تاجبخش: فرقه‌ی رجوی و امیدِ کاسه لیسیِ تغار آمریکایی

0
517

فرقه‌ی رجوی و امیدِ کاسه لیسیِ تغار آمریکایی
شهروز تاج بخش، وبلاگ مجاهد، بیستم آوریل ۲۰۱۷:… مجاهد کبیر محمد حنیف نژاد زمانی که در سودای پی ریزی راه نو مبارزه مکتبی بود و تضاد اصلی را ” تضاد بین استثمارشونده و استثمار کننده ” می دانست ، در پهنه‌ی سیاسی و بین المللی ، امپریالیزم جهانی به سرکردگی آمریکا را سمبل استثمارکنندگان خلق های محروم می شمرد و با رویکرد ضد امپریالیستی و شعارنفی استثمار و سرمایه داری پا به عرصه مبارزه گذاشت …

لینک به منبع

فرقه‌ی رجوی و امیدِ کاسه لیسیِ تغار آمریکایی

مجاهد کبیر محمد حنیف نژاد زمانی که در سودای پی ریزی راه نو مبارزه مکتبی بود و تضاد اصلی را ” تضاد بین استثمارشونده و استثمار کننده ” می دانست ، در پهنه‌ی سیاسی و بین المللی ، امپریالیزم جهانی به سرکردگی آمریکا را سمبل استثمارکنندگان خلق های محروم می شمرد و با رویکرد ضد امپریالیستی و شعارنفی استثمار و سرمایه داری پا به عرصه مبارزه گذاشت .

این اصل چنان در سازمان نو پای مجاهدین نهادینه بود که راه رسیدن به آرمان جامعه‌ی بی طبقه‌ی توحیدی لاجرم از دل مبارزه با این تضاد می گذشت و چنان راهنمای عمل بود که وقتی رهبری وقتِ سازمان تصمیم گرفت جو مایوس کننده پس ازضربه‌ی سنگین ساواک به سازمان و دستگیری های گسترده ای که از اسفند ماه ۱۳۵۱ تا اردیبهشت ۵۲ صورت گرفت را عوض کرده و دست به عمل نظامی بزند ، قرعه‌ی اول به نام یک آمریکایی افتاد و در خرداد ۱۳۵۲ سرهنگ لوئیس هاوکینز، معاون اداره مستشاری ارتش آمریکا در ایران توسط دو تن از اعضای سازمان ترور شد و این ترور و ترورهای دیگری که باز هم منسوب به مجاهدین است شاید و به احتمال قریب به یقین اولین و تنها باری در تاریخ بوده است که یک آمریکایی به دست یک ایرانی کشته شده است !

در گذر سالیان و پس از آنکه رهبری مجاهدین به دست مسعود رجوی افتاد به تدریج تمام اصول اولیه‌ی سازمانی که حنیف بنیاد نهاده بود زیر پا گذاشته شد و رجوی ، سازمان حنیف را به فرقه‌ی دست ساخته‌ی خود استحاله کرد .

در نشستی که درسال نود و یک میلادی برای جمعبندی عملیات مروارید برگزار شده بود ، آقای رجوی با زدن زیر آب تمام بحث های استراتژیکی گذشته در درون سازمان از جمله آماده شدن فضا برای گسترش جنگ جبهه ای وعاملیت ارتش آزادیبخش ، تمام تلاش خود را کرد که شرکت در این جنگ داخلی به عنوان جزئی از ارتش عراق و سرکوب و کشتار مردم عراق توسط ارتش مجاهدین به حمایت از صدام حسین را توجیه کند و به روال همیشه بدون جمع بندی مسئولانه‌ی استراتژی گذشته ، زمینه را برای خط جدیدی آماده کند واشاره کرد که بسیاری از جریانات سیاسی منطقه به دلیل نداشتن تحلیل درست از بحران های موجود و تغییر قطب بندی جهانی و به تبع آن تغییر موازنه قدرت در کشورهای منطقه ، دچار بحران شده اند و اگر نتوانند با این شرایط همراه شوند و استراتژی منطبق با این شرایط جدید را اتخاذ کنند از بین خواهند رفت .( نقل به مضمون )

در همان نشست ، خانم رجوی با مقدمه چینی هایی در نهایت اشاره کرد که برای حفظ سازمان هیچ راهی جز انتظار موقعیت مناسب را نداریم و در واقع استراتژی ما در این شرایط استراتژی انتظار برای تغار است !

تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان

این حرف ساده و عامیانه که در دل خود نوعی فرصت طلبی و انفعال نهفته دارد در واقع سالهاست که به استراتژی فرقه‌ی رجوی تبدیل شده است و کنش های سیاسی این جریان را نیز تنها از این منظر است که می توان درست تحلیل کرد .

دیریست که مجاهدین تنها به امید ریختن تغارهای اربابان قدرت هستند تا در تضاد بین آنها به حیات خفیف خا‌ئنانه‌ی خود در شکاف های پیش آمده ادامه دهند و نیز به همین دلیل است که دیگر در میان مردم ایران پایگاهی ندارند و از آنجا که خود نیز به خوبی به این مسئله واقفند در پی یافتن اربابان جدید تمام اصول اولیه‌ی سازمان را زیر پا گذاشته اند و روز به روز سیر قهقرایی خود را سریعتر طی می کنند .

در راستای پیشبرد همین استراتژی خفت بار از جمله همین دیدار اخیر خانم رجوی با سناتور مک کین است . دیداری که سایت متبوعه‌ی فرقه‌ی رجوی چنان با شعف ایدئولوژیک آن را در بوق و کرنا می کند که گویی مک کین و نئوکان های جنگ طلب آمریکایی فرشته‌ی نجات مردم ایران و آزادیبخش ارتش آزادیبخش هستند ، انگارنه انگار که اگر مجاهدین از عراقی که برای ماندن در آن آنهمه جنایت و خیانت کردند رانده شدند ، سبب ، اشغال آن توسط یکی از هم اینان بود و انگارنه انگار که اگر فشارهای تحریم مستقیما به مردم ایران وارد می شد همین جناح تندرو بود که بر طبل جنگ می کوبید و البته که مجاهدین این را می دانند و خود جاده صاف کن جنگ شده و هستند .

سازمانی که با داعیه‌ی ضد امپریالیستی و با شعارنفی استثمار و سرمایه داری پا به عرصه مبارزه گذاشت و اعلام نمود که تضاد اصلی به لحاظ سیاسی و بین المللی بین امپریالیزم جهانی به سرکردگی امپریالیزم آمریکا و خلق های محروم می باشد ، اکنون به چنان فلاکتی رسیده است که اوج افتخارش همنشینی با راست ترین جناح های همان امپریالیزم کذایی است .
واقعیت این است که مجاهدین سالهاست که مواضع مستقلی نگرفته و همواره به دنبال همسویی با به زعم خود اربابان قدرت بوده اند تا از این رهگذر چند صباحی بیشتر به حیات فرقه‌شان ادامه دهند .

امید فرقه از جمله به شماری از جمهوری خواهان جنگ طلبی است که با دریافت دستمزدهای هنگفت در شوهای تبلیغاتی فرقه شرکت کرده و از شورای دست ساز رجوی و ژست ها و شعارهای به ظاهر دمکراتیک خانم رجوی اعلام حمایت کرده اند ، کسانی که به اعتراف خودشان برای این موضع گیری ها دستمزدهای هنگفت دریافت کرده اند و مجاهدین اما با علم به این موضوع تنها به دنبال هیاهوی تبلیغاتی هستند و خود بهتر می دانند که بر سر گوری گریه می کنند که مرده ای در آن نیست .

مجاهدین می پندارند که با گرفتن حمایت های فردی از شخصیت های آمریکایی می توانند دولت این کشور را به حمایت از فرقه تشویق کرده وامتیازاتی بگیرند و در حالت ایده آل با افروختن آتش جنگ و جا زدن خود به عنوان نیروی تغییر و اپوزیسیون واقعی مردم ایران ، جانی به کالبد مرده‌ی فرقه و رهبر مفقودالاثرش بدمند .

در این راستا مجاهدین برای دست یافتن به این اهداف مثل همیشه نیاز به چرخش تازه ای دارند که گاهی حتی نیازمند تغییر تاریخچه فرقه نیز می شود چنانکه تا جایی پیش رفتند که از تمامی داعیه های ضدامپریالیستی خود فاصله گرفته و مسئولیت ترور مستشاران آمریکایی را که زمانی به آن افتخار می کردند، به گردن شاخه مارکسیستی خودانداخته و اینک با ژست های دمکراتیک سعی در جا انداختن خود به عنوان مزدوری تازه برای دولت آمریکا دارند .

واقعیت اما این است که بسیار بعید و دور از ذهن است که سابقه‌ی تروریستی فرقه‌ی رجوی به فراموشی سپرده شود و بتوانند در پهنه‌ی بین المللی برای خود حمایت و مشروعیتی کسب کنند .

چنین تلاشهایی تنها از سویی به تناقضات افراد عضو مجاهدین دامن می زند و از طرفی فرقه‌ی رجوی را در پیشگاه مردم این بی آبروتر خواهد ساخت .

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید