در نهان خانه رجوی چه میگذرد؟ کدام پیروزی؟

0
662

شش مقاله از رسول جعفری، نجات یافته فرقه رجوی، مجاهدین خلق، در تیرانا، آلبانا

 بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، ششم سپتامبر ۲۰۱۷:…  شاید شما صحبت های یک مقام مسئول در وزارت کشور دولت آلبانی رو در خصوص شرایط خانواده ها و اعضای درون فرقه رجوی و همچنین نجات یافتگان رو خوندید، و در اونجا گفته شده که “مجاهدین خلق مکانی را برای انتقال تمامی افراد در خارج از تیرانا با دیوارهای بلند و دروازه های آهنین مهیا نموده و ۷ الی ۸ بار درخواست جابجایی تمامی نفرات به آنجا را کرده اند … 

////////////

لینک به منبع

آقای رسول جعفری (نام مستعار) که جدیدا به یاری سایت سحر شتافته است، در یک نوبت شش مقاله تحویل مسئولین سایت داده و البته خواسته است تا به تدریج روی سایت گذاشته شود.

ما نظر به اهمیت موضوعات مطرح شده در این مقالات، تصمیم گرفتیم هر شش مقاله را در یک مقاله به دنبال هم تقدیم خوانندگان سایت سحر نماییم.

بنیاد خانواده سحر

تشکیلات زهوار در رفته رجوی در تیرانا

با سلام خدمت شما خوانندگان عزیز، از اینکه در این فرصت میتونم با شما درد و دل کنم خیلی خوشحالم و از شما و از سایت سحر ممنونم که این فرصت و این امکان رو برای من و همه ما فراهم میکنید که بتونیم با شما درددل کنیم.

شاید شما صحبت های یک مقام مسئول در وزارت کشور دولت آلبانی رو در خصوص شرایط خانواده ها و اعضای درون فرقه رجوی و همچنین نجات یافتگان رو خوندید، و در اونجا گفته شده که “مجاهدین خلق مکانی را برای انتقال تمامی افراد در خارج از تیرانا با دیوارهای بلند و دروازه های آهنین مهیا نموده و ۷ الی ۸ بار درخواست جابجایی تمامی نفرات به آنجا را کرده اند که هر بار با مخالفت روبرو شده اند، زیرا این سازمان باید بداند که شرایط عراق در آلبانی قابل تکرار نیست و ناظران بین المللی اکنون نسبت به مناسبات درونی این سازمان حساس شده و خواهان کسب اطلاع از وضعیت افراد هستند”

حالا سوال اینجاست که چرا تشکیلات زهوار در رفته فرقه رجوی، در صدد است که افراد رو از جامعه آلبانی ایزوله کنند؟ این نشان از قدرت هست و یا ضعف؟
در پاسخ به این سوال باید همچنین پرسید که چرا سران فرقه رجوی این همه از مردم آلبانی و شهروندان تیرانا میترسند و اجازه نمیدند که افراد با اونا در ارتباط باشند، و خلاصه رابطه اجتماعی داشته باشند؟ میدونید اونا از این میترسند که این افراد در بند فرقه رجوی، هر چقدر با جامعه آلبانی در ارتباط باشند، اونا چشم و گوششون بیشتر باز میشه و میفهمند که خارج از سازمان هم میشه زندگی کرد و زنده موند.

تمام تلاش رجوی و دار و دسته اون همینه که بتونه به افراد تلقین کنه که شما محکوم به بودن و مردن در تشکیلات جهنمی رجوی هستید و نباید خارج از اون فکر کنید، و این جداسازی و ایزوله کردن دقیقا بخاطر همین است و کاملا از موضع ضعف و ناتوانی و استیصال است و خوشبختانه شرایط آلبانی با عراق فرق میکنه، چون طبق گفته همین مسئول وزارت کشور آلبانی، ناظران بین المللی نسبت به مناسبات درونی این فرقه حساس شده اند.

این خیلی خوب است ولی کافی نیست، چون دولت آلبانی مطلقا نباید اجازه بدهد که رجوی به اهداف شوم خودش که همون زندان سازی و تکرار سناریوی اشرف و لیبرتی در عراق است برسد (که به گفته خودشون اشرف سوم میسازیم) و ما نیز نباید اجازه بدیم که اینکار انجام بشه.

از شما خوانندگان عزیز میخوام که در این خصوص روشنگری کنید و هر کمکی از دست شما برمیاد، انجام بدید، از اینکه با من در این فرصت کوتاه همراه بودید خیلی ممنونم و امیدوارم با هم بتونیم مانع این بشیم که رجوی و تشکیلات جهنمی اون بیشتر از این افراد رو مورد شکنجه روحی و روانی قرار بده و هر چه زودتر این زندانیان از بند رجوی آزاد بشند و به آغوش گرم اجتماع و خانواده برگردند.

خاطرات زندان رجوی: ارتباط اجتماعی جرم محسوب میشد

با عرض ادب و ارادت خدمت شما عزیزان که در طی این مدت با هم بودیم، امیدوارم هر جا هستید شاد و تندرست باشید. اصلا میدونید انسان موجودیست اجتماعی و نمیشه اون رو از اجتماع جدا کرد، ارتباط اجتماعى منشاء فرهنگ است و ارتباط اجتماعى شالوده حیات اجتماعى است و بدون اون هیچ‌یک از عناصر حیات جمعى پدید نمى‌آید.

ارتباط اجتماعى به‌عنوان محور فرهنگ و حیات جمع، محدوده‌اى بس وسیع دارد که دربرگیرنده تمامى صور روابط انسانى است، ولی متاسفانه در زندان رجوی و تشکیلات جهنمی اون جرم محسوب میشه، شما میدانید که رجوی در تیرانا چند تا زندان داره و نه یکی، که همه آنها در درون شهر هستند و این باعث شده که زندانیان امکان ارتباط با اجتماع اینجا رو داشته باشند و بخاطر اینکه بتونند این موضوع رو تحت کنترل خودشون در بیارند، در صدد هستند که یک زندان مرکزی در خارج از شهر دایر کنند و مثل اینکه دایر کردند و همه زندانیان رو به اونجا منتقل کنند، که خوشبختانه دولت آلبانی، از نیت شوم اونا با خبر شده و فعلا اجازه انتقال زندانیان را به زندان مرکزی نداده و نسبت به مناسبات درونی سازمان حساس شده، که امیدوارم که این انتقال مطلقا صورت نگیره، چون از روز اول رجوی و تشکیلات و سازمان لعنتی اون، تمام هدفش همینه که زندانیان خودشون رو از محیط اجتماعی ایزوله کنه، حالا میخوام بیشتر این موضوع رو برایتان بازگو کنم.

در طی مدتی که در زندان رجوی در تیرانا بودم، یادمه که از روز اول زندانبانان میگفتند که شما مطلقا اجازه ندارید که با شهروندان ارتباط برقرار کنید. ما سوال میکردیم که چرا؟ میگفتند بدلیل امنیتی و از طرفی به لحاظ ایدئولوژیک برایتان خوب نیست، چون انقلاب شما سوراخ میشه، ما هم به شوخی میگفتیم که این چه انقلابی است که با ارتباط اجتماعی سوراخ میشه، اگه اینطوریه ما اصلا انقلاب نخواستیم، اصلا مگه خودتون نگفتید که انقلاب برای همچین دورانی است، پس چرا شما اجازه نمیدید که ما با شهروندان ارتباط برقرار کنیم، خلاصه سرتون رو درد نیارم، از اونا اصرار و از ما انکار….

یادمه در محیط زندان، چون یک خیابان بود، شهروندان تردد میکردند و از طرفی در زمان ورزش خیلی از شهروندان می آمدند و با زندانیان ورزش میکردند، و این برای زندانبانان رجوی، غیر قابل تحمل بود و به همین خاطر زندانیان رو تحت کنترل خودشون داشتند و به محض اینکه متوجه میشدند که یک نفر داره با شهروندان حرف می زنه، اون رو احضار میکردند و تحت بدترین شکنجه روحی و روانی قرارمیدادند، یکی از نزدیکان من بخاطر همین احضار شده بود و از او خواسته بودند که دیگه با شهروندان ارتباط برقرار نکنه، ولی اون گفته که وجدان و شعور انسانی به من اجازه نمیده که به حرف شما گوش کنم، چون من یک انسان هستم و انسان موجودیست اجتماعی و نمیشه اون رو از اجتماع جدا کرد.

سر خرید از مغازه هایی که مال شهروندان بودند، حساس بودند و هرکس که میرفت خرید میکرد، او رو احضار میکردند و مورد بازجویی قرار میگرفت که چرا رفتی اونجا و چی گرفتی و اون چی گفت و …. یادمه بخاطر اینکه زندانیان نروند از مغازه هایی که شهروندان داشتند خرید کنند، یک فروشگاه بزرگ و یک مغازه خودشون راه انداختند که زندانیان از اونجا برند خرید کنند، ولی بطور واقعی که این مغازه و فروشگاه، پاسخگویی نیازهای زندانیان نبود، بخاطر همین باز زندانیان میرفتند از بازار و مغازه های دور و اطراف خرید میکردند و خلاصه این داستان ها تا روز آخر بود و تمام جنگ و دعوای ما زندانیان با زندانبانان همین بود …

بیشتر از این وقت با ارزشتون رو نمیگیرم، از اینکه به حرف های یک زندانی از بند رسته، زندان رجوی در تیرانا، توجه کردید، یک دنیا ممنون، منتظر نوشته های بعدی باشید…..

در نهان خانه رجوی چه میگذرد؟ کدام پیروزی؟

سلام خدمت هموطنان عزیز و خانواده های محترم من رسول جعفری عضو جدا شده از تشکیلات فرقه رجوی هستم.

چندی پیش سیاه نمایی های فرقه رجوی از اوضاع داخلی ایران را مطالعه میکردم. این فرقه رو به زوال به هر خس و خاشاکی برای سیاه نشان دادن آینده ایران متوسل میشود. در اساس تا آنجا که بنده مطالعه کردم جوانان ایران اصلا این سازمان تروریستی را نمی شناسند و اگر هم بشناسند از آن نفرت دارند. بهتره این فرقه مفلوک کلاه تشکیلات وارفته خودش را در آلبانی محکم نگهدارد که آنرا باد ریزش های درونی و بیرونی نبرد.

سالیان که با دروغ و نیرنگ سر اعضا کلاه می گذارید. همیشه شکست های خود را پیروزی جلوه می دهید و دم از پیروزی می زنید. واقعا که مفهوم کلمات را هم لوث می کنید. کدام پیروزی؟ درعرف و ادبیات سیاسی واژگان معنا و مفهوم مشخص دارند، ولی این سازمان پوشالی و سران وطن فروش آن به هیچ پرنسیب و قاعده ای ملتزم و وفادار نیستند. دیگر با سیلی نشست های مغزشویی صورت تشکیلات را سرخ نگه داشتن جواب ندارد. بهتره بجای شارلاتان بازی سیاسی و سیاه نمایی آینده و اوضاع ایران یا سرمایه گذاری روی امریکا و جناح جنگ طلب آن و پز پیروزی گرفتن بروید دستگاه پوشالی و وارفته خودتان را در آلبانی جمع کنید که چگونه هر روز به خیل جداشدگان افزوده میشود.

از کدام پیروزی دم می زنید؟ افرادی که درچنگال این فرقه جهنمی اسیرند اکثراً مشکلات روحی و روانی پیدا کرده اند. من خودم بارها نفر همراه افراد از همه سطوح مختلف بوده ام. در ترددات بیرونی که با آنها داشتم می دیدم که چگونه اعضا تحت فشارهای روحی و جسمی شدید که این سازمان لعنتی به آنها تحمیل کرده از داروخانه انواع قرص های روان گردان تهیه و مصرف می کنند تا کمی از فشارهای روحیشان کاسته شود. ریزش روزافزون و زندان سازی جدید آن هم درآلبانی و بردن افراد به جایی که در قطع ارتباط و کاملاً ایزوله با دنیای بیرون را باز هم بگویید که ما پیروز شدیم.

امیدوارم مردم ایران و خانواده های محترم که عزیزانشان در چنگال فرقه رجوی اسیر هستند به مقامات دولت آلبانی نامه نوشته و خواستار ملاقات با فرزندانشان شده و اجازه ندهند که این فرقه زندان دیگری مثل پادگان اشرف و اردوگاه لیبرتی در آلبانی درست کند.

فرار مغزها و نخبگان از جهنم رجویی در تیرانا

سلام دارم خدمت شما همه عزیزان که همواره از ما جدا شدگان فرقه رجوی حمایت میکنید و به حرف های ما گوش فرا میدید، از اینکه باز هم با هم هستیم، خیلی خوشحالم و امروز میخوام به شما یک اتفاق جالبی که در حال وقوع هست بگم، امیدوارم که مورد توجه شما قرار بگیره…

شما میدونید که فرقه رجوی و بطورخاص مسعود رجوی همیشه در سخنان خودش میگفت که خیلی از کسانی که در سازمان هستند، آنها از نخبگان جامعه هستند و بهترین فرزندان این مرز و بوم هستند، بطور واقعی من هم شاهد بودم که در درون سازمان یکسری افراد واقعا نخبه بودند و حالا چه اتفاقی داره میفته که همین نخبه هایی که رجوی از اونا اینطوری تعریف میکرد، الان دارند فرقه رو ترک میکنند، بطور واقعی چه اتفاقی داره میفته؟ و حالا خود سازمان و تشکیلات رجوی، نمیدونند دیگه چی بگند، چون ما در تیرانا روزانه و هفتگی شاهد جدا شدن و فرار خیلی از نخبگان و مغزها هستیم که با خیلی از اونا من خودم شخصا حرف زدم و اونا میگفتند، واضح است که در درجه اول سرکوب، خفقان و شرایط سخت و پرفشار تشکیلات جهنمی رجوی، نخبگان رو وادار به فراز از این فرقه میکند، چون موندن در سازمانی که اصلا به حرف نخبگان گوش نمیده و اونا رو آدم حساب نمیکنه، دیگه فایده نداره و بهترین کار همین است که از این فرقه فرار کرده و بدنبال زندگی مطلوب خود رفت.

یکی از این نخبگان، که تقریبا چند هفته قبل از سازمان فرار کرده، فردی است که تقریبا ۹۰ درصد تمام شعرها و سرودهای این سازمان رو سروده و الان در خارج از تشکیلات جهنمی است و الان احساس آرامش و آسودگی میکنه و حالا حاضر است که هر کس که خواهان کارهای اون است با اون همکاری کنه، چون این همه سال برای سازمان کار کرده، ولی در عوض سازمان یک دلار هم به اون نداده، برای سازمانی که کارهایی به این بزرگی برای اون میکنند، این کارها براش یک ذره ارزش نداره، جدا از بحث پول، بحث انسانیت است که این سازمان سنگ اون رو به سینه میزنه که ما عالی ترین و متکامل ترین انسان های روی زمین هستیم و ما گوهران بی بدیل و نوامیس آرمانی هستیم و… در صورتیکه وقتی در عالم واقعی و پراتیک قدم برمیداریم اصلا و اساسا براش آدم ها، و بطور خاص نفراتی که در طی این سالیان بهترین لحظات زندگی خود را نثار کردند، ارزش و اهمیت نداره، تا زمانی که در سازمان و تشکیلات هستی و از این طریق میتونند از تو سوء استفاده کنند، و مثل یک برده براشون کار کنی، براشون ارزش داری ولی به محض اینکه از سازمان بیرون بری، در چشم اونا تو انسان نیستی بلکه خوک و زالو هستی، آیا این است انسانیت و اونچه که اینا از اون میگند؟

با این حساب تمام کسانی که در خارج از سازمان هستند، انسان نیستند و تنها کسانی که در درون سازمان هستند، انسان هستند و بقیه باید اونا رو پرستش کنند، و به دست و پای اونا بیفتند، این است طرز فکر و اندیشه رجوی و فرقه اون، و این است جهنمی که رجوی اون رو درست کرده و که خدا لعنتش کنه و به همین خاطر حالا شاهد فراز مغزها و نخبگان از این جهنم هستیم و در آینده، هرچی بیشتر و بیشتر خواهد شد… به امید اون روز که همه کسانی که الان در اسارت فرقه هستند، آزاد بشند…

با تشکر از اینکه این فرصت رو برای صحبت به من دادید و با هم بودیم، بخاطر همه چیز ممنون

هشدار به خانواده های اسرای فرقه رجوی

با سلام به خانواده های محترم اسرای در بند رجوی خائن. می خواستم شما را در جریان آخرین ترفندها و فشارهای سران فرقه بر اعضای معترض و خواهان جدایی در کمپهای فرقه قرار بدهم. همانطور که در جریان هستید طرح توطئه انتقال اسرای دربند با تلاش و پشت کار و افشاگریهای مستمر شما و اعضای جدا شده از فرقه علی رغم تلاشهای سران فرقه که تمام قوا پشت این قضیه رفته بودند و در فضای انتخاباتی آلبانی و شکلاف بین احزاب درگیر برای کسب قدرت سیاسی می خواستند در این فرصت از آب گل آلود ماهی بگیرن از آوردن لابیهای جنگ طلب خود و مخارج بسیارسنگین و ترتیب دادن برنامه های مختلف برای قدرت نمایی کاذب گرفته تا همکاری با احزاب مختلف برای تغییر روند سیاسی و همزمان برخلاف قوانین آلبانی و بدون اطلاع مقامات دولتی بطور زیر زیریکی از طریق مزدوران آلبانیایی و طرفدار خود در احزاب آلبانی کار ساخت و ساز زندان مورد نظرش را در خارج از شهر با سرعت هرجه بیشتر پیش ببرد و آنرا آماده روند انتقال تدریجی نماید، بطوریکه حتی مقامات دولتی هم متوجه این انتقال نشوند.

اما خدا را شکر که تا اینجای کار با تلاشهای شما خانواده های محترم و افشاگریهای اعضای جدا شده از این فرقه سرش به سنگ خورده و فعلا کشتی انتقال به گل نشسته، اما سران فرقه دست از تلاش برای محقق کردن این رویای خود بر نمی دارند چون الان در کار انتقال مشکل پیش آمده و اعتراض همه بلند شده همه سران فرقه و شخص مریم رجوی دست بکار شده اند تا با فشار و محدودیتهای جدید وبا تهدید و شانتاژ نفرات معترض را از جدا شدن منصرف کنند.

طبق اطلاعات موثق که به بیرون درز کرده، در نشستهای مختلف برای ترسوندن نفرات معترض تهدید کرده اند که همه نفرات جدا شده از این فرقه را مخصوصا آنهایی که در آلبانی جدا شده اند اعدام به اصطلاح انقلابی و خذف فیزیکی کنند و یا گفته اند که هر کس می خواد جدا شود مسائل مالی او را حل نخواهند کرد و کمیساریا هم هیچ حقوق پناهندگی به آنها نمی دهد. یا اینکه نفرات جدا شده از سازمان الان برای حل مسائل مالی خودشون زباله گردی می کنند و در زباله ها دارند پلاستیک جمع می کنند تا بفروشند و مخارج خود راتأمین کنند، یا اینکه این نفرات گیر باندهای قاچاق مواد مخدر افتاده و معتاد شده اند، یا اینکه در آلبانی بدلیل فشار مالی و اقتصادی مجبور شده اند به کشورهای همجوار فرار و گیر بیفتند و با بدترین وضعیت در کمپها زندگی کنند.

اعضای خواهان جدا شدن و معترض را بمدت یکماه در قرنطینه زندانی می کنند و او را تحت فشار روانی قرار میدهند و هر روز سران فرقه به نوبت برای او نشست شستشوی مغزی می گذارند و با تهدید و تطمیع و وعده و وعید کاری می کنند که او را منصرف بکنند. اما بتازگی آخرین ترفندی که بکار برده اند تعویض شماره تلقن همه اعضاء است. شماره تلفنی که فقط برای تماسهای داخل شهر و نه خارج شهر کاربرد دارد و برای کنترل نفرات می باشد را عوض کردند تا همه امکانهای وصل به بیرون با اعضای جدا شده را از بین ببرند و همه را توجیه کردند که شماره خود را نباید به کسی بدهند تا اطلاعات سیاه چالهای فرقه به بیرون درز نکنه. ولی زهی خیال باطل با همه این بگیر و ببندها امروز مطلع شدیم که یکی دیگر از فرماندهان فرقه با استفاده از غفلت سران فرقه به دنیای بیرون، دنیای آزاد قدم گذاشته، رهایی این عزیز رو بهش تبریک می گم. خدا را شکر که از دام و اسارت این فرقه جهنمی رها شدی. امیدوارم که بقیه اسرای فرقه از این جهنم رها شوند. البته این بستگی به فعالیت ما نجات یافتگان و رها شدگان از این جهنم و مخصوصا خانوادهای اسرای فرقه رجوی داره. نباید دست روی دست گذاشت و گفت نمیشه کاری کرد. باید همه نسبت به این وضعیت اعتراض کنیم. نامه به مقامات آلبانی و بقیه ارگانهای حقوق بشری نوشت و همه را نسبت به این وضعیت مطلع کرد تا سران فرقه نتوانند نقشه شوم خود را پیش ببرند .

وارونه گویی تاکتیکی برای پوشاندن جنایت

با سلام و عرض ادب خدمت خوانندگان محترم، امیدوارم که بعنوان کسی که شاهد جنایتها و اعمال ضدانسانی بسیاری در سالهایی که در فرقه رجوی حضور داشته ام بتوانم قطره ای از دریای جنایتهای فرقه را برای خوانندگان محترم روی کاغذ بیاورم تا به عمق جنایاتی که این فرقه در حق همه کرده بیشتر به اشراف برسید.

اخیرا مطلبی از واحد سیف یکی از اسرای فرقه که در عملیات مروارید توسط فرقه دستگیر و تا الان اسیر خود نگه داشته اند خواندم که داشت باصطلاح از واقعیت ها می گفت. کاش که نعل وارونه نمی زدی و حقیقیت را می گفتی. البته حق داری، من می دانم چون خودم بیش از دو دهه همان جایی که الان شما اسیر نه تنها فیزیکی بلکه اسیر ایدئولوژیکی و تشکیلاتی این فرقه قرار گرفتی بودم. مطالبی که هر ساله مجبورت می کنند که بعنوان حقایق بازگو کنی. اگر کسی نداند ولی من و امثال من که سالها اسیر این فرقه بودیم خوب می دانیم که مطالبی که شما بعنوان حقایق و واقعیت داری به زبان میاری همه و همه مطالب دیکته شده از طرف سران فرقه میباشد. مطلبی که دستت می دهند تا چند روز بخوانی و حفظ کنی یا اینکه به اسم شما بنویسند و در سایتشون درج کنند. ای کاش که می گفتی طی این سالیان چه به سرت آوردند تا بن استخون استثمارت کردند. تو هم که چون یک زمانی در سپاه بودی به گفته خودت اینو بارها از زبان خودت شنیدم که جرات بیان آن را و اعتراض به وضعیت موجود را نداشتی چون بهت شک می کردند و دیگر بهت اعتماد نمی کردند. البته هرگز بهت اعتماد نمی کردند کما اینکه به بقیه هم اعتماد نداشتند. کاش بجای مجیزگویی سران فرقه یک کم از واقعیت صحنه منطقه ای که اسیر شدی می گفتی. از قتل و کشتار مردم بی گناه کردستان عراق، از بی رحمی با زخمیها و تیرخلاص زدنهاشون یا زن و بچه مردم را زیر تانک و زرهی له کردن.

مگه ندیدی با مردم بی گناه مناطق کردی چکار کردند؟ مگه ندیدی که با همرزمای زخمیت چکار کردند؟ حتی به بدنهای تیکه تیکه شده همرزمات رحم نکردند، با زرهی از روی اجساد زخمی ها و حتی کشته شده ها رد شدند تا آنها را تمام کش کنند. مگه نشنیدی یا ندیدی وقتی دور هم جمع می شدند از جنایتهاشون در حق مردم بی گناه کرد می گفتند و قهقه می زدند که آره من با دولول ضد هوایی چند کرد را به گلوله بستم کله هاشون متلاشی شد، یا اون یکی دیگر می گفت من با زرهی دنبالشون می کردم و زیرشون می گرفتم و چند بار با زرهی از روشون رد شدم تا متلاشی شدند، و اون یکی دیگه که می گفت چه لذتی داشت که همه کاتیوشهای چلچله را فلان جا خالی کردم، وقتی رفتیم فقط سر و کله جمع می کردیم.

راستی حمله به شهروندان بی گناه کردستان و کشتار جمعی آنها به بی رحمانه ترین شکل ممکن دخالت در امور داخلی یک کشور توسط یک سازمان خارجی نیست، البته راست میگی چون تماما تحت امر صدام حسین بودند و برای بقای او می جنگیدند. وابسته تمام عیار دیکتاتور عراق بقول خودشون سید الرئیس بودند. کشتار مردم کردستان توسط اونها دخالت در امور داخلی اون کشور محسوب نمی شود. البته ببخشید من این نکته ظریف و واقعیت انکار ناپذیر را در نظر نگرفتم که وابسته به صدام بودند. برای او خوش رقصی می کردند. همراهی و همسویی با ظالم و بزک کردن چهره ظالم و پوشاندن واقعیت، واقعیتی که همه با چشمان خودشون دیده اند، شرکت در ظلم و مشروعیت دادن به ظلم ظالمان است. باید طرف مظلوم را گرفت نه ظالم و دیکتاتور را.

من مطمئنم که این همه چیزهایی که گفتی دیکته شده از طرف سران فرقه بود و شما هم تحت فشار روحی و روانی و اینکه دست ازسرت بردارند اینها را گفته ای. کاش به ظلمی که در این سالها در حق تو روا داشتند می گفتی، از کار اجباری و قبول بحثهای اجباری و اجبارات دیگر، اونهایی که همه ما از آنها سالهای سال رنج بردیم. به امید روزی که حقایق زبان بگشایند و همه آنچه پشت پرده می گذرد بر همه اعیان شود تا ببینیم که کی حرفهای دیکته شده را بلغور می کند.

نویسنده رسول جعفری عضو جدا شده از فرقه رجوی ساکن آلبانی

/////////////////

////////////

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید