آن حمار نگون بخت

0
765

آن حمار نگون بخت 

الف – دال، بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، ششم می ۲۰۱۷:… غافل از اینکه به درستی هم حق خوری خودشان را اثبات نمودند و هم آن حمار نگون بخت خود را با پای خود و با دست خود به صحنه آوردند و او گفت که من بودم و من مزدور این فرقه در بین جداشدگان هستم. راستی باید اینجا کمی تعمق کرد و سوال نمود که چه اتفاقی افتاد؟ چه کنش وواکنشی صورت پذیرفت؟ و چرا این فرقه ناگزیر مجبور به افشا نمودن مزدور خود شد … 

لینک به منبع

آن حمار نگون بخت

در گذشته سه مطلب نوشته “الف – دال” از نظرتان گذشت.

اینک مقاله دیگری از ایشان در زیر آورده میشود:

با سلام خدمت هموطنان عزیزم.

در این ایام در فکر بودم که واقعا از بابت رنجی که میبریم چکار کنیم و سر به کدامین کوه و کمر و آوارگی دوباره بگذاریم؟

در مقالات ماه گذشته سلسله اقدامات مجرمانه این فرقه را برایتان نقل نمودم و این تازه بقول خودشان ورودیه بود تا به آنها بگوییم اگر سر همه کلاه گذاشتید با ما نمی توانید بازی سیاسی بچه ترسان راه بیندازید، چراکه ما خودمان اینها را فوت آب هستیم و روزی در همان مکتب یاد گرفتیم ولی دست برقضا حالا طناب دار خودتان شدیم.
نظر شما را در ماه گذشته به اقدامات و تشبثات این فرقه علیه جداشدگان جلب نمودم بی آنکه اسمی و نامی از فردی ببرم. توضیح دادم که چگونه این فرقه مکان پرداخت هزینه ماهیانه جداشدگان را به محل اعتراف گیری از افراد و تهدید و تطمیع تبدیل نموده است.

حال این فرقه با دستپاچگی و برای اینکه از قافله عقب نیفتد در سایت خود دست به کار احمقانه ای زده است که در عرف سیاسی خطای بزرگی را مرتکب شد و سر کلاف گاف سیاسی را آنهم بصورت ناشیانه با دست خود باز کرده است و به راستی چه سندی بهتر از این که خودشان اعلام می کنند، و بهترین گواه و بهترین سند برای اثبات حرفهای ناگفته و ظلمی که برما روا میدارند. غافل از اینکه به درستی هم حق خوری خودشان را اثبات نمودند و هم آن حمار نگون بخت خود را با پای خود و با دست خود به صحنه آوردند و او گفت که من بودم و من مزدور این فرقه در بین جداشدگان هستم. راستی باید اینجا کمی تعمق کرد و سوال نمود که چه اتفاقی افتاد؟

چه کنش وواکنشی صورت پذیرفت؟

و چرا این فرقه ناگزیر مجبور به افشا نمودن مزدور خود شد؟

ما را که در این جهنم به بند کشیده اند، ما که قدرتی نداریم، ما را که از هر بابت در تنگنا قرار داده اند، پس چه شد که اینچنین افسار پاره نمودند و هم خودشان و هم مزدور خود را سوزاندند.

حقیقت اما چیز دیگری است. ترس از افشاگری این همه ظلم و ستمی که بر ما روا می دارند. ترس از بر ملا شدن حق خوری های روزمره خودشان. ترس از رو شدن و نمایان شدن چهره واقعی خودشان در جامعه آلبانی.

اگر کمی از منظر یک فرد سیاسی به این موضوع نگاه کنید بخوبی در خواهید یافت که معضل استاتوی جدید چگونه این روزها گریبانگیر این فرقه شده است و موج اعتراضهای افراد در درون این فرقه را موجب گشته است.

و اگر حتی از منظر یک فرد عادی جامعه متمدن امروزی نگاه کنید، یک فرد عادی در جامعه، یک فرد مستقل حقیقی محسوب میشود و هر کاری که بکند یک کار شخصی مثل هزاران فرد دیگر در جامعه است و هیچ گونه جرمی نیست، بگذریم که در قاموس این فرقه حق حیات، حق انتخاب پوشش، حق صحبت کردن با هرکس، حق زندگی کردن، و برخورداری از آزادی های جامعه متمدن، گناه نابخشودنی محسوب میشود.

این فرد یعنی سرفراز رحیمی که با دست خط خودش برگه اعتراف گیری اش را در سایت فرقه منتشر نمودند بهترین سند حرفهای ما جداشدگان میباشد و اتفاقا این حق ماست و صدا و فریاد ماست که داریم از رنجی که میبریم به خود میپیچیم و صدایمان به جایی نمیرسد در حالیکه گیرم حتی این فرد برای آوردن همسرش به سفارت ایران رفته و کمک خواسته است. این در کجای دنیا جرم محسوب میشود؟ در کجای دنیا به افراد دیکته میکنند که با چه کسی حرف بزن با چه کسی حرف نزن. با چه سایتی مکاتبه کن با چه سایتی مکاتیه نکن.

آری قضاوت همچنان بر عهده شماست ما که حرفی نزدیم. ما که به کسی بی احترامی نکردیم. ما حتی اسمی از کسی نبردیم. پس این همه غیض و کین برای چیست؟ این فرقه طوری صحبت میکند و طوری اطلاعیه علیه جداشدگان بیرون میدهد که گویی با یک دولت در جنگ و تخاصم طرف است. براستی چه شده است؟

شما اگر راست میگویید، اگر یک روده راست در شکم دارید، کمی آزادی به دوستان در بندم بدهید. اگر خیلی دم از آزادی میزنید، بگذارید نفرات دسترسی آزاد به شبکه های اجتماعی و اینترنت داشته باشند. آخر مگر نمی گویید در این کره خاکی تنها و تنها کسی که واقعیت را بیان میکند خودتان هستید. خوب بگذارید دوستانم کمی، فقط کمی، دسترسی به اینترنت و شبکه های اجتماعی داشته باشند. آنوقت به شما خواهم گفت که قضاوت واقعی را چه کسی خواهد کرد.

و البته این چاه باطل شما صد بار، نه هزاران بار، عمیق تر از چاه حکومت ایران و مخالفان شما در خارجه و و کلا این کره خاکی است، و البته با همه خرمردرندی و پاچه ورمالدگی سیاسی که دارید اما در گیم اول اساسی باختید و بنازم به آن کسی که این دام را برایتان پهن نمود و شما و آن حمار نگون بخت با کله به درون آن رفتید و اینچنین گاف سیاسی را با سند و مدرک لازمه در اختیار ما جداشدگان گذاشتید تا از این پس با سند خودتان بتوانیم در مجامع بین المللی و همچنین جامعه آلبانی اعتراض و دلایل لازمه را نیز در اختیار آنان قرار دهیم.

از این پس اما درسهای فراموشی ناپذیری در دنیای آزاد با قلم، فکر آزاد، انتخاب و تفکر آزاد، به شما خواهم داد تا مجبورتان کنیم که چهره واقعیتان را هر چه بیشتر با دست خودتان نمایان کنید، و برای سرم جایزه تعیین نمایید چراکه من هنوز از منابع خودتان تغذیه میشوم، با این تفاوت که دیگر برده شما نیستم بلکه قضاوت را به عموم هم وطنانم میسپارم.

مسعود، حال که خودت جنگ را شروع کردی پس با شعار خودت به سراغت میآیم: بجنگ تا بجنگیم

الف – دال
تیرانا– آلبانی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید