وحشت، ناامیدی و سکوت رجوی

0
512

برخورد دو نیرو

+ وحشت، ناامیدی و سکوت رجوی

بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، هفتم اوت ۲۰۱۷:… اما سوالی که این بین به نظر می‌رسه اینه که حالا که در تیرانا هستید و سی و خورده ای سال بدون زن و بچه بودید، چرا نمیتونید از تنگه عبور کنید؟ و چرا سر از آلبانی در آوردید؟ در همین آلبانی یادمه، رجوی در هر پیامی که میفرستاد اینجا رو آمادگاه مینامید، در صورتیکه خودش میدونه که اینجا نقطه پایان فرقه اش است و در همین جا دفن خواهد شد. واقعا … 

«برخورد دو نیرو»

مقاله ای از ایرج دادگر
لینک به منبع

با سلامی دوباره خدمت خانواده های گرامی

نمی دانم که چگونه توضیح دهم. اما اکنون که این مقاله و اطلاع رسانی را به شما میکنم مجددا سه نفر دیگر از عزیزان این مرزو بوم با اقدامی شجاعانه از فرقه جهنمی خروج نمودند. دو تن مجددا از فرماندهان قدیمی و یک نفر نیز با سابقه ۲۸ سال هستند.

از درج نام آنان خودداری میکنم چراکه شاید خودشان هنوز مایل نباشند و به احترامشان ذکر نمی کنم. اما آنان اهل کرمانشاه و لرستان و شهرکرد میباشند و بدین وسیله پیشاپیش به خانواده های این عزیزان تبریک و تهنیت عرض مینمایم.

واقعیت را بخواهید فرقه هنوز به سررسید یکساله کوچ اجباری از عراق به آلبانی نرسیده است و هنوز جوهر دروغ و ریایش خشک نشده است که اینچنین هر روز جداشدن ها برسرش آوار می شود و دست به هرترفندی هم که میزند نمی تواند جلوی موج اعتراضات درونی را بگیرید.

باید البته به این نکته توجه کرد که تنها ضعف و زبونی فرقه و آنتی تز فرقه یعنی حضور فعال جامعه جداشدگان در آلبانی است که همچون خاری در چشم مریم رجوی تمامی تشبثات فرقه را روزانه نقش برآب می کند. جامعه جداشدگان نیروئی بالنده است که در برابر نیروی فریبکاری فرقه رجوی قرار گرفته و باطل السحر آن شده است. برخورد دو نیرو را روزمره به وضوح می توان مشاهده نمود.

یک قلم حضور خود نفرات جدا شده تاثیر بالفعلی بر نیروهایی که به شهر و مراکز خرید می آیند میگذارد چراکه به دروغهای فرقه در عمل پی میبرند، دروغهایی که واقعا من که هنوز یکسال نیست از این فرقه جدا شده ام تعجب کرده و میکنم که رجوی واقعا دست شیطان را از پشت بسته است. ولی اشتباه نکنید فرقه ای که تا دیروز در عراق صدای هر مخالفی را در نطفه خفه میکرد، در گرداب آلبانی تنها سلاحش دروغ و ریا است والا اگر میتوانست و تیغش میبرید بر سرهر کوچه و بازاری طناب دار جداشدگان را محیا مینمود.

اقدامات مجرمانه این فرقه جهنمی را در مقالات بعد به عرض خوانندگان گرامی خواهم رساند که چطور از سرذلت و شکست پی درپی از ما جداشدگان افسار پاره می نماید. ولی برای ما باکی نیست. ما تنها سلاحمان حقیقت و منطق است، و بیان واقعیات تعهدی است که تا روز آخر در آلبانی خواهیم داشت و دست به افشای دروغهای فرقه خواهیم زد تا نتوانند آنانی که آگاهی از این فرقه ندارند به دام آن گرفتار نشوند.

خوانندگان و خانوادهای گرامی بایستی هر روز گوش بزنگ تحولات جدید باشند چراکه این بنای پوسیده به روزهای انتهایی خود رسیده است. اکنون اوضاع طوری شده است که زمان هم از ما و هم از شما خانواده های گرامی پیشی گرفته است و به واقع فردا که چشم باز می کنیم کسی خبر ندارد که چه کسی جداشده و به جامعه ما پیوسته است.

اینست سرنوشت محتوم فرقه ای پلید که تا لحظه آخر هم دست از دروغ و نیرنگ و ریا بر نمی دارد. ولی از قدیم همیشه گفته اند که:

چوب خدا صدا ندارد – وقتی می زند دوا ندارد

ایرج دادگر (تیرانا – آلبانی) – نام مستعار

وحشت، ناامیدی و سکوت رجوی

مقاله ای از حمید حقیقی
لینک به منبع

سلام، امیدوارم که حالتون خوب باشه و همیشه سالم و تندرست باشین، اگه موافق باشید اول باید به این سوال بپردازیم که چرا مسعود رجوی دیگه مثل قبل پیام و شعار نمیده، اون شعارهای توخالی که من این میکنم و اون میکنم. خلاصه همه رو با این حرفا به دنبال خودش میبرد. یادمه در درون تشکیلات جهنمی بودم، همه حرفای رجوی رو آیه قرآن در نظر میگرفتند و هیچ کی اجازه نداشت که سر حرفای اون حرف بزنه، در صورتیکه پیامبر خدا هم به بقیه اجازه میداد که حرف خودشون رو بزنن، حالا بگذریم.

به نظر میرسه که حالا رجوی دیگه حرفی برای گفتن نداره، چون تموم نقشه هاش نقش برآب شدن، هیچ چیزی برای گفتن نداره، یادمه وقتی ما سوال میکردیم که چرا نتونستیم از تنگه چهارزبر عبور کنیم، گفتند که ما اون موقع انقلاب ناکرده بودیم، بعد ما گفتیم یعنی چه؟ بعد اونا میگفتند که هیچی ما چون زن و بچه داشتیم، یک بخشی از ذهنمون درگیر اونا بود.

اما سوالی که این بین به نظر می‌رسه اینه که حالا که در تیرانا هستید و سی و خورده ای سال بدون زن و بچه بودید، چرا نمیتونید از تنگه عبور کنید؟ و چرا سر از آلبانی در آوردید؟ در همین آلبانی یادمه، رجوی در هر پیامی که میفرستاد اینجا رو آمادگاه مینامید، در صورتیکه خودش میدونه که اینجا نقطه پایان فرقه اش است و در همین جا دفن خواهد شد. واقعا الان که فکر میکنم، سرم سوت می کشه، که با این حرفا چطور مغزشویی میکردند، و حالا چرا سکوت کردند و چیزی برای گفتن ندارند؟ از چی وحشت دارند؟ خودشون میدونند که هیچ امیدی براشون وجود نداره، و همه افراد کم کم از این سازمان لعنتی جدا خواهند شد. بخاطر همین خفقان گرفته، میدونید که بیشترین چیزی که من و بقیه جداشده ها رو آزار میده که چرا همچنان باید شاهد این باشیم که یک عده بعد از این همه مدت همچنان اسیر این فرقه باشندو ما نباید اجازه بدیم که این فرقه به کارهای شوم خودش ادامه بده.

واقعیت اینه که دیگه دوران کلان مفت خوری رجوی تموم شده، و الان باید تقاص این همه خیانت و جنایت علیه مردم ایران رو پس بده و باید محکوم بشه و خودش هم میدونه که حکمش چی هستش و بخاطر همین چیزی برای گفتن نداره. باید اون رو به سزای اعمال خودش برسونیم و برای رسیدن به این هدف نیازه که ما حقایق رو برای وجدان های آگاه و بیدار جهان بازگو کنیم و نباید از این بیم و هراس داشته باشیم، بلکه الان باید رجوی بیم و هراس داشته باشه، نه ما.

از اینکه با من در این چند سطر همراه بودید خیلی ممنونم و امیدوارم با هم بتونیم به این هدف عالی و فوق العاده برسیم.

حمید حقیقی – عضو جدا شده از مجاهدین خلق در تیرانا (نام مستعار)

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید