مهدی خوشحال : فرقه ها

0
782

فرقه ها

مهدی خوشحال، ایران فانوس، بیست و سوم ژوئیه ۲۰۱۷:… اولین بار سال ۱۳۷۶ بود که طی مقاله ای به نام „خطر فرقه های سیاسی/ مذهبی“ در شماره اول و سال اول ماهنامه پیوند، موضوع خطر فرقه ها در جهان و ایران را مطرح کردم. آن روز پرداختن به چنین مسایلی کمی ذهنی و غیر ضروری بود، ولی امروز خطر فرقه ها و تروریسم، چنان واقعی است که نیاز به توضیح زیاد ندارد با این وصف، چند روز قبل، ویدئوی کوتاهی … 

لینک به منبع

فرقه ها

مهدی خوشحال بغداد

 اولین بار سال ۱۳۷۶ بود که طی مقاله ای به نام „خطر فرقه های سیاسی/ مذهبی“ در شماره اول و سال اول ماهنامه پیوند، موضوع خطر فرقه ها در جهان و ایران را مطرح کردم. آن روز پرداختن به چنین مسایلی کمی ذهنی و غیر ضروری بود، ولی امروز خطر فرقه ها و تروریسم، چنان واقعی است که نیاز به توضیح زیاد ندارد با این وصف، چند روز قبل، ویدئوی کوتاهی دستم رسید با دیدنش اتوماتیک به یاد مناسبات فرقه مجاهدین افتادم و حیفم آمد این یادداشت کوتاه را درباره این ویدئو ننویسم. ویدئو، اگرچه کوتاه اما پر معناست. رهبر یا مرشدی را نشان می دهد که به همراه زن یا مریدش، صف مشتریان و هوادارانش را تحقیر و استثمار می کند. مریدانی که وقتی وارد اتاق رهبر می شوند، زانو زده و تعظیم می کنند تا رهبر بر فرق سرشان بزند و بدین سبب شفاء حاصل شود. سپس مرید با تحمل رنج و تحقیر، پولش را روی میز رهبر قرار می دهد تا پاداش چوب خوردن را که همان طریق سالم ماندن و حق رهبری است، پرداخته باشد.

فرقه ها همین هستند. رهبری که معلوم نیست چه کسی او را انتخاب کرده و لاجرم خود را نماینده خدا و شفابخش می داند، همراه با زن و یا بچه مرشدش، دست به نمایشی مسخره اما مقدس می زند. فضای عرفانی و جادوگری را در مناسبات فرقه حاکم می کند و در ازای دریافت سهمش که همان جان و مال و رنج و روح اعضاء باشد، در عوض آنان را تحقیر می کند و این کارش را مسیر بهشت یا رستگار شدن، می نامد. یعنی، اعضاء در ازاء دادن همه چیز و رهبر در ازاء گرفتن همه چیز؛ اعضاء بدهکار مطلق و رهبر طلبکار مطلق، خواهند بود.

بدهکاری اعضاء، از این بابت است که هر آنچه پرداخت می کنند در اصل مزاحم کارشان است و مادی و دنیوی و بیهوده و زیان آور تلقی می شود و گرفتن اینها بر بار مسئولیتهای رهبر افزوده می شود، در حالی که اعضاء هر آنچه در حال حاضر و پس از مرگ، دریافت می کنند از جمله مقاومت و مبارز ماندن و همنشینی در کنار رهبر و جاودانه شدن و رستگاری و بهشت و چیزهای دیگر، متقابلاً، رهبر هر آنچه از اعضاء ستانده است از جان و مال و زن و فرزند و رنج و عمر و جوانی و خانواده و هستی، در اصل بر بار غم و محنت و مسئولیتهای خود افزوده است و رهبر رنج چوب زدن و ستاندن را به جان خریده است، چون که در منطق رهبر، اعضاء بدون چوب خوردن و از دست دادن و تحقیر، به راه راست هدایت نمی شوند.

با این وصف، در انطباق و انشقاق و تعامل پیروان با مناسبات و رهبران فرقه، سه موضوع مهم ورود و خروج و اعتراض، به چشم می خورد که به صورت مختصر شرح می دهم.

ورود، ورود به مناسبات فرقه، با امید و شعف همراه است و بدون دست انداز است. بسیاری از فرقه ها، از روز اول فرقه نبودند و وقتی از مردم دور شدند، ساز و کار فرقه ای را بنا گذاشتند. سپس آنان با سیاست تبلیغاتی فریب و رویکرد دوگانه، مناسبات داخلی خود را برای افراد بیرون به طور صد در صد، معکوس جلوه می دهند همان طور که آنها قادرند اهداف و نیات سیاسی و اجتماعی و مالی، خود را پنهان کرده و یا متضاد تبلیغ کنند. به همین دلیل و ارائه مناسبات و اهداف سیاسی و انسانی و روابط گرم و برادرانه که در اصل به مناسبات گرم و برادرانه در زندان شبیه است، قادرند نیروهای سرخورده و تنها و  راه گم کرده را اغفال کنند و در این مسیر حتی قادرند هنرمندان و سیاسیون و جوانان ساده دل و با انگیزه و با انرژی را شکار کنند و هر جا که کم آوردند با فریب و دروغ آشکار و به استناد حق مطلقی که برای خود قائلند و نیروها و مردم را گمراه می پندارند، دست به فریب و حیله و ارعاب جهت شکار و کنترل نیروها بزنند. بنابراین، ورود به فرقه همیشه سهل و آسان بوده است.

خروج، از آنجا که فرقه بخش اعظم انرژی و استعداد و توانش را صرف برخورد و ذوب و مهار نیروهای داخلی می کند و برایشان هزینه های مادی و معنوی از جنس دلار و خون، حساب می کند و هر روز از خود به خود می رسد و به خود فروتر می رود و با زمان دشمن است و تماماً از دنیای بیرون قطع شده و اعضاء را جهت مهار بیشتر از پیوندهای عاطفی و اجتماعی و سیاسی، قطع می کند و در داخل مناسباتش از تبلیغات دروغ و سانسور و زور و دجالیتهای دیگر استفاده می کند و اعضاء را پس از تباهی و ویرانی به جزئی و پاره ای از شخصیت و کالبد فرقه بدل می کند، لذا جدا شدن عضو از فرقه کار آسانی نیست و بمثابه جدا شدن روح از کالبد و چون زایمانی دردناک را می ماند که اگر عضو معمول و ذوب شده در فرقه، بخواهد و بتواند خارج شود و سالها در توهم و حسرت سیر کند و تعادل روانی نداشته باشد، امری طبیعی است.

اعتراض، اعتراض به مناسبات بی رحم و سراسر دروغ و فریب فرقه، به خاطر این که عضو روزگاری پاره تن فرقه بود و بخشی از هویت خود را از او می دانست، به سادگی قادر به کتمان یا رد پیشینه و هویت درون فرقه ایش نیست و بنابراین اعتراض عضو به فرقه و مناسباتش، سخت تر از جداشدن عضو از فرقه است چون که عضو پس از خروج از فرقه ضمن این که آشفته و سر در گم است، ناچاراً می بایست به زمین واقعیت برسد و مطالعه کند و آگاه شود و به روابط و مناسبات استثماری فرقه جهت پالایش خویش اعتراض کند، بدون این که خود دچار آلودگیهای فرقه و استثمار و خوداستثماری و فریب و خودفریبی و زیاده خواهیهای فرقه ای، بشود. بدین سبب است که به جز موارد استثناء این نیروهای بغایت استثمار شده و پایین فرقه هستند که در مقابل استبداد فرقه ای می ایستند. ایستادنی که تنها با انگیزه های گذشته تحقیر و تلفات و تحمل رنج و محنت بیهوده، قابل توجیه و تحمل است و انگیزه های دیگر قابل دوام نیست.

***

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید