مارک زدن از نوع مجاهدین خلق

0
494

مارک زدن از نوع مجاهدین خلق (+ باز هم این کوه موش زایید

بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، ششم ژوئیه ۲۰۱۷:… بیش از ۹۰ درصد افراد که خودم شنیده ام روی همین سه موضوع مانده اند. خودم همین مشکلات را تجربه کردم و ذهن خودم هم درگیر این چیزها بود. اما یک مشکل دیگر از مشکلات بعد از این مسائل که در این مقاله می خواهم به آن بپردازم و افراد را میترساند و جرات آمدن به بیرون را ندارند مارک زدن است که تبلیغات بغایت هیتلری فرقه …

مارک زدن از نوع مجاهدین خلق

ز. ش. جداشده در آلبانی
لینک به منبع

خانواده های محترم، میخواستم یکی از ترفند هایی که مجاهدین خلق برای جدا نشدن افراد میزنن را بگم که چی هست.

قبل از آن باید بگم که یکی از مشکلات افراد که جدا نمی شوند مسئله سن است که برخی نفرات قدیمی و مسن که تعدادشان هم خیلی زیاد است میگویند که دیگر سن ما بالا رفته بگذار این چند صباح را هم بگذرانیم و تمام شود.

مسئله دیگر امرار معاش است. برخی به دلیل مشکلات مالی بیرون نمی روند. می گویند چکار کنیم از نو زندگی درست کنیم؟

یکی دیگر از مشکلات مسائل خانواده است که از ترس خانواده و اینکه با چه برخوردی مواجه میشوند قید بیرون رفتن را میزنند. ترس از سرکوفت خانواده خیلی دست و پا گیر است.

بیش از ۹۰ درصد افراد که خودم شنیده ام روی همین سه موضوع مانده اند. خودم همین مشکلات را تجربه کردم و ذهن خودم هم درگیر این چیزها بود.

اما یک مشکل دیگر از مشکلات بعد از این مسائل که در این مقاله می خواهم به آن بپردازم و افراد را میترساند و جرات آمدن به بیرون را ندارند مارک زدن است که تبلیغات بغایت هیتلری فرقه رجوی روی فرد انجام میدهد که شاهد این تبلیغات سالها بوده ایم.

بعد از رفتن نفری که جدا میشود، همیشه دست نوشته ای را در نشست ها رو میکنند که این فرد خودش نوشته و اعتراف کرده که مزدور بوده یا اینکه مسائل اخلاقی داشته یا معتاد بوده است؛ و چون این نفر سالها در این فرقه بوده نمیخواهد جلوی دوستانش که سالها با آنها زندگی کرده این مارکها را بخورد.

فرقه همیشه این موضوعات را از طریق سیمای ماهواره ایش یا از طریق سایتش بیرونی میکند که طرف را بغایت میترساند. شاید بگویید به جهنم، بگذارید بیرونی کند، کسی که برایش مهم نیست. ولی این را بگویم که حق بدهید به افراد چون سالها در اسارت بودند و مغز شویی شده اند. فکر میکنند که دنیای بیرون هم همه طرفداران مجاهدین خلق هستند. شاید خنده تان بگیرد ولی همین است و یک نمونه اش خود من هستم. چون با بیرون در ارتباط نیستی که بفهمی که چقدر این فرقه منفور است.

نمونه فاکتهایی از این قبیل مارکها می آورم. نفر مسئولی در فرقه بود که بغایت انسان و چشم پاک بود. بعد از جدایی او در سازمان که ضربه شدیدی برای سازمان بود بخاطر اینکه سازمان جواب نفرات خودش را بدهد که این فرد مورد احترام چرا جدا شده، از قافله عقب نماند و چون حرفی برای گفتن نداشت شروع کرد به سند سازی که او مشکل داشت و مسائل اخلاقی که خودمان بیرون کردیم. این حرف ها برای ما جدید بود که چرا این حرفهای مزخرف را به این آدم خوب میزند. آنجا بود که همه نفرات تنفر شدیدی از رجوی پیدا کردند.

نمونه دیگر این قضیه که الان نفراتی که از سازمان در آلبانی جدا شدند با آنها مواجه هستند مارکهای مختلف از قبیل مزدوری که خود ما هم از این قضیه شاخ در آوردیم که از داخل که دوست داریم سوال کردیم آنها گفتند که این مارکها را به شما میزنند که نفرات داخل بترسند و جرات بیرون آمدن را نداشته باشند.

بقدری علیه نفرات جدا شده سم پاشی میکنند که ادمها ترسیده اند و جرات بیرون امدن را ندارند. مثلا می گویند که این آدمها الان معتاد شده اند، الان در کنار خیابان میخوابند، یا در زندان هستند. این است سازمان مجاهدین خلق. ولی باید گفت با این مارکها و با این تبلیغات دروغین هر کاری کنی الان نفرات در دنیای آزاد هستند. و تو حنایت دیگر رنگی ندارد. روزی را داشته باش که در داخل خودت همین نفرات علیه خودت شورش کنند.

با امید به روزی که نفرات را در بیرون ببینیم و این را بگویم به همه نفرات، هر چقدر هم در بیرون مشکلات مالی و غیره داشته داشته باشید، خانواده ها نمیگذارند که شما در بیرون لحظه ای زجر بکشید. شما چنین خانواده هایی دارید که با گذشت و روی باز مشکلات شما را درک کرده و کمکتان خواهند کرد.

نفرجدا شده در آلبانی تیرانا . ز.ش

ای بابا، بازم که این کوه موش زایید

س. ه. جداشده در آلبانی
لینک به منبع

سالهای سال رجوی به زور حقنه میخواست به نفرات بفهمونه که شورای رهبری اش کلید پیروزیه. دیگه جوری شده بود که مریم رجوی با پررویی محض بحث آرمانی کردن میزد و اینکه اگه مسعود به قدرت نمیرسه همینه که شورای رهبری درک نشده.

گرچه خودش هم با تموم پاچه ور مالیدگیش فهمیده بود که نفرات این طلاق اجباری رو قبول ندارن و به قول معروف دارن انطباق کار میکنن، چه برسه به بند دال و شورای رهبری اش. برای همین هی نشست پشت نشست، پروژه خونی پشت پروژه خونی (به یک رنج از موضوعات یه پروژه میگفتن).

خوب یادمه توی لیبرتی آخرش مریم رجوی تو نشست های ویدئوئی بالاخره حرف اصلی اش رو بالا آورد که اونم چیزی نبود جز اینکه هر کس این موضوع یعنی شورای رهبری رو آرمانی قبول نداره “مجاهد” نیس. بعد وقتی دید خیلی بی ترمز رفته مث شوهرش تصحیح کرد که نه اینکه نباشه، من میدونم یه سری تضاد ها هست و … دیگه باقیش شر و ور بود.

بعضی ها به بهانه آنتراکت زدن از نشست بیرون

وقتی رفتم بیرون با یکی از دوستام داشتم صحبت میکردم. دوستم گفت بالاخره خانم فهمید که این آدما گوسفند تشکیلاتیش نیستند و نمیشن. خوب اگه قرار بود بشن که توی این سالها شده بودند.

وقتی از آنتراکت برگشتم دیدم شروع کرده به هندونه زیر بغل دادن که شما چه ها و چه ها هستین، شما گوهر بی بدیل هستین (مسعود رجوی واسه خر کردن آدما میگفت گوهر بی بدیل، که فقط واسه خر کردن بود، و گرنه هیچ کس واسش به اندازه سر سوزنی ارزش نداشت).

مث اینکه بهش گفتن که گند زدی همه شاکی شدن. همین حرف دست آویز خوبی شد واسه نفرات. اما این شورای رهبری و بند دال که قرار بود کلید به قدرت رسیدن باشه، همینی که مث آیه قرآن کرده بودنش، یه دفعه دوباره کارگاه رنگرزی رجوی ها بکار افتاد. چطوری؟ یه شب خانم از خواب بیدار شد فهمید که ای بابا این همه سال اسم اشتباه روش گذاشتن واسه اینه جواب نداده. یه شبه از شورای رهبری تبدیل شد به شورای مرکزی، و تمام رده بندی های داخلی معلق شد و همه از سر تا پا شدن کاندید شورای مرکزی. دقت کنید کاندید شورای مرکزی نه عضو اون.

راستی چرا بعد از این همه سال؟ راستی چرا؟

اینجاست که باید تشکر کرد از خانمهایی مثل بتول سلطانی و مریم سنجابی و زهرا میرباقری و بقیه مثل اینا که واقعا با خودشون صداقت داشتند و فهمیدن واقعا فرقه چطوره و اومدن بیرون و راه باقی رو باز کردن. درسته که خیلی حرفها جیره خوارهای رجوی بهشون گفتند ولی راه رو هموار کردن واسه باقی دیگه.

درسته حتی توی اون سطح تشکیلاتی وقتی بیان بیرون باقی میفهمن که چه خبره. بله اینطوری میشه که کوه “انقلاب ساختگی ایدئولوژیک” (شما بخونید طلاق اجباری) موش زایید. طبق معمول همه این سالها این به اصطلاح کوه استراتژیک؛ البته کوهی نبود از اول یه تپه دست ساز بود و حضرات بیشتر مرض خود شیفتگی دارن و خیال میکنن به قول معروف علی آباد شهره.

ای بابا از بس توی حصار خودشون تنیدن و از دنیای بیرون قطع هستن نمیدونن که هنوز کوره دهاته. فکر کنم انشاء الله به همین منوال پیش بریم. به این نتیجه می‌رسند که کلا اسم فرقه رو عوض کنند. بعد آرم رو عوض کنند بعد دیگه برن اونجایی که نادر شاه رفت.

البته خیلی وقته که به این نتیجه رسیدن، چون زن و شوهر اونقدر رو دارن که به زبون نمیارن که البته انشاء الله به اون نقطه هم میرسند.

س. ه. اسیر آزاد شده فرقه رجوی در آلبانی

***

مزدوران و شکنجه گران ارتش خصوصی صدام، فعال در کشور آلبانی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید