علیشاه سلطانی : اپیکور در فلسفه یونان چه گفت؟

0
963

از نظر اپیکور آرامش و رضایت واقعی زمانی بوجود می آید که انسان خود را از نیازهای غیرلازم و غلط رها کند چون کوشش برای رسیدن به خواسته ها،ثروت،قدرت،مشهوریت و پدیدههای ظاهری انسان را به اضطراب می اندازند.اپیکور اصطلاح جسم و روح و روان را گویا پیش از ادیان ابراهیمی بکار برد. به نظر او گرسنگی و تشنگی و سرما و گرما موجب رنجهای جسمی، ترس و وحشت و خفقان باعث رنجهای روحی میشوند.

اپیکور در فلسفه یونان چه گفت؟

علیشاه سلطانی ـ 05.02.2017

falsaf@web.de

اتوپی سعادت و لذت،فردی یا جمعی؟

Epikur 341-171

اپیکور،فیلسوف یونانی میان سالهای 271-341 پیش از میلاد زندگی نمود.فلسفه اخلاقی او حدود پنج قرن یعنی تا دو قرن بعد از میلاد مورد توجه اهل نظربود، ولی با آمدن مسیحیت از قرن سوم میلادی به بعد، در غرب تابو و ممنوع گردید و در قرن 17 میلادی با آمدن دوره باروک، فلسفه اومجددا میان روشنفکران هوادارانی یافت.او در سال 306پیش از میلاد در شهر آتن مدرسه فیلسوفان باغیرا بنا نهاد.

فلسفه اپیکور را میتوان فلسفه سعادت و خوشبختی فردگرایانه نامید چون به نظراو فقط در حالت لذت میتوان احساس سعادت نمود.اپیکور ادامه دهنده ماتریالیسم و اتم گرایی دمکریت؛ فیلسوف یونانی پیش از خود بود گرچه او علوم منطق و فیزیک را به زیر سلطه علم اخلاق درآورد.اومیگفت بالاترین هدف انسان، زندگی رضایت بخش و شاد است و بر اثر آرامش و رها از ترس مذهبی و ترس از مرگ، انسان احساس خوشبختی میکند.

تئوری شناخت اپیکور یک نظریه عینی و تصویری ماتریالیستی است. امروزه اشاره میشود که روسو کتاب قرارداد اجتماعیخود را با الهام از نظرات اپیکور نوشت و مارکس پایاننامه دکترای خود یعنی اختلاف میان فلسفه طبیعی دمکریت و اپیکوررا به او اختصاص داد.شعارفلسفه اپیکور نیل به اموری مانند لذت، رفاقت، آرامش،و شادی بود،گرچه فلسفه اش اخلاقی است. در نظر او هدف فلسفه سعادت فرد است چون فلسفه داروی درمان روح و روان میباشد و انسان ایده آل، انسان آگاه و عالم است و فلسفه باید بتواند از شک و یاس و اغتشاش فکری؛ که موجب درد و رنج و غم میشوند،جلوگیری کند.فلسفه باید نقش مددکار اجتماعی را به عهده بگیرد.

فلسفه لذت،بشاشیت، و زیبایی اپیکور عکس العملی بود در مقابل درونگرایی و عرفانی شدن فرهنگ آنزمان.فلسفه وی مخالف نیروهای مافوق طبیعی، آن جهانی، و خدایان کینه خو، انتقام گیر و تنبیه کننده بود. در زمان اپیکور بجای بحث شناخت جهان، به وضعیت آزادی،آینده و زندگی روزمره انسان اهمیت داده شد.فلسفه او شامل نظرات و نکاتی بود پیرامون منطق،اخلاق،طبیعت و اصول شناخت.تمرکز بحث های وی بجای شناخت نظری و فلسفه گری، بررسی وضعیت انسان در جامعه بود.اوبجای اتحاد در حزب و سازمان،محافل دوستی و رفاقت را توصیه میکرد چون در نظر او طبیعت،انسان را برای دوستی،رفاقت و همیاری به وجود آورده.

از نظر اپیکور آرامش و رضایت واقعی زمانی بوجود می آید که انسان خود را از نیازهای غیرلازم و غلط رها کند چون کوشش برای رسیدن به خواسته ها،ثروت،قدرت،مشهوریت و پدیدههای ظاهری انسان را به اضطراب می اندازند.اپیکور اصطلاح جسم و روح و روان را گویا پیش از ادیان ابراهیمی بکار برد. به نظر او گرسنگی و تشنگی و سرما و گرما موجب رنجهای جسمی، ترس و وحشت و خفقان باعث رنجهای روحی میشوند.

زنون و رواقیون آنزمان؛که خویشاوندان فکری مسیحیت هستند،در رابطه با افکار اپیکور میگفتند بجای خوشبختی بدون مسئولیت،باید به مسئولیت بدون خوشبختی،اهمیت داد.بعضی از مفسران نظرات اپیکور مدعی هستند که لذت واقعی، لذت فکری،روشنفکری،روحی و فلسفی است و ازجمله وظایف دولت آنست که آرامش فکری و روانی را در جامعه تضمین کند و مزاحم ها و مزاحمت ها را کناربزند.انسان باید خود را از زندان سیاست بازی و سودجویی مادی رها کند و به تفکر و فلسفه بپردازد.انسان تا جایی آزاد است که قانون را زیر پا نگذارد.بدون عقلگرایی، لذت و سعادت غیرممکن است.

اپیکور انزمان حتی زنان و بردهها را هم به جلسات درسی خود دعوت می نمود و میگفت فقط با دوستان و رفقا و در محفل همفکران و در یک فضای آزاد و دوستانه، انسان به آرامش میرسد. از جمله آثار اودر باره طبیعت، چنین گفت اپیکور، و نامه های رمانتیک عشقی به کنیزان جلسات فرهنگی، هستند.

falsaf@web.de

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید