ترفنده های جدید مجاهدین خلق

0
400

هیئت حقیقت یاب، روایت فروردین ۹۰،

ترفنده های جدید مجاهدین خلق،

فرقه رجوی (سه مطلب رسیده از تیرانا، آلبانی)

بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، پانزدهم اوت ۲۰۱۷:…  فرقه رجوی یک هیئت سه نفره آمریکائی را مکلف نموده است تا با پوشش دادن رسانه ای و کشاندن آنان به آلبانی به اصطلاح گزارشی از وضعیت فرقه برای اربابان خود تهیه نمایند و با مظلوم نمایی درصدد گرفتن امتیازهای بیشتر بر بیایند، اما اصل قضیه در تمامی این موارد پنهان و ناگفته است و آن درآوردن راه چاره خلاصی از حضور پررنگ جامعه جداشدگان …

هیات حقیقت یاب یا توجیه کننده ظالمان

مقاله ای از ایرج دادگر

لینک به منبع

با سلام خدمت خانواده های گرامی

این مقاله حول شکست های پی درپی فرقه رجوی در آلبانی می باشد. داد و فقان فرقه رجوی از دست بخشی از جامعه جداشدگان در آلبانی گوش فلک را هم کر کرده است.

یکروز با قطع مستمری پناهندگی، روز دیگر با تطمیع و حیله، یک روز با پیشنهاد دادن هزینه سه ماه و تشویق برای خارج شدن از این کشور، روز دیگر با تهدید به مرگ و غیره. اما اینبار دست به دامن لابی های جنگ طلب افراطی در آمریکا شده است.

فرقه رجوی روز گذشته یک هیئت سه نفره آمریکائی را مکلف نموده است تا با پوشش دادن رسانه ای و کشاندن آنان به آلبانی به اصطلاح گزارشی از وضعیت فرقه برای اربابان خود تهیه نمایند و با مظلوم نمایی درصدد گرفتن امتیازهای بیشتر بر بیایند، اما اصل قضیه در تمامی این موارد پنهان و ناگفته است و آن درآوردن راه چاره خلاصی از حضور پررنگ جامعه جداشدگان در آلبانی می باشد که احتمالا با خانواده ها نیز ترکیب خواهند شد.

تجارب اشرف و شیوخ خریداری شده از طرف فرقه را خوب یادمان هست. فرقه درصدد برخواهد آمد تا با صدا زدن مزدوران خود که ظاهرا از فرقه جدا شده اند اما در واقع همان مزدوران خودش در بیرون مناسبات هستند و دادن شهادتهای دروغین، بلکه بتواند اندکی از شکستهای روزها و ماههای اخیر خود را جبران نماید، در حالیکه در عرف سیاسی وقتی به روی چند به اصطلاح شخصیت نام هیئت حقیقت یاب گذاشته میشود، بدین معنی است که هیئت مربوطه مستقل از هر گرایشی به شخص یا گروهی از همه جوانب بازدید و دیدگاهها و بازرسی و مشاهدات خودش را برای دولت متبوع خودش گزارش می نماید.

در حالیکه در این مورد اگر چه پیشاپیش برای ما پر واضح است که این چیزی جز بزک کردن چهره خود فرقه و تشکیلات پوسیده اش در آلبانی نیست، ولی اگر به واقع حقیقت یاب باشند محک اصلی در صحنه عمل، حضور هیئت مربوطه در بین جامعه جداشدگان است. بخصوص که جداشدگان برخلاف فرقه که یک تشکیلات مخرب و مهندسی شده است، هر فرد به صورت مجزا طرف حساب خواهد بود و به راحتی برای هر ناظری و هرکسی که یک ذره انصاف و انسانیت در وجودش باقی مانده باشد، سنگ محک حقیقی و ترازوی واقعی می باشد تا با فاکت و نمونه، مورد به مورد، ظلم و ستم یکساله ای که فرقه بر تک تک افراد جدا شده اعمال نموده است را بیان نماییم.

اما واقعیت را اگر بخواهید تمامی این خیمه شب بازی ها و مانورهای سیاسی فرقه در عرصه مطبوعات و رسانه یک چیز بیشتر نیست. پاتک در مقابل افشاگری های جداشدگان و بزک نمودن قدرت پوشالی خود در حالیکه این روزها شاهد هستیم که حتی بدلیل مخالفتهای صریح نفرات مبنی برجابجایی به فرودگاه متروکه و دور افتاده، جابجایی را نیزمتوقف نموده اند و بدنبال راه چاره ای برای بیرون رفت از این گردابی که در آن گرفتار شده اند هستند.

اما بقول معروف هرکاری بکنند محکوم به شکست محتوم خواهند بود، چراکه این فرقه تنها یک جریان واپسگرا و عقب مانده است که جایی در دنیای امروزی ندارد.

ایرج دادگر (تیرانا- آلبانی)

روایت تلخ پشت پرده ۱۹ فروردین خونین ۱۳۹۰

ایرج دادگر

لینک به منبع

عید نوروز سال ۹۰ خسته و کوفته از کارهای پوشالی آماده سازی عید آمده بودیم. سال خرگوش بود، الان هر وقت اسم خرگوش می آید ناخداگاه از آن بدم می آید. بعد از دید و بازدیدهای کنترل شده عید، سیزده بدر را به دریاچه نور رفتیم. من و تعدادی از دوستانم در حال صحبت با یکدیگر راجع به تحولات عراق و مواضع فعلی و آینده آمریکا بودیم که به یک باره سروکله صدیقه حسینی پیدا شد. با پرویی آمد و گفت چیه محفل میزنید جمع کنید برید توی جمع.

ما هم خندیدیم و گفتیم داریم روی طرحهای دفاعی کار میکنیم. نفر همراه او سرخ شد ولی تو دهنی را دیگر دریافت کرده بود و گور خودشان را گم کردند و رفتند. بعد از آن از ظاهر قضایا پیدا بود که برایمان مراقب گذاشته بودند.

در حال صحبت بودیم که صدای مادری از جمع خانواده ها از درب شیر (باب اسد) شنیده شد. “عیدتون مبارک عزیزانم عید بر شما مبارک………”

برای دقایقی همه ما به فکر فرو رفته بودیم. تا کی؟ آخر همه خانواده ها که مزدور شدند، آیا فقط شما از ما بهتران هستید؟

در حال صحبت بودیم که یکی از افسرهای عراقی از کنار محل صنایع صدایم زد. به بهانه آب دادن پیش او رفتم. او که قبلا در معمل زرهی ها یکی از افسرها بود و با من از قبل آشنایی و دوستی داشت به من گفت چکار دارید میکنید؟ به او گفتم مگه نمی بینی سیزده بدر مراسم سنتی ما ایرانیان است. با تعجب گفت مگر به شما نگفته اند؟

به او گفتم چی را نگفته اند؟

گفت قراره از بغداد نیروهای مهندسی، واکنش سریع، پلیس فدرال، سوات و سوار زرهی بی ام پی وان بیاورند. گفتم برای چه؟ گفت دولت با توافق آمریکا قراره زمین های ضلع شمال اشرف را تا ابتدای اتوبان ۱۰۰ از شما پس بگیرد و اینرا به سران شما هم ابلاغ نموده اند و ما نمی خواهیم اتفاقی بیفتد، پس بهتر است تخلیه کنید چون میخواهیم از پشت اتوبان ۱۰۰ خاکریز بزنیم و کاری با شما نداریم.

به او گفتم تاریخ دقیق چه زمانیست؟ پاسخ داد از فردا اولین اکیپ سوار زرهی بی ام پی وان از شهر بعقوبه حرکت میکند. طرح اینست که ابتدا آنها زمینها را اشغال کنند با شما کاری ندارند فقط خط فاصله جدا کردن زمینهای خالی ضلع شمالی را نشان میدهند که خالی کنید سپس حدود یک هفته بعد نیروهایی که گفتم از بغداد حرکت خواهند نمود. اگر تخلیه نکنید فرمان شلیک صادر شده است.

از او تشکرکردم و پیش دوستانم آمدم و موضوع را به آن دو نفر بازگو نمودم. همه ما در فکر بودیم که دوباره خون به راه خواهد افتاد. آن روز را هر کداممان به مقر خودمان رفتیم. حوالی ساعت ۱۲ شب فرمان داده شد که همین الان بایستی از قرارگاه به مواضع دفاعی حرکت کنید. موضع ما در میدان لاله بود. سپیده دم نفربرهای بی ام پی وان وارد اشرف شدند. من که فرمانده بودم بلافاصله با بیسیم موضوع را به فرماندهی که همانجا حضورداشت اطلاع دادم. بعداز دقایقی او با خودروی شخصی لانسر خودش آمد. با خونسردی گفت اشتباه میکنی نفربری وارد قرارگاه نشده است. به او گفتم مگر صدای زرهی را نمی شنوی؟ گفت خودروی آمادشان است. سپس دوربین را به او دادم و گفتم نگاه کن.

نفربرها آمدند و هر کدام در مواضعی که روز قبل افسر عراقی گوشزد کرده بود مستقر شدند.

با دستپاچگی گفت چرا زودتر اطلاع ندادی؟ تو چه فرماندهی هستی؟ لیاقت دیدبانی هم نداری. من که از تعجب داشتم شاخ در می آوردم محو تماشای آن حقه باز شده بودم. سپس ادامه داد که به موضع زرهی ها برویم. منهم گفتم کار واجبی دارم از سرشب پست بودم مثل اینکه فراموش کردید.

ادامه دارد …….

ایرج دادگر (تیرانا – آلبانی)

توضیح: زمانی که معسکر الخالص (همان قرارگاه اشرف) به مسعود رجوی تحویل داده شد در واقع یک پادگان عراقی نسبتا متروکه بود. بعدها رجوی درخواست کرد که مساحت آن افزایش یابد که صدام حسین یک روستا و زمین های زراعی کنار قرارگاه را مصادره کرد و به پادگان اشرف اضافه نمود. آن روستا هم از ساکنان تخلیه شد و افراد به زور کوچ داده شدند. خرابه های روستا همیشه در شمال قرارگاه وجود داشت. بعد از سقوط صدام حسین مالکان آن اراضی که سند رسمی داشتند به دادگاه های عراقی شکایت کردند و نهایتا حکم به بازپس گیری زمین ها داده شد. فرقه رجوی از پس دادن زمین های مصادره ای مردم امتناع ورزید و کار را عمدا به درگیری کشاند تا عده ای کشته و زخمی شوند و از خون آنان برای مظلوم نمائی استفاده کند.

ترفندهای مجاهدین خلق برای حفظ و کنترل نفرات

نوشته یکی از جداشدگان در آلبانی

لینک به منبع

من یکی از جدا شده ها هستم که در معرض ترفنده های مجاهدین خلق برای ممانعت از خروج بوده ام. شاید الان برای شما تعریف کنم خنده تان بگیرد، ولی برای کسانی که در فرقه مغزشویی شده اند این یک کلام جدی است که تاثیر گذار بوده و مانع از خروج آنها شده است.

من که خودم در آنجا بودم برایم واقعا جدی بود. الان که در دنیای بیرون هستم تازه میفهمم چه شده و مثل شما ها خنده ام میگیرد. این ها موانع ذهنی است که فرقه برای ممانعت از جداشدن ایجاد کرده و استفاده می کند.

این باب سخن بود برای اینکه به شما بگویم که تمام نفرات جوان و آنهایی که هنوز امیدی دارند دوست دارند هر چه زودتر از فرقه جدا شوند، ولی مسائلی هست که باعث میشود که نفرات در جا بزنند و به فکر فرو بروند و دست و پایشان برای فرار بسته شود.

اول می گویند که اگر بروی بیرون خسره الدنیا والاخره میشوی. یعنی جهنم از آن تو است که خیانت کرده ای. این ادبیات مسعود رجوی رهبر فرقه است که همیشه با قران و آیه های آن بازی میکند و برای خود و فرقه اش سوءاستفاده می نماید. در صورتی که باید گفت خائن تو هستی که معلوم نیست در کجا قایم شدی و جرات نداری از ترس جانت خودت را علنی کنی، بعد دم از قران و ائمه میزنی

دوم می گویند که اگر بیرون بروی فاسد و معتاد میشوی و الان خیلی از نفرات جداشده به این مسئله دچار شده اند. حالا من میخواهم بگویم یک نفر آدم بیطرف بیاید و نفرات را ببیند که چه کسی معتاد شده است.

سوم می گویند که اینجا یعنی آلبانی کشور مافیا است و اگر تنها باشی بلا به سرت در میاورند. خیلی ها چند سال است بیرون هستند و ندیدیم به غیر از مجاهدین خلق، که خودشان بزرگترین مافیای قرن حاضر هستند، کسی بلائی به سرشان آورده باشد.

چهارم می گویند که خانواده ات ترا بخاطر جدایی از سازمان طرد میکند و آنها می گویند که ما به تو افتخار میکردیم ولی الان چه شد که از سازمان بیرون آمدی، جواب دوستان و آشنایان را چگونه بدهیم. هر کس که بیرون آمد و با خانواده اش تماس گرفت گفتند تازه سرمان الان بلند است چون از این گروه خائن و جنایتکار و این فرقه تروریستی بیرون آمدی. فرقه ای که به کشور و ملت خودش هم خیانت کرد و میکند.

پنجم می گویند که سازمان در هر صورت ایران را آزاد میکند و ما روزی به حساب کسانی که جدا شده اند خواهیم رسید و جزای آنها فقط گلوله است. اشکالی ندارد، این را از طرف جدا شده ها میگویم که شما ایران را آزاد کنید، ما خودمان گلوله به سر خودمان میزنیم.

حرفهای خنده دار جواب خاصی ندارد، نهایتا هم می گویند که پول تمام کسانی که بیرون میروند را سازمان میدهد اگر بروید دیگر سازمان به کسی پول نمیدهد که این باعث میشود که شما بدون پول در این کشور باشید.

این ها دلایلی بود که میخواستم به خانواده ها بگویم که در سازمان به این صورت جلوی نفرات را میگیرند. در صورتی که باید گفت آن دوران تمام شده است. الان در چند روز اخیر نفراتی بیرون آمده اند که شاخص تشکیلات بوده اند، ولی الان پی به ماهیت کثیف این فرقه برده اند که به این صورت از سازمان بیرون می آیند.

این امید را به تمام خانواده ها میدهم که نفرات دارند کم کم به خود می آیند و دور نیست روزی که نفرات همه از این فرقه بیرون بیایند.

امضاء محفوظ

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید