میلاد آریایی : اردیبهشت ماه ۱۳۶۱و غروب ماندگار و پایدار فرقه رجوی در تهران

0
520

اردیبهشت ماه ۱۳۶۱و غروب ماندگار و پایدار فرقه رجوی در تهران

میلاد آریایی، وبلاگ مزرعه خوبی ها، پنجم می ۲۰۱۷:…  در کمتر از یکسال پس از برافروختن آتش ترور های شهری مجاهدین در تهران و سایر شهرها در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰  ، در اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ بود که با کشته شدن  محمد مقدم مسئول بخش اجتماعی مجاهدین و دهها کادر با سابقه مجاهدین ، پرونده ترورهای کور مجاهدین در تهران و دیگر شهرها بسته شد و الباقی مجاهدین دستور ترک خاک ایران به هر قیمت ممکن را از مسعود رجوی … 

لینک به منبع

اردیبهشت ماه ۱۳۶۱و غروب  ماندگار و پایدار فرقه رجوی در تهران

میلاد آریایی

میلاد آریایی

در کمتر از یکسال پس از برافروختن آتش ترور های شهری مجاهدین در تهران و سایر شهرها در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰  ، در اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ بود که با کشته شدن  محمد مقدم مسئول بخش اجتماعی مجاهدین و دهها کادر با سابقه مجاهدین ، پرونده ترورهای کور مجاهدین در تهران و دیگر شهرها بسته شد و الباقی مجاهدین دستور ترک خاک ایران به هر قیمت ممکن را از مسعود رجوی در پاریس دریافت کردند .

واقعه نگاری حوادث تعیین کننده و شومی که مجاهدین برای ایران و مردم ایران در دهه شصت رقم زدند از این جهت احتیاج به بررسی مجدد و واکاوی دارد که در نهاد خود مشمول دهها تجربه گرانبار برای تاریخ مردم ایران است

اکنون این مجاهدین هستند که تا آنجایی که میتوانند و از دست شان بر میآید دوست دارند هرگز کسی به گذشته آنان اشاره ای نکرده و به صدها و هزاران شعار دروغینی که جوانان این مرز و بوم را به تباهی سیاسی کشیدند حرفی نزند علی رقم اینکه رهبران مجاهدین خود در کام خون های ریخته شده قربانیانشان غرق کشتند  ،کما اینکه اگر دقت کنید خودشان که باعث و بانی همه این فجایع هستند اصلا و قطعا آگاهانه به این وقایع اشاره ای نمی کنند.

به لحاظ تاریخی پس این واقعه بود که مسعود رجوی رهبر ناکام مجاهدین متوجه شکست تمام عیار ترقه بازی ۳۰ خرداد شد و دقیقا به همین دلیل ترک خاک برای مجاهدین را صادر کرد .

پس این واقعه بود که گرد و غبار ترورهای شهری فرو نشست و علی رقم عملیات ترور جمعی در مرکز حزب جمهوری و یا نخست وزیری و همچنین عملیات ترور انتحاری امام جمعه های تهران ، نه تنها حاصلی برایش نداشت بلکه با معضلات بسیار دشواری روبرو گشت که ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ نشانگر پایان حضور آنان در تهران بود .

چند نکته بسیار مهم و تاریخی

۱-غروب ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ همه چیز در تهران برای مسعود رجوی بطور اخص وبرای مجاهدین بطور اعم در تهران تمام شده است و فصل نوین و بسیار طولانی در وابستگی به بیگانگان با طراحی و برنامه ریزی شخص رجوی از جانب مجاهدین آغاز میگردد.

۲-وابستگی عریان مسعود رجوی به صدام حسین و استقرارش در عراق دقیقا به لحاظ تاریخی پس از این شکست در تهران شتاب چند برابر گرفته و میتوان این واقعه را حادثه ای بزرگ در مسیر در غلتیدن آنان به صدام و عراق شاخص گذاری نمود  ، همان واقعه ای که نهایتا با ملاقات طارق عزیز معاون اول صدام و وزیر خارجه وقت عراق در پاریس منجر گشته و آبروی نداشته مجاهدین به تاراج میرود .

۳- کلاف سلسله شکست های اجتماعی – سیاسی و پایان ماجراجویی و ترقه بازی های مسعود رجوی در تهران در سال های ۱۳۶۰-۱۳۶۱ دقیقا از همین نقطه آغاز میشود و پاسخ خیلی از ناکامی ها و تنش های بزرگ درون تشکیلاتی که حتی به حذف -علی زرکش- می انجامد را میتوان در  ماجرای ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ جستجو کرد .

بیش از سی و پنج سال از این ماجرا گذشته است و با صدهها اتفاقی که پس از ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ شاهدش هستیم ، با دوندگی های بسیار در مسیر وابستگی و در یوزگی سیاسی مریم رجوی ، در شرایطی که مسعود رجوی به لحاظ فیزیکی و سیاسی مرده است ، هرگز مجاهدین نتوانسته اند خودشان را به نقطه قبل از ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ برسانند .

از آن شعارهای چپ روانه و میان تهی هم خبری نیست و هرچه هست آرزوهای بر باد رفته ای است که مسئول اول و آخر آن بی تردید رجوی است .

نتیجه گیری

بسیاری از سیاسیون آن زمان ایران، ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ را پایان یک دوره طلایی کار سیاسی و حزبی در ایران میشمارند و مسئول اصلی و شماره یک ، انسداد سیاسی و بسته شدن این شرایط را نیز قطعا مجاهدین معرفی کرده که با اعلام مبارزه خشونت آمیز و بسیار بسیار زود هنگام ، بهانه لازم و کافی برای سرکوب گسترده را به رژیم پیشاپیش داده بودند.

کادر مسئول و دفتر سیاسی مجاهدین به رهبری رجوی ،هیچ برنامه ریزی کوتاه مدت و میان مدت واقع بینانه از شرایط شروع این ترقه بازی ماجراجویانه نداشتند و همه چیز را به نظر میرسید با بازی تخته نرد و امکان اینکه شاید ، احتمالا با حضور توده های خیالی ، جفت شش بیاورند ، اشتباه گرفته بودند .

و این منتهای بی مسئولیتی و منش قدرت طلبانه مسعود رجوی را بیش از هر چیز بر ملا کرده است .

طبیعی است که گروههای دیگر سیاسی هرگز برای چنین شرایطی آماده نبودند و بالطبع با تهاجم حکومت بسرعت گروهها مختلف سیاسی با ضربات سختی از همه جهت روبرو شدند و به همین جهت رهبران این گروهها نیز بسرعت مجبور ترک خاک ایران شده و زمین بازی سیاست ایران را – ده بر هیچ – به نفع حکومت تا سالیان دراز خالی باقی گذاردند و مسئول این شرایط تاسف بار صد البته مجاهدین بودند و اکنون نیز از پاسخگویی پیرامون این ضربه بزرگ و تاریخی به مردم ایران طفره میروند .

ماجراجویی بزرگی که در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ بشکلی طوفانی با ترور رهبران حکومت آغاز شده بود در غروب ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ کمتر از تنها یکسال به تمامیت خاموش شد و این خود خبر از بی ریشگی و بی مایگی این حرکت نظامی میداد چرا که مردم از آن هیچ حمایتی نکردند و چون برف در زیر آفتاب تردید ها ذوب گردید و ثمره اش تنها وابستگی بیشتر و بیشتر برای مجاهدین بود و نسلی که هزار هزار قربانی این کج فهمی و تلاش احمقانه مسعود رجوی شده بود .

(پایان)

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید