ماورای وقاحت

0
483

ماورای وقاحت

 بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، دوم سپتامبر ۲۰۱۷:…  چندی پیش در یکی از سایتهای فرقه رجوی، در چهارچوب به اصطلاح جنگ سیاسی، دو اسیر واقعی را مجبور به نگارش و خوراک تبلیغاتی فرقه نمودند که من وقتی آنان را رصد نمودم و خواندم تماما دروغ محض بود. اگر چه به حال این گونه افراد افسوس خوردم و متاسف شدم، اما ضروری دانستم تا در این مقاله به آنچه که چهار دهه پیش اتفاق افتاد و خودم در همان … 

لینک به منبع

ماورای وقاحت

ایرج دادگر

با سلامی مجدد خدمت خوانندگان گرامی و خانواده های عزیزم

چند روز پیش مقالاتی از کارگاه نمدمالی فرقه رجوی خواندم که برآن شدم تا حقایق را به عرض خوانندگان برسانم.

گفته بودیم که نمی گذاریم با خرمردرندی سیاسی از این پس هرچه خواستند به خورد بیرون از خودشان بدهند و خودشان ببرند و خودشان بدوزند. این وظیفه ماست تا آنها را با بیان حقایقی که در صحنه اتفاق افتاده است افشا و رسوا نماییم.

چندی پیش در یکی از سایتهای فرقه رجوی، در چهارچوب به اصطلاح جنگ سیاسی، دو اسیر واقعی را مجبور به نگارش و خوراک تبلیغاتی فرقه نمودند که من وقتی آنان را رصد نمودم و خواندم تماما دروغ محض بود. اگر چه به حال این گونه افراد افسوس خوردم و متاسف شدم، اما ضروری دانستم تا در این مقاله به آنچه که چهار دهه پیش اتفاق افتاد و خودم در همان صحنه حی و حاضر حضور داشتم شهادت و گواهی دهم.

در عملیات موسوم به مروارید در جریان جنگ اول خلیج فارس، مسعود رجوی ملعون دستورداد تا همگی نیروها به مرزهای غربی بروند و آنجا موضع بگیرند. موضع دفاعی و تهاجمی ما حد فاصل شهر جلولا تا محور خانقین بود. من در آنوقع مسئولیت ارتباطات را برعهده داشتم که غالبا در مقر یا بعضا همراه فرماندهان فرقه مجبور بودم تا حدودی به خط مقدم بروم.

واقعیت این بود که در توجیهات سران فرقه و البته قبل از آن خود مسعود رجوی وقیح گور به گور شده بازگو شده بود که بدلیل خلا سیاسی و استراتژیک ناشی از حمله آمریکا به عراق گفته شده بود و توجیه شده بودیم که به هر قیمت ممکن بایستی ولو یک نیروی ایرانی اسیر بگیریم تا موقعیت خودمان را چه در عراق و چه در عرصه بین المللی و لابی های خارج کشوری بالا ببریم. لذا در تمامی پیشرویهایی که در این محور داشتیم رهنمود کار اسیر گرفتن یک نیروی ایرانی بود.

در این میان یکروز از پشت بی سیم پیام آمد که در منطقه خلیفه مراد واقع در نخلستان نیروهای ایرانی حضور دارند. فرماندهی بالاتر گفت که به آنها پیام بده که نخلستان را با موشکهای مینی کاتیوشا بمباران بی وقفه نمایند. من نیز عینا همین پیام را ارسال کردم و سپس بازگو نمود که سوار لندکروز بشوم و به صحنه بروم.

بعد از حدود یکساعت به منطقه خلیفه مراد رسیدیم. نخلستان تماما آتش گرفته بود و پنج نیروی ایرانی نیز به اسارت فرقه درآمده بودند. بلافاصله مهدی ابریشمچی خود شخصا به صحنه آمد و با خوشحالی خیلی زیادی دستور داد تا آنان را سریعا به پشت جبهه منتقل نماییم. چشمها و دستهای آنان را بستند و پشت جیب دوشکا قرار دادند. به مقر آمدیم. قطعا برادرانم واحد و علی اکبر یادشان هست که آنها و سه نفر دیگر را در کجا مستقر کردند که نه خبری از فرگاز و یخچال و انواع نوشیدنی ها بود و نه از امکانات رفاهی. بلکه جایی جز طویله احشام نبود، که در همان موقع اعتراض خیلی از نفرات هم درآمده بود.

با اینحال وقتی اراجیف فرقه رجوی را خواندم که طبق معمول به خورد افراد و به اسم افراد چاپ میکند بر آن شدم تا پرده از حقایق بیشتری بردارم.

من تنها به دو حقیقت کتمان شده اشاره میکنم و مابقی در مقابل آن خیلی کوچک هستند. همانهایی که فرقه به خورد خوانندگان خود میدهد، از قبیل مهمان نوازی و وسایل رفاهی کولر و فر گاز و انواع نوشیدنی های خنک و گوارا.

ابتدا اقدام ضد بشری که همان موقع برای زهر چشم گرفتن از این نیروها کرد را میخواهم شرح دهم. من خود در اتاقی در نزدیکی آن محل بودم که صدای رگبار شنیدم. وقتی بیرون آمدم مشاهده نمودم که فردی که به ظاهر نگهبان بود با باز نمودن درب آن محل و مسلح نمودن سلاح خود یک رگبار به روی آنان باز نمود. وقتی این صحنه را همه دیدند و متوجه موضوع شدند شخص ابریشمچی وارد شد و گفت همه را به جای دیگری منتقل نمایند.

این نمونه عملی و معنی واقعی مهمان نوازی بود که اکنون در این اراجیف بیان شده است. اما دردناک تر از آن سالیان عمری است که این دو نفر تا امروز سپری کرده اند که اکنون پرده از آن برمیدارم.

در سیر مناسبات استثماری فرقه اصل بر این است که گفته میشود سابقه افراد بر اساس میزان سالهایی هست که در فرقه سپری کرده اند. هر چند که هیچگاه خودشان بدان پایبند نبوده و نیستند اما قابل توجه برای این دوفرد که قبل از هرکس مستقیم به خودشان گوشزد نموده اند به آنها گفته شده که شما تا ابد پناهنده ما هستید و هیچ رده و مسئولیتی به شما تعلق نمی گیرد چراکه دشمن ما بوده اید و در صحنه اسیر ما شده اید تلخی این موضوع حتی به روی ما نیز تاثیر گذاشته بود و به عمق ماهیت پلید فرقه پی برده بودیم ولی دریغا که اینان نیز تسلیم زورگویی های فرقه قرار داشته و دارن و فراموش کرده ان که قدرت پرواز دارن و فرقه هیچ غلطی نمی تواند بکند با این حال وظیفه خود دانستم تا بیان حقایق هرچه بیشتر سره از ناسره مشخص شود و به سران فرقه گوشزد نمایم که این اراجیف ارزانی خودت میباشدو حنای رسوای دروغهایت رنگی نخواهد داشت.

ایرج دادگر (تیرانا.آلبانی)

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید