شورای رهبری رجوی در فروشگاه های زنجیره ای جامعه بی طبقه

0
982

شورای رهبری رجوی در فروشگاه های زنجیره ای جامعه بی طبقه

(+ ملت نیاز به قیم ندارند)

 بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، بیست و سوم اوت ۲۰۱۷:…  در چندین برخورد اتفاقی در فروشگاه ها و پاساژهای زنجیره ای با صحنه های عجیب اما عبرت آموز روزگار مواجه شدم. همان تکیه گاه های انقلاب مریم و همان نوامیس مسعود که تا دیروز از آن بت ساخته بودند و کسی حتی جرات یک انتقاد به آنان را هم نداشت، اکنون در گرداب آلبانی چه چشمه های جدیدی از آنان می بینیم. من که هر بار این صحنه ها را … 

شورای رهبری در فروشگاه های زنجیره ای جامعه بی طبقه

ایرج دادگر
لینک به منبع

همیشه وجه تمایز بین نفرات و لایه ها و اختلاف طیف لایه ها در بین نیروها زبان زد خاص و عام بود است. اما سران فرقه هیچگاه به روی خود نمی آوردند. فی المثل در دوران قرارگاه اشرف در کارجمعی پنجشنبه ها که معروف بود به کار جمعی آخر هفته هیچگاه دیده نشد که یکی از مسئولین به اصطلاح شورای رهبری بخودش زحمت بدهد و پا به پای نیروهایش وارد این کارجمعی های اجباری بشود. ما که مسئولیت پارک اشرف را بعهده داشتیم همواره می گفتیم که آخر اگر تا پایان سال هم هر روز برای کار جمعی به اینجا بیاییم نمی توانیم از پس این مساحت بزرگ بربیاییم و چرا کارگر معمولی استخدام نمی کنید. اما هربار با یک جواب سربالا و اگر بیشتر اصرار میکردیم با تهمت و افترا و اینکه خودت را ول کردی و این نشانه های لیبرالیسم در تواست مواجه میشدیم.

یادم هست در یک مقطع که اعتراضات بالا گرفت و از یک یا چند نفر بیشتر شد برای سفید سازی یکی از زنان شورای رهبری با خودروی سواری خودش همراه ما شد و شروع به کندن علفها نمود اما دقایقی نگذشت که موبایل او زنگ زد و صحنه را ترک کرد.

در دوران اردوگاه لیبرتی هم که بحث پرواضح است و اساسا باعث لعن و نفرین نفرات شده بودند. بعنوان مثال هنگامی که تریلی ارزاق میآمد به عمد با تعداد کم نفرات را برای تخلیه ارزاق صدا میزدند. هر چه میگفتیم که آخر پس چرا اگر مسئولیت یکان ما هست همه نباید شرکت کنند مجددا با جوابهای سربالا مواجه میشدیم و محکوم و مجبور بودیم که بجان بخریم. اما دردناکترین صحنه آنجایی بود که شاهد شکنجه روحی و روانی بودیم. آنهم توسط شخصی مغزشویی شده بنام سمیرا.

او به اصطلاح مسئول شورای رهبری بخش پشتیبانی و ارزاق بود. در اوج گرمای ۶۰ درجه عراق وسط تخلیه بار با خودروی تویوتا پیکاب خودش وارد میشد. فقط بمدت ۵ دقیقه و نه بیشتر وارد تریلی ارزاق میشد و یکسری مواد غذایی خاص را جدا میکرد و به نفرات دستور میدادکه ببرند و پشت خودرو بگذارند و خودش نیز سریعا داخل خودروی کولر دار مینشست و نظارگر تخلیه ارزاق میشد.

هرکس که این صحنه را نگاه میکرد یاد بردگان اهرام ثلاثه میافتاد. برده داری نوین که می گویند بی ربط نیست. این نیز گذشت و اکنون میخواهم گوشه کوچکی از همین اهرمهای تشکیلات در جامعه آلبانی را به عرض خوانندگان برسانم.

در چندین برخورد اتفاقی در فروشگاه ها و پاساژهای زنجیره ای با صحنه های عجیب اما عبرت آموز روزگار مواجه شدم. همان تکیه گاه های انقلاب مریم و همان نوامیس مسعود که تا دیروز از آن بت ساخته بودند و کسی حتی جرات یک انتقاد به آنان را هم نداشت، اکنون در گرداب آلبانی چه چشمه های جدیدی از آنان می بینیم. من که هر بار این صحنه ها را میبینم فقط لعن و نفرین به مسعود و مریم و سران دروغگوی رده بالای این فرقه از زبانم جاری میشود و حتی گاهی اوقات ناخداگاه بلند بلند نفرین می کنم.

خرید اقلام و پوشاک آخرین مد روز و الزامات رفاهی به واقع هرعضوی از این فرقه را به فکر فرو میبرد. چی شد؟ آیا اینها نشانه های رشد لیبرالیسم نیست؟ آیا اینها حل شدن در ارزشهای بورژوازی نیست؟ آیا اینها نشانه و تمایلات زندگی عادی نیست؟ پس ای حرامیان چه شد آن حرفهایی که به خورد ما می دادید؟

نه اینکه تا دیروز تمامی اینها اهرم فشار و چماقی بالای سر نیروهای بدنه بود، نه اینکه با این القاب تنها دهانهای اعتراض نفرات را می بستید، حال که خود پایتان به میدان رسید انگار نه انگار.

به یاد سخن حضرت عیسی مسیح (ع) افتادم که گفت:

“ای رهنمایان کور که پشه را صافی می کنید و شتر را فرو می برید”

باش تا صبح دولتت بدمد و این بنای پوسیده از درون فرو ریزد.

ایرج دادگر (تیرانا – آلبانی)

مردم ایران نیاز به قیم ندارند

مجید آتش افروز
لینک به منبع

توی این روزها فکر میکنم که مریم رجوی درست مثل همان گربه ای که دستش به گوشت نمی رسید و می گفت بو میدهد، در این دوران راه سرنگونی کاملا بسته شده و او می خواهد به اسم مردم ایران و کشته های سی سال پیش به قدرت برسد و به اسم مردم حرفهای خنده دار میزند.

من سوال میکنم که خانم رجوی، شما که این همه دم از ایران و ایرانی و خلق می زنید، پس چرا در این کشور غریب به داد جدا شده های خودتان نمیرسید و دنبال نابود کردن آنها هستید. چقدر شما دروغ میگویید و دارید با این هزار چهره بودنتان خودتان را مظلوم نشان می دهید. توی این دورانی که هستید هیچ گاه شما به کسی مفت کمک نکرده اید. از پول ندادن به نفرات و بیرون کردن آنها، تا به جان هم انداختن آنها، تا جاسوسی و جاسوس پروری، تا راه ندادن خانوادها و تا قرنطینه درست کردن در داخل تشکیلات. آیا این اعمال ضد انسانی نیست و فقط کارهای رژیم ضد انسانی است؟

چرا خودتان دم به دم همه نفرات را تهدید میکنید؟ چرا با هم دستی همان مزدوران خودتان در آمریکا و لابی هایی که خریده اید باید نفرات جداشده تحت فشار باشند؟ چرا باید به یک تعداد ظاهرا کمک بکنید که غیر قانونی از این کشور بروند ولی بعد وسط راه آنها را لو بدهید که خوراک گرگها بشوند. آن هم گرگهای مافیایی که دستشان با شما در یک کاسه است؟

چرا میخواهید به اسم مردم ایران حق خون از دست رفته را بگیرید؟ به چه حقی شما فقط تا میتوانید درست مثل گوبلز دروغ می گویید؟ چون خود جان جانانتان رهنمود داده است که برای به دست آوردن قدرت تا می توانی دروغ بگو، چون سازمان در خطر است و دیگر بادی در بادکنک نمانده که بتوانید به اسم مردم ایران گزافه گویی کنید، چون شما از مردم ایران نیستید. جدا شده ها همگی شاهد بودند که چگونه علیه مردم ایران جلوی یک سناتور جنگ طلب آمریکایی خم و راست می شدید. پس لطفا دیگر اسمی از مردم ایران نیاورید چون این موضوع هیچ ارتباطی به شما و شوهرتان ندارد.

من که با خیلی ها در ایران تماس دارم این را میشنوم که اگر بد بد است پس بدتر از اون بدتر است. مردم ایران خودشان میدانند که چکار بکنند و نیازی به قیم، آنهم قیمی با سوابق شما و شوهرتان، ندارند. شما سنگ سی هزار کشته در سی سال پیش را به سینه می زنید، مردم ایران نیازی ندارند که شما داد خواه آنها باشید. شما خون پیروان خودتان را در شیشه نکنید کافی است.

آلبانی – تیرانا
جدا شده از مجاهدین خلق
مجید آتش افروز

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید