مصاحبه با سیروس غضنفری عضو نجات یافته ی فرقه ی رجوی – قسمت اول و پایانی

0
769

مصاحبه با سیروس غضنفری عضو نجات یافته ی فرقه ی رجوی – قسمت اول و پایانی 

انجمن نجات، مرکز آذربایجان شرقی، سی ام مارس ۲۰۱۷:…  تمامی تلاش های سازمان بر ادامه ی حضور درعراق بود وحتی زمانی که ازاشرف به لیبرتی نقل مکان کرد، تصور سردرآوردن خود ازآلبانی را نمیکرد ونمیدانست که فشار خانواده ها وسایر عوامل ، چنین سرنوشت ناخواسته ای را برای او رقم خواهد زد. شعار محوری سازمان ” انقلاب نوین ایران توسط … 

مصاحبه با سیروس غضنفری عضو نجات یافته ی فرقه ی رجوی – قسمت اول

انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی سه شنبه ۸ فروردین ۱۳۹۶
لینک به منبع

 سیروس غضنفری و خانوادهس- با تبریک آغاز سال نو ، ازاینکه دوباره حاضر شدی که وقت ات را صرف جواب دادن به سئوال های ما بکنی ،  سپاسگزاریم.

ج- با عرض تبریک متقابل ،این وظیفه ی من است که تجربیات خود را با هموطنان خود به اشتراک گذاشته تا  درحد خود نگذارم سرنوشتی مانند امثال من ومخصوصا اسرای هنوز درزنجیر رجوی نداشته باشند.

س- سال گذشته سپری شد . بنظر شما کارهای سازمان دارای چه دستآوردهای منفی ومثبت برای آن داشت؟

ج- اطلاع دارید که درسالیان گذشته ، تمامی تلاش های سازمان بر ادامه ی حضور درعراق بود وحتی زمانی که ازاشرف به لیبرتی نقل مکان کرد، تصور سردرآوردن خود ازآلبانی را نمیکرد ونمیدانست که فشار خانواده ها وسایر عوامل ، چنین سرنوشت ناخواسته ای را برای او رقم خواهد زد.

شعار محوری سازمان ” انقلاب نوین ایران توسط ارتش آزادیبخش ” بود و آنهم درداخل ظرفی بنام عراق تعریف شده بود.

درهمان دوران بود که مسعود رجوی شعار داد : ” اگر کوه ها بجنبند، اشرف نمی جنبد ” که  چگونگی این پیش بینی داهیانه ؟؟!! را درعمل شاهد بودیم.

حضور خانواده ها در درب اشرف وسپس لیبرتی ، غیر عملی بودن این شعار را بزودی نشان داد وسران فرقه که درلاک دفاعی رفته بودند ، صرفا به خریدن زمان پرداختند تا شاید دری به تخته بخورد وفرجی حاصل گردد!!

رجوی با پذیرفتن خلع سلاح توسط نیروهای آمریکائی، عملا ارتش آزادی بخش خود را ازدست داده بود وطرح مکرر نام آن چیزی جز تعارف وانهم درراستای مصرف درون تشکیلاتی نداشت!
اما رجوی بیدی نبود که ازاین بادها بلرزد وبا کمال وقاحت مطرح کرد که آمریکائی ها سرفرصت لازم سلاح هایی بغایت پیشرفته بما تحویل خواهد داد!

واقعه ی انتقال به لیبرتی نشان داد که خبری ازاین سلاح ها وحمایت ها نیست و رهبران این باند برای جلوگیری ازطرح سئوال مربوطه، موضوع بحث را عوض کرده و بجای آن، مدام  مقامات عراقی را متهم می کردند که در انتقال اعضای سازمان به خارج ، کارشکنی میکند تا بدینوسیله افرا د را دلخوش سازد که به اروپا خواهند رفت ومیتوانند جدا شوند ویا زندگی بهتری را درآنجا ودردرون تشکیلات اروپایی شده تجربه خواهند کرد!!

انتقال به آلبانی ، مانند انتقال به لیبرتی هم حالت ترانزیتی داشت وقرار بود که این اعضای تیره بخت مدتی دراردوگاه تیرانا بمانند وپس از معالجه ی روحی ، آموزش زبان و کسب تخصص های لازم لازمه ی  زندگی در اروپا و … ، پناهندگی سیاسی کسب کنند.

اما سران فرقه ازهمان ابتدای انتقال زیر قول خود زده و به گروگان های خود چنین تلقین کردند که اردوگاه آلبانی محل زندگی دائمی آنها خواهد بود!!

برای تثبیت این سیاست ( اقامت دائمی در یک اردوگاه ) – که به معنی کنترل دائم اعضاء وجلوگیری ازآزادی نسبی آنهاست – مریم رجوی راسا چندین سفر محرمانه به آلبانی انجام داد ودرسرانجام کار که وضع را آشفته دید ، سفر خود به آلبانی را علنی  وپر جار وجنجال تر کرد وغافل ازتغییر دوران، تصور نمود که باشبیه سازی مراسمی که مسعود درعراق برگزار میکرد و شور وشوق موقتی برای ماندن ایجاد میکرد ، میتوان تشکیلات را سرپا نگه داشت وجلوی استعفاهای وسیع را گرفت !!

نظر من باتوجه به سوابق ذهنی زیادی که ازفرقه ی رجوی و روانشناسی آن دارم ، این تلاش ها ببار نخواهد نشست وازهمین روست که با قبول پرداخت حقوق جدا شده ها بشرط انجام ندادن کاری برعلیه فرقه ی رجوی موافقت شده تا بطور موقت از افشا گری آنها جلوگیری شود!

این اولین باجی است که سازمان به ناراضیان خود میدهد و مسلما که موضوع به همین سادگی فیصله نخواهد یافت وزندگی نشان خواهد داد که این مسکن تجویز شده توسط مریم رجوی، دوامی طولانی نخواهد داشت!

س- پس شما امسال را که چند روزی است آغاز شده، سال خوبی را برای رهبران فرقه پیش بینی نمی کنید؟

ج-  البته باید باین اصل مهم توجه داشت که حقیقت ازکنار هم قرار دادن واقعیت ها روشن می شود ومن اخبار زیادی در این مورد دراختیار ندارم که با تحلیل آنها، نظر قاطعی دراین مورد ارائه دهم .

اما شواهد موجود به اندازه ایست که درکنار تجربیات شخصی خودم از سازمان ، بمن اجازه دهد که بگویم که سال خوبی برای مریم رجوی وشرکا نخواهد بود وگسست فعلی درون تشکیلاتی ، ابعاد وسیع تری خواهد یافت.

س- درمورد سیاست های خارجی- دوستان ودشمنان باند رجوی- مختصر توضیحاتی ارائه دهید.

ج- دراین مورد کافی است که به برنامه های سیمای باصطلاح  آزادی توجه کنید و جشن وشادی ای که از سقوط قذافی وبهم ریختن اوضاع سوریه براه انداختند !

حالا این فرستنده به سخنگوی شبانه روزی گروه های تروریستی سوریه تبدیل شده و عملا خود را درکنار رسانه های آمریکا، اسرائیل، عربستان  و… قرار داده است. کشورها وجریاناتی که

مخالف سرسخت هرگونه عدالت اجتماعی ولزوما ” جامعه ی بی طبقه ی توحیدی ” میباشند!!

بنابراین با مشاهده ی این دوستان واربابان خارجی و وضع آنها، میتوان فهمید که فرقه ی رجوی ، سازمان مجاهدین سابق را درچه منجلابی فرو برده است!

مصاحبه با سیروس غضنفری عضو نجات یافته ی فرقه ی رجوی – قسمت دوم و پایانی

انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۶
لینک به منبع

س- اگر حرف های دیگری هست که لازم میدانید مطرح شود، مطرح فرمایید.

ج- هنوز آثار خروج این فرقه ازعراق ، به تمامی عیان نشده و کمی بیشتر باید منتظر بود تا شاهد نتایج ملموس تری شد .

ادامه ی حیات سیاسی درآلبانی احتیاج به برنامه های روشن وواقع بینانه ای دارد که من به تجربه این راست اندیشی را در رهبران فرقه نمی بینم. آنها همواره ناکامی های خود را به حساب دیگران گذاشته و خود را تبرئه میکردند وما میدانیم که اتخاذ این رویه اگر بطور مقطعی هم موفقیتی داشته باشد، درتحلیل نهائی ، موریانه وار تشکیلات را ازدرون خورده و ازبین می برد!

رجوی شکست قیام ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ رابه گردن فدائیان و … انداخت .

شکست هایش درفرانسه را معلول هیئت اجرائیه ی ضعیف دانست .

رسوائی سنگین عملیات فروغ جاویدان را به حساب حمل عواطف خانوادگی و جنسی ازطرف رزمندگان خود گذاشت و ابدا قبول نکرد که درارزیابی اوضاع، چقدر ازمرحله پرت بوده است!
هم اکنون نیز خانواده ها متهم می شوند که از رژیم خط میگیرند وبه ملاقات خویشان خود می روند تا به آنها بگویند سررشته ی زندگی خود را بدست بگیرند!

ازنظررجوی ، انسان مستقل و بدست گیرنده ی سرنوشت خود توسط خود، انسانی خائن بوده و نمیتواند دردستگاه سلطه وتابعیت وی حضور داشته باشد وازاین روست که این زن وشوهر هرجرقه ی کوتاه ازطرف خانواده ها به اسرای خود را خیانت ودرحکم آغاز مرگ خود محسوب کرده وآنها را بدترین دشمن خود میداند وجدا شدگان حامی این خانواده ها را هم از این قاعده مستثنی نمیکند!

سیاست های باند رجوی ، باری به هر جهت است!

این باند دورافتاده ازمردم ایران ، تنها منتظر حوادث غیر مترقبه ایست که به کمک اش بشتابد وگرنه برنامه ای مدون – اعم از کوتاه وبلند مدت – ندارد.

چشم وگوش اش درحال پاییدن سخنان این یا ان سخنگوی قدرت های استعماری است وبنابراین مانند گذشته خریدن زمان تا وقوع این حوادث غیر مترقبه است !

بلی این تشکیلات که عمر طولانی ای هم ازمن برباد داده ، چشم امید  به قسی القلب ترین دشمنان بشریت دوخته و میخواهد که همواره درمد نظر آنها باشد!!

بنظرمی رسد که رجوی درزمان سقوط صدام ، میتوانست گزینه ی بهتری داشته باشد وآن انتقال اعضایش به اروپا بود که لااقل درسی میخواندند و مانند اعضای سایر احزاب ، بطور نیمه وقت دراختیار تشکیلات قرار گرفته و این انسان های تحصیلکرده ، کمک بیشتری میتوانستند به سازمان بکنند.

اما رجوی که می دانست که با توسل به کدام شیوه های محیلانه ، گوش به فرمانانی صم وبکم را بخدمت شخصی خود درآورده ، اعتمادی باین افراد نیمه رها شده نداشت وازطرف دیگر ، حمله ی خارجی به کشور را در دسترس میدید ونمی خواست مرزهای کشور را ترک کند تا چلبی وار به قدرت برسد!

اودرطول زندگی اش هرگز اصل مهم ” تحلیل مشخص از شرایط مشخص” را درک نکرد وپنداشت که ایران همان عراق است ، گذشت سال ها شرایط را تغییر نمیدهند و او همان چلبی است!!!

 با عطف نظربه اطلاعات پراکنده ی موجود ، بنظرمی رسد که این دوستان وهمکاران من درتشکیلات رجوی ،  براین امر واقف شده اند که لازم نیست که مانند عراق مطیع محض باشند ومسلما قدر آزادی جزئی بدست آمده درآلبانی را بتدریج درک خواهند کرد.

دیگر اینکه افراد سازمان پیر شده اند وباتوجه به ممنوعیت داشتن همسر وفرزند ، سازمان درسال های آتی دچار بحران کمبود نیرو خواهد شد و …

خلاصه اینکه ، سازمانی که از یک تماس تلفنی عضوش با خانواده ی مرتبط اینهمه بترسد ، نمیتواند خود را یک سازمان سیاسی – که عمده فعالیت اش زیستن درمیان مردم است – معرفی کند!

درست تر آنست که فرقه ی رجوی فقط وفقط منتظر معجزاتی است که  گویا سلطه گران بوجود خواهند آورد واو هم به نان ونوائی خواهد رسید!

اشکال این نظریه درآنست که نمیتوان یقین کرد که این معجزات فرضی باین زودی روی دهد!

س- چه پیامی برای کسانی که میخواهند از تشکیلات رجوی رها شوند، دارید؟

ج- مشکل اساسی دراین است که این افراد کاملا ایزوله شده، تحلیل نسبی هم ازفردای پس ازجدا شدن ندارند وبنابراین ترس مبهمی وجود آنها را فرا گرفته است .

ترس ، نتیجه ی جمود وحرکت نکردن است و اگر آنها حرکت کنند، ترس شان تدریجا ازبین می رود.

البته شرایط آلبانی بمراتب مناسبتر ازعراق برای این افراد هست.

با این وجود این انسان های منفرد شده وبی اطلاع ازاوضاع ، احتیاج به کمک هایی مخصوصا ازطرف خانواده ها دارند که با فعال شدن مجدد ” بنیاد خانواده ی سحر ” ، میتوان امیدوار بود که این کمک های عاطفی به همراه آوردن فشار به دولت آلبانی وسازمان های جهانی ذیربط جهت اعمال فشارهای قانونی به مریم ودست نشاندگانش ، به ثمر برسد.

کار این هم بندان ودوستان سابق من چندان آسان نیست ولی سرانجام آنها دراکثریت خود موفق خواهند شد که سررشته ی زندگی خود را راسا دردست بگیرند.

من برای فرا رسیدن این مرحله روز شماری کرده وآرزوی توفیق برای این دوستان هنوز دربندم دارم.

س- باسپاس بخاطر وقتی که دراختیار ما گذاشتید.

ج- من نیز بنوبه ی خود این زحمات شما را پرفایده دانسته و ازاین بابت کمال تشکر را از شما دارم.

مصاحبه کننده :فرید

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید