ادبیات میان هنر،حزب،وزحمتکشان

0
845

ادبیات میان هنر،حزب،وزحمتکشان.

علیشاه سلطانی20.12.2016

ادبیات شوروی شامل ادبیات روس.

ازمیراث انقلابی جنبش کمونیستی جهان باید تجلیل گردد. انقلاب کبیر اکتبر ناقوس مرگ کاپیتالیسم وتولد دنیای نوین بود.در دهه 30 قرن 20 در شوروی، غیراز تئوریهای لوکاچ، به دکترین ادبی انگلس از کتاب پیروزی رئالیسم نیزاهمیت داده میشد. نظریه های لوکاچ متکی به فلسفه تاریخ و استتیک هگل بودند که میگفت نویسنده باید با کمک تفسیرهای هگل ازتاریخ، به نمایش ساختار و دورههای تاریخی درجامعه بپردازد.

میان سالهای 1953-1932 مکتب رئالیسم سوسیالیستی، سیاست ادبی حزب کمونیست شوروی راتعیین میکرد. در بحث های نظری پیرامون ادبیات، پلخانف طرفدار احساسات استتیک، و لنین مبلغ انعکاس واقعیات درادبیات بود. با وجود ان همه ضعف و کمبودها، ادبیات بعد از انقلاب اکتبردرشوروی آنزمان از جمله جوانترین،پویاترین، ومترقی ترین ادبیات خلقها وکشورها بود.

سرانجام در سال 1932 به آزادی نسبی گروههای آوانگارد ادبیهنری بعدازانقلاب پایان داده شد. ادبیات مهاجرین سالهای 1956-1917 بخشی ازادبیات تبعید و فراریان شوروی بشمار می آمد گرچه تا سال 1924 اختلاف واقعی میان ادبیات درون و بیرون مرزهای شوروی وجود نداشت. ادبیات کودکان از سال 1922 در مبارزه و مخالفت با خرافات،نادانی،استثمارو ناتوانی فعال گردید.

در زمان جنگ جهانی دوم ادبیات دفاعی بخشی ازادبیات جنگ بود. در این گونه ادبیات، نظامی شدن زبان غیرقابل اجتناب بود. در زمان حاکمیت استالین کنترل آثارنویسندگان منتهی به ادبیات سفارشی دولتی شد.از 2000 نویسنده ای که در زمان استالین دستگیرشدند حدود 1500 نفراعدام گردیدند. بعد از مرگ استالین از 600 نویسنده که مورد ظلم و آسیب قرارگرفته بودند اعاده جیثیت شد.

استالین میگفت ادبیات باید از حزب در مبارزه برای پیروزی کمونیسم حمایت کند ونویسندگان، مهندسان روح و روان انسانها هستند. به این دلیل امروزه اشاره میشود که حتی خلاقیت ادبی در زمان وی دچار بوروکراتیسم دولتی شده بود.در نخستین کنگره نوبیسندگان که شامل 2500 عضو بود، 591نفردعوت شدند؛ 21 زن یعنی فقط 3 درصد، 24 نویسنده از جمهوری اوکراین،28 نفر اهل گروزنی، 113 نفر نویسنده یهودی تبار، و 200 نفر روس بودند.

ادبیات سایه ای و زیرزمینی زمان استالین سعی میکرد خلاف سیاست حاکم؛ مسائل شخصی، غم زدگی و شک گرایی روشنفکران را مطرح کند ؛ شک به اتوپی، طرح ناامیدی و موضوعات آبزورد ازجمله خصوصیات اینگونه ادبیات بود. در سال 1932 در ادبیات مبارزه ای برای افشای فرمالیسم شروع شد. در سالهای 1940-1930 ادبیات آوانگارد و ادبیات ناتورالیستی را دو بخش چپ و راست ادبیات مکنب رئالیسم سوسیالیستی میدانستند.

لوناچارسکی میگفت هنر همیشه جانبدار و طبقاتی است. گورکی از وظیفه انترناسیونالیست بودن ادبیات میگفت. سیاست ادبی که استالین،گورکی،گروتسکی، و فادوف پیشنهاد میکردند، جانبدار،حزبی، مردمی و ساده میبایست باشد. بعدها مشخص شد که گورکی در زمان استالین به نویسندگان بیشماری که زیر خطر دستگیری و اعدام بودند،کمک نموده، گرچه وی خود یکی از مجریان سیاست فرهنگی خشن زمان استالین بود.او میگفت کار باید موضوع ادبیات برای اتوپی و خوشبینی در مکتب رئالیسم سوسیالیستی باشد.

درسیاست ادبی حزب بلشویک، نویسندگان کلاسیک مانند پوشکین،گوگول، لرمانتف، بلینسکی، و چرنیشفسکی، آموزگاران ادبی نسل جوان بشمار می آمدند. استالین علاقه خاصی به سالتیکف شچدرین داشت و در سال 1939 دستور به گرامیداشت پنجاهمین سالمرگ او را داد. استالین مایاکوفسکی را نیز از جمله شاعران کلاسیک و با استعداد شوروی میدانست گرچه او به مکتب فوتوریسم وابسته بود.

رادک با معرفی بعضی نویسندگان کلاسیک غربی مانند جویس،پروست،و دسپاسوس به خوانندگان شوروی مخالفت نمود.از جمله شاخه های مکتب رئالیسم سوسیالیستیرئالیسم کارگری، رئالیسم انقلابی، رئالیسم قهرمانی، و رئالیسم رمانتیک بود. سه ژانر مهم رمان در رئالیسم سوسیالیستیرمان تولید اقتصادی، رمان تربیتی انسان ها، و رمان تاریخی گذشته های جامعه، بودند.

در مکتب رئالیسم سوسیالیستی به 5 نکته اشاره میشد– 1.نویسنده باید زندگی انسانها را بشناسد و بر اساس حقایق سوسیالیستی آنان را به نمایش بگذارد، 2.ادبیات و هنر همیشه جانبدار و خط دار هستند، 3.بجای رمانتیک بورژوایی جامعه طبقاتی پیشین باید به تبلیغ رمانتیک انقلابی و مردمی نوین پرداخت،4. انتقاد از هنرمند و نویسنده لازم و آزاد است، 5. نویسنده باید برای شکوفایی فرهنگ زبان تلاش کند.

از جمله خواسته های مکتب رئالیسم سوسیالیستی یا واقعگرایی اجتماعیتبلیغ امید و خوشبینی از طریق ادبیات و هنر بود. برای تغییر جهان، جامعه و زندگی، ادبیات باید به انسانها کمک کند و به نقش تربیتی و اجتماعی ادبیات علیه خرافات و جهانبینی های ارتجاعی باید اهمیت داد و به نقش کار و سازماندهی فرهنگی باید از طریق ادبیات اشاره نمود.ادبیات باید به مبارزه کارگران و کشاورزان علیه استثمار و بردگی مزدی کمک کند، زندگی کارگران و دهقانان باید از جمله موضوعات ادبی برای مبارزه در راه سوسیالیسم باشد.

در مکتب ادبی رئالیسم سوسیالیستی هدف هستی و عمل خلاقانه باید کمک به توانایی انسان برای پیروزی بر نیروهای طبیعی باشد. نویسندگان این مکتب باید علیه ارتجاع ضد روشنگری،عرفان، شیطان پرستی و غیره مبارزه کنند. از جمله دیگر وظایف مکتب رئالیسم سوسیالیستی، تربیت کارگران برای مبارزه طبفاتی و انجام وظایف انترناسیونالیستی بود. و از جمله موضوعات ممنوعه در ادبیات آنزمان طرح اختلافات ملی و مذهبی، طرح مسائل خصوصی، مسائل دینی و عرفانی،موضوعات سکسی و پورنو ومبتذل،افشای زندگی خصوصی اعضای حزب، ارتش، دولت و مقامات امنیتی، و معرفی نیروهای ضد انقلاب و بایکوت شده، بود.

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید