جابجایی اجباری اسیران فرقه رجوی به خارج از تیرانا

0
462

من با تمام دشواریها بالاخره از این مناسبات بسته و فرقه ای خارج شدم. خیلی از دوستان اسیرم یکی پس از دیگری این تصمیم سخت را گرفتند و در حال حاضر این روند شدت بیشتری گرفته است و به شورای مرکزی و مسئولین بالا هم سرایت کرده است. البته کار ما راحت بود چون در شهر تیرانا بودیم و نمی توانستند زیاد جلوی ما را بگیرند. با وعده و وعیدهای زیادی تلاش کردند تا ما را نگه دارند ولی ما تصمیم خودمان را گرفتیم. در این شرایط که ریزش نیرو رو به افزایش است و سران فرقه نتوانستند جلوی این ریزش را بگیرند چاره را در جابجایی و دور کردن نیروها از شهر و محدود کردن آنان در چهار دیواری و سیاج و سیم خاردار و زندان سازی و قرنطینه، درست مانند اشرف و لیبرتی، دیده اند که شاید بتوانند روند روزافزون ریزش نیرو و فروپاشی را حداقل چند صباحی به عقب بیندازند. از آنجا که نفرات اسیر و گرفتار در داخل تشکیلات تجربه اشرف و لیبرتی را هم دارند به شدت با این جابجایی مخالفند. اما سرکردگان این گروه در صدد هستند که آنها را به هر قیمتی که شده جابجا بکنند و میخواهند این کار را با اجبار و به زور و حتی با کمک گرفتن از مزدورانشان در داخل آلبانی انجام بدهند تا بتوانند نیروها را درست مثل اشرف و لیبرتی ایزوله بکنند.

جابجایی اجباری اسیران فرقه به خارج از تیرانا + سه مطلب دیگر

محمد هاشمی (مستعار)
لینک به منبع

سران مجاهدین خلق در آلبانی قصد دارند تا هرچه سریعتر تمامی نفراتی که در تیرانا هستند را به کمپی در خارج از تیرانا با کیلومترها فاصله از شهر و به مکانی در دوردست منتقل کنند. علت چیست و چرا جابجایی؟

وقتی از اردوگاه لیبرتی در عراق به آلبانی منتقل شدم در مقری به اسم مفید در داخل شهر مستقر شدم. از همان روز اول که وضعیت و آزادی مردم را دیدم در همان لحظه احساس کردم که یک گام به آزادی نزدیکتر شدم. آن زمان تمامی فشارهای روحی و روانی این فرقه به یادم آمد و بعد از مدتی تصمیم خودم را گرفتم.

من با تمام دشواریها بالاخره از این مناسبات بسته و فرقه ای خارج شدم. خیلی از دوستان اسیرم یکی پس از دیگری این تصمیم سخت را گرفتند و در حال حاضر این روند شدت بیشتری گرفته است و به شورای مرکزی و مسئولین بالا هم سرایت کرده است. البته کار ما راحت بود چون در شهر تیرانا بودیم و نمی توانستند زیاد جلوی ما را بگیرند. با وعده و وعیدهای زیادی تلاش کردند تا ما را نگه دارند ولی ما تصمیم خودمان را گرفتیم.

در این شرایط که ریزش نیرو رو به افزایش است و سران فرقه نتوانستند جلوی این ریزش را بگیرند چاره را در جابجایی و دور کردن نیروها از شهر و محدود کردن آنان در چهار دیواری و سیاج و سیم خاردار و زندان سازی و قرنطینه، درست مانند اشرف و لیبرتی، دیده اند که شاید بتوانند روند روزافزون ریزش نیرو و فروپاشی را حداقل چند صباحی به عقب بیندازند.

از آنجا که نفرات اسیر و گرفتار در داخل تشکیلات تجربه اشرف و لیبرتی را هم دارند به شدت با این جابجایی مخالفند. اما سرکردگان این گروه در صدد هستند که آنها را به هر قیمتی که شده جابجا بکنند و میخواهند این کار را با اجبار و به زور و حتی با کمک گرفتن از مزدورانشان در داخل آلبانی انجام بدهند تا بتوانند نیروها را درست مثل اشرف و لیبرتی ایزوله بکنند.

یک نکته جالب اینکه از یکی از دوستان اسیرم که چند لحظه اتفاقی توانستم در محلی که برای خرید آمده بود با او صحبت بکنم سریعا به من گفت که گفته اند که چون ما با رفتن به اشرف جدید مخالفیم و مقاومت می کنیم قرار شده است به محل جدیدی در شهر ساحلی دورس که در نظر گرفته اند برویم که جای خیلی خوبی است. با این ترفند تلاش می کنند شاید نفرات را به شکلی راضی بکنند و وعده داده اند که در نزدیکی یک شهر تفریحی پایگاه میزنند و به این بهانه افراد را جابجا نمایند.

آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. الان کسی به کمتر از آزادی از چنگال خونین و زندان این گروه رضایت نمی دهد. آلبانی آخر خط و پایانی بر تشکیلات رجوی است و در آینده نزدیک ریزش بیشتری در ابعاد گسترده تری را شاهد خواهیم بود. در نتیجه دیگر وقت جابجایی های اجباری و ترفندهای کثیف رجوی به پایان رسیده است.

جدا شده از تشکیلات رجوی در تیرانا – محمد هاشمی (مستعار)

فریب کاریهای مریم رجوی و لانه جاسوسی در آلبانی

مجید آتش افروز (مستعار)
لینک به منبع

تا چه حد دروغ و کلک برای از بند رستگان به کار میرود تا آنها را از آلبانی بیرون بکنند و راحت بتوانند خط فریب کاری خود را پیش ببرند؟ مریم رجوی به اسم حقوق بشر و مردم دوست بودن تن به هر کاری می دهد تا حتی یک نفر از نجات یافتگان هم که شده از آلبانی برود و با دروغ پردازی و این ادعا که “کمک میکنیم تا به کشور دیگری بروید” ولی با این نیرنگ نفرات را در صربستان و بوسنی و کشورهای هم جوار گرفتار می کنند تا بدون پول بمانند و بعد در نشستهای مریم رجوی برای ترساندن نفرات که بیرون نروند ساعتها سخنرانی کنند و چند سند جعلی هم نشان میدهند که بیاید ببینید که چه بلایی سر جدا شدگان آمده است. ولی پشت پرده را نمی گویند که سازمان خودش مسبب اصلی است و دست به چه کارهایی که نمیزند تا از دست این نفرات راحت بشود و دیگر نفرات سازمان کمتر در نشستهای روزانه فاکت بخوانند که جداشدگان را دیدند و لحظه داشتند و تمایل به جدا شدن دارند.

واقعیت چیست؟ دو ماه گذشته که برای دریافت مستمری پناهندگی به دفتر سازمان مراجعه کردم خود مسئول وقت دفتر پیشنهاد کمک و رفتن به خارج از آلبانی را داد. حرفش این بود که هر طور شده با کمک سازمان از این کشور بروم. متأسفانه برخی از نجات یافتگان هنوز ذهنشان را از اسارت فرقه نجات نداده اند و همچنان به فرقه رجوی اعتماد می کنند و البته چوبش را هم می خورند.

رجوی ملعون در خصوص نفراتی که در عراق از سازمان جدا می شدند میگفت که از پول شما چند ملیون داده ام تا آنها زندگیشان را پیش ببرند، ولی بعد من از خود همان نفرات سوال کردم که گفتند دریغ از یک دلار. به هیچ کسی پولی داده نشد، بر عکس تا می توانستند علیه آنان توطئه می کردند. درست همان خط کار را اینجا پیش میبرند که فقط فشار به نفرات بیاورند.

اصل سخن با مریم رجوی است که دیگر دوران رجوی ها و آن دروغ پردازی ها به پایان رسیده است و حتی هواداران خارج کشور هم فرقه رجوی را شناخته اند. همه میدانند که مریم رجوی کیست و چقدر در گرفتن کرسی ریاست مشتاقانه دروغ می گوید.

پس بدان ای مریم رجوی که نجات یافتگان حق خودشان و دیگران را از تو میگیرند. منتظر باش

تیرانا – آلبانی

نجات یافته از مجاهدین خلق

مجید اتش افروز (مستعار)

انتخاب یا انتصاب

محمد هاشمی (مستعار)
لینک به منبع

در خبرهای سیمای به اصطلاح آزادی شنیدم که امروز مریم رجوی، زهرا مریخی را به عنوان مسئول اول مجاهدین خلق معرفی کرده است. نکته جالب این انتصاب این است که نوشته شده زهرا مریخی به اتفاق آرا به عنوان مسئول اول انتخاب شده است.

انتخابات درون فرقه به چه شکلی بوده است؟ آیا رای گیری آزاد بوده است؟ آیا کاندیداهای دیگری هم بوده اند؟ آیا کاندیداها تبلیغات انتخاباتی کرده اند؟ هرگز فرقه چنین انتخاباتی را برگزار نکرده و نمیکند و نمیتواند انتخابات آزاد برگزار کند، چون شخص مورد نظر از قبل از طرف رهبر انتصاب میشود و بعد او را معرفی میکنند و بعد به دروغ میگویند که این شخص به اتفاق آرا انتخاب شده است. ولی در واقع صرفا توسط رجوی انتخاب شده است.

یادم هست که مجاهدین خلق در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری ایران خیلی هیاهو و تبلیغات می کردند و می گفتند که انتخابات در ایران آزاد نیست و کسی شرکت نمی کند، ولی مردم ایران را روز انتخابات در صفهای طولانی در تمام شهر ها می دیدیم، در ضمن در تمام کشورهای خارجی هم مجاهدین خلق به چشم خود دیده اند که چه صفهای طولانی در کشورهای دنیا در برابر سفارت خانه ها برای انتخاب رئیس جمهور ایران بوجود آمده بود. تمام عکس و فیلمهای آن موجود است و در تلویزیون هم تمام صحنه های رای دهندگان را دیده ایم و نیازی به توضیح بیشتر نیست چون روشن و واضح است. حالا صف های رأی گیری درون فرقه رجوی به چه صورت است؟

مریم رجوی که اینهمه میگوید انتخابات باید آزاد باشد، آیا خود این سازمان انتخاباتش را آزاد انجام داده است؟ هرگز چنین کاری نخواهد کرد. در درون فرقه رجوی فقط انتصاب صورت می گیرد و بس، و در رادیو و تلویزیون انتصاب مربوطه را انتخاب و به اتفاق آرا به خورد بیرون می دهند. من که در چندین به اصطلاح انتخابات مربوط به مسئول اول این سازمان شرکت کرده ام میدانم که انتخابات فرقه به چه شکل صورت میگیرد. الان تا حدی که خودم میدانم توضیح میدهم.

رهبر فرقه اول یکی از زنانی که در شقاوت و شکنجه روحی و روانی نیروهای سازمان از خودشان قابلیت بالا نشان داده اند و تماما در خدمت منافع و خواستها و تمایلات او از هیچ جنایتی فروگذار نکرده اند را معرفی میکند. کاندیدای رهبر از پیش مشخص است و کسی حق ندارد کس دیگری را معرفی کند و همه می بایست اجبارا به آن یک نفر رأی بدهند. رأی دادن هم صرفا با بالا بردن دست است و شمارشی در کار نیست و نهایتا گفته میشود که به اتفاق آرا انتخاب شد.

در آن به اصطلاح جلسه انتخابات در جمع عمومی، چند نفر از سران میایند از محاسن نفری که از قبل رهبر فرقه مشخص کرده است صحبت می کنند. ما میدانستیم که نفری که سران فرقه دارند از او تعریف و تمجید می کنند همان است که باید انتخاب شود تا مسئول اول سازمان گردد. بعد از صحبت کردن چند نفر از سران مسئول نشست میگوید آیا شما موافقید بقیه هم نمیتوانند بگویند نخیر و دستشان را بالا می برند، چون اگر کسی مخالف باشد حسابش را خواهند رسید. مخالفت یعنی نشست جمعی و مارکهایی که بعدا به او میزنند و همه نفرات لایه پایین که اکثریت نفرات این سازمان هستند برای اینکه برای خودشان دردسر درست نکنند به اجبار دستشان را بالا می برند.

من خودم در چندین به اصطلاح انتخاب مسئول اول شرکت کردم یعنی در نشست همه مسئولینی که از طرف رجوی انتصاب شده بودند. ولی نکته خنده دار و مسخره اینجاست که میگویند انتخابات در سازمان مجاهدین خلق دمکراتیک است. این است دمکراتیک در سازمان، یعنی کسی حق ندارد خارج از خواست مریم رجوی مخالفتی بکند. این نوع دمکراسی اختراع جدید رجوی است.

بعد از انتصاب مربوطه و برگزاری نمایش انتخابات اعلام میکنند که انتخابات انجام شد و فلانی به اتفاق آرا انتخاب شد. در صورتی که هیچ کس را وارد رای گیری مستقیم و انداختن برگه در صندوق نمیکنند. انتخابات رجوی و مجاهدین خلق به این شکل است. البته من فقط برای اینکه حوصله خوانندگان سر نرود مجبور بودم که خیلی کوتاه بنویسم. دیکتاتوری در فرقه رجوی خودش داستان طولانی دارد که در این مجال نمی گنجد.

رها شده از تشکیلات رجوی، تیرانا، محمد هاشمی (مستعار)

مسعود رجوی شیاد و کلاش

زینال شهیدی (مستعار)
لینک به منبع

سلام عرض میکنم خدمت عزیزان، میخواستم یک نمونه از دروغها و کلاشی های مسعود رجوی رهبر فرقه را برایتان بازگو کنم. اول اینکه هر دفعه که رهبر فرقه نشست میگذاشت، چه صوتی و چه نوشتاری (تصویر که اصلا نداشت)، همیشه نفراتی از قبل آماده همراهی و پاسخگویی بودند که بگویند تمام حرفهای رهبر فرقه درست است. نفراتی که خودشان از فرماندهان بالا بودند که از قبل دستچین شده بودند واصلا اجازه نمیدادند که یک نفر بخواهد مشکل یا تضادی را مطرح کند.

تمام سؤالات و مشکلات نفرات خیلی ساده بود و این بود که چه موقع رژیم ایران را سرنگون میکنیم. البته خود رجوی هم میدانست که این سؤال اساسا بخاطر اینست که کی از شر پادگان اشرف راحت می شوند و همیشه این رجوی کلاش با بحثهایی که میکرد سعی داشت که آدمها را به یک طوری سرشان را شیره بمالد و از سؤال اصلی منحرف کند.

نفرات اکثرا برای حرفهای او پشیزی ارزش قائل نبودند، ولی جرات مطرح کردن آن را نداشتند یا اگر هم مطرح میکردند با جواب بغایت بچه گانه نفر را مجبور به سکوت میکردند، و فرماندهانی هم که از قبل آماده بودند همش در وصف و بزرگی او صحبت میکردند و حرفهای او را تایید میکردند.

یاد شعرای پادشاهانی که در کتابها خوانده بودم که در مدح پادشاه شعر می گفتند و کاسه لیسی میکردند و پادشاه هم کیسه پولی به آنها میداد افتادم. حال اینجا کیسه پولی در میان نبود، بلکه کرسی و درجه و مختصر امکانات بالاتر در میان بود. ای کاش بودید و جوابهای رهبر فرقه که از قبل آماده کرده بود را گوش می دادید و می فهمیدید که شیاد و کلاش و دجال واقعی این است.

یادم هست که در یک نشست بود و دیگر نمیتوانست سوالات را جواب بدهد. اگر اشتباه نکنم در سال ۱۳۸۷ بود. یک موضوعی را مطرح کرد و آن این بود که یک ساحر و یک جادوگر روسی که خیلی مردم روسیه او را قبول دارند در مورد آینده ایران گفته که دو سال دیگر دولت ایران به دست نیروهایی سرنگون خواهند شد که رئیس جمهورش یک زن است. متاسفانه همه شروع به دست زدن و شور و شوق کردند، که من و خیلی از نفرات برای این افراد که از ندانم کاری یا از روی اجبار دست میزدند افسوس میخوردیم که چرا برای این کلاش و فریبکار دست میزنید.

راستی چرا نمی گویید که بجای این مزخرفات جواب سوال ما را بده. این شده بود ورد زبان خیلی هایی که خیلی خوش باور بودند و می گفتند که ما دوسال دیگر در ایران هستیم. دو سال هم گذشت و آب از آب تکان نخورد. این شده بود تکه انداختن من و برخی دیگر به افراد که چه شد قرار بود که ایران باشیم، و مسئولین که هیچ جوابی نداشتند میگفتند رهبری هم از یک نفر شنیده بود و آن را مطرح کرد، همین دلیل نمیشود که درست باشد.

این خاطره ای بود که میخواستم از رهبری فرقه، که خودش را اعلم میداند، برایتان بگویم که او که نمی توانست سوالات خیلی از نفرات را پاسخ بدهد به یک نحوی از جواب دادن طفره میرفت و یک نمونه اش هم این بود.

یکی از جداشده گان فرقه رجوی در تیرانا – آلبانی – زینال شهیدی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید