احمد اوسطی:خاطره ای از یک دوست (مرشد علی) در قرارگاه اشرف

0
620

خاطره ای از یک دوست (مرشد علی) در قرارگاه اشرف

 احمد اوسطی، پیوند رهایی، دهم سپتامبر ۲۰۱۷:… یکی از این دوستان که طبع شعری داشت و به بیماری قلبی هم مبتلا بود  در گفتگوی خصوصی  ( محفل) و به دور از چشم مسئولین  شرح حال زندگی اش در کرمانشاه را برایم تعریف می کرد که بزرگ محل بوده است و با عزت واحترام در منطقه شان زندگی می کرده و چون مرشد گود زورخانه های کرمانشاه بوده به او مرشد علی می گفتند. وی از روی جوانمردی و … 

لینک به منبع

خاطره ای از یک دوست (مرشد علی) در قرارگاه اشرف

نوشتۀ احمد اوسطی عضو جدا شده از سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی)

بیان خاطرات زندگی در فرقه و در اشرف  و دردها و مرارت هایی که تشکیلات فرقه رجوی ها و شورای دست سازش در حق تک تک ما اعضا انجام دادند مثنوی هفتاد من میشود.

اما هر بار که تنها می شوم و به گذشته و عمری که به ابطال و پوچ در بیابان های عراق گذراندم افسوس می خورم.

سلسله ای از تصاویر دوستان و همراهان گذشته به یادم می آید که درد خودم را فراموش می کنم . یکی از این دوستان که طبع شعری داشت و به بیماری قلبی هم مبتلا بود  در گفتگوی خصوصی  ( محفل) و به دور از چشم مسئولین  شرح حال زندگی اش در کرمانشاه را برایم تعریف می کرد که بزرگ محل بوده است و با عزت واحترام در منطقه شان زندگی می کرده و چون مرشد گود زورخانه های کرمانشاه بوده به او مرشد علی می گفتند. وی از روی جوانمردی و لوطی گری و حمایت از خواستۀ مظلومان پایش به اشرف و عراق و تشکیلات سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی) می رسد. اما افسوس آن رؤیا  سراب بود و به اصطلاح خودمان گیر افتاده بود و ناراضی از تشکیلات ریا کار ودغل باز فرقۀ رجوی بود.

علی { اسم کامل را نمی نویسم } چون هیچ اطلاعی از او ندارم که  کجا است. درد های روحی و احجاف هایی را که به او میشد در شعر می نوشت و برای من می خواند. یک بار به او گفتم بیا از این جهنم مخوف فرار کنیم گفت  با این قلب بیمار  توان این کار ها ندارم بگذار آرام آرام  مرا بکشند . و خواهش کرد که اگر بیرون از اشرف آمدم شعرهای مرا برای دیگران بخوان  من به پاس احترام این بزرگوار و مرشد” گود زور خانه های کرمانشاه ” یک شعری از او را در این جا می گذارم که با دست خط خودش برایم نوشته بود:

کمال عشق  و وفا را ز یاد  ما بردند

جلال صدق و صفا را ز یاد مابردند

چنین که رفت دو رنگی و بی مکافاتی

مقام عدل خدارا  ز یاد ما بردند

ز بس که گفته باطل ز ما طلب کردند

حروف مدح و هجا را ز یاد ما بردند

به بت پرستی ما را جلوه آنچنان دادند

که قدر قبله نما  را ز یاد ما بردند

چنان به کینه کشی داده اند رنگ شتاب

که صبر عقده گشا را ز یاد ما بردند

  { علی مرشد زورخانه : ۸ /آذر /۱۳۸۹ – اشرف}

نوشتۀ احمد اوسطی

بلژیک ۲۶ اوت۲۰۱۷

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید