خائنین واژه ها

0
816

خائنین واژه ها

الف. دال. بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، بیست و هشتم می ۲۰۱۷:…  همیشه در این ایام به مناسبت سحرگاه ۴ خرداد، یاد بنیانگذاران گرامی داشته میشد. نزدیک به ۵۲ سال پیش، سه جوان دانشجوی مهندسی تشکلی را پایه گذاری کردند که تنها هدفش زندگی مطلوب برای هر ایرانی بود و با نثار خون خود در تلاش بودند تا استبداد و دیکتاتوری سرمست … 

تراب حق شناسمهدی اصلانی، کیهان لندن: تراب حق‌شناس؛ مردی خلاصه‌ی خود که معتقد بود اصطلاح «مارکسیست اسلامی» پربیراه نبود
تراب حق‌شناس از «بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران» و «سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر»

لینک به منبع

خائنین واژه ها

مقاله ای از الف. دال. جداشده در آلبانی

همیشه در این ایام به مناسبت سحرگاه ۴ خرداد، یاد بنیانگذاران گرامی داشته میشد. نزدیک به ۵۲ سال پیش، سه جوان دانشجوی مهندسی تشکلی را پایه گذاری کردند که تنها هدفش زندگی مطلوب برای هر ایرانی بود و با نثار خون خود در تلاش بودند تا استبداد و دیکتاتوری سرمست شاه خائن را به زیر بکشند، و بدین صورت نسل جوان را به خود جلب نمودند.

اکنون میخواهم بعد از گذشت ۵۱ سال از شهادت آنان، به این جریان نگاهی بیندازیم و آنرا با شرایط فعلی و عصر حاضر در کفه ترازو قرار دهیم که آیا الان هم ادامه دهنده های آن راه و خط هنوز به آن وفادارند؟ آیا هنوز همان آرمانهای ضد استعماری و ترقی خواهانه را دنبال می نمایند؟ آیا ادامه دهنده های آن راه که اکنون مریم رجوی رهبری آنرا یدک میکشد، نسبت به آن پایبند هستند و تخطی نکرده اند؟ به راستی جملات وداع بنیانگذاران چه بود؟ “باید قیمت داد” یا همان چیزی که رهبران فرقه اکنون به آن “فدا” میگویند.

حداقل در این سی سالی که در این فرقه بودم بایستی بگویم که متاسفانه نه تنها هیچ حرمتی برای بنیانگذاران باقی نمانده بلکه تنها پوست پیازی از گذشته باقی مانده است و فقط بصورت شکلی هر سال در این ایام یادی از آن میکنند. باور کنید حتی در مقاطعی در این سالیان ظاهر را هم رعایت نمی کنند. فی المثل در نشستی در سالن باقرزاده در عراق خود مسعود رجوی خطاب به جمع در تمجید و تعریف از مریم رجوی به زبان رسا اعلام کرد که اگر الان بنیانگذاران بودند سر تعظیم در برابر او فرود می آوردند، چه برسد به کادرها و اعضای امروزی.

گذر ایام و فراز و نشیبهای این سالیان و طمع و حرص قدرت، آنچنان مریم و مسعود را سرمست کرده بود که در بهترین شکل تنها میشود به آنها گفت خائنین به واژه ها و کلمات هستند. چرا این حرف را میزنم؟

بنیانگذارانی که خون خود را گرو گذاشتند شعارشان این بود که “باید قیمت داد”، آنهم نه از پایین و نه از بدنه بلکه از راس رهبری تا الگویی و موتور محرکه ای برای کل جنبش و بدنه باشد. حال تنها و تنها می خواهیم نگاهی به کارکرد شخص مریم رجوی در این سالیان بیندازیم. آیا او این رسالت را به امانت و دست نخورده نگه داشت؟ آیا در این سالیان و سر بزنگاه ها و سرفصل ها از خود قیمت داد و سپر بلای نیروها و بدنه شد؟ آیا شخص مسعود رجوی خودش را سپر بلای بدنه و اعضای خود نمود؟

به شخصه خجالت میکشم که بخواهم سر این موضوع را باز نمایم. چون آنقدر در این سالیان بطور مشخص شخص مسعود و شخص مریم به بدنه و کادرها خیانت کردند که میتوان منظر به منظر برایش کتابها نوشت و در این مقاله اساسا نمی گنجد. همواره این شعار را چماق بالای سر نیرو و بدنه میکردند که فدا و صداقت سرلوحه درب ورودی مجاهدین خلق است. همواره میگفتند که رهبری اول قیمت میدهد اما دریغ از اینکه در این سالیان یک بار فقط یک بار ببینم که از بالا قیمت دادند. نه تنها رهبری بلکه سلسله مراتب فرماندهی و اهرمهای فشاری که بالای سر نیروها قرار داده بودند.

در گذر ایام این فرقه و بطور خاص مریم و مسعود به چه درد و مرض خفت باری دچار شده اند که اینچنین روی همه بزدلان و خائنین را سفید کردند؟ همان مریم که همواره نیروها را تحت فشار میگذاشت که حتی وقتی در هنگام استراحت خواب هم می بیند باید به فرمانده خود گزارش نماید.

در این سالیان چشمه هایی از مسعود دیدیم که واقعا هر انسانی شرمنده میشود. هرگز از اشتباهات و نکرده های خودش حرفی نمی زند. یک قلم با شروع وزش باد مخالف آنچنان در سوراخ موش خزید که انگار نه انگار چندین هزار نیرو به او وفادار بودند و واقعا وقتی به آن فکر میکنم کنترل خودم را از دست میدهم که این چه حکایتی است.

از مسعود که بگذریم و به مریم که میرسیم او هم روی همه خائنین را سفید کرد. به ظاهر در صحنه باقی ماند با این تفاوت که با شروع جنگ آمریکا و عراق فلنگ را شبانه بست و به کاخ دیرینه خود در پاریس فرار نمود، به این امید که جان سالم بدر ببرد. اما دست برقضا خدا در آنجا هم ولش نکرد و او را به آزمایش کشید. اما او که تبحر فردی در بدر بردن جان خود دارد مجددا در سربزنگاه جاخالی داد و نیروها و بدنه را به جلو انداخت تا سپر بلای او بشوند. ما که در عراق بودیم که هیچ ولی همه جهان به چشم دیدند.

اکنون که به امید خدا از این فرقه رها و آزاد شدم علی رقم فشارهای روحی و سیاسی و مالی که این فرقه اعمال میکند اما وقتی به خاطرات و ایام و مناسبتهای گذشته مراجعه میکنم همچون آوار بر سرم خراب میشود، چرا که هر روز که میگذرد به عینه با واقعیتهای تلخی مواجه میشوم که تماما کارکردهای کثیف این فرقه در این سالیان است. نه تنها خیانت به نیروها بلکه خیانت به واژه ها و کلمات.

خواننده این مطالب خود براحتی میتواند حقیقت را از دروغ تمیز دهد و ببیند واقعا در این سالیان کدام یک از سران فرقه خود را سپر بلای نیروها کردند؟ مریم رجوی؟ باید در هر مناسبتی گفت ای ننگ و نفرین ابدی برتو ای مریم که اینچنین همچون زالو بر پیکر نیروها افتاده ای و با ارتزاق از خون بدنه به حیات خفیف و خائنانه خود ادامه میدهی.

الف. دال. ( تیرانا – آلبانی)

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید