جواد فیروزمند: نقدی بر توهم انتخابات آزاد در سازمان مجاهدین خلق

0
1202

نقدی بر توهم انتخابات آزاد در سازمان مجاهدین خلق 

جواد فیروزمند، آریا ایران، یازدهم سپتامبر ۲۰۱۷:…  روابط تشکیلاتی مجاهدین انتخابات پذیر نیست، وگرنه اصول اولیه تشکیلات و عضویت در تشکیلات را نقض می نماید. همانگونه که اعضای شورای مرکزی نیز از بالا تعیین و ابلاغ می گردد. در واقع هیچ مدل انتخاباتی، در هیچ مداری از درون سازمان وجود نداشته و ندارد. و هر چه در این باره گفته شود، جز دروغ و پنهان کاری نبوده است. علاوه برهمه ادعاهای … 

khanewade-photo_2016-08-01_14-18-45

جواد فیروزمند: خانواده مجاهدین یا مزدوران استعمار؟

لینک به منبع

نقدی بر توهم انتخابات آزاد در سازمان مجاهدین خلق

جنایتکاران مریم رجوی، زهرا مریخی و زهره اخیانی در آلبانی

از سمت راست زهره اخیانی، زهرا مریخی و مریم رجوی-۱۵شهریور۱۳۹۶-آلبانی

وقتی از یک انتخاب یا انتخابات آزاد در یک جامعه، موسسه، انجمن یا گروه سیاسی مشخص حرف زده می شود، منوط به پیش شرط هایی است که فراهم شده باشد. پیش شرط هایی چون آزادی، دموکراسی، استقلال رای و قانون انتخابات که لازمه محیط انتخابات بوده و فرآیند تصمیم گیری در یک واحد مشخص را رسمیت می بخشد. چرا که قرار است افرادی برای اداره  سرنوشت و امور یک جامعه یا یک گروه انتخاب شوند.

در این فرآیند، انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان دارای حقوق یکسان بوده و طبق قوانین تدوین شده برای انتخابات، از آزادی کامل و استقلال رای برای انتخاب کردن یا انتخاب شدن برخوردار می باشند. این چیزی است که در یک جامعه با نرم های معمول وجود دارد و خارج از آن را بنا به تعاریف بسیار روشن، انتصاب می گویند.

انتصاب در نقطه مقابل انتخاب قرار گرفته و در جوامع امروزی، یعنی گماشتن و بر روی کار آوردن یک یا چند شخص از طرف یک شخص یا یک گروه مشخص تعریف شده است.

انتصاب، الزاما تابع رویداد فوق نیست. بلکه در مواردی که یک تشکل، گروه یا سازمانی، اگر به «فرقه شخصیت» یا یک «فرقه مخرب» تبدیل شده باشد، خود انتصابی، از بارز ترین حرکاتی است که برای مهار و متمرکز کردن قدرت روی می دهد.

تاریخ جهان موارد زیادی از «فرقه شخصیت» را تجربه کرده و از سر گذرانده است.

در عراق

بعنوان نمونه می توان از فرقه شخصیت صدام حسین که مدت زمان بسیار طولانی با سازمان مجاهدین خلق و رهبرانش در عراق همراستا و علیه مردم ایران بود را یاد کرد.

صدام حسین، از یک طرف آزادی های قومی و اجتماعی را از بین برده و سرکوب می کرد و از طرف دیگر، لباس اکراد یا عرب های بدوی را می پوشید و از آزادی و استقلال اکراد حرف می زد. خانه ها و روستاهای کرد نشین را به توپ می بست و بمب شیمیایی در شهرهای کرد نشین رها می کرد، و از طرف دیگر تصاویر او با لباس کردی بر دیوار شهرها و روستاهای کردنشین نقش می بست.

یک روز در جبهه های جنگ با لباس نظامی، طناب شلیک توپ به سمت ایران را می کشید و روزی دیگر، لباس آخوندها را با عمامه و عبا و قبا می پوشید و رو به قبله می ایستاد و به شیوه اهل تسنن و تشیع نماز می خواند.

در سرتاسر عراق از کوچه و خیابان گرفته تا مدارس و دانشگاه ها مجسمه و عکس و پرتره داشت تا حزب بعث  که تنها حزب موجود در عراق بود و هیچ حزب و گروه سیاسی دیگری حق فعالیت نداشت، با اینحال از آزادی و انتخابات آزاد حرف می زد.

با این همه از عنوان رفراندوم و انتخابات ظاهرا دموکراتیک هم استفاده می کرد، تا با ابزارهایی که پیشاپیش برای حفظ قدرت تولید نموده بود، به خود انتصابی دست بزند و خود را حاکم بر سرنوشت مردم عراق بداند؛

صدام حسین طی سال‌های ۱۹۹۵ و ۲۰۰۲ دو انتخابات نمایشی اجرا نمود.

در رفراندوم ۱۵ اکتبر ۱۹۹۵، مدعی شد که ۹۶/۹۹ درصد آرا را با درصد مشارکت ۴۷/۹۹ درصد کسب کرده است، یعنی با کسب فقط ۳۰۵۲ رای منفی از بین ۴/۸ میلیون رای‌دهنده.

در رفراندوم دوم که پانزدهم اکتبر ۲۰۰۲ بود، اعلام نمود که رسماً صد درصد آرا را با درصد مشارکت صد درصد کسب کرده است. طوری که در روز شانزدهم اکتبر ۲۰۰۲، کمیته انتخابات اعلام نمود که همه یازده میلیون و چهارصد و چهل و پنج هزار و ششصد و سی و هشت نفر واجدان شرایط به ریاست جمهوری او رای بله داده‌اند.

درکره شمالی

در کشور کره شمالی نیز «فرقه شخصیت» بیداد می کند. در این کشور همه چیز در اختیار رهبر کره شمالی است. او است که سرنوشت مردم را رقم می زند و حاکمی است تا مردم خود را از داشتن کوچکترین آزادی های فردی و اجتماعی محروم نموده است. در این کشور حتی مدل مو برای مردان و زنان توسط رهبر تعیین شده است. نگاه کنید به تصاویری از او در بازدید ها، لباس های متحد الشکل و دفتر و قلم یاد داشتی که دیگران در دست دارند تا رهنمود های رهبری ثبت گردد.

در رومانی

نیکلای چائوشسکو رئیس جمهوری سابق رومانی نیز با الهام از کیش شخصیت افرادی مشابه خود، بنیان های یک دیکتاتوری تمام عیار را در رومانی پایه گذاری کرد. او یک ایدئولوژی ملی گرایانه را که از ناسیونالیسم و افراط گرایی پیروی می کرد، بر مردم خود تحمیل نمود تا کسی نتواند قدرت او را به چالش بکشد. او تا آنجا پیش رفت که همسر خود النا را هم در مرکز توجه «فرقه شخصیت» قرار داد تا وانمود نماید همسرش از قبل ایدئولوژی او به پیشرفت های علمی و اجتماعی فراوانی دست یافته است در صورتیکه از بنیاد دروغ بود.

در اتحاد جماهیر شوروی سابق

نمونه دیگر «فرقه شخصیت» استالین در اتحاد جماهیر شوروی سابق است.

استالین بواسطه موقعیتی که در حزب کمونیست و رهبری کشور یافته بود، از همه ابزارهای شخصی و حزبی سود جست تا انسانی خدا گونه، منزه از گناه و اشتباه، بزرگترین و بهترین رهبر، نافذترین و بزرگترین استراتژیست جهان قلمداد شود.

نیکیتا خروشچف که پس از استالین به رهبری شوروی رسید، در این باره به رفقا و هم حزبی های خودش گفته است؛ «رفقا، فرقه شخصی فقط به خاطر خود استالین به گستردگی کنونی‌اش رسیده است. او برای این کار از همه روش‌های اقناع استفاده کرده است تا بر جاه و جلال شخصی خودش بیفزاید»

از دیگر شواهد این ماجرا که نشان از گستردگی همه جانبه «فرقه شخصیت» استالین داشته، کتاب زندگینامه اوست که در سال ۱۹۴۸ میلادی منتشر شده است.

در کامبوج

در کشور کامبوج نیز شاهد روی کار آمدن خمرهای سرخ و پل پوت بودیم. یک مائویست تحصیل کرده در فرانسه که پس از به قدرت رسیدن در ۱۷ آوریل ۱۹۷۵، «برادر شماره یک» مردم کامبوج شد.یک خود انتصابی با کیش شخصیت که یکی از بزرگترین جنایت های تاریخ بشریت را انجام داد!

پس از آن گروه‌های بودایی، مسلمان، متفکرین تحصیل کرده در غرب، تحصیل کرده‌های داخلی، کسانی که با کشورهای غربی و یا ویتنام رابطه داشتند را هدف قرار داده و اقدام به پاکسازی بیرحمانه ای نمود.

پل پوت معتقد بود که تنها یک یا دو میلیون نفر از مردم کامبوج را نیاز دارد و مابقی برای او هیچ منفعتی ندارند. به همین دلیل کمپ ها و اردوگاه های بزرگی تاسیس نمود تا کسانیکه اضافه بودند، بدون هیچ ضرری نابود شوند.

صدها هزار تن از مردم کامبوج که تحت نام ذخیره‌ها، طبقه‌بندی می‌شدند، در مزارع مرگ با دست خودشان قبرهای دسته جمعی شان را می‌کندند و سپس سربازان پل پوت آنها را با اشیاء فلزی، پتک و چکش می‌زدند تا بمیرند و یا گاهی نیز همان‌طور زنده زنده بر روی آنها خاک می‌ریختند.

نمونه های بسیار زیاد دیگری از کیش شخصیت یا «فرقه شخصیت» در جهان امروز وجود دارد که به این موارد اکتفا می کنیم. همین موارد نشان می دهد که در آن کشورها سخن گفتن از آزادی، حقوق بشر، انتخابات آزاد و تحمل دگر اندیشان کاربردی نداشته است. رهبران عملا در مقام پاسخگویی و نقد قرار نداشته اند چرا که نظامی توتالیتر بر جان و مال مردم حاکم بود و نفس هر آزاد اندیشی در نطفه بریده می شد.

حال با چنین مقدمه کوتاهی به موضوع انتخابات و مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران می پردازیم.

در سازمان مجاهدین خلق ایران

طبق اخبار منتشر شده، همزمان با پنجاه و دومین سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین خلق در ۱۵ شهریور ماه ۱۳۹۶، زهرا مریخی توسط زهره اخیانی مسئول اول پیشین، بعنوان مسئول اول جدید مجاهدین اعلام شد.

در آن گردهم آیی که مریم رجوی و مسئولان اول سابق سازمان نیز در کنار نزدیک به ۲۰۰۰ تن از اعضای مجاهدین حضور داشتند، زهرا مریخی با اکثریت مطلق آراء بدون هیچ رای منفی و ممتنع به مدت ۲ سال به عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق اعلام شد.

از مدت ها قبل با حضور مریم رجوی در تیرانا، مشخص بود که آنها در تدارک پروژه اعلام مسئول اول جدید می باشند. پس از اعلام موضوع نیز، تلاش کرده اند با انتشار فیلم و تصاویر آن تجمع، از یک انتخابات آزاد حرف بزنند.

همانگونه که قبلا اشاره شد، انتخابات آزاد در یک جامعه یا یک گروه، پیش شرط هایی دارد که اگر رعایت شده باشد، می تواند بستر ساز یک انتخابات آزاد و دموکراتیک باشد. اما آیا سازمان مجاهدین خلق پیش شرط های؛ آزادی، دموکراسی، استقلال رای و قانون انتخابات را در این گردهم آیی الزام آور دانسته و به تمامی زیر مجموعه های آن گردن نهاده اند؟

آیا مجاهدین خلق، قوانین انتخابات، کاندیداها و انتخاب کنندگان را بعنوان یک دستورالعمل لازم الاجرا، پیشاپیش انتشار داده و در معرض نقد و بررسی دیگران قرار داده اند؟

اینکه در مدار بسته درون گروهی چه اتفاقاتی افتاده، با یک خبر یا انتشار فیلم برای دیگران قابل هضم نیست. چرا که قبل از بیان انتخاب آزاد، باید دید که آیا مولد چنین اتفاقی به قانومندی ها و ارزش های یک جامعه آزاد اعتقاد داشته و چنین بستری را برای اعضای خود فراهم نموده است یا خیر؟

مطلبی که در همین رابطه توسط سازمان مجاهدین خلق انتشار یافته گویای بسیاری از مسائلی است که نشان می دهد دیدگاه سازمان نسبت به انتخابات یک دیدگاه طبقاتی، قبیله ای، فرقه ای و القایی است؛

https://www.mojahedin.org/news/204682/%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%88%D9%84-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF%DB%8C%D9%86-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F

مجاهدین در مطلبی با عنوان «مسئول اول در سازمان مجاهدین چه کسی است؟»، نه تنها سئوالات بیشماری که از سالیان قبل در ارتباط با موضوع انتخاب مسئول اول مطرح بوده پاسخ نداده اند، بلکه با یک فلسفه بافی ایدئولوژیک همه را به درک حقیقت یک تفاوت احاله نموده اند.

کدام حقیقت؟

این حقیقت که درست است؛« «مسئول اول» در سازمان مجاهدین در واقع معادل «دبیرکل» در احزاب و سازمانهای سیاسی دیگر است. اما مسئول اول کسی‌ است که بیشترین مسئولیت را در پیشبرد سازمان و خطوط و برنامه‌های آن بر عهده دارد. مسئولی که بیش از همه و پیش از همه باید پاسخگوی خوب و بد سازمان به شورای مرکزی و دیگر نهادهای تحت مسئولیتش  باشد.»

از همین ابتدای مطلب، آنها نمی توانند تعریف عامه فهم از مسئول اول خود به مخاطب ارائه دهند. علاوه بر این تناقضی در تمایز بین تعریف «دبیرکل» سایر احزاب و «مسئول اول» که مجاهدین می گویند وجود ندارد. چونکه «دبیرکل» انتخابی در یک حزب نیز بایستی بیشترین مسئولیت را پذیرفته و نسبت به انتخاب کنندگان در همه جهات پاسخگو باشد.

اما آیا واقعا راست می گویند؟

نگارنده خود سالیان زیادی از اعضای سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین بود. اما هیچ وقت مشاهده نشد که «مسئول اول» سازمان پاسخگوی خوب و بد سازمان به شورای مرکزی و دیگر نهادهای تحت مسئولیتش  باشد!

همانگونه که ذکر گردید، برای فهم حقیقت تفاوت مجاهدین با سایر احزاب، آنها توضیح می دهند که؛ «مجاهدین خلق، مسئول اول خود را در یک پروسه انتخاباتی سراسری در تمامی سطوح تشکیلاتی که شامل ۳ مرحله می‌شود، بر می‌گزینند. این مراحل عبارت است از «شور اول»، «شور دوم» و «شور سوم»»

آیا مجاهدین راست می گویند و چنین مراحلی در سازمان وجود دارد؟ آنچه من در سازمان مجاهدین طی بیش از ۲۵ سال مشاهده کرده ام غیر از این است که آنها می گویند.

مسئول اول سازمان چگونه تعیین و اعلام می شود؟

نگارنده در پروسه اعلام مسئولان اول سابق مجاهدین اعم از مریم رجوی در سال ۱۳۶۸، فهیمه اروانی در سال ۱۳۷۲، شهرزاد صدر حاج سید جوادی در سال ۱۳۷۴، مهوش سپهری در سال ۱۳۷۶، بهشته شادرو در سال ۱۳۷۸ و مژگان پارسایی در سال ۱۳۸۰ در درون سازمان مجاهدین بود و در تمامی مراحلی که سازمان می گوید حضور داشته است.

بعنوان مثال وقتی مریم رجوی در سال ۱۳۶۸ از طرف مسعود رجوی بعنوان مسئول اول معرفی شد، بعنوان یک بند از مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک اعلام گردید. که هیچ یک از چنین مراحلی آنها اکنون می گویند طی نشد. چرا که در درون تشکیلات، کسی در حد و اختیارش نبود که با این مسئله مخالف باشد یا نظر دیگری داشته باشد. اتفاقا همه اعضای سازمان ماه ها در جلسات و نشست های درون گروهی زیر فشار تشکیلات بودند که چرا مریم، پیشاپیش مسئول اول بود و دیگران آن را ندیده بودند، نفهمیده بودند و نشناخته بودند؟

در مورد اعلام سایر مسئولان اول نیزچنین بوده است که تشریح گردید، اما برای آشنایی بیشتر با این موضوع کمی توضیح داده می شود؛

کسی که قرار بود بعنوان مسئول اول جدید سازمان اعلام گردد، از مدتی قبل به همراه مسئول اول قبلی در تمامی فعالیت های تشکیلاتی سازمان حضور پیدا می کرد. به همه یکان ها یا ستاد های درون تشکیلات سر می زد و جلسات متعدد ایدئولوژیک برگزار می نمود بدون آنکه مشخص باشد او قرار است مسئول اول آینده شود.

پس از آن در روزی که سازمان مشخص می نمود، همه اعضا در یک سالن با حضور مسعود و مریم رجوی حاضر می شدند و مراسم مسئول اول جدید سازمان برگزار می شد. در آن جلسه نهایی نیز هیچ کس نمی دانست چه کسی کاندید مسئول اول جدید سازمان است. مسعود یا مریم رجوی آن فرد را به روی سن می آوردند و از کارنامه و فعالیت های او می گفتند و اینکه علاوه بر کارهایی که تحت مسئولیت او انجام پذیرفته چقدر در انقلاب ایدئولوژیک حل شده و راهبری مسعود و مریم را درک نموده است. کاندیدای دیگر یا رقابت انتخاباتی نیز هیچوقت وجود نداشت.

سپس مسعود یا مریم رجوی به حضار می گفتند، آنهایی که موافقند دست بلند کنند. پس از آن مخالفین و در نهایت آرای ممتنع که در هیچ یک از جلسات نیز رای ممتنع و مخالف وجود نداشت و دست همه افراد با هم بالا می رفت و فرد مورد نظر از آن لحظه به بعد در کنار مریم و مسعود می نشست و مسئول اول سازمان می شد.

بنابر این هیچوقت انتخاباتی برای انتخاب مسئول اول سازمان وجود نداشت که ابزار، قوانین یا سازوکاری برای انتخاب شدن یا انتخاب کردن آزاد فراهم شده باشد.

البته تناقض بزرگ تر آنجاست که سازمان طی همان مطلب مدعی است ؛

«آنچه در عمل مشاهده شده این است که هیچیک از مسئولان اول هرگز خودشان را کاندیدای این موضع مسئولیت نکرده‌اند و خود پیشقدم اشغال این موضع مسئولیت نشده‌اند.»

«درون سازمان پدیده‌یی به اسم «مبارزه انتخاباتی» یا «رقابت کاندیداها» با همدیگر وجود ندارد.»

«این یکی از مهمترین تفاوت‌های مجاهدین با دیگر سازمانها و احزاب سیاسی مشابه بوده و هست.»

این اسناد که با قلم و زبان سازمان مجاهدین بیان می گردد، نشاندهنده میزان دموکراسی، آزادی و رعایت حقوق بشر در این تشکیلات است. این مهم سئوالات زیادی را ایجاد می نماید که به چند نمونه می پردازیم؛

-چه کسی یا چه کسانی مسئول اول را کاندید می نماید؟

-چرا کسی برای کاندید شدن پیشقدم نمی شود؟

-چرا «مبارزه انتخاباتی» یا «رقابت کاندیداها» با همدیگر وجود ندارد؟

-آنها بجای «مبارزه انتخاباتی» چه کاری در درون سازمان انجام می دهند؟

-چه نیازی به انتخابات و انتخاب مسئول اول جدید وجود دارد؟

-آیا مسئول اول جدید راه و روش جدیدتر و بهتری برای اداره امور ارائه کرده است؟

-اگر با هر مسئول اول جدید، راه کار تازه ای ارائه شده که برتری آن را نسبت به مسئول اول قبلی مشخص می نماید، پس چه نقدی نسبت به مسئول اول قبلی وجود داشته و چرا چنین نقدهایی هیچ وقت منتشر نشده است؟

-جز موفقیت ها و پیروزی های اعلام شده در ارتباط با هر مسئول اول که تبلیغ حول آن برای مجاهدین آزاد بوده است، خطاهای او چه بوده و چرا منتشر نشده است؟

-اساسا چه لزومی دارد مسئول اول جدید انتخاب شود؟ مگر قرار است کار جدیدتری نسبت به قبلی انجام دهد؟

-چرا رهبری مجاهدین بجای اینگونه نمایش ها صداقت بخرج نمی دهند که بگویند مسئول اول دیگر کاره ای نیست و تصمیم گیرنده برای تک به تک مجاهدین خود آنها هستند؟

نتیجه

این ویژه سازی که مجاهدین با همه دنیا تفاوت دارند و همانند دیگر احزاب سیاسی انتخابات ندارند، تئوری چندان قابل فهمی جز دروغ بافی نیست.

سازمان مجاهدین با چنین دستورالعملی تلاش می نماید، برتری طلبی و متفاوت بودن خود را نسبت به هر نهاد دیگری در جهان القاء و توجیح نماید. تا شاید چهره منحصر بفردی که ارائه می دهد در اذهان جا بیافتد و کسی از آنان انتظار دیگری نداشته باشد.

در سازمان مجاهدین خلق روابط تشکیلاتی خاصی حاکم می باشد. روابطی که بر خلاف همه جریانات معمول دنیا، اعضای پایین را ملزم به پاسخگویی می نماید، اما بالادست هیچ وقت پاسخگوی پایین نبوده است. روابطی که یکطرفه از پایین به بالا جریان دارد و با هیچ اصلی از حقوق بشر یا انسان آزاد همخوانی ندارد. مجاهدین خلق، آزادی را در وابستگی تمام عیار به عنصر مافوق و رعایت بی چون و چرای دستورات مافوق می دانند. در سازمان مجاهدین خلق هر چه رهبر بدوزد وانتخاب کند، آن می شود، و افراد دیگر در مراسم ها به انتخاب والای رهبری و اینکه او چنین تشخیص مبارکی داده باید شادی کنند و کف بزنند و از خالق خود سپاسگذار باشند. در غیر اینصورت مورد غضب رهبری شده و زیر مکانیزم های فشار روانی و جسمی قرار می گیرند. روابط و مناسباتی که در حال حاضر تشابه بسیار زیادی با رفتارهای درونی واجتماعی گروه تروریستی داعش دارد.

روابط تشکیلاتی مجاهدین انتخابات پذیر نیست، وگرنه اصول اولیه تشکیلات و عضویت در تشکیلات را نقض می نماید. همانگونه که اعضای شورای مرکزی نیز از بالا تعیین و ابلاغ می گردد. در واقع هیچ مدل انتخاباتی، در هیچ مداری از درون سازمان وجود نداشته و ندارد. و هر چه در این باره گفته شود، جز دروغ و پنهان کاری نبوده است.

علاوه برهمه ادعاهای کاذب، انتخاب کنندگان نیز از شرایط انسانی یکسان با دنیای پیرامون خود برخوردار نمی باشند. اعضایی که ظاهرا در رای گیری شرکت داشته اند، هویت فردی مستقل ندارند. همه آن افراد که در آلبانی جمع شده اند، در هیئت سازمان مجاهدین به آنجا انتقال یافته و به نام سازمان مجاهدین شناخته می شوند.

کسانی هستند که بین دو تا سه دهه حتی با خانواده هایشان تماس نداشته اند. وسیله و امکانات شخصی ندارند. زندگی، همسر، زن و بچه ندارند. و مهمتر از همه، حق حکومت بر سرنوشت خود را ندارند، چه رسد به اینکه حق انتخاب آزاد داشته باشند.

از استالین و پل پوت تا مجاهدین خلق، «فرقه شخصیت» در تمامی ارکان های سازمانی یا حزبی ریشه دوانده است. دروغگویی، چاپلوسی و مردم فریبی از ابزار های در دسترس برای القای حاکمیت یک شخص بر روی یک فرقه تمام عیار و مخرب می باشد. «حقایق» انتخابات آزاد و دموکراسی که مجاهدین از آن می گویند را نیز باید در «آرمان مسعود رجوی» جستجو نمود. آرمانی که با کیش شخصیت ظهور کرد و در هویت یک فرقه مخرب و تروریست همچنان در تداوم است.

یازدهم سپتامبر ۲۰۱۷ برابر با بیستم شهریور ۱۳۹۶

جواد فیروزمند

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید