ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد – قسمت اول

0
746

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد – قسمت اول

بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، سی و یکم ژوئیه ۲۰۱۷:…  همه ماها توی فرقه اسیر بودیم، ولی بعضی ها به قول معروف حبس توی حبس بودن، طرف از سال ۵۸ توی جنگ ایران و عراق اسیر بود، بعد از اردوگاه اسیری صدام به اردوگاه اسیری رجوی اومد. اون تو، همه ما، اسیر چنگال ضحاکی بودیم که سیری ناپذیر بود. همه رو فقط واسه اینکه لیست پرکن باشن و خون بدن میخواست، نه چیز دیگه. کی فکر میکرد حرفای قلمبه سلمبه … 

لینک به منبع

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد – قسمت اول

نوشته س. ه. جداشده در آلبانی

همه ماها توی فرقه اسیر بودیم، ولی بعضی ها به قول معروف حبس توی حبس بودن، طرف از سال ۵۸ توی جنگ ایران و عراق اسیر بود، بعد از اردوگاه اسیری صدام به اردوگاه اسیری رجوی اومد.

اون تو، همه ما، اسیر چنگال ضحاکی بودیم که سیری ناپذیر بود. همه رو فقط واسه اینکه لیست پرکن باشن و خون بدن میخواست، نه چیز دیگه. کی فکر میکرد حرفای قلمبه سلمبه رجوی نامرد همش باد هوا باشه. کاش اون موقع اطلاع رسانی میشد که ادما گول نخورن، اگر چه اطلاع رسانی هم می شد اما رجوی اجازه نمی داد به گوش کسی برسه.

اشرف و باقی مقررات که بعد هم لیبرتی بهش اضافه شد هیچی نبود جز اردوگاه کار اجباری، نه اطلاع رسانی، نه حتی یک خبر واقعی، وقتی اینطوری باشه معلومه که طرف با دست باز هر بلایی دلش بخواد سرشون میاره. چه میخواد ناقص شدن بچه ها باشه چه مثل علی اکبر عزیزی تکه تکه شدن باشه. طرف میخواد از هر چیزی سوءاستفاده کنه، حتی مریضی آدم ها، اسمش رو هم گذاشته بود جنگ. نفر سرطانی رو اونقدر لفت میدادن که دیگه سرطانش معرض بشه و به نقطه بی بازگشت برسه، بعد تازه بلندگوهای رجوی شروع میشد که ای داد ای بیداد مریض داریم نمیذارن بره دکتر.

درست مثل موضوع گونی شن واسه سنگرها، در حالی که بالای تمام سنگرها توی لیبرتی از زمان آمریکایی ها یک متر گونی شنی داشت. راستی اون گونی ها چی شد؟ همه خالی شد واسه درست کردن باغچه، بعد از اینکه موشک زدن به لیبرتی دوباره شروع شد پر کردن گونی شن؛ جون آدما اومد تو گونی یا نه؟ معلومه که اومد.

(از اینجا به بعد با مثلا سوال و جواب پیش میریم که سوال احتمالی خیلی از خوانندگان محترم هم هست)

پس چی شد که باز هم سنگرها بی گونی شن موند؟

هیچی شد دیوار واسه جدا کردن جنسیتی (دیوار کشیدن بین قسمت زنان و مردان)

البته همش دیوار جنسیتی نبود، دیوار کشی حتی از قد آدم هم بلندتر

فقط بین مقر زن ها با مرد ها نبود. پس واسه چی کشیدن؟

هیچی یوقت کسی نتونه دوستش رو ببینه.

طرف هر طور که دوست داشت استفاده میکرد.

یکی رو توی ۱۹ فروردین، یکی رو توی ۶ و ۷ مرداد یا ۱۰ شهریور در اشرف

یا موشک باران های لیبرتی عزیزایی مثل اکبر عزیزی تکه تکه شدن، خونش روی دست کیه در اصل

بله معلومه، دار و دسته رجوی بخونن، میگن عراقی ها زدن

میگم باشه عراقی ها زدن، ولی کی گرای لیبرتی رو داد که بزن اینجا؟ چرا اتوبوس کارگران عراقی رو میزنی بزن لیبرتی خودم برات بی دفاع کردم.

سوال :
ببخشید، رجوی لیبرتی رو بی دفاع کرد؟ درست شنیدم؟

جواب :
بله، درست شنیدید رجوی لیبرتی رو بی دفاع کرد.

سوال :
چطوری؟ اون که همش میگفت جون آدمها، بعد شما میگی خودش بی دفاع کرد؟

جواب :
هنوز سری اول برای لیبرتی حرکت نکرده بود که یک سری عکس توی نشست نشون دادن که دور تا دور تمام بنگالها تیوال بتونی بود برای حفاظت از جان آدمها
بعد رجوی شروع کرد که ای داد، ای بیداد، هوار، زندان سازی شده؛ اینطوری باشه نمیریم. خودش با زبان خودش گفت باید بردارید. بعد بماند که وقتی به هدف خودش رسید و لیبرتی را با موشک زدن گفت چرا تیوال ها رو بردید؟ آخرش بیانیه شورای رجوی رو نشون دادن. بهشون بفرمایید که خودتان گفتید که وردارین، زندانه. همچین دبه کرد که ماها دهنمون از تعجب باز موند وای به حال دیگران

به خاطر اینکه طولانی نشه و اینکه تمرکز خوانندگان عزیز از بین نرود لطفا ادامه مطلب را در قسمت بعدی بخوانید

س. ه. اسیر آزاد شده فرقه رجوی – آلبانی

(پایان)

چهار زبر، لب به سخن باز کن

forough_javidan_11بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، بیست و ششم ژوئیه ۲۰۱۷:…  چهار زبر، لب به سخن باز کن، بگو که زرکش ها رو خود رجوی از جلوی پاش ورداشت. بگو چه عزیزانی که هر کدوم سرمایه ایران بودن به خاطر قدرت طلبی سیری ناپذیر یک نفر صورت به خاک سرد گذاشتن. تو بگو چه خونهایی ریخته شد. بعد که رجوی دید به قدرت نرسید، همه اونا رو خودش لگدمال کرد که همه اونا پشت همسر و زندگی مونده بودن. هیچ کس بدتر از خود رجوی … 

فروغ جاویدانعملیات فروغ جاویدان، آغاز افول فرقه رجوی

لینک به منبع

چهار زبر، لب به سخن باز کن

س. ه. جداشده در آلبانی

سالهای سال رجوی اشک تمساح ریخت واسه کسایی که پشت تنگه چهار زبردر ۱۵۰ کیلومتری کرمانشاه بکشتن داد.

یکی از دوستام که خودش توی چهار زبر بود تعریف میکرد و میگفت که رجوی توی نشست توجیحی عملیات جوری نفرات رو تهییج میکرد که انگار عملیات آب خوردن است. اما بعد از عملیات حرفش این بود که برای خودش بریده بود که هیچ کدام از نفرات زنده نمی مانند.

یکی نیس بگه آخه بیشرف این همه آدم رو بدون تعلیمات و بدون آمادگی و بدون نقشه و برنامه میخوای بفرستی جلوی گلوله، بعدش اینطوری تعریف میکنی؟ انگار نه انگار که خون آدمه که ریخته میشه. فقط واسه اینکه بقدرت برسی؟

دوستم میگفت، جوری که رجوی تعریف میکرد و باصطلاح برنامه ریزی کرده بود انگار رسیدن به تهران قطعی بود، ولی وقتی پشت چهار زبر رسیدیم، فهمیدم که نه بابا این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست. قبلش هم اهالی با ماشینهاشون راه رو سد کرده بودند و جلوی ما مقاومت می کردند که همین باعث شد به زمانبندی نرسیم. وقتی پشت چهار زبر رسیدیم یکی از دوستان گفت که به جهنم خوش اومدی، داداش اینجا ته ته ته خطه، از زمین و زمان گلوله میباره.

این همه به کشتن رفتن بعد رجوی گفت که همه پشت همسر و خانواده و زندگی مونده بودید که نتونستین از چهار زبر عبور کنین. یعنی اون همه آدم که تکه تکه شدن و تو حداقل طرح و برنامه هم نداشتی فقط پشت خانواده مونده بودن؟

چهار زبر، لب به سخن باز کن، بگو که زرکش ها رو خود رجوی از جلوی پاش ورداشت.

بگو چه عزیزانی که هر کدوم سرمایه ایران بودن به خاطر قدرت طلبی سیری ناپذیر یک نفر صورت به خاک سرد گذاشتن. تو بگو چه خونهایی ریخته شد. بعد که رجوی دید به قدرت نرسید، همه اونا رو خودش لگدمال کرد که همه اونا پشت همسر و زندگی مونده بودن. هیچ کس بدتر از خود رجوی نمیتونست اینطوری پا روی اون خونها بزاره.

آی مسعود رجوی، هر گوری هستی، ای کاش میتونستی حرف بزنی و خودت حقایق اصلی رو بگی

ممکنه خودت نتونی، ولی کسایی که اون روزها بودن حتما که یه روز لب باز میکنن. به امید اون روز

که از توی ظلمت شب در بیان. چشاشون باز شه. بتونن قفل از دهان هاشون باز کنن.

س. ه. اسیر آزاد شده از فرقه رجوی در آلبانی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید