تغییر برای باند رجوی واجب تر است!

0
800

تغییر برای باند رجوی واجب تر است! 

 سیروس غضنفری، تبریز، ایران اینترلینک، هفدهم اوت ۲۰۱۷:… این اپوزیسیون بی آبرو ، باورود ۱۰۰ کیلومتری خود به خاک ایران با ساز وبرگ کافی ودرزمانی که ایران بدترین موقعیت ممکن را داشت، چه غلطی توانست بکند که بعد از صدام  وزمانی که ایران موفق به بازسازی نیروها وامکاناتش شده بود ، بکند؟ آیا منظور شما این است که به شما پروبال شکستگان کمک میکردند که به ایران ویا نیروهای دولتی عراق حمله کرده … 

http://iran-interlink.org

تغییر برای باند رجوی واجب تر است!

۲۵/۰۵/۱۳۹۶

محمد اقبال بد دهن، ازطرف فرقه ی رجوی ماموریت یافته که مطلبی را که دهها نفر طی این روزها نوشته اند، بازنشخوار کند.

درنوشته ی ”  تغییر، یگانه راه حل هم براى ایران هم براى منطقه ” منسب باو چنین میخوانیم :

” … رژیم حاکم بر ایران چه مى گوید؟ مدعى است که باثبات ترین کشور منطقه است. حالا نگاه کنید به این سخنان، این حرفها از طرف یک نیروى اپوزیسیون رژیم نیست از یک مقام درجه اول رژیم است که دستش توى کار است و مى داند که در درون رژیم چه مى گذرد، یک پاسدار که سالها معاون رییس … بوده. … معاون … در دوران ریاست … وى خطاب به سردمداران رژیم مى گوید: «… به‌زودی سرنگون می‌شوند. هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند. قوه … ظالم است. … دروغگوست. یک عده فاسد سر کارند. فلان‌فلان‌شده‌های بی‌انصاف… و در مقابل … رییس دفتر … جواب مى دهد: “چقدر بی‌جنبه‌اند… چند روز رفته زندان، می‌گوید این نظام سقوط می‌کند… سپس می‌گوید بروید زندانها را ببینید. انگار زندان … در عهد دقیانوس بوده و … هم رفیق بطلمیوس! که نشده در آن دوران به زندانها سر بزنند»…

دراین مورد تنها میتوان توضیح داد که طرف حرفی زده وپاسخ مناسبی را از طرف دیگر دریافته واحتیاجی به بحث اضافی نیست !

منطق صحیح حکم میکند که انسان موقع عصبانی شدن به اظهار نظر نپردازد که این مقام سابق پرداخته واین چنین جواب سختی گرفته است !

مسلما اگر مشکلاتی است ، یکشبه اتفاق نیافتاده وبریک مقام سابق شایسته نیست که در هنگام خشم وتوام با خطر دیدن منافع شخصی خود ، اینهمه درشت گویی کند!

رجوی هم بدون رعایت مصالح ملی و باانگیزه ی کسب قدرت انحصاری برای شخص خود ، قدم درراهی گذاشت که بدین غایت رسید که ای کاش چنین نمی شد!

 درنوشته ی منسوب به آقای اقبال میخوانیم :

” … اگر اوباما راه مماشات در پیش نمى گرفت و افسرانش در اشرف چشم بر روى کشتار مجاهدان نمى بستند، و اپوزیسیونى که سلاحش تنها وسیله دفاعش در برابر جلادان ولایت فقیه در عراق بود، بى دفاع و بى سلاح در برابر دژخیمان عراقى ولایت فقیه رها نمى کردند، آن وقت این رژیم در همان عراق به زباله دان تاریخ سپرده مى شد که بماند، خود عراق هم به این وضعیت نمى افتاد”.

اتفاقا زمانی که افسران اوباما درقرارگاه اشرف حضور داشتند ، اعتراضات خانواده ها درعدم صدور مجوز ملاقات با امر ونهی آنها سرکوب میشد وحتی زمانی یک تیربار وحشتناک را درمقابل اتوبوس حامل خانواده ها قرار داده و درخواست ملاقات کنندگان – اغلب زن ومرد پیر را – مورد تهدید قرار داده وگفتند که به تصمیم مسئولین کمپ دائر بر وجود یا عدم وجود ملاقات تن دردهند!

این اپوزیسیون بی آبرو ، باورود ۱۰۰ کیلومتری خود به خاک ایران با ساز وبرگ کافی ودرزمانی که ایران بدترین موقعیت ممکن را داشت، چه غلطی توانست بکند که بعد از صدام  وزمانی که ایران موفق به بازسازی نیروها وامکاناتش شده بود ، بکند؟

آیا منظور شما این است که به شما پروبال شکستگان کمک میکردند که به ایران ویا نیروهای دولتی عراق حمله کرده وکار را یکسره کنید؟!

دچار پریشان خوابی و … که نشده اید مرید محترم رجوی وهمکار سابق من؟!

پس پرداختن به شغل شریف جاسوسی ازهمان اوان کار بوده که نمونه اش چنین ذکر شده است :

” خوب خاطرم هست که در همان روزهاى اول جنگ وقتى به یک آمریکایى توضیح مى دادم که رژیم ایران در حال نفوذ در عراق است، او با کنایه مى گفت: شما پشت هر درخت یک پاسدار رژیم ایران را مى بینید! و البته که باور نمى کرد. بعدا دیدند که یکى نبود، پشت هر درخت یک گله پاسدار در حال چریدن بودند. آرى اگر این سیاست پلید، سیاست مماشات وجود نداشت، رژیم در این نقطه نبود، رژیم نمى توانست به این نقطه برسد. اما به هر حال گذشته با بهاى بسیار سنگینش گذشته است “.

شما رجویست ها درآنموقع که بطور ظاهری وابهام گونه هم که شده باشد ، صحبت هایی از ” جامعه ی بی طبقی توحیدی ” و … میکردید وآیا روا بود که درچنین وضعی برای آمریکائی ها جاسوسی بکنید ؟!

آمریکائی که عمده ترین طرفدار جامعه ی طبقاتی فاحش و دشمن سرسخت هرنوع جامعه ی بی طبقه ای است وآنگاه شما ازآمریکا توقع داشتید که به آزادی ایران وعراق کمک کند، چیزی که درذاتش وجود ندارد!

آیا درست است که آدم طوری ره گم کرده باشد که از ” بغض علی ” به ” حب معاویه ” روی آورد و حتی باوجود دشمنی با جمهوری اسلامی ایران ، کشورش را دریک سینی طلائی تقدیم دشمن مردم ایران وتمام بشریت کند؟!

” … خاطرمان هست که وقتى در ایران انقلاب شد و رژیم شاه سرنگون شد تعداد کل مجاهدین آزاد شده از زندان به چند صد تن نمى رسید و تعداد «عضو»هاى آنها از چند ده تن تجاوز نمى کرد. این نیرو به برکت رهبرى مسعود رجوى توانست ظرف دو سال و اندى به بزرگترین نیروى مخالف رژیم که مى رفت رژیم را سرنگون کند تبدیل شود. اکنون به لحاظ کمى هزاران عضو و نیروى فعال مقاومت در سرتاسر جهان و با کیفیتى صدها هزار برابر آن دوران، تک به تک سرمایه هایى هستند که مى توانند کشتى آشوب زده این میهن رنج دیده را پس از سالیان به ساحل مقصود برسانند…”.

آ بارک اله!

مسعود رجوی درچنین موقعیت ضعیفی درانقلاب شرکت کرد وتوقع هم داشت که رهبری نهضت گسترده ی مردم ایران بدست او سپرده شود وآیا ذره ای انصاف دراین تمنای بی گنجایش رجوی وجود داشت؟!

جمع شدن وسیع نیرو دراطراف رجوی ، بدلیل ساختار اجتماعی ایران ( سنتی وتوسعه نیافته) وجود  نیروهای بینابینی قابل توجه میباشد!

وانگهی سازمان مجاهدین خلق چیزی جز آموزش حفظ شعارهای بی موقع ازهواداران خود درخواست نمیکرد و رفتن به میان مردم واعماق  – که لازمه اش داشتن صبر وشکیبایی زیاد است – را وظیفه ی اعضای خود نمیدانست و مخصوصا احتیاجی به دود چراغ خوردن وآموختنی درکارنبود وجان میداد برای جوانان احساساتی وکم تجربه وعجولی که میخواستند کار مملکت را دراسرع وقت یکسره کنند!

حالا دلیل این پیوستن جوانان به سازمان را فهمیدی؟!

اگر شما پیوستن جوانان را نشانه ی حقانیت یک جریان میدانید ، چرا جمهوری اسلامی را که موفق شد ده ها برابر بیشتر از شما جوانان را جذب کند ، ازاین حقانیت وافتخار محروم میکنید ؟!

سیروس غضنفری

عضو جدا شده از سازمان مجاهدین خلق

تبریز

ایران

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید