علی جهانی: نقش رجوی در تاریخچه سازمان مجاهدین

0
986

نقش رجوی در تاریخچه سازمان مجاهدین

علی جهانی، وبلاگ آیینه، چهارم ژانویه ۲۰۱۷:…  سال ۶۴ تا ۷۴ رجوی برای نشان دادن خشم و کینه اش به مردم ایران با صدام پیمان نوکری بست و در سال ۶۵ به عراق رفت و بقول خودش این پرواز تاریخ ساز بود و بدین سان با شرکت در جنگ ایران و عراق در کنار صدام علیه مردم ایران خیانتش را به مردم ایران به اوج رساند و بطور کامل خود را به اجانب فروخت و علیه مردم ایران بدستور اربابانش… 

لینک به منبع

نقش رجوی در تاریخچه سازمان

رجوی از بدو تاسیس سازمان تا کنون نقشی مخرب داشته است و کار نامه ای سراسر جنایت و خیانت داشته است و برای روشنتر شدن این ادعا نگاهی می اندازیم به عملکرد خائنانه و فرقه گرایانه رجوی در این سالیان صدارتش بر سازمان .

سال ۴۴ تا ۵۴

در سال ۴۴ سازمان توسط بنیان گذاران تاسیس شد و در سال ۵۰ بدون اینکه هیچ عمل نظامی علیه رژیم شاه انجام دهند بنیانگزاران و کادر های برجسته سازمان دستگیر شدند و رجوی هم از این فرصت استفاده کرده و با لو دادن و خیانت به بنیانگزاران سازمان مقدمات اعدام شان را توسط ساواک شاه فراهم کرد و بعدش خودش را یک شبه تحت عنوان رهبر سازمان غالب کرد ولی از آنجایی که رهبری و کادر های برجسته سازمان اعدام شده بودند و رجوی هم توان اداره سازمان را نداشت در نتیجه سازمان دچار انشعاب گشت و شاخه پیکار که یک گروه مارکسیستی بود در سال ۵۴  از سازمان اعلام انشعاب کرد .بنابر این دهه اول سازمان از تاسیس  تا اعدام و انشعاب نقش اول را در تخریب و سقوط تشکیلات را رجوی داشت و این دهه رجوی با خیانت به رهبری سازمان ؛ کارنامه سراسر خیانتش را استارت زد .

سال ۵۴ تا ۶۴

بعد از اعدام و انشعاب در سازمان عده قلیلی از سازمان  مانده بودند که رجوی ادعای رهبریش را داشت و بعدش هم که قیام ضد سلطنتی توسط مردم ایران در بهمن ۵۷ پیروز شد و رجوی هم که توسط همین مردم از زندان آزاد شده بود وبعدش هم که با دزدیدن رهبری سازمان متوهم شده بود میخواست رهبری انقلاب مردم را هم برباید ولی مردم دست رد بر سینه اش زدند و به همین سبب رجوی شروع کرد در مقابل مردم و انقلاب نوپای ضد سلطنتی بایستد و سر انجام هم در سی خرداد سال شصت با اعلام مبارزه مسلحانه بطور کامل رو در روی مردم ایستاد و بعدش هم در هفت مرداد همین سال با رها کردن نیروها خودش  با چادر زنانه فرار کرده و به پاریس رفت و در آنجا پشت سر هم وعده های سرنگونی شش ماهه داد و سر انجام در سال ۶۴ با ازدواج با مریم که پیشتر زن ابریشم چی بود و با انحلال دفتر سیاسی سازمان خودش را تحت عنوان رهبر عقیدتی ؛ رهبر بلا منازعه سازمان منصوب کرد و اطاعت خودش را بر همه واجب و سرپیچی از خودش را گناهی نابخشودنی دانست و خاطیان را سزاورا مجازات دانست . بنابراین دهه دوم در سازمان که با خیانت رجوی به نیروها ومردم ایران و فرار از ایران در زمان جنگ ایران عراق ؛ سازمان را در نزد مردم ایران منفور کرد و چهره کریه رجوی بیشتر آشکار گشت و این سازمان به همت رجوی به یک گروه تروسیتی و باند مافیای خطر ناک تبدیل گشت .

سال ۶۴ تا ۷۴

رجوی برای نشان دادن خشم و کینه اش به مردم ایران با صدام پیمان نوکری بست و در سال ۶۵ به عراق رفت و بقول خودش این پرواز تاریخ ساز بود و بدین سان با شرکت در جنگ ایران و عراق در کنار صدام علیه مردم ایران خیانتش را به مردم ایران به اوج رساند و بطور کامل خود را به اجانب فروخت و علیه مردم ایران بدستور اربابانش از هیچ جنایت و خیانتی فروگذار نکرد و بدستور صدام ارتش به اصطلاح آزادیبخش را تشکیل داد و تحت عنوان عملیات سرنگونی نیروها را به کشتن داد و کلی از سربازان بی گناه را در مناطق مرزی کشت که اوج این عملیات به اصطلاح سرنگونی عملیاتی تحت عنوان فروغ جاویدان بود که رجوی همه نیروها را بعد از آتش بس جنگ ایران و عراق به قتلگاه فرستاد و بیش از هزار و پانصد تن از نیروها را به کشتن داد و بعدش هم در سال ۶۸ نیروها را وادار طلاق اجباری کرد و با راه اندازی انقلاب کذایی مریم و بند های اختناق بر انگیزش خفقان و سرکوب را در سازمان به اوج رساند و در سال و در سال ۷۰ با شرکت در عملیات کردکشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق تحت عنوان سلسله عملیات مروارید خیانت ها و جنایاتش علیه مردم عراق به اوج رسید و در سال  ۷۲ هم با عملیات هایی تحت عنوان عملیات نامنظم سعی کرد نیروهای روحیه باخته و وارفته را کمی سر حال کند و ارتش نم کشیده اش را کمی زنده نماید ولی اینکار ها هیچ فایده ای برایش نداشت . لذا  در سال  ۷۳ با راه اندازی زندان و شکنجه و اعدام نیروهای معترض در تشکیلات استالینی اش سرکوب و نقض فاحش حقوق بشر را به اوج رساند و در اواخر سال ۷۳ و اوایل سال ۷۴ سازمان در اوج بن بست تشکیلاتی قرار داشت . بنابر این دهه سوم سازمان که همراه بود با سرکوب شدید نیروهای سازمان و به اوج رساندن خیانت به مردم ایران و مردم عراق که مسبب اصلی اش هم کسی جز شخص رجوی نبود .ali-jahani1.png

۷۴ تا ۸۴

بعد به بن بست رسیدن رجوی در عراق و تبدیل شدن ارتش آزادیبخشش به ارتش علف کنی و پوشال کاری در عراق ؛ رجوی با هوا کردن یک فیل با انتصاب مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور برگزیده و فرستادن ش به خارج کشور و بعد هم سرکار گذاشتن نیروه در سازمان با مانور های پوشالی وعده سرنگونی داد و سعی کرد نیرو ها اینطوری سرکار بگذارد و خودش را از بن بست تشکیلاتی برهاند . ولی دیری نپایید که این رئیس جمهور برگزیده برگشت خورد و  در سال ۷۶ به عراق برگشت و پروژه سرکار گذاشتن نیروهای رجوی شکست خورد و رجوی دوباره سعی کرد با راه اندازی پروژهای سرکاری نظیر : راهگشایی؛ سین آ ؛ عملیات داخله ؛ عملیات نامنظم ؛ آ ۷۷ ؛ تکاوری و بند سین سعی کرد با وعد ه و وعید های دروغین سرنگونی نیروها را در سازمان نگه دارد و سر انجام با انتخاب مجدد خاتمی به عنوان رئیس جمهور رجوی که با انبوهی اعتراضات در سازمان روبرو شده بود و هیچ پاسخی هم نداشت . لذا در سال ۸۰ شمشیر را علیه نیروهای سازما از رو بست و با برگزاری نشت ۴ ماه ونیم تحت عنوان نشست طعمه و اینکه بریده نداریم و نمی توانیم داشته باشیم خواست  بدین طریق جلوی  موج رو به افزایش  ریزش نیرویی  را بگیرد و با راه اندازی نشست های  مغز شویی تحت عنوان نشستهای عملیات جاری و غسل هفتگی خفقان و سرکوب را در تشکیلات به اوج رساند . وبعدش با شروع جنگ آمریکا علیه عراق و سرنگونی صدام رجوی هم به سوراخ موش خزید و مریم هم با سوگلی هایش به پاریس گریخت و بعدش هم سازمان خلع سلاح شد و در سال هشتاد و سه هم موج عظیمی از نیروهای سازمان اعلام جدایی کردند و به کمپ آمریکایی بنام  تیف  رفتند و بدین سان دهه چهارم در سازمان ؛ رجوی علی رغم به اوج رساندن فشار تشکیلاتی نه تنها نتوانست قدمی رو به جلو بردارد بلکه سازمان را به سمت ته دره حقارت و فروپاشی هدایت کرد .

۸۴ تا ۹۴

بدنبال خلع سلاح سازمان علی رغم شعر و شعار ها مجبور شد قلعه استراتژیکی اشرف را ازدست بدهد و به کمپ لیبرتی برود و از آنجاهم علی رغم اصرا رجوی بر ماندن در عراق خرد خرد و در دسته های پانزده نفره به کشورهای ثالث و عمدتا به کمپ تیرانا در کشور آلبانی منتقل شدند و سر انجام این انتقال در سال نود و پنج به پایان رسید و بطور کامل عراق را ترک کردند و بدین سان دهه پنجم تاریخچه سازمان با اخراج از عراق به پایان رسیده و اکنون سازمان  وارد دهه ششم و به عبارتی دهه آخر عمر تشکیلاتی اش در کمپ تیرانا شده است .

بله دوستان حاصل این وضعیت اسف بار سازمان و سیر قهقرایی اش در این دهه های تاریچه اش ؛ خشت کجی بود که از بدو تاسیس سازمان با ربوده شدن رهبری سازمان توسط رجوی نهاده شد و ایشان هم به سبب قدرت طلبی مفرطی که داشت سازمان را  با خیانت ها و جنایاتش به دره فروپاشی نابودی تمام عیار هدایت کرد و اکنون در اواخر سال ۹۵  با سازمانی مواجه هستیم که رهبرش مفقود هست و ارتشش هم با از دست دادن سلاح و خاک عراق و منتقل شدن به کمپ تیرانا کاملا به یک کارت سوخته تبدیل شده است و بطور کامل در بنبستی مرگبار گرفتار شده است که مسئول اصلی لین وضعیت بسیار وخیم هم کسی جز رجوی خائن نبوده و نیست و نخواهد بود .

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید