غفور فتاحیان: اوضاع خراب است! + عباس رحیمی و مقاومت در اشرف

0
629

اوضاع خراب است! (+ عباس رحیمی و مقاومت در اشرف)

 prince Turki Saudiغفور فتاحیان، پیوند رهایی، بیستم اوت ۲۰۱۷:…  در قلعۀ اشرف هر وقت که وضعیت اعضای نگون بخت تیره و تار می شد و مشکلات و مسائل تشکیلاتی به نقطه قرمز می رسید بطوری که شورای به اصلاح رهبری کاری از دستاشان برنمی آمد بلافاصله خود رجوی یا مریم به بهانه های محتلف یا با آوردن یک بند از انقلاب ساختگی یا یک چیز دست ساز دیگر به صحنه می آمدند و برای در نطفه خفه کردن و گرفتن تعهدات … 

ابراهیم محمد رحیمی لندن سپهر محمد رحیمی: از شما می پرسم. چه کسی “الدنگ” است؟

اوضاع خراب است!

نوشتۀ غفور فتاحیان عضو قدیمی جدا شده از سازمان مجاهدین
لینک به منبع

در قلعۀ اشرف هر وقت که وضعیت اعضای نگون بخت تیره و تار می شد و مشکلات و مسائل تشکیلاتی به نقطه قرمز می رسید بطوری که شورای به اصلاح رهبری کاری از دستاشان برنمی آمد بلافاصله خود رجوی یا مریم به بهانه های محتلف یا با آوردن یک بند از انقلاب ساختگی یا یک چیز دست ساز دیگر به صحنه می آمدند و برای در نطفه خفه کردن و گرفتن تعهدات اجباری شروع به برگزاری نشست های طولانی می کردند.

حالا هم وضعیت از دست در رفتۀ فرقه در آلبانی و جدا شدن نفرات باعث شده که مریم بار دیگر شخصا برای کنترل امور به آلبانی برود تا بلکه این دفعه بتواند با آوردن چند نماینده به سالمندان فرقه در آلبانی برای چند صباحی روحیه بدهد.

غافل از اینکه خود مریم و شوهر مرحومش بهتر از هر کسی می داند که این نماینده ها هیچ کاری برای این فرقه نمی توانند انجام بدهند و نه تنها بازدید آنان از داخل تشکیلات فرقه فایده ای برای آن ندارد و آبی را برای مریم قجر گرم نمی کند بلکه این نماینده ها که اساسا برای تحقیق در مورد گروههای تروریستی و نزدیک به داعش در شبه جزیرۀ بالکان به آلبانی رفته بودند با دیدن وضعیت داخل تشکیلات این فرقه بهتر به ماهیت ضد انسانی آن پی می برند و حتما هم در آنجا حرفهایی زده اند که باب میل مریم قجر و سران فرقه نبوده و به همین علت فیلمهای پخش شده در سایتهای فرقۀ رجوی از این دیدار چند سناتور آمریکایی از مقر فرقه در آلبانی بدون صدای این نمایندگان می باشند.

همگان می دادند که دستگاه تبلیغات رجوی در سیاه بازی و دروغگویی حرف اول را در دنیا می زند.

سران فرقۀ رجوی همان ریل و تجربه عراق را دقیقا در آلبانی دارند پیاده می کنند و این بار با آوردن نماینده های امریکای  و تبلیغات داخلی روی این موضوع.

حال بگذریم که امریکا اینها را به عنوان مزدور دست چندم هم حساب نمی کند. اگر اینها واقعا وزنه ای بودند قابل اتکا و حداقل حمایت داخلی در داخل ایران می داشتند شک نکنید که آمریکا اینها را در عراق برای استفادۀ خودش نگه می داشت ولی آمریکاییها بخوبی می دانستند که  اینها نه تنها هیچ وزنۀ سیاسی نیستند بلکه نزد ایرانیان  بشدت منفور می باشند.

به همین خاطر آمریکا  تمام سلاحهایشان را که صدام به آنها هدیه داد بود گرفت و منهدم کرد.

اکنون فرقۀ رجوی یک بیزنس اطلاعاتی است که به طرق مختلف تخلیه اطلاعاتی می شود.

مریم و سران فرقه رجوی فقط برای تبلیغات و روحیه دادن به افراد وامانده شان در آلبانی و اینکه بگویند ما هنوز هستیم به هر خس و خاشاکی چنگ می زنند چون سالیان سال است که این فرقه مرده است و اینگونه بازیها و تبلیعات دروغین، آنها را به جایی نخواهد برد جز فروپاشی. البته تنها مزیت این تبلیغات فریب اعضای نگون بخت در آلبانی است ولی آنها هم اکنون بخوبی فهمیده اند که این کارهای فرقه همه اش فریب و کلاهبرداری است و به همین دلیل اکنون به طور روزانه از این فرقه جدا می شوند.

عباس رحیمی قطب آزادیخواهی و مقاومت در برابر دیکتاتوری رجوی در اشرف بود

نوشتۀ فرید از ایران
لینک به منبع

۲۸ مرداد ۱۳۹۶

عباس محمد رحیمی با نام مستعار ”  سپهر ” ،اهل شهرستان ” سراب ”  آذربایجان  وساکن تهران ، زندانی سیاسی آزاد شده ای بود که از سال ۱۳۷۵ به بعد،  در پذیرش  ارتش اسارت بخش رجوی و بعدها در قرارگاه العماره و اشرف سالها با هم بودیم.

عباس در سال ۱۳۷۵ به همراه همسرش خانم پروین فیروزان به هوای مبارزه و آزادیخواهی به رجوی و ارتش کذائی اش در عراق پیوسته بود.

سپهر در تشکیلات فقط شنونده نبود و براحتی سر به تائید رجوی تکان نمی داد و سمبل مقاومت در برابر دیکتاتوری رجوی در اشرف بود.

او برای مسعود رجوی تقدس ومعصومیت قائل نبود. سپهر اهل ترس، ملاحظه کاری، سکوت و تائید ضمنی نبود، حرفش را متین ، روشن و بی لکنت می زد! او شیرمردی بود که تشکیلات رجوی را واقعا به زانو درآورد.

هر روز که خانم فیروزان همراه مربی و عده ای دیگر از زنان فریب خورده تازه پیوسته از سر کلاس های مختلف شستشوی مغزی که در ساختمانهای اسکان بر قرار بود به سمت سالن غذا خوری می آمدند، عباس که از قبل با همسرش برنامه ریزی کرده بودند در گوشه خلوت سالن زیر سایه درختها به کمین می نشست همسرش با اشارۀ عباس با ترفند های مختلف با کمی فاصله از گروه عقب می افتاد و بعد به طرف عباس می پیچید و در میعادگاه ، دیدار و گفتگوی کوتاهی با هم می کردند!!! بله در مناسبات رجوی زن و شوهرها با این شیوه ها دیدار می کردند اما خود رجوی با نوامیس ایدئولوژیک به رقص رهائی می پرداخت !.

داستان زندگی تلخ و بسیارآزاردهنده عباس محمد رحیمی معروف به «سپهر» همراه خانواده اش یک تراژدی واقعی است. این خانواده در دهه ۶۰، به عشق آزادی ولی با مصادرۀ نامشان توسط رجوی ۵ اعدامی داد، که شامل  دو برادر و دو خواهر و یک خواهر زاده می باشد. او زمانی که به سراب مجاهدین و رجوی پیوست، سراسر شوق و اشتیاق بود، اما خیلی زود متوجه شد که رجوی سالهاست که دیکتاتوری ننگینش  را زیر سایه صدام حسین در عراق براه انداخته است و سرهای زیادی را زیرآب کرده و به هر قیمت فقط دنبال زن بارگی خودش است!

روزی در نشستهای تفتیش عقاید موسوم به «عملیات جاری» با تشویق و تحریک مسئولین و فرماندهان فرقه، یک زندانی سیاسی به نام مستعار« اسدالله» را که ۱۰ سال هم بند و یار و غم خوار عباس بوده و از تهران با هم به عراق آمده  و پیوسته بودند رو در روی هم بند دیرینه اش قرار دادند و درگیری بوجود آمد که عباس با یک سیلی آبداراسدلله «انقلاب کرده مریمی»! را سر جایش نشاند و به او گفت: برو بگو بزرگ ترهات بیایند، بگو آنها که پشت پرده هستند بیایند!.

البته سرابی که عباس و سایر عباس ها، بخاطر آن به عراق و اشرف می آمدند خیلی زود رنگ می باخت و کسانی که از رجوی فقط اسمی از فاز سیاسی شنیده بودند، در زندانها  به عشق او مقاومت کرده و چه بسا از مواضع خود هم علنی دفاع کرده بودند ، غافل بودند که رجوی با تغییر ماهیت به یک دیکتاتور تمام عیار تبدیل شده است!.

تقریبا تمام زندانیان که بعد از آزادی از زندان به اشرف می آمدند ، خیلی زود پی به ماهیت پلید رجوی و فرقه اش می بردند و خواهان جدایی و برگشت به ایران می شدند، اما از زندان و شکنجه گاههای رجوی سر در می آوردند و ….

در کمپ «تیف» آمریکائی ها ، بارها از نزدیک شاهد بودم که عباس شفاهی و کتبا از مسئولین آمریکایی درخواست ملاقات و دیدار با همسرش را می کرد و مستمر به صورت جدی پیگیری می کرد که به هر طریقی شده با همسرش دیداری داشته باشد. عباس احساس گناه می کرد و می گفت: من باعث شدم که پروین بیاد عراق و به مجاهدین بپیودد او دوست داشت سپهر را بزرگ کند و…

عباس در اشرف قطب مقاومت و آزادی و قطب ” نه ” به رجویها بود و هیچ گاه رجوی نتوانست او را به تسلیم وا دارد!

باری، عباس محمد رحیمی مظلوم که درروی تخت بیمارستانی در لندن با مرگ دست به گریبان بود همراه فرزندش سپهر، نامه ای بسیار متین و عادی آن هم در چند خط کوتاه به رئیس جمهورمادام العمر”مهرهمیشه تابان” نوشتند و با تاکید بر بیماری اش خواهان انتقال همسر و مادر به محلی امن ودیدار با او می شوند، درواکنش به این درخواست معمولی به ناگاه رجوی به کشف جدیدی همانند انقلاب مریم دست یافت. از نهانگاه با انتشار یک نامه از طرف پروین فیروزان همسر و فرزند را «مزدوارن اطلاعات» نامید….. رهبر عقده ای که در غیبت کبرا و صغرا به سر می برد تا آنجا پیش رفت که در نامه کذائی متذکر شده عباس محمد رحیمی به علت«عدم صلاحیت های اخلاقی و مبارزاتی» ازمجاهدین اخراج شده است.!!!

ایدئولوژی مخرب رجوی چنان غیر انسانی و ضد بشری بود که همسران را در مقابل همسران و یاران و هم بندان سابق را در مقابل هم قرار داده وکانون گرم خانوادها را از هم متلاشی و دریده بود.

عباس شیر مرد آزاده ای بود که دنیای خنده و نشاط و شادابی بود ، با افتخار و سربلندی زندگی کرد. در مقابل واپسگرائی وخیانت و پلیدی و نامردی و ناروزدن رجوی ، مردانه و شرافتمندانه ایستادگی و مقاومت بی نظیری به خرج داد و یادش همیشه در میان یارانش گرامیست!

باشد روزی فرا برسد که ” رجویها ” به سزای اعمال ننگینشان  به خاطر جنایتهایی که سالیان انجام دادند، برسند.

فرید

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید