوم اجتماعی گردید.

امروز گهلن را یکی از مغزهای سنت گرایی غرب در فلسفه وجامعه شناسی بحساب می آورند.درپایان قرن 20 رشته آنتروپولوگی به نفع علومی مانند تعلیم و تربیت و اخلاق و سیاست و غیره تقسیم گردید. گهلن در رابطه با فلسفه تاریخ مارکس و هگل و دو مکتب نئوکانتیسم و اگزستنسیالیسم، خالق نظراتی انتقادی بود. اوبا کمک علوم تجربی از جمله بیولوژی و جامعه شناسی، انتروپولوگی خود را فلسفه تجربی نیزمیدانست.

از جمله آثار آرنولد گهلن- طبیعت انسان و موقعیت اش درجهان- انسان نخستین و فرهنگ جدید- روح تفکر در دوره صنعت- عکسها وتصاویر زمان- تحقیقات آنتروپولوژیک- اخلاق و ورای اخلاق- و تحقیقی درباره جامعه شناسی وانسانشناسی- هستند.مجموعه آثار 10 جلدی گهلن در سال 1978درآلمان منتشرشد.

کتاب “اخلاق و ورای اخلاق” گهلن سهم وکمک مهمی برنظریه انسانشناسی فلسفی است. شاهکار او کتاب “انسان” است که در سال 1940 منتشرشد و آنرا عبورفکری از سه مکتب اگزستنسیالیسم و پراگماتیسم و فنومنولوگی و یکی از کتابهای مهم قرن 20 درعلوم فرهنگی بشمار می آورند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید