افشای ماهیت درونی تشکیلات فرقه رجوی

0
535
افشای ماهیت درونی تشکیلات فرقه رجوی

مالک بیت مشعل، فریاد آزادی، اول فوریه ۲۰۱۸:… جان اعضا برایشان  مهم نبود وهمیشه میگفتن شما مال خودتان نیستید .شما مال رهبری وخلق هستید .نه خلق و رهبری .حتی وقتی داستان های اتمی را افشا میکردن درنشستهای  سیاسی من خودم شخصا سوال کردم که ایا این افشاگریها دردسربرای مردم نمی شه ایا مردم زیر فشار نمیرند  … 

لینک به منبع

افشای ماهیت درونی تشکیلات فرقه رجوی

این مقاله را که مینویسم بابت اینکه همه باید بدونن که در این فرقه وکسانی که اعضای اون هستن یک تعداد زیر فشار وبیگاری ویک تعداد که مسولین بالای این فرقه هستند راحت ودست به کار نمی زنن ومیگویند اگه اینها نبودن از نظر سیاسی ما یعنی همه که در اشرف ولیبرتی بودیم از بین میرفیتم .میگفتن شما فقط کار یدی میکنید ولی انها دارن جنگ روانی وسیاسی میکنند .وتمام کارهای یدی به عهده ی لایه ی پایین میماند وحتی سر روحیه ورفاه هم که میگفتیم میبایست کاری یا تعهدی که به مقر داده شده باید تمام شود واگه سر زمانبندی تمام کردیم انوقت از بالا دستور میاید که یک روز برای انها بگذارید که برن بیرون وگردش کنند ونهار یا شام بیرون برند انهم بشرطی که عملیات جاری وغسل ونشستهای داخل مقر گذاشته شده ویا نباشد .یکی از کارهایی که برای اذیت کردن وفشار ومشغول کردن ادمها درست میشد را برای شما میگویم .

یک روز قرارشد تعهد یک سن را برای مناسبتی درست کنیم وهوا گرم بود ودراشرف بودیم وشب وروز در گرما کار میکردیم یک روز مانده به اتمام این سن ودوروز دیگر جشن بود که برنامه اجرا  کنند ،ما سن را تمام کردیم شب دیدم که مژگان وچندتای دیگر خانم که به قول خودشون خواهران مسول امدن .ونگاهی به سن کردن وقتی که رفتن دیدم که یکی از مسولین خیلی ناراحت بود .وگفتم چی شده مژگان چی گفت .خیلی با حالت ناراحتی ودرخود گفت باید این سن دومتر بره عقب واز نو باید خراب کنیم ودرست کنیم ودومتر عقب ببریم .که درهمین درروز باقی مانده ما سن درست کردیم وانجام دادیم انقدر خسته وکوفته شده بودیم که از ۱۶نفری که کار میکردیم ۴نفر در برنامه شرکت کردن وبرای ما نگبهان هم گذاشته بودن چون درمقر بودیم .هرکاری میکردی بازهم بپایی نفر میگذاشتن که نفر چکار میکنه وباکی رابطه داره  وباکی زیادرفت وامد میکنه .اینها یک ذره اعتماد به کسی نداشتن وندارن ودرظاهر میگویند یکی از اصل تشکیلات ما اعتماد برادرانه هستش .درحالیکه ما اعتماد داشتیم واین اصل رارعایت میکردیم ولی انها نه به هیچ وجه زیربار نمی رفتن .ویکی تبعیض قائل شدن بین نفرات بودمثلا به کی خوب میرسیدن وبدون اینکه کارکنه یا مثل ما زحمت بکشه وبه یکی زیاد گیر میدادن وهرزگاهی اون صدا میزدن وبااو صحبت میکردن وسوال وجواب میکردن که چی هست وچی نیست .یکی از همه یکانی من که هنرمند بود ودربرنامه ها شرکت میکرد وتنبوروسه تار میزد واستاد هم بود وخیلی از برنامه هاشون این راه میانداخت به مدت سه ماه این التماس میکرد که بابا برای برنامه های شما هست من نیازبه تمرین دارم یک اتاق ویک کامپیوتر بدردنخور بدید من بتونم تمرین کنم واین نفر به مدت سه الی چهار ماه داشت دیونه میشد واف واف ال واف قرارگاه واف جی با او به لج افتادن طوری که مسول مستقیم هم به لج افتاده بود وهرروز خدا دعوا این نفرداشت ویک روز درهفته نبود که این نفر اعصاب راحتی داشته باشه تا اینکه این نفر از این مقر سازماندهی شد وبه مقردیگر رفت ویکی دیگر امد وانهم مثل  او هنرمند بود.این نفر که امد بعد از دوروز به او بنگال دادن وکلی وسایل برای تمرین وکلی تعظیم میکردن براش وتشویق میکردن وحلوا حلوا میکردن .درحالیکه  به نفر قبلی میگفتن نمیشه تمرین کنی چون مریض داریم ونفراستراحت میخواد بکنه نمی شه که تو بیایی تنبور یا سه تار بزنی جواب ادمها را نمیشه داد.اینجا فهمیدم که ادمهارا دسته بندی میکنند وحتی در تنظیم رابطه ها چه مسولین وچه خانومهاشون با یکی انقدر چفت وانقدر بگو بخند میکنند که حد وحساب ندارد ولی با نفراتی فقط درحد سلام هست ولاغیر .حالا یک نمونه از ۶ و۷مرداد برای شما میگویم در شش وهفت مرداد که همگی باید جلوی سیم خاردار اشرف جمع میشدیم وجلوی نیروهای عراقی را یگیریم که داخل اشرف نیان .درهمین جنگ وجدل که بودیم برای یک لحظه دیدم شش نفر نیستن وقتی که جنگ تمام شد ومستقر شدیم از یکی پرسیدم راستی فلانی وفلانی نیستن کجاهستن نیامدن .گفت چرا بابا به محض انیکه اینها رسید همین اف بهشون  گفت اینجا نمونید برید فلان کار را بکنید گفتم چه کاری .گفت راحت بهت بگم .گفتم بگو .گفت اخه اینها رابطه خیلی قوی با این اف داشتن واف انها را به بهانه کمک به امداد فرستاد امداد مرکزی

فردای ان روز من گفتم میخواهم بروم مقر کار فردی انجام بدم .ورفتم وقتی رسیدم انجا دیدم شش گل پسر نشستن دارند چای میخورند وتلویزیون نگاه میکنند .ومیخندیدن .من هم یک سلامی کردم ورد شدم

در نوزده فرورین دیگه این را یا چشم خودم دیدم وشنیدم وقتی جواد خراسان جلوامد مژگان وزهره اخیانی به او توپیدن که چرا رفتی جلو چراکار خودبخودی میکنی کی به تو گفته که بری مگه من نگفتم جلو حق نداری بری چرا از سرمایه سازمان حفظ وحراست نمیکنید.

من از ان محل که دور شدم دیکه نشنیدم چی میگفتن اینجا فهمیدم که مردن وجلورفتن فقط مال ما لایه پایین  هست ولاغیر که درنوزده فرورین امار را نگاه کنید بیشتر عضوبودن ولایه بالاشش الی هفت نفر بود .بقیه نباید جلو میامدن واین دستور حتی وقتی که قسمت شمال اشرف که بودیم اقای فرمانده گوشی را خاموش کرده بود درحالیکه تماس عقب نشینی داده بودن ولی حضرت اقا گوشی را خاموش کرده وبود وشش نفر مجروح ویک کشته داشتیم وشانس اوردیم که  بقیه تیر نخوردن

اره اینها نمونه هایی از نسل کشی این فرقه هست ومیگوید  این خونهارانمی  دادیم به این نقطه نمیرسیدیم .هروقت کشته یا مجروح میدایم  همین را می گفتن

اصلا جان اعضاهابرایشان  مهم نبود وهمیشه میگفتن شما مال خودتان نیستید .شما مال رهبری وخلق هستید .نه خلق ورهبری .حتی وقتی داستان های اتمی را افشا میکردن درنشستهای  سیاسی من خودم شخصا سوال کردم که ایا این افشاگریها دردسربرای مردم نمی شه ایا مردم زیر فشار نمیرند .جواب  انها ببیند چقدر منصفانه بود .گفت قیمت ازادی را خلق باید بدهد .یعنی برایمان مهم نیست که چی برسرمردم میاد مهم منافع سیاسی خودمان  مدنظر است نه چیز دیگر

باورکنید  هرچه درباره رژیم میگفتن  خودشون این کار را میکردن ولی به شیوه خودشون .یعنی اینها اینطوری ادم را لجن مال میکنند.واین کار را با تعداد کردن وهرکس بیرون بره یا موضع بگیر بغیراز .خائن .مزدور.بریده .جانی ووووو غیره

وکلی  تعهد نامه  ها نشون میدن که من نوشتم .اره وقتی که با شما بودم اگه نمی نوشتم همانجا میگفتید بریده وداره میره به سمت جبهه ی ضد خلق .واگه نوشتم که فردا همین را رومیکنید .ولی نمی دونن ای دل غافل دیگه اون دوران گذشت  که با این مقاله ها ادمها رابدنام کنید ولجن مال کنید .میگویند رژیم ادمها را لجن مال میکند ولی  به اعضایش را نمیکند .رژیم دروغ میگوید .ولی  به اعضاش نمی گوید  .رژیم فریب میدهد ولی  اعضاش را فریب نمیدهد .

بگویم رژیم همه کار میکند ولی  با اعضای خودش اینکار رانمی کند شما با اعضای خودتون که میگوید عضوی از بدن مسعود هستید دروغ میگد فریب میدید لجن مال میکند برده میکنید سرکوب میکنید با سلاح جمع همه ادمهارابه جون یک نفر میاندازند ومیگویند جنگ ایدلوژیکی هستش .وحتی نفراتی که گفته شد خودکشی کردن .ایا این حرف درسته که نفر خودکشی کنه .نه عزیزان اینها قتلهای مشکوک هستش که به امید خدا روخواهد شد .

کار اینها این است که ادمهارا در یک غار نگه دارن تا از دنیای خودشون خبر نداشته باشن واینها بتونن حرفهای  خودشون را درمغز افراد بکارند تا دراسارت بمانند چرا نباید اخبار دیگر کشورهارا نمی  تونم نگاه کنم چرانمی تونم انترنت نگاه کنم چرا نمی تونم سایتهای  دنیا رانگاه  کنم چون  نمی خوان از دنیا ی خودم خبر داشته باشم ودر تصور من دنیا همینجاست ولاغیر که با عرض معذر ت حرفهایم طولانی شد که در مقاله های بعدی  کامل خواهم گفت

نفر جدا شده از فرقه رجوی تیرانا : مالک بیت مشعل

۲۰۱۸ /۰۲ / ۰۱

*** 

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=33245

مصاحبه با آقای مالک بیت مشعل ( جهاد ) به دنبال اعلام جدایی اش از فرقۀ رجوی در آلبانی 

مالک بیت مشعل (جهاد)افریاد آزادی، بیست و ششم ژانویه ۲۰۱۸:… سردروغهایی که بعدا فهمیدم یعنی در رابطه با ضوابط جدید آنها که میخواستند مثل لیبرتی واشرف زندان دیگری به اسم اشرف ۳ درست کنند با سران فرقه درافتادم… از روزی که بیرون آمده ام تا به الآن یک شب خواب راحت نداشتم چون هرماه سرپول دادن بامبول در می آوردند و هر بار به یک شیوه ای اذیت می کردند و … 

عیب حافظ گومکن واعظ، که رفت از خانقاه / پای آزادی چه بندی؟ گر بجایی رفت، رفت.

لینک به منبع

مصاحبه با آقای مالک بیت مشعل ( جهاد ) به دنبال اعلام جدایی اش از فرقۀ رجوی در آلبانی

مالک بیت مشعل (جهاد)ا

سلام، دوست عزیزمان آقای مالک بیت مشعل ضمن تبریک آزادی و رهایی تان از فرقۀ رجوی، لطفا مختصری خودتان را معرفی کنید و بگویید کی به فرقه رجوی پیوستید وسابقه تان در فرقه چه بوده وکی و چگونه از فرقه جدا شدید؟

– من مالک بیت مشعل از اهواز هستم. از سال ۱۳۸۱ به مدت ۱۵ سال در فرقۀ رجوی بودم ودرسال ۱۳۹۶ در آلبانی از آن فرقه جدا شدم.

– لطفا مختصری از دلایل جدایی خودتان از فرقۀ رجوی را بیان کنید.

– سردروغهایی که بعدا فهمیدم یعنی در رابطه با ضوابط جدید آنها که میخواستند مثل لیبرتی واشرف زندان دیگری به اسم اشرف ۳ درست کنند با سران فرقه درافتادم تا اینکه درعید سال ۹۶ و صبح فردای تحویل سال گفتند شما عضوها نشست دارید. من هم فرمان ناپذیری کرده وبه آن نشست چهار روزه نمی رفتم یعنی به هیچ نشستی نمی رفتم. تا روز چهارم فرورین شد که من به نشست رفتم. در همان روز که وارد نشست شدم کاغذی به عنوان اخراج جلوی من گذاشتند.

– ممکن است مقداری از مشکلاتی را که شما در فرقه با آنها مواجه بودید، چه از لحاظ روحی وچه از لحاظ جسمی توضیح دهید؟

– در یک کلام علاوه بر تمامی جنگهایی که داشتم می بایست جنگ با تشکیلات را تحمل میکردم وشرایط ودروغهای انها را باید تحمل می کردم. آنها فقط یک کار را میگذاشتند من انجام بدهم و آن این است که باید تحمل می کردم! کنم. سر ضوابطی که مسئولین بالا قاف داده نقض کرده بودند برای ما نشست گذاشته می شد و به ما می گفتند که شما مسئول آن هستند و به اصطلاح باید خودتان را در این مورد بخوانید یعنی نقش خودتان را در خرابکاری فلان مسئول بگویید!! در حالیکه ما هیچ نقشی نداشتیم. وکلا هیچ اعصابی وروحیه ای برای من نمانده بود حتی صد بار دعا کردم که یک طوری بمیرم وخلاص بشوم چون جایی گیرکرده بودم که  از هیچ چیز خبر نداشتم و فقط ضوابط بود و دیگر هیچ. روزهای تکراری سپری می شد وهمه چیزرا از دست داده بودم. همیشه به ذهنم می زد که خودم را بکشم و همین اعصابم را خراب میکرد چون نیازی به زنده ماندن نمی دیدم. انواع کارهای بیگاری از ما می کشیدند که اسم آن را هم تعهد می گذاشتند وما باید مثل لودرشب تا صبح تا می دویدیم و کار می کردیم و می گفتند بدویم وکارکنیم که بعدا به ما گفته شود آفرین به تعهد خودتان رسیدید ومریم ومسعود خوشحال میشن!! شما بحث آنها را اثبات کردید! علاوه بر آن هوای گرم عراق در اشرف و لیبرتی ونبودن سرمایش امان از ما می برید بطوریکه ظهرها نمی تونستیم بخوابیم بویژه که در لیبرتی همه کولر آبی روشن میکردند که بدتر بود. به  بهانه اینکه سوخت نیست نمی گذاشتند کولر گازی روشن کنیم واگر روشن می کردیم از قسمت اصلی برق رسانی برق را قطع میکردند. آنها از تلویزیون وکامپیوترداخلی که به اصطلاح شبکه درست کرده بودند برای سرگرم کردن نفرات با بازی های جنگی استفاده می کردند. از همۀ وسایل ارتباطی با بیرون محروم بودیم ومجبور بودیم که باهمان که به ما می دادند بسازیم وکاری نمیشد کرد. علاوه بر آنها نشستها که مستمر بوده  بیشتر کلافه ام کرده بود همه اش حرفهای تکراری ودروغهایی همیشگی مثلا بحث ایدئولوژی هست یک مرتبه میشد سیاسی و بحث اوضاع رژیم که تا  آخر نشست بحث همین میشد و همان حرفهایی بود که سالیان سال برایمان تکرار می کردند و اگر هم کسی می خواست حرفی بزند باید در جهت تأیید آن حرفها می بود و او را تشویق میکردند و می گفتند بلند شوید موضع بگیرید که منظورشان فقط موضع موافق بود معلوم بود که کسی موضع مخالف نمی تواند بگیرد و نمی گرفتند چون فورا انواع برچسبها به او می زدند و آخر هم معلوم نبود چه بر سرش می آوردند واگرموضع نمی گرفتی یعنی اصلا حرفی نمی زدی انتقاد میکردند که چرا حرف نمی زنی؟ موضع گرفتن این نبود که نقطه نظر خودت را بیان کنی .بلکه باید گفته های پوشال انها را طوطی وار تکرار می کردی . اکثرا نفرات بخاطر فشارهای روحی در اشرف و لیبرتی که از طرف مسئولین وارد میشد داشتند روانی میشدند وراهی نداشتند و مشخصا در لیبرتی همه منتظر بودند که روز انتقالشان برسد و وقتی به آلبانی منتقل شدیم گفتیم شکر خدا راه باز شد و همه از عراق بیرون آمدیم و الا در عراق همه اش زجر بود. اما وقتی به آلبانی آمدیم با گرفتاریهای زیادی مواجه شدیم . فشار ها و مشکلات چند برابر شد . از چالۀ لیبرتی در عراق درآمدیم و به چاه آلبانی افتادیم .دریک کلام دادرسی وجود ندارد. همیشه لایۀ پایین یعنی ما ها را مقصر خرابیها وبی تجربه  میدیدند، وهرچه می گفتیم و سؤال می کردیم جوابی داده نمی شد تا دیگر منصرف میشدیم. این مقداری از بدبختهایی بود که آنجا کشیدم.

– الآن که بیرون آمده اید با چه مشکلاتی شما در آلبانی مواجه هستید؟

– مشکلاتی که داشتم ودارم این است که از روزی که بیرون آمده ام تا به الآن یک شب خواب راحت نداشتم چون هرماه سرپول دادن بامبول در می آوردند و هر بار به یک شیوه ای اذیت می کردند وحقوق را کش میدادند تا ده روز طول بکشد و ما را جلوی صاحبخانه ومردم آلبانی بی اعتبار میکردند وحتی صد بار آلبانیاییها گفتند اینها پارتیزان هستند؟ یعنی اینها مجاهد و نیروهای مقاومت هستند؟ که اینطوری شما را اذیت میکنند؟ و مشکل دیگر اینکه ما با اینکه از آنها جدا شده بودیم و دیگر در تشکیلات فرقه نبودیم باید گزارش کامل یک ماه را به آنها میدادیم که چه کار در این ماه می کردیم وآیا کلاس می رویم؟ به کدام کلاسها میرویم؟ و افراد دیگر چه کار می کنند؟ که اگر مثبت و باب دل آنها جواب می دادی یعنی جاسوسی می کردی که نفر آنها میشدی و به تو میرسیدند وسر ماه و شاید دو روز جلوتر صدات میزدند وپولت را می دادند ولی اینطور نبود مثل همیشه باید تا دهم یا نصف ماه بگذرد تا پول بدهند و کلی گرسنگی و بی پولی باید بکشی وبه هرکس می گفتیم  میگفت من دخالتی نمی توانم بکنم. به کمیساریا ورمسا در نشستهای آنها گفتیم وحتی نفراتی که پول آنها را قطع کردند شکایت کردند وکمیساریا جواب داد که مسألۀ مالی را وارد نکنید چون ما دخالت نمی کنیم. از این رو همه  ما دیدیم که اینها برای کسب اطلاعات و جاسوسی به نفرات  پول میدادند نه بابت کمک و انسانیت.

– مختصری هم اگر ممکن است از جدا شده ها ومشکلات آنها در آلبانی صحبت کنید.

– مشکلات کل جدا شده ها همین فرقه می باشد که همیشه چوب لای چرخ گذاشته وهمه رادر تنگنا میگذارد و شیوه ای بکار برده که همه را به جان همدیگر انداخته وهیچ کس به هیچ کس اعتماد ندارد یعنی بعد از این همه سال که باهم بودیم حالا به همدیگر اعتماد نداریم و هدف فرقه این است که افراد زیر فشار بروند تا از این کشور فرار کنند وهمینطورهم شد که الآن یک تعداد موفق شدند به کشورهای دیگر بروند ویک تعداد هم وضعشان نامعلوم است یعنی معلوم نیست که سرنوشت آنها چی شد و سران فرقه حتی پیشنهاد رفتن از آلبانی به نفرات میدادند که کی از این کشور میروی؟ واز من هم سوال شده سه بار هم سوال شده وگفتم به زودی فرار میکنم و بعضی ها هم به خط اعتیاد کشیده می شدند تا خودشان را از شدت درگیری ذهنی خلاص کنند والان همه ما در شرایطی بسر میبریم که هیچ هویتی  نداریم وروزهای سختی را داریم سپری میکنیم وکسی به داد ما نمی رسد ونمی دانیم باید پیش کی شکایت کنیم که اینها  که مارا آوردند آلبانی چرا ول کردند؟ وما را دراین کشور غریب به صورت افرادی بی هویت گذاشتند وعلاوه بر آن اذیت هم می کنند. این وضعیت ما می باشد که روزها وماهها وسال میگذرد وما درجای خودمان به اصطلاح درجا قدم رو می زنیم و با روحیه  بد داریم شب وروز را سپری میکنیم وحالا هم می گویند که ما خائن هستیم درحالی که می خواهند باهمین کارهایشان ما را روانی و دیوانه کنند چون ما اینجا یک سیخی هستیم در چشم آنها.لذا می خواهند زنده نمانیم یا از اینجا برویم. از این رو اذیت آنها بیشتر وپیچده تر میشود و هرماه یک فیلی هوا کرده و جنجالی به پا می کنند و همه را بهم می ریزنند وکلافه میکنند.

– در پایان اگر صحبتی با خوانندگان دارید بفرمایید.

– در یک کلام کار فرقه یعنی مسعود ومریم رجوی این است که بخاطر بقای خودشون وفرقه شون باید دوکار انجام بدهند یکی اینکه قبل ازهرچیز باید همه چیز را از  تو بگیرند  یعنی فقط فکر کنی واحساس کنی که فقط  اینها را داری ولاغیر. د ومین کار اینها بخاطر رسیدن به هدفشون این است که عاطفه انسان  را از بین ببرند ومال خودشون بکنند وهمینطور هم شد وشده واین بلا برسرمن آمده. من از خودم حرف میزنم نه دیگران وگرنه دیگران هم مثل من هستند با تفاوت خیلی کم. وقتی که به نقطه ای رسیدی وگفتی دیگر من هرچه دارم وعاطفه ام برای آنها هستش اینجا میفهمند که این یکی توی تور آنها افتاده. این دوکار از بین بردن این نسل را برایشان آسون میکند. اینها باهمین دو سلاح نفرات را از بین میبرند واما از ایدئولوژی  که اینها حرف میزنند و میگویند اسلام دموکراتیک باید گفت که اصلا وجود ندارد. وقتی به آنها میگفتی این چه اسلامی است که من نمی توانم با نفر کناریم دوست بشوم میگفتند اینها برای مجاهد نیست بلکه ما این حرفها یعنی صحبت از دموکراسی و اسلام دموکراتیک را برای بیرون و افراد بیرونی می گوییم نه برای کسانی که در تشکیلات هستند. از این رو دیدیم که حرفهای اینها هیچ سنخیتی با اسلام ندارد وفقط حرف میزنند وعملی نیست. حدیث میگویند وقران تفسیر میکنند و هر گونه شعر و شعاری را سر می دهند و همه گونه ادعا دارند اما نتیجۀ عملی ندارد وهمه اش دروغ وفریب می باشد. راستش را بخواهید دریک کلام این فرقه کارش کشتن ذهن وقلب انسانها ست وبخاطر همین آن همه افراد کشته شدند وهرکس در تور و در دام رجوی نیفتاد خیلی زرنگ وهوشیار بوده و اهل عقل و خردمندی است وهرکس هم ا ز دست رجوی زنده در رفت زرنگی کرده مثل من. از نظر من رجوی یک اختاپوس می باشد  که وقتی روی ذهن می نشیند دیگرول کن نیست یا تو را می کشد یا فریبت می دهد تا بردۀ او باشی و تا آخر عمر بیگاری به او بدهی و باید برای  او کار کنی. آری گفتن به رجوی یعنی اینکه رفتنی هستی. رجوی به معنی جلاد ذهن ودل و به معنی واپس ماندگی و به معنی یک بیماری یرقان است که وقتی یک فرد گرفتار او شد سراسر وجودش را فراگرفته و تا مرگ رهایش نمی کند مگر اینکه به طریقی خودش را از چنگ او بیرون بیاورد.  با کمال تشکر از شما دوستان عزیز وکمکهای بی دریغ شما.

– باتشکر از اقای مالک بیت مشعل که در برنامه ما شرکت کردید

مالک بیت مشعل (جهاد)ا

انجمن فریاد ازادی ۲۰۱۸ /۰۱ / ۲۵

*** 

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=33186

ثمره انقلاب مریم (+ حلقوم ما و چنگال رجوی)ا 

 مریم قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی ابریشمچی الا آخرفریاد آزادی، بیست و سوم ژانویه ۲۰۱۸:… این ثمره انقلاب مریم بود که هیچکس حق نداشت به هم نوع خود بگو وبخند کند چون طرز فکرش بغایت کثیف بود ولی سر موارد هم جنس بازی هم که کم نبود انشا لله مقاله ای خواهم نوشت که ببینیدچگونه سر تا پای تشکیلات فرقه به سر سلامتی مرحوم الوده به هم جنس بازی از همه … 

7448482780_2180a76b3c_bThe Iran Protests, Regime Change, And The MEK 

مریم قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی ابریشمچی الا آخرمریم قجر عضدانلو از زبان تصاویر

ثمره انقلاب مریم

سعید زمانی (مستعار)، تیرانا
لینک به منبع

یکی از ثمره های شکوه مند انقلاب مریم که در آسمانها میدرخشد وچشم همه دنیا را به خود خیره کرده این بود که مرد با زن نباید کنار هم باشند. این درست ولی جالب تر از این که نباید پسر با هم نوع خودش حتی شوخی کرده باشد !؟ وشوخی یدی بکنند یا او را ببوسد .در صورتی در دنیای بیرون همه با هم شوخی میکنند واز سر وکول هم بالا میروند وکشتی میگیرند وخودشان را خالی میکنند. موقع دیدن همدیگر یا خداحافظی دیده بوسی می کنند . ولی در این فرقه خراب شده ما حتی حق این را نداشتیم کهکوچکترین شوخی یدی را انجام بدهیم سریع مارک میخوردیم که داریم سوءاستفاده جنسی میکنیم . همه بخاطر آبرویشان هم که شده از این کارها به شدت پر هیز میکردند ونمیتوانستند با هم سن وسال خودشان کشتی بگیرند یا غیره چون در ذهن کثیف فرقه این بود که زن که نیست آدمها با این کار رو به همجنس بازی روی میاورند . احمق ها حالیشان نبود که این کار شما بیشتر باعث این کار میشد من چند تا موارد از خودم بگویم که یا یکی در جایی شوخی کردیم واو دستش را دور گرده من انداخت حتی از آن شوخی معذرت خواهی میخواست بکند این تمام شد رفت بعد دیدم که نفر یک جایی است تنها گفتم چطوری گفت برو نه ایستم گفتم برای چی گفت بخاطر آن دست انداختن روی گردن تو پدر مرا درنشست در آوردند وتا الان زیر ضرب بودم حتی چند نفر به من مارکهای اخلاقی زدند ویا اینکه صدها بار مرا زیر ضرب بردند که چرا با طرف شوخی فیزیکی کردی من هم میگفتم طلا که پاکه چه منتش به خاکه مشکل از جای دیگه است بله این ثمره انقلاب مریم بود که هیچکس حق نداشت به هم نوع خود بگو وبخند کند چون طرز فکرش بغایت کثیف بود ولی سر موارد هم جنس بازی هم که کم نبود انشا لله مقاله ای خواهم نوشت که ببینیدچگونه سر تا پای تشکیلات فرقه به سر سلامتی مرحوم الوده به هم جنس بازی از همه مدل و نوعش شده است. باعث وبانی این موضوعات چه کسانی هستند . البته نکته اصلی این طرز تفکر بر میگردد به ریشه یعنی مرحوم مسعود رجوی . طبق ان تعریف ها وخاطراتی که برای کار به کوره پز خانه های رباط کریم و بازار تهران رفته بود . و همیشه مونث بوده فکر می کرد که همه مانند خودش الوده هستند .

نفر نجات یافته از فرقه تیرانا آلبانی . سیعد زمانی

حلقوم ما و چنگال رجوی

کیومرث بارفروش (مستعار)، تیرانا
لینک به منبع

کینه ای که رجوی از ما جدا شده ها داری بی حد و مرزه

به حساب خودش میخواد ما رو بکنه درس عبرت برای کسانی که هنوز اسیرن

احتمالا عمل جراحی های چنیدن باره واسه جوان جلوه دادن مریم رجوی خیلی زیاد شده که باز دوباره چنگالش رو انداخته به حلقوم ما میخواد کاری کنه که به همه اونایی که اسیر هستن بگه برید بیرون سرنوشت شما هم میشه مثل اینا

طرف برگه میزاره که خودش ننگین نامه است که میخواد نفرات امضا کنند به ما جدا شده ها میگه بریده بازم عجب که مزدوری خودش رو به ما نمی چسبونه بعد هم هزار ببخشید چرندیات دیگه

انگار نه انگار که بهترین سرمایه زندگی ما رو تلف کرد تازه طلبکار هم هستند که چرا ما کشته نشدیم که بتوانند با خون ما بازی کثیف خودشون رو ادامه بدن .

بره اشک تمساح بریزه که جوانان وطن ووو

قبل از آلبانی چند کشور دیگه از جمله رومانی همه نفرات رو دقیقا مثل البانی قبول کردند ،

اما پینوکیو قبول نکرد البته میگفت کسی ما را قبول نمیکنه از آنجایی که دروغگو کم حافظه است

دو بار سر موضوع جابجایی گفت اگر ما اشرف و لیبرتی رو زود تخلیه کنیم تمرکز ایران میره روی مریم

بعد همان شد که ده شهریور دیدیم و موشکهای لیبرتی تمام اون خونها روی دست های رجوی لخته شده

حالا طرف طلبکار ماست که چرا نتونسته ماها رو به کشتن بده. تمام این همه خونهایی که ریخته شده مگه خدا میگذره

خود ملعون توی امجدیه گفت از قول قرآن کریم که خدا از نفس های کشته شده سوال میکند ” به کدامین گناه کشته شدین “

راستی به کدامین گناه

البته باز هم تقصیر ما نبود اونقدر دروغ های شاخدار تحویل تک تک ادما داده توی این چهل سال که مثنوی هفتاد من کاغذ هم کمه به اندازه لحظه به لحظه عمرهایی که بر باد رفت و بر خاک و خون کشیده و قطعه قطعه شد

سال ۵۷ که انقلاب ایران به پیروزی رسید به کرات شنیده بودم که دست خدا از آستین جماعت بیرون آمد وگفته شده یدالله مع الجماعه ” دست خدا با مردم است

بله یدالله مع الجماعه

این دست تقاص سال ها رو میگیره

آنقدر دور نیست که تقاص این همه خونها که ریخته شد را پس بدهند چه جانهایی که به کشتن دادند و جانهایی که خودشان گرفتند

حالا رجوی میخواد تقاص تمام افشاگری های آزادشدگان را بگیرد چطور

باز چنگالش را به گلوی ما گره کرده که نفس های مارا که نتوانسته بود چه در اشرف و لیبرتی بگیرد اینجا بگیرد ولی کورخوانده اینجا عراق نیست اینجا زندان دربسته اشرف و لیبرتی نیست

هر جا که گوش شنوایی باشه حرف مظلوم شنیده بشه قطعا که مظلوم پیروز میشه

پس گور به گور ببینیم حرف کی پیش میره فقط پیشاپیش معلومه خودتون پشیمون میشین و زمستون تمام میشه رو سیاهی به ذغال میمونه

نفر جدا شده از فرقه رجوی البانی کیومرث بار فروش

(پایان)

*** 
Under President Macron, France can play a pivotal role in Western relations with Iran

ISIS_MEK_Maryam_Rajavi_Tirana_Albania_TerrorismWill Prime Minister Edi Rama host ISIS terrorists in Albania?

ISIS ISIL Mojahedin Khalq Rajavi cult FlaqsMojahedin Khalq, Rajavi cult, Saddam’s Private Army, were trained by Mossad to assassinate Iranian scientists 

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=33118

گیر کردن سر ریاست جمهوری خود خوانده در خمره آلبانی (+ خاطراتی از منوچهر عبدی)ا

منوچهر عبدی تیرانا آلبانیمنوچهر عبدی، فریاد آزادی، تیرانا، آلبانی، هفدهم ژانویه ۲۰۱۸:… افراد از بیرون رفتن و گردش کردن بیزارند. فرقه عمدا این کارها را می کند که نفرات همیشه تحت فشار باشند و بیرون نروند. فرقه رجوی می گوید که وقتی شما با دنیای آزاد ارتباط برقرار می کنید ممکن است هوای زندگی طلبی به سرتان بزند. فرقه وحشت زیادی از ارتباط اعضا با فضای شهر و دنیای  … 

ISIS_MEK_Maryam_Rajavi_Tirana_Albania_TerrorismWill Prime Minister Edi Rama host ISIS terrorists in Albania?

خاطراتی از منوچهر عبدی از رهایافتگان از تشکیلات رجوی در آلبانی

منوچهر عبدی، فریاد آزادی، هفدهم ژانویه ۲۰۱۸
لینک به منبع

یکی از موضوعاتی که در موردش میخواهم بنویسم تشکیلات از هم پاشیده و وارفته فرقه رجوی میباشد. از زمانی که به آلبانی آمده و در مقرمفید ساکن شدیم، افراد تحت یک فشار بسیار شدید روحی و فکری قرار گرفتند. من تا بحال تشکیلات فرقه رجوی را به این شکل متلاشی ندیده بودم. بعد از هر نشستی با بچه ها که صحبت می کردیم اکثراً به لحاظ فکری به قدری تحت فشار بودند که به قرص های آرام بخش پناه برده و در جیب بیشرنفرات انواع قرص های اعصاب بود .

وقتی با دوستان برای هوا خوری یا گردش بیرون می رفتیم، اکثراً به داروخانه ها برای خرید همین قرص های آرام بخش مراجعه می کردند. خدا لعنت کند رهبران این فرقه جهنمی را که باعث شدند نفرات بخاطر این فشارها به قرص پناه ببرند .

در مقر مفید صبح که از خواب بیدار میشدیم، پشت سرهم نشست و کار بود تا دوازده و یک نصف شب. تماما حرفهای صد من یک غاز و بی سر و ته. خوب معلوم است که افراد تحت این فشارها عاصی میشوند. سوال هم می کردیم که آخر ما توی این آلبانی میخواهیم چه کار کنیم؟ تکلیف مان چیست؟ این سازمان میخواهد چه کار کند؟ هیچ جوابی نمی دادند .

این حرفها مرزسرخ بود و پاسخگو نبودند. من یادم هست که یکی از افراد که اهل کرمانشاه بود، علیرغم اینکه فرقه برای بیرون رفتن انواع ضوابط را وضع کرده و سختگیری می کرد و نمی گذاشتند تکی بیرون برویم و می بایست با هم یکانی و مسئولمان بیرون میرفتیم، اما این بنده خدا خودش هم خودش را زندانی کرده بود. به او می گفتیم که خود تشکیلات اتوبوس آورده امکانات فراهم کرده که برای روحیه و رفاه به گردش بیرون برویم، اما تعداد زیادی از افراد نمی آمدند. علت را سوال می کردیم. می گفتند ما میخواهیم از طبیعت و بیرون رفتن لذت ببریم، ولی باید بیست و چهار ساعته برای فرقه توضیح بدهیم که در ذهنمان چه میگذرد .

فرقه رجوی در آلبانی سیستمی براه انداخته بود به اسم “غسل در لحظه”. حالا این غسل در لحظه چی بود و چی می گفتند؟ مثلا شما توی شهر با مسئولت به فروشگاه می رفتی یا به هر جای دیگری برای خرید مراجعه می کردی. توی خیابان پنجاه متر به پنجاه متر گوشه خیابان جمع می شدیم دور هم و مسئول میگفت که خوب بیایید لحظه هایتان را بگویید.

مثلا این خانم هایی که توی خیابان یا فروشگاه یا هر جای دیگری دیده ایم باید بگوییم که چه حسی داشتیم و چه خطای ذهنی در این خصوص مرتکب شدیم و اعتراف کنیم و طلب مغفرت نماییم. یا فلان ماشین را دیدی یا فلان لباس یا فلان دختر را که دیدی بگو لحظه ات چه بود و در دستگاه زندگی طلبی چگونه ذهنت خطا رفت. من در دل میگفتم که آخر من پنجاه و پنج سالم است و خودم دختر و نوه دارم، خانواده دارم. من اصلا لحظه ای نداشتم و فکری نکردم. اما مگر به اینها میشد گفت که من لحظه ای ندارم. باید یک چیزی بهرحال می گفتم که مثلا فلان خانم را دیدم و فلان احساس را داشتم .

می گفتند که این را باید گفت تا با سازمان یگانه شد. از این مزخرفات افراد واقعا کلافه شده بودند و به همین خاطر بیرون نمی آمدند. بخاطر همین مسائل بود که ماندن در مقر را بر گردش ترجیح می دادند. یعنی در همان دستگاه مغزشویی و کنترل ذهن میخواستند ذهن افراد را همیشه در گیر نگهدارند که یک لحظه هم به مسائل اصلی تر و به خانواده فکر نکند .

اعمال این مکانیزم ها موجب می شد که افراد کلافه و تحت فشار باشند. افرادی هم که به قرص پناه می بردند به خاطر همین کارها و فشارهای ذهنی فرقه بود که خیلی چیزهای دیگری مانند نافرمانی ها هم هست. افراد روحیه باخته و کسل و خسته اند. در عراق این همه بدبختی کشیدند. زیر بمب و موشک باران بودند. حالا در آلبانی هم با یک شکل و مکانیزم دیگر افراد را تحت فشارهای شدید روحی و ذهنی قرار می دهند .

افراد از بیرون رفتن و گردش کردن بیزارند. فرقه عمدا این کارها را می کند که نفرات همیشه تحت فشار باشند و بیرون نروند. فرقه رجوی می گوید که وقتی شما با دنیای آزاد ارتباط برقرار می کنید ممکن است هوای زندگی طلبی به سرتان بزند. فرقه وحشت زیادی از ارتباط اعضا با فضای شهر و دنیای آزاد دارد که این غسل لحظه ای را درست کرده است، ولی افراد کلافه شده اند. آخر نمی شود که شما برای خرید به شهر بروی و بعد هر ۵۰ متر افراد دور هم جمع بشوند و در گوش هم بخوانند که مثلا فلان خانم را دیدم و فلان لحظه را داشتم. واقعا که خیلی وقیح و بی شرمند. این دستگاه و دکانی که راه انداختند همه فریب کاری برای درگیر کردن و کنترل ذهن افراد است که مبادا به این فکر بیفتند که فرقه رجوی کلا دارد در آلبانی چه غلطی می کند و چه استراتژی را دنبال می نماید .

در حال حاضر فرقه رجوی با بحران تشکیلاتی بی سابقه ای مواجه است. جدایی در سطوح بالا و فرار فرماندهان سازمان را با مشکلات جدی روبرو ساخته و فروپاشی کامل فرقه را در چشم انداز نزدیک قرار داده است. به امید آزادی همه اسیران دربند فرقه که امیدوارم هر چه زودتر خود را از دست این فرقه شیطانی برهانند و بیش از این خانواده های خود را چشم انتظار نگذارند .

جدا شده از فرقه رجوی البانی .منوچهر عبدی  ۲۰۱۸ / ۰۱ / ۱۶

چاه ویل البانی وگیر کردن سر ریاست جمهوری خود خوانده در خمره البانی

سعید زمانی (مستعار)، فریاد آزادی، هفدهم ژانویه ۲۰۱۸
لینک به منبع

اری عرصه انقدر تنگ امده براین بانو ورئیس جمهور خود خوانده که فریاد جگر خراشش سر براسمان برداشته است تا جاییکه درنشست با لایه های بالای سازمان میگوید اگر میدانستیم که امکان امدن من هست همان زمان که بحث رومانی بود قبول میکردیم واین همه داستان نداشتیم وفکرمیکند که اگر انجا بود برایش بهتر بود در حالیکه با اوردن به البانی ودست دریک کاسه کردن با دولت این کشور عملا اینجا رامیخواستند تبدیل به زندانی بزرگ برای نیروها بکنند غافل از اینکه دیگرصدام حسین وجود ندارد واینجا نیز عراق نیست تا لولوخرخره هتل مهاجر را علم کنند وبعد هم هرچه خواستن تلاش کنند . خر خود را برانند ناسلامتی اسمش این است که این کشور در اروپا واقع شده وبه لطف اینکه در قرن ارتباطات زندگی می کنیم ، دیگر امکان زندانی کردن افراد خاموش کردن صدای افراد وجود ندارد . حال باید بدنبال این باشند که با مانیتور کردن افراد جدا شده واستخدام برخی از بی هویتها وچک مستمر افراد جدا شده در اینترنت ودر اینستاگرام وفیس بوک بدنبال ایجاد فشار باشند . از طرف دیگر با اعلام اینکه افراد جدا شده معتاد ودزد وغیره شده اند وفلانی فلانی امده وپشت در مقر ودفتر ما شبانه و روز گریه وزاری میکنند که بر گردند وماقبول نمیکنیم ؟……

وقتی می بیند که این دروغها دیگر حتی بچه را نیز فریب نمیدهد خود علیا حضرت ملکه واردشده وبا اعلام اینکه خون این افراد جدا شده مباح است وحتی اگریک گلوله برای ما مانده باشد ودشمن هم روبرو باشد ان یک گلوله را برای افراد جداشده در البانی نگه میداریم . مگر افراد جدا شده در البانی یا اروپا چکار می کنند؟ مگر بجز این است که واقعیت های درون فرقه را افشا می کنند . حال به چه روزی افتاده اند که ما بین دشمن خود و جدا شده ها ، جدا شده ها اولیت بیشتری دارند برای کشتن . به این شکل خودش را تخلیه میکندواز طرف دیگر به افراد وامانده میخواهد توان ایستادن روی پاهای نداشته رابدهد ومیخواهد به این شکل تهدیدی هم کرده باشد تا دیگران حساب کاردستشان بیاید،غافل از اینکه این افرادجداشده همه این مراحل را پشت سر گذاشته اند وهمه این حرفها تنها یک دلخوشی کودکانه از طرف این فرقه برای مناسبات درونی خودش است ودیگر اثر ندارد.

از طرفی نیز به قول معروف شما اول به قدرت برسید وبروید ببینید که چقدرهوادار دارید وبعد بیایید بدنبال قتل عام ما جدا شده ها باشید. البته این یکی طلبتان باشد چون این تهدید ها و حکم اعدام صادر کردنها را ان مرحوم رهبرتان بیست سال قبل نشخوار کرده است و الان شما دارید ادامه نشخوار ان را می دهید. البته ان مرحوم رهبرتان این ارزو را با خود بگور برد و بی خود نبود که می گفت : وصیت میکنم ووصیت میکنیم ،باشد شماهم میتوانید وصیت کنید البته اگربرایتان کسی مانده باشد که بتواند وصیت شما را بشنود چون اینطور که دارد پیش میرود ظاهرا ریل محو شدن در خودتان دارد شتابان پیش میرود وبقول خودتان موتور عوض کرده وتبدیل به موتور جت شده است وچیزی نمانده که ریش وریشه خودتان را بگیرد .

همانطور که قبل از همه از بچه های خودتان شروع شد وعزیزکرده هایتان وبعد هم سایر فرماندهانتان وحالا به نقطه فرماندهان سطح بالای درون مناسباتتان رسیده که دچار ریزش وسردرگمی شوند چهره های معلوم الحالی مثل احمد تاجگردان که از بهترین ها وشاخصهای شما در امر مناسبات انقلابی وتشکیلاتی بود.

باش تا صبح دولتت بدمد دیر امدی ای نگار سرمست

نفر جدا شده از فرقه رجوی البانی سعید زمانی ۱۵ / ۰۱ /۲۰۱۸

(پایان)

*** 

MEK_Maryam_Rajavi_Cult_listed_Terrorists_in_Albanian

مرکز مبارزه با تروریسم آلبانی نام مجاهدین خلق ایران (فرقه رجوی) را در لیست گروههای تروریستی قرار داد
The Albanian Center against Terrorism lists Mojahedin Khalq as an extremist organisation (aka MKO, MEK, Rajavi cult …)

زهره قائمی فرمانده ترور صیاد شیرازیMojahedin Khalq (MEK) terrorist training camp in Albania impacts whole Balkan region

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=33067

باز هم خام کردن به اسم زمانبندی (+ ببخشید جامعه چند طبقه توحیدی بود؟)ا 

Maryam_Rajavi_European_Banks_Money laundry_MEK_Terroristsفریاد آزادی، آلبانی، سیزدهم ژانویه ۲۰۱۸:…  از یک طرف ملکه است که با جراح پلاستیک خصوصی ودکترهای مخصوص وجراحی زیبایی را دارید ودر طرف دیگر مردان وزنان پیر واز کار افتاده ایی که توان حرکت ندارند وبه بیماریهای انان رسیدگی نمیشود. در یک طرف میزسرو زنان فرمانده برای اینکه بهتر وبیشتر بتوانند امر ونهی کنند، با بهترین وتازه ترین میوه ها دراختیار … 

سوء استفاده مریم رجوی از زلزله کرمانشاه شماره حساب و گرفتن پول و کلاشی سو استفاده منافقین (مجاهدین خلق، فرقه رجوی) از زلزله. اعلام شماره حساب در اروپا و جمع آوری پول

باز هم خام کردن به اسم زمانبندی

کیومرث بارفروش (مستعار)، آلبانی:
لینک به منبع

بنا به گفته خیلی از دوستانم که آزاد شده اند باز رجوی ملعون برای خام کردن خیل بیشماری که میخواستند این فرقه جهنمی رو ترک کنند دوباره زمانبندی داده بودند

نفراتی که تصمیم به جدایی گرفتند فرقه بهشون گفته آگه تا شش ماه دیگه نرفتیم تهران میتونید فرقه رو ترک کنین کسی خبر نداشته باشه خیال میکنه که خبریه که طرف قول شش ماهه داده ! اونم از آلبانی یکی نیست بگه عمو تو که کنار مرز بودی سالیان سال چه غلطی کردی تازه اونم با توپ و تانکی که پدر معنوی بهت داده بود. بعد حالا از آلبانی که هزاران کیلومتر فاصله داره میخوای بری ایران توی مقاله های قبلی گفتم که شاید مثلا طرف جمعبندی کرده که چون نیروی دریایی نداشتم نتونستم برم حالا با یک مشت پیر و پاتال و یک سری ادمهای پشیمان میخواد چکار کنه اگر اون یادش رفته تاریخ ایران که فراموش نکرده که عراق نتونست ایران رو اشغال کنه تازه با اون ارتش ووو خلاصه یک کشور بود بعد خیال میکنه این میتونه سالها بغل مرز نتونست کاری بکنه اون وقت با این فاصله به قول معروف نوری چکار میخواد بکنه

فرض محال بتونه کاری هم بکنه مگر مردم ایران از جنایات و خیانت های اون چشم پوشی میکنن نه هرگز این اتفاق نخواهد افتاد

رجوی بار اولی نیست که به اصطلاح زمانبندی میده دفعه اول که داد زمان دوساله بود کلی مخ آدم ها رو له کرد چندین روز متوالی آخر یکی سوال کرد اگر نشد بعد چی گفت دوباره زمانبندی میدیم

بیشتر کنار دستی هام می خندیدند زمانبندی برای زمان بندی بعد همین شد دو سال دیگه و بعد دوباره و دوباره و چندباره طرف خودش رو مچل کرده خیال میکنه داره کاری میکنه در اصل فقط داره خون میخوره چون تنها کاری که یاد داره و گرفته همینه و بس

این دفعه شاخ قول شکسته گفته شش ماه خوب دوستان ازادی تون رو پیشاپیش تبریک میگم چون توی چهل سال که هیچ شش ماهه پر واضحه که نمیتونه برسه چون از اولش هم لقمه به اندازه دهن خودش بر نداشت

طرف به قول خودش یابو ورش داشته حالا انگار که نامه فدایت شوم براش فرستادن انگار که دعوتنامه داره گرچه اون عادت داره به دعوتنامه رسمی گرفتن ولی اون سری عراق یعنی صدام جونش بهش داد اونم به خاطر وطن فروشی هایی که کرده بود وگرنه الان توی ایران از بچه کوچک گرفته تا بزرگ تشنه به خونشن به خاطر جنایت هایی که کرده چون تاریخ هر کشور سینه به سینه نقل میشه نه به حرف های روی سن و دوربین و اشک تمساح که رجوی استاد این کاره

نه پینوکیو این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست

اون روزی که توی قفس زنت باشه دیر نیست چون خودت که معلوم نیست توی کدام سوراخ مثل موش کور خزیدی بعد اسم خودت رو گذاشتی شیر

موش کور عادت داره که توی حفره خودش باشه پس بمان تا بپوسی فکر نکنی که برات دعوتنامه میفرستن خودت هم گفتی همه کاره مریم رجوی هست پس طبق معمول خودت رو در بردی و چپیدی توی سوراخ به خیال خودت که میتونی جون بدر ببری مگر دوست عزیزت صدام رو از سوراخ نکشیدن بیرون خاطر جمع باش که تو رو هم از سوراخ بیرون میکشن

نفر جدا شده از فرق رجوی البانی : کیومرث بار فروش ۲۰۱۸ / ۰۱ / ۱۲

ببخشید جامعه چند طبقه توحیدی بود؟

سعید زمانی (مستعار)، آلبانی:
لینک به منبع

والله واقعیتش اینه که ماهم خودمون قاطی کردیم این جامعه چند طبقه توحیدی است که جناب رجوی وملکه ایشون می فرمودند.اخر ایشان میفرمایند جامعه بی طبقه توحیدی اما وقتی به واقعیت صحنه نگاه میکنید سر به اسمانخراش میزند البته اسمان که همیشه درجای خودش هست ومیماند خراش که همین حضرات هستند که مابقی را اینطور فرض میکنند

دریک نگاه کلی میتوان به پوچ وبی اساس بودن این ادعا پی برد.از یک طرف شما فرماندهان بالای این فرقه را میبینید که درکافه ها ورستورانها وفروشگاههای بزرگ در حال پرسه زدن هستند. در اخر که می خواهند از این محل ها خارج شوند باید یک بار بر برای انها گرفت . از طرف دیگر لایه های پایین تر را میبنید که حتی برای بیرون امدن باید اجازه کتبی با چند امضا داشته باشند وزمان رفت وبرگشت خود را مانند کسانی که برای کار میروند وکارت میزنند ثبت کنند وخارج از این زمانبندی برگردن بصلابه کشیده می شوند! چرا که در صورت تاخیر با بازخواست مواجهه میشوند دریک سمت شما هر روز حضرات فرمانده قرارگاه را باهم وبه بهانه های مختلف درفست فودی وکبابی ها میبیند .از یک طرف دیگر نفرات پایین با پول تو جیبی کمتر از ۸ دلار در ماه که به افراد داده میشود مواجه هستید

از یک طرف شکمهای برامده وگنده مردان وزنان فرمانده را میبنید که هرروز بیشتر بیشتر جلو میاید واز یک طرف افراد پایین را که روز به روز فرسوده تر میشوند

از یک طرف ملکه است که با جراح پلاستیک خصوصی ودکترهای مخصوص وجراحی زیبایی را دارید ودر طرف دیگر مردان وزنان پیر واز کار افتاده ایی که توان حرکت ندارند وبه بیماریهای انان رسیدگی نمیشود

در یک طرف میزسرو زنان فرمانده برای اینکه بهتر وبیشتر بتوانند امر ونهی کنند، با بهترین وتازه ترین میوه ها دراختیارشان است . درطرف دیگر میز لایه های پایین که به انهاگفته میشود پول نداریم وباید خودکفایی کار کنید تا بتوان خرج خورد وخوراک را تامین کرد

شکلات ها وشیرینهای انچنانی وبا قیمتهای بالا ومغز گردو وبادام وووووووبرای این زنان که خود را به رجوی فروخته اند . در طرف دیگر افراد نگون بخت که برای یک وعده غذا که باید خود را سیر کنند بایستی در اتاق این زنان را بزنند

در یکطرف تبدیل شدن زنان فرمانده مشابه بشگه ۲۲۰ لیتری ودر طرف دیگر استخوانی تر شدن اعضا

ووووووووووو

اری این است مفهوم ومعنای جامعه بی طبقه توحیدی که روی سنگ مزار هر مجاهد خلق مینویسند!!

خدا راشکر که ماندیم به معنای جدیدکلمات هم پی بردیم وصد البته که باید به مرحوم دهخدا ومعین گفت که بروید کشکتان را بسابید شما معنی ومفهموم کلمات رانمیدانستید وباید بیاید پیش این حضرات کلاس بگذارانید.

فاکتها مثالها فراوان است اشاره به مشتی از خروار کافی است خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل

جدا شده از فرقه البانی سیعد زمانی ۲۰۱۸ /۰۱ / ۱۲

*** 

زهره قائمی فرمانده ترور صیاد شیرازیMojahedin Khalq (MEK) terrorist training camp in Albania impacts whole Balkan region

مسعود رجوی، مهدی ابریشمچی، ژنرال حبوش و کشتار اکراد عراقی

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=33046

بازم شکر خوردن به اسم مسعود رجوی (+ وحشت مریم قجر عضدانلو، رجوی، از جدا شده ها )ا 

The death of Massoud Rajaviفریاد آزادی، تیرانا، آلبانی، یازدهم ژانویه ۲۰۱۸:… بدانید با این پیامها چیزی عاید شما نمیشوداز یک طرف پیام های که به اسم رجوی ملعون است همه اش بوی خون و کشتار و خون ریزی است . از طرف دیگر چون مردم ایران هم خوب شما را میشناسند که میگویند ما بین بد و بدتر ، بده بهتر است. پس باید دیگر به قول خودتان کولبارتان را برداید و به خانه پدریتون امریکا … 

مرگ مسعود رجویGrand Controversy as MEK can’t prove leader Massoud Rajavi is dead or alive

2016-06-30-1467308500-6000440-download.jpgMaryam Rajavi — MEK Propaganda Queen — Advertises Her Services For Iran’s Enemies

بازم شکر خوردن زیادی این بار به اسم مسعود رجوی

سعید زمانی (مستعار)
لینک به منبع

در سایت کثیف رجوی متوجه شدم که بازم دنبال خون ریزی و به خاک  خون کشیدن مردم ایران است که دوباره سوء استفاده از یک حرکت صنفی مردم شروع کرده که به دنبال قدرت از دست رفته خودش میگردد یکی نیست بیاید بگوید تو که در هر سر فصلی دنبال این هستی که از اب گل الود ماهی خودت را بگیری که کم نمونه نیست که تو میخواهی مردم را به کشتن بدی بعد هم مفت وارد ایران بشوی از دوران اقای منتظری گرفته تا انتخابات قبلی که با هر شیادی وارد میشدی که ادمها را به جان هم بیندازی و بعد هم مریم قجر امریکای عربستانی تبار وارد میشود و پیام قیام میدهد تو که دیگر باید بروی برای ان مزدور امریکایی که توی سوراخ موش مخفی شده ای  کاری بکنی که بیرون بیاید کدام رهبر انقلاب دم از جنگ میزند و خودش در جای مخفی میشود که حتی اعضای خودش هم خبر ندارند کجا هست از بس ترسو تشریف دارد بعد هم پیام قیام میدهد چرا توی کشتار اشرف در صف جلو نبودی قیمت را یکی دیگر بدهد و تو سوار برخون فیگور انقلابی گری بگیری .

وانگهی اگر راست میگفتی همین پیامت را خودت علنی حرف میزدی کسی که جای تورا پیدا نمی کرد پس خوب دیدی که کار مردم بی حکمت نیست در تلگرام و در اینستا گرام همه برای شما نوشتند که این غلطا به شما نیامده و باید خفه شید

خوب راست میگوید شما که ارزشی برای ادمهای خودتان قائل نیستید تا چه برسد به این که دنبال حرکت صنفی مردم راه بیفتید و پیام قیام بدهید همان بی بی سی هم خوب اشاره کرد که قیام کنندگاه حرفشان چیز دیگری است ولی شما به خیال باطل خودتان این را داشتید میگفتید که دیگر کار تمام شده و در خواب پنبه دانه خودتان قدرت را به دست گرفتید به قول خود ان رجوی می خواهید میخ خود ار بکوبید

اما بدانید با این پیامها چیزی عاید شما نمیشوداز یک طرف پیام های که به اسم رجوی ملعون است همه اش بوی خون و کشتار و خون ریزی است . از طرف دیگر چون مردم ایران هم خوب شما را میشناسند که میگویند ما بین بد و بدتر ، بده بهتر است. پس باید دیگر به قول خودتان کولبارتان را برداید و به خانه پدریتون امریکا بروید و دل خودتان و ان اسیران بدبخت را خوش نکنید و ان شعار مردم را فراموش نکنید که می گوید این غلطا به شما نیامده و باید خفه شید

جدا شده از فرقه البانی سیعد زمانی ۲۰۱۸ / ۰۱ ۱۰

وحشت مریم قجر عضدانلو از حرکت جمعی جدا شده ها

کیومرث بارفروش (مستعار)
لینک به منبع

بعد از حکمی که مریم قجرعضدانلو صادر کرد که پول نفرات را کم کنند . حتی به تعدادی از نفرات هم این مقدار کم کمک هزینه را ندادند . که این قانون وضد انسانی است که در دنیای مدرن امروز و حقوق بشری این کار را با یک پناهنده نمیکنند. انهم با افرادی که سالیان سال عمر و زندگی شان را دراین سازمان یا فرقه سپری کردند و سرمایه زندگی خود را از دست دادند . ولی قجر با دادن پول به کشور فقیر آلبانی وخریدن بعضی از مقامات البانی که دست اندر کار مربوط به این سیستم هستند . دست همه ما ها رابسته اند ، هر جا که مراجعه میکنیم ما را بازی میدهند . نمونه هم این است : وقتی که کمک هزینه پناهدگی ما را نمی دهند به کمیساریا شکایت میکنیم میگویند باید به وزارت کشور برویم .وقتی به مسئولین وزارت کشور مراجعه می کنیم در وزارت کشور ما را بازی میدهند ومیگویند ما کاری نمیتوانیم بکنیم . در صورتی که این پیمان یا قرار دادی است که امضا شده بین فرقه رجوی و دولت آلبانی است . که به همه موظف است که کمک هزینه پناهندگی را بدهد . ولی با خریدن همین مقامات مربوطه توسط فرقه تمامی درب ها را به روی ما بسته اند . و این است که کسی به فریاد ما نمی رسد . و فقط ما را بین خودشان پاس کاری می کنند .

با توجه به شرایطی که مریم قجر برای ما رقم زده است ، ما اینجا مجبور هستیم ان تعدادی که الان کمک هزینه دریافت نمی کنیم طوماری رابر علیه این زدو بند امضا کنیم و تلاش خواهیم کرد که این اعتراض خود را رسانه ای کنیم . شاید در مجامع حقوق بشری فریادرسی یا ارگانی که دم از حقوق بشر می زنند به مشگلات اولیه ما رسیدگی کنند. مریم قجر هم از این موضوع بیم دارند که این باعث نشوداین مسله انتنی بشود وآبرویش برود. در حال حاضر هم فرقه رجوی به نفراتی پول داده که به نوعی در این حرکت ما یعنی جمع اوری امضا برای طومار جدید سنگ اندازی کنند و طورما را امضا نکنند .تشکیلات فرقه رجوی تمام تلاش خود را می کند که این حرکت اعتراضی ما به شکست کشیده شود و مابین نفرات دو دستگی بیندازد .

درست است که فرقه در میان ما آدمهای خود فروخته ای هم دارد که خبر چینی و گزارش لاپرت می کنند ، ما اسم اینها را تماما میدانیم . ولی بخاطر اینکه ما کسانی نیستیم که کسی را از نان شب خود بدور کنیم از این میگذریم در مجموع با شنیدن اینکه ما قرار است تجمع  بگذاریم وشکایت کنیم علیه این فرقه شنیدم که فرقه به نفراتی پول قبلی را داده وگفته که شما هوادارهای ما هستید و برای ما عزیزهستید . یک مشکلاتی سازمان داشت که الان حل است وقرار است که پول همه را سازمان بدهد واین استیصال مریم قجر است که آمد مانوری بدهد ولی این مانور با پاتک همین نفرات جواب داده شد حال باز معلوم نیست که بعد از این باز این پتیاره چه نقشه هایی در سر دارد چون فرقه از تک تک ما میترسد ومیداند که ما منبع چه خبرهایی هستیم که روز روزش جبران میکنیم

در هیمنجا از تمامی هموطنان و مدافعین حقوق بشری و مجامع حقوق بشر درخواست کمک داریم . ما نفراتی که از این فرقه جدا شده ایم از انجائی که به هیچ وجه حاضر نشدیم ثنا گو سران فرقه باشیم کمک هزینه ما را قطع کرده اند هر کسی می تواند در این راه ما را یاری کند

نفر جدا شده از فرق رجوی البانی : کیومرث بار فروش ۲۰۱۸ / ۰۱ / ۱۰

*** 

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=33012

فرقه رجوی و آرزوهایش در رابطه آمریکا و ایران

Sadollah_Seyfi_Logoسعدالله سیفی، فریاد آزادی، تیرانا، آلبانی، نهم ژانویه ۲۰۱۸:… سوال کردم گفتم : چطور است شما میگوئید حمله آمریکا به عراق را محکوم میکنید . میگویید که این حمله عراق را صد سال به عقب برده ، مردم عراق را بدبخت کرده اند کشور را داغون کردند ! ولی سر ایران همچین حرفی نمیزنید ؟ ولی متاسفانه باز هم جواب نمیگرفتم باز هم یکسری حرفهای چرت که … 

ظهور مسعود رجوی و فرصت طلبی مجاهدین از مطالبات مردم

لینک به منبع

فرقه رجوی و آرزوهایش در رابطه آمریکا و ایران

درون فرقه رجوی تقریبا اکثر نفرات ذهنشان مسله رابطه فرقه با امریکا ، عمل کرد امریکا با ایران در صورت بروز مشگلی که بخواهد داستان عراق یا سوریه برای ایران پیش بیاید را گرفته است. ولی میترسند که این مسله ذهنی یا تناقض رابیان کنند .بارها وبارها جهت کنجکاوی خودم از مسئولین فرقه که موضع فرقه در رابطه با سیاست آمریکا در قبال ایران وحمله نظامی امریکا به ایران را سوال کردم چی است و چه موضعی دارند ؟هیچگاه  جواب قانع کننده ای نشنیدم وهمیشه با یکسری حرفهای تئوری ودو پهلو مواجه بودم . که آره ما از سرنگونی بدمان نمی آید ولی با حمله نظامی مخالفیم ! اما اگر نیاز شد که اخوند ها سرنگون شود صد در صد از حمله نظامی استقبال میکنیم ! این در صورتی بود که تمام تبلیغ وسرمایه گذاری آنها روی این بود که آمریکا به ایران حمله کند واصلا هم برای مریم رجوی وآن خائن وطن فروش مهم نبود که در این حمله چه بلایی سر مردم میاید. فقط به یک چیز فکر میکرد آن هم شهوت قدرت است به هر بهائی هر طور شده از هر طریقی، که در این به اصطلاح رهبری خائن بود . یک بار هم یادم هست که سوال کردم گفتم : چطور است شما میگوئید حمله آمریکا به عراق را محکوم میکنید . میگویید که این حمله عراق را صد سال به عقب برده ، مردم عراق را بدبخت کرده اند کشور را داغون کردند ! ولی  سر ایران همچین حرفی نمیزنید ؟ ولی متاسفانه باز هم جواب نمیگرفتم باز هم یکسری حرفهای چرت که حکومت ایران فرق میکند؟ هر چه بشود بهتر از الان است در حالی که برای من ودیگران روشن بود که اینها برای رسیدن به قدرت حاظر به نابودی کل ایران هم هستند مردم کشته بشوند تمام سرمایه مردم وایران به غارت برود. اما این وحوش به قدرت برسند به هر قیمتی شده .سران این فرقه در اروپا لنگر انداخته اند با مزدوری و وطن فروشی و چالوسی بریا سرویس های جاسوسی خرجی ها میخواهند به این شکل ایران را نابود کنند با تبلیغات کثیفشان هیچ هدفی جز خوابهای پنبه دانه ای که برای قدرت در سر میپروراند مریم قجر ندارد . از زلزله به یک شکل بهره برداری میکند از تظاهرات به یک شکل. دم از حقوق بشر سر تظاهرات میزند ولی مردم خبر ندارند که چه بلایی سر نفرات خودشان ونفرات  جداشده در آورده اند وای به حال اینکه یک روز به قدرت برسند   این فرقه یک فرقه فرصت طلب وبی هویت  سیاسی است که الان برای همه روشن شده که هیچ جایگاهی در بین مردم ایران ندارد . فرقه ای که یک زمانی در جنگ هشت ساله ارتش خصوصی صدام بود که با نقشه هایی که از اماکن ایران به دولت عراق میداد ایران را نابود کرد وفرزندان این خاک وبوم را شهید که در مقابلش بتوانند در عراق بمانند وهمینطور پولهای کلان از صدام بگیرند که فیلمهایش بعد از سقوط صدام پیدا شد بخاطر این است که خفه خوان میگیرنند چون اسناد وفیلمها خودش گویای همه چیز است ای فرقه فرصت طلب وجوان کش ایران دیگر باید فکر این باشی که در این مکان جدید آمده ای قبری برای خودت بکنی وخودت را در ان دفن کنی لعنت بر تو وبر ان ملئون وطن فروش .

سعدالله سیفی

عضو جدا شده تیرانا . آلبانی .۰۹ /۰۱ / ۲۰۱۸

*** 

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=32737

متن مصاحبه تلویزون مردم تی وی با سعدالله سیفی (قسمت آخر)ا 

فریاد آزادی، بیست و یکم دسامبر ۲۰۱۷:…  Sadollah_Seyfiهر شب یکی را می بردند و هیچ ارتباطی به هیچ کجا نداشتیم یک شب در همین زندان دوست و رفیقی که من آن را می شناختم از بچه های قدیمی تر از بچه های کرمانشاه به اسم آقای پرویز احمدی یکی از دوستان عزیز و معلم شریفی بود که در روستاهای اطراف … این دوستامان با قفسه سینه شکسته ، چشمان باد کرده و کبود … 

رد تروریسم مجاهدین خلق مریم رجوی اتحادیه اروپا A Fully United Europe Claims the High Ground in Relations with Iran

Iranian_Mogherini avoids Maryam Rajavi as MEK violence erupts in EUPMogherini Avoids Maryam Rajavi As MEK Violence Erupts At The EU Parliament

لینک به منبع

متن مصاحبه تلویزون مردم تی وی با سعدالله سیفی (قسمت آخر)

https://youtu.be/LKHnQ9IAJ_k

این مصاحبه از گفتاری به نوشتاری تبدیل شده است .

افشاگری دررابطه با بازجویی، محاکمه و زندانی کردن درزندان درونی سازمان مجاهدین ورفتار بسیار تنفربرانگیز بازجویان این فرقه در زندان .

سربی: این زندان خود مجاهدین بود؟

سیفعی : الان خدمتتان عرض میکنم،من فکر می کردم یه سوتفاهم پیش آمده اینجا دوستانه صحبت می کنند تمام میشه میره ، بعد از دو سه روز من دیدیم این خبرا نیست ،اینها از یک دریچه ایی می آیند غذا می دهند تو و این داستان آن طور که من ساده سازی میکردم نبود یک هفته گذشت ما هنوز سرپا بودیم بالاخره ته خط به خودمان گفتیم که آمادگی باید پیدا کنم ظاهرا موضوع بیخ داره و بقول معروف بحث یکی دو روز نیست بعد ما متوجه شدیم که افتادیم توی یک دامی باید دید چه کاری میشود کرد برنامه ریزی روزانه کردم روزها رسیدگی به اونجا که چیزی هم نبود یک اطاق در بسته زندان به اصطلاح سلول انفرادی در همان حد مقدورات ساعاتی را به ورزش اختصاص دادم با خود فکر می کردم که چرا در زندانم ،یک هفته یا ده روز گذشت دیدیم این جوری نمیشه با اینها پیش رفت این اطاق یک شیشه قدی داشت رفتم از این شیشه بیرون را نگاه کردم متوجه شدم که در محلی هستیم که ما دررفت و آمدهای بیرونی یک پارکینگ زرهی اونجا داشتیم که من محل را شناسایی کردم دیدم یک حیاط بسته که بالاش سیم خار دار و پروژکتور و اینها هست فهمیدم که در کجا هستم من بعد یک هفته تصمیم گرفتم که دیگه از اینها غذا نگیرم و به حالت اعتراضی به اصطلاح اعتصاب غذا کنم حتی اسم آن را هم نمی دانستم چون تا بحال در معرض این چیزها قرار نداشتم بعد از یک هفته من نه آبی نه غذایی نه خوراکی از اینها نگرفتم به نقطه ایی رسیدم که دیگه سرپا نمی توانستم به ایستم خیلی عذر میخواهم وقتی به دستشویی میخواستم بروم تمام چشمم سیاهی میرفت و سرگیجه میگرفتم و بعد هم می افتادم یک روز تصمیم گرفتم که این شیشه را بشکنم و بزنم بیرون هر چی باد باد، با سر رفتم توی شیشه و شیشه را شکستم سر و صورتم زخمی شد بعد اینها درب را باز کردن و ریختن سرمن با مشت و لگد چند نفره من را کتک زدن فحش و بد بیراه ، از آنجا من را کشیدن بیرون بردند به یک اطاق کوچکی با فحش های رکیک و مشت و لگد ده دقیقه تا یک ربع زدن بعد هم سوپ آوردند که به زور این غذا را به من بخورانند که من قبول نکرده و سوپ را نخوردم به هر حال ما توی این دام افتادیم این پروسه ادامه داشت ما توی این سلول انفرادی بودیم شب ها سر و صدای تردد افراد را می شنیدیم کتک کاری و فحش و بد و بیراه اینها را می شنیدیم طی پروسه ۵ ماهی که در زندان انفرادی فرقه بودم من را بیرون که می بردند توسط حسن محصل و نقی ارانی و نادررفیعی نژاد که اون موقع عضو به اصطلاح شورای ملی مقاومت بود نور چشمی مسعود رجوی یک سری حرفا و بازجویی ها که شما چرا به مجاهدین آمده اید این ریلی بود که با بیشتر نفرات داشتنند میرفتند و میخواستند یک چیزی را به همه دیکته کنند تحت این عنوان که شما نفراتی که از ایران آمده اید برای نفوذ در ارتش آزادیبخش آمده اید برای ترور رهبری سازمان مسعود رجوی آمده اید بعد من هم بی اطلاع از همه چیز این وسط مات و مبهوت که این دیگه چه بی عدالتی و بی قانونی هست این پروند سازیها برای چیست بعدها داستان این پروند سازیها را فهمیدیم که هدف سازمان مدارک خود ساخته و از پیش تعیین شده بر علیه افراد بگیرند که اگر فردای روزگار این آدما معترض بودند اینها را بعنوان مدرک و اعتراف جلوی اینها بزارند و برعلیه افراد مارک مزدور و خائن را به افراد نسبت بدهند سالیان که سازمان از این روش استفاده می کند و هر چه که لایق خودشانه را به فرزندان این مردم نسبت می دهند خلاصه بعد از یک پروسه چند ماهه ما را به یک سلولی بردند که تعداد دیگری هم در این اطاق بودند که خیلی از آنها را من ازنزدیک می شناختم مثل مرتضی ، فرامرز رحیمی، سیامک حاتمی و عادل اعظمی ما که در انجا حتی با هم حرف هم نمی توانستیم بزنیم آدما از حرف زدن با هم ترس داشتند ولی بین خودمان یک فضای صمیمی بود چون همه ما تحت ستم بودیم البته بعدا چند نفر از خودشون را وارد ما کردند و با صحنه سازی وجنگ و دعوا فضای یاس و نا امیدی و بی اعتمادی را ایجاد کردند و همون جا تفرقه هم در بین آدما رایج شد آدما را بعد یک سال که برده بودند با سر و روی کبود لاغر و نحیف برمی گردانندن و پرت میکنند توی این سلول ما هم به رسم دوستی به اونها رسیدگی می کردیم به آنها قوت قلب می دادیم که ناراحت نباشند آنها هم که جرات نمی کردند حرفی از این موضوع بزنند به هر حال ما این داستان را تحمل می کردیم هر شب یکی را می بردند و هیچ ارتباطی به هیچ کجا نداشتیم یک شب در همین زندان دوست و رفیقی که من آن را می شناختم از بچه های قدیمی تر از بچه های کرمانشاه به اسم آقای پرویز احمدی یکی از دوستان عزیز و معلم شریفی بود که در روستاهای اطراف کرمانشاه در یک منطقه محروم به بچه ها درس می داد ما دیدیم این دوستامان با قفسه سینه شکسته ، چشمان باد کرده و کبود درحال نفساهای واپسین پرتش کردند در اطاق ما هم تعدادی دور این دوستمان جمع شدیم که بتونیم به این دوست خدمت و کمکی بکنیم متاسفانه هر چه داد و فریاد کردیم اینها هم پست درب بودند ولی کسی به فریادمان نرسید و اون بنده خدا بعد از یک ساعتی خرخر کردن و تنگی نفس این دوست ما جونش را داد و فوت کرد و روی دست ما ماند و در اثر شکنجه جلوی چشمان ما پر کشید

سربی: نمیخواهید اسم این دوستمان را بگید؟

سیفی: عرض کردم قبلش اسم این دوستمان پرویز احمدی از کرمانشاه بودش و ما سراسر در غم و ماتم بلاتکلیف از اینکه کاری از دستمان ساخته نبود اون دوست ما بدنش درکنار ما سرد شد و بعد آمدن بردنش بعد که ما از این داستان بیرون آمدیم در خلوت خودمان و بصورت مخفی دنبال کردیم که اثری از این دوست مزاری چیزی پیدا کنیم که دیدیم نه متاسفانه هیچ اثری ازش پیدا نشد این بنده خدا رو سر به نیست کردن هنوز هم داغ این دوست به دل من و تمام دوستانی که شاهد این جنایت بودند تازه هست به امید روزی که عدالت برقرار بشه و پاسخ این جنایت داده بشه.

(پایان)

*** 

حمله مزدوران مجاهدین خلق مریم رجوی به نماینده مجلس انگلییسDenis MacShane attacked by Mojahedin Khalq (Rajavi cult) outside EU Parliament

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=32681

متن مصاحبه تلویزون مردم تی وی با سعدالله سیفی (قسمت اول)ا

 Sadollah_Seyfiبعد از یک پروسه یک ساله در عمل چیز دیگری دیدیم اینها مدعی جامعه بی طبقه توحیدی و آزادی و دم از حقوق بشر می زدنند ولی ما روز به روز با صحنه ها و مسائل دیگه ایی روبرو بودیم و تفاوت فاحشی بین حرف و عمل اینها دیدیم آنچه که بطور واقعی دنبالش بودیم نزد اینها یافت نشود و روز به روز این مسائل باعث شد که به تقابل و زاویه با سازمان بیفتیم تا جایی که بعد از … 

تیرانا آلبانی مجاهدین خلق فرقه رجوی تروریسم فساد قاچاقبرده داری مدرن در آلبانی باعث فاصله گرفتن اروپا از این کشور شده است

لینک به منبع

متن مصاحبه تلویزون مردم تی وی با سعدالله سیفی (قسمت اول)

https://youtu.be/LKHnQ9IAJ_k

این مصاحبه از گفتاری به نوشتاری تبدیل شده است .

افشاگری دررابطه با بازجویی، محاکمه و زندانی کردن درزندان درونی سازمان مجاهدین ورفتار بسیار تنفربرانگیز بازجویان این فرقه در زندان .

سربی : آقای سعد الله سیفی عضو جدا شده مجاهدین هستند در دو مورد صحبت میکنند قبل از آن میخواستم که خودشون را معرفی بفرمایند کی به سازمان پیوسته چی شده و چرا امروز در آلبانی که بهتر از عراق هست وضعیتش تصمیم گرفته از سازمان جدا بشه خیلی خوش آمدید ممنونم که با ما هستید بفرمایید

سیفی: خواهش دارم با سلام خدمت شما خدمت همه دوستان و هموطنانی که این برنامه را می بینند و به امید آزادی همه دوستانی که اسیر فرقه هستند من سعد الله سیفی هستم چهل و هفت سال سن دارم حدود بیست و هفت سال پیش در سال هفتاد و یک به سازمان مجاهدین پیوستم و بخاطر عقایدی که من داشتم و بخاطر فقر و مسائلی که حول و حوش خودم داشتم و بین اقوام دوستان می دیدیم دنبال راهکار و چاره ایی بودیم که از طریق رادیو و بعد از طریق عملیات بقول فرقه فروغ با اینها آشنا شدم و تصمیم گرفتم به این سازمان بپیوندم با دو تن از دوستان عزیزم آقایان عادل اعظمی و پسر عموشون آقای بهمن اعظمی تصمیم گرفتیم بیاییم و به هر حال در سال ۷۱ از مرز قصرشیرین وارد عراق شدیم و پس از طی یک سری مراحل اداری وارد اشرف شدیم بعد از یک پروسه یک ساله در عمل چیز دیگری دیدیم اینها مدعی جامعه بی طبقه توحیدی و آزادی و دم از حقوق بشر می زدنند ولی ما روز به روز با صحنه ها و مسائل دیگه ایی روبرو بودیم و تفاوت فاحشی بین حرف و عمل اینها دیدیم آنچه که بطور واقعی دنبالش بودیم نزد اینها یافت نشود و روز به روز این مسائل باعث شد که به تقابل و زاویه با سازمان بیفتیم تا جایی که بعد از یکی دو سال دیدم این یک دستگاه منسجم در همه تنیده و به دنبال اهدافی که خودشون دنبالش هستند و خبری از مسائلی که از آن دم میزنند نیست. یک برنامه یا فرمان اجباری خشک و سخت وجود دارد انهم با نشست های مغزشویی که هر روزه ادمه داشت . این جدا از نشست های سر فصلی یا عمده مسعود رجوی بود. تا اینکه بعد از یکی دو سال ما شناختمان بیشتر شد و یک موضوعاتی حول و حوش خودمان طی یک پروسه ایی ما دیدیم فرقه یک ریلی را شروع کرد تعدادی از دوستان و خود من که از ایران آگاهانه و مختارانه انتخاب کرده بودیم که وارد سازمان بشیم و خطراتی را به جان خریده بودیم که از مرزها عبور کردیم و آمال و آرزوهای داشتیم.اما متاسفانه ان ارزو ها سراب بود و بعد از مدتی فرقه شروع کرد به دستگیری آدم ها من دیدم که نفرات غیب میشوند. بعدها فهمیدیم که اسم این پروسه شکنجه و زندان و بازجویی را گذاشتن چک امنیتی! یک روز بعداز ظهر من با دوستانم مشغول بازی فوتبال بودم اون موقع ها همه جوان بودیم ۲۱ سالمان بود من متوجه تحرکاتی در اطراف زمین فوتبال شدم تعدادی از مسئولین و افسران اطلاعاتی فرقه که من آنها را می شناختم . خودم من هم در محور چهارم در قلعه مسلم ( یک تیپ بقول مجاهین که در محلی که مستقر بودیم به اسم قلعه مسلم از فرماندهان مجاهدین که در سال ۶۷ در حمله به ایران کشته شده بود نام گذاری شده بود در قرارگاه اشرف ) بعد دیدم فردی به اسم حسین به نزد من آمد گفت فلانی با شما چند لحظه کار داریم میخواهم با شما صحبت کنم من هم گفتم باشه ۵ دقیقه دیگه لباس ورزشی ام را عوض کنم بیایم بعد همراه حسین حرکت کردیم که دو نفر دیگر از افسران اطلاعاتی فرقه به اسامی مسعود اسد و محسن تاجدالدین هم همراه ما آمدن وبه سمت پشت سالن غذا خوری رفتیم. آنجا یک لندکروز بود به من گفتند سوار شو می خواهیم بریم تا قلعه که آسایشگاه آنجاست با هم صحبت کنیم ما رفتیم سوار ماشین شدیم به محض اینکه سوار ماشین شدیم یکی کنار دستم نشست یکی هم ازپشت دستهای بنده را بستنند و همینطور چشماهای من را هم بستند بعد راه افتادیم من مات و مبهوت که چه اتفاقی افتاده بی اطلاع از همه چیز بی خبر از همه چیز در یک فضای دوستانه با رفقا داشتیم ورزش می کردیم یهو با این صحنه فجیع و غیر انسانی روبرو شدم از روی غریزه با چشمه بسته می فهمیدم که اینها من را کجا دارند می برند از مقر مسلم خارج شدیم و رفتیم خیابان ۴۰۰ یکی دو دور همین جوری برای رد گم کردن ما را چرخوندن توی این خیابون و بعد از ۱۵ الی ۲۰ دقیقه به محلی رفتیم که در آنجا چشمای من را باز کردن دیدیم که سه نفر آمدن توی ان اتاق گفتند که ما میخواهیم شما را بازرسی بدنی کنیم . باید لباسهایت را کامل در بیاوری من پرسیدم موضوع چیه ؟ ولی هیچ چیزی به من نگفتند بعد از بارزسی بدنی و پوشیدن یک سری لباس های دیگر ، بدون کمر بند و کفش من را فرستادند داخل یک اطاق ۳ در۴ و درب را از پشت قفل کردند و رفتند من از اون لحظه به بعد سرو کارم با چند نفر که اون زندان را می چرخاند بود که اسامی آنهاعبارت بود نریمان و مختار و مجید عالمیان ( این سه نفر از زندانبانان شقی و پست این فرقه هستند که از معروف ترین شکنجه گران هم هستند ) بودند . من پیش خودم فکر میکردم که شاید یه اتفاقی افتاده و سوئفاهمی پیش آمده فردا یا چند روز دیگر این داستان تمام میشه و من برمیگردیم به قرارگاه خودمان ……

ادامه دارد

***

Ana_Gomes_MEP_against_Maryam_Rajavi_Violenceاعتراض آنا گومز نماینده پارلمان اروپا به اجازه حضور مریم رجوی و تروریستها در ساختمانهای پارلمان اروپا و ضرب و شتم فعالین حقوق بشر. وی خواستار ممنوعیت ورود رجوی و همراهانش شد

Iranian_Mogherini avoids Maryam Rajavi as MEK violence erupts in EUPMogherini Avoids Maryam Rajavi As MEK Violence Erupts At The EU Parliament

https://youtu.be/iM_DBm7nozI

‘No Exit’ – Human Rights Abuses Inside the Mojahedin Khalq Camps – Human Rights Watch

Document on Mojahedin Khalq released by RAND (The Mujahedin-e Khalq in Iraq, A Policy Conundrum)

Under President Macron, France can play a pivotal role in Western relations with Iran

نمایندگان پارلمان اروپا جلسه بحث در مورد مجاهدین خلق فرقه رجویDebate in the European Parliament ‘What is to be done about the Iranian Mojahedin Khalq (MEK)?’

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=32517

موضوع خانواده و ترفندهای فرقه در این زمینه 

 Sadollah_Seyfi_Logoسعدالله سیفی، فریاد آزادی، نهم دسامبر ۲۰۱۷:… هرروز صبح دائما یک بریف خود ساخته برای ما به اسم پیروزی میاوردند ودر این ارتباط میخواندند اما هیچگاه برای کسی ارزش نداشت وندارد چون نفرات تازه ارزش خانواده را فهمیده بودند وچشمشان به دنیای بیرون باز شده بود که تمام سالیان که در زندان بودند وزیر نظر شدید این جانیها وارتباطی نداشتند فهمیدند که تمام حرفهای این فرقه دروغ بود وتازه فهمیده بودند که خانواده وکانون گرم … 

عادل اعظمی بهمن اعظمی سعدالله سیفی نجات یافتگان فرقه رجوی مجاهدین خلق در آلبانی 1من و بهمن و سعدالله، کردستان و دیالی و تیرانا

لینک به منبع

موضوع خانواده و ترفندهای فرقه در این زمینه

طی سالیان با انواع ترفندها ونشستها متعدد سر خانواده که استارت آن بعد از جنگ در اشرف زده شد این عاطفه کشهای جاه طلب تلاش کردند که سرد آدمها راشیره بمالند تحت عنوان خانواده که میگفتند وزارت اطلاعات است خانواده ضد مبارزه وسمت دهنده زندگی است .خانواده خوب وبد نداریم وتمام چرندیاتی که طی این ۲۰ سال شنیده ایم ودیده ایم امادر آلبانی دور جدیدی از درون ماهیت این فرقه ضد بشری سر موضوع خانواده وارتباط آدمها با آنها بیرون زد در حالیکه هیچ موضوع وبحثی سر خانواده نبود وخودشان هم د ر نشستها میگفتند که اینجا دیگر مثل عراق تهد ید دشمن وخانواده نداریم بعد ازپروسه کوتاهی دوام نیاورده تحت اینکه آدمها با خانواده خود چه مخفیانه در کافی شاپ ها وچه از طریق موبایل باعث شد که موبایلهای افراد را تحت اینکه با خانواده تماس میگیرند شروع به جمع کردن آن کرد یا اینکه سر رفتن به کافی شاب هم آدمها را زیر ذره بین خود قرار داد که نفرات مجبور نشوند که مخفیانه به این مکانها رفته تا باخانواده خود تماس بگیرند تا جایی که خیلی ها معترض شده وشروع به اعتراض در تشکیلات کرده که چرا به ما اعتماد ندارید وگوشیهارا از ما میگیرید تازه خیلی نفرات گوشیهایی که خانواده برایشان خریده بود را چرا مگر شما پول آنرا داده ایی که میگیرید یا اینکه نفراتی هم که موبایلهای خود را نمیدادند مورد شک وزدن مارکهای بریده ویا در کنترل شدید فرقه قرار میگرفتند . یکی از رهبران فرقه که یک آدم بقاید خشک ارتجاعی است به نام احمد واقف یا همان اسم اصلی مهدی براعی یک نشستی در این ارتباط گذاشته بود ودار سخن میداد که خانواده نداریم خدا وقران خدا گفته که شما در مبارزه هیچ حق صحبت یا ارتباط با خانواده را ندارید چه در داخل باشد چه در خارج هیچ کس حق پول گرفتن از خانواده را ندارد اگر هم میگیرد باید تحویل سازمان دهد تا خرج مواد دیگری شود بله چی شد که میگفتید در اینجا مشکل خانواده ودشمن نداریم چرا روی حرف واستدال خود نبودید تمام کارها وحرفهای شما روی دروغ وبی اعتمادی سوار است پول که میشه باید به سازمان برسد تا خرج سفرهای میلیونی مریم قجر شود تازه در نشست میگفت که نمیبینید که خواهر مریم با چه بدبختی پول نان وآب مارا حل میکند آخر احمد واقف جانی این حربه دیگر کارساز نیست همه میدانیم که سازمان مشکل مالی نداردوبا پول شویی وکارخانه هایی که دارد میتواند یک کشور را نان وآب دهد بله این حرف را که میگفت برعکس همیشه که نفرات بلند میشدندحرف میزدند برای تایید حرفهای آقا این دفعه کسی بلند نشد که موضعی بگیرد خودش هم فهمید که حرفهایی که میزند دیگر خریدار ندارد تازه برخی ها هم که از نشست بلند شده برای ناهار میرفتند در صورتی که قبلا کسی جرات این کار را نداشت تمام این حرفها این بود که به آدمها تحمیل کند که در اشرف ۳ که میخواهند بروند باید آمادگی این را داشته باشند که از این موبایل وگشتنها خبری نیست وزندانی شبیه اشرف ۱ ولیبرتی است ودیگر ارتباط با دنیای بیرون قطع است اما کور خوانده بود چون نفرات خیلی زرنگ تر از این افراد وپلیس های مخفی بود نفرات باز بعد از حرف این دجال گوشی تهیه کرده ودر زیر پتو ویا در حمام ویا درجاهی مخفی با خانواده خود ارتباط برقرارمیکردند در صورتی که باز ده ها نفر را در محل های دیگر نگهبانی وباز پلیس مخفی گذاشته بود که آدمها را زیر ذره بین قرار دهد ولی ادمها کار خود را انجام میدادند که تیر سازمان به سنگ خورده بود یا اینکه آدمها را با افراد جداشده که در بیرون بودند میترساندند ومیگفتند که ما بین این آدمها نفوذی دولت ایران قرار دارد ویا خودمان در بین آنها نفوذی وافرادی داریم که اگر شما با آنها یاکسان دیگر ارتباط داشته باشید به ماسریعا میگویند بله جالب این است که هرروز صبح دائما یک بریف خود ساخته برای ما به اسم پیروزی میاوردند ودر این ارتباط میخواندند اما هیچگاه برای کسی ارزش نداشت وندارد چون نفرات تازه ارزش خانواده را فهمیده بودند وچشمشان به دنیای بیرون باز شده بود که تمام سالیان که در زندان بودند وزیر نظر شدید این جانیها وارتباطی نداشتند فهمیدند که تمام حرفهای این فرقه دروغ بود وتازه فهمیده بودند که خانواده وکانون گرم ومحبت خانواده یعنی چه وطی این سالیان چگونه فریب این فرقه را خورده بودند وبخاطر همین میگویم که تمام نفرات دنبال برقرار کردن ارتباط باخانواده بودند وهستند وحتی اگر فرقه نفرات را به اشرف ۳ که برده باز نفرات چشمشان باز شده ودیگر فریب این فرقه را نخواهند خورد بله درود بر این نفرات که زیر بار حرف زور ودروغ این فرقه نرفته وتازه فرقه هم فهمید بر عکس حرفهایی که میزد اینجا دیگر خانواده ای نیست برعکس اینجا صد ها مدار بیشتر ارتباط با خانواده است وباز هم مثل همیشه میگویم که دشمن اصلی فرقه هر کجا که بروند همین خانواده است واین را قول میدهم که این فرقه به دست همین خانواده ها به زباله دان تاریخ میپیوندد ومریم قجر هم دیگر مثل گذشته نمیتواند به نفراتش بقبولاند که دشمن خانواده است چون نفرات تازه فهمیدند که دشمن شماره یک همین فرقه ورهبرانشان است که سالیان سال به آنها دروغ گفته بودند .درود بر همه نفرات دربند فرقه که تازه آزاد شده اند وانشالله که نفرات دیگر هم مثل من ودیگر نفرات تازه آزاد شده به ما بپیوندند .

نفر آزاد شده از فرقه تیرانا . آلبانی . سعدالله سیفی ۰۸/۱۲/۲۰۱۷

*** 

Mojahedin Khalq Terrorist Training Camp Ashraf 3 in Albaniaفرقه رجوی از خرابی های سیل تا ارتباط با مافیا و همسایه شدن با داعش – موج ریزش نیرو

آن خدابنده سینگلتون پارلمان اروپا Fact-Finding Mission to Rescue Separated MEK Unearths Profound Security Issues

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=32315

آیا صداقت و اعتماد سر درب ورودی سازمان مجاهدین است !!؟؟ 

 Sadollah_Seyfiسعدالله سیفی، فریاد آزادی، تیرانا، آلبانی، بیست و ششم نوامبر ۲۰۱۷:… من با این موضوع تقابل داشتم ومیگفتم که این یک حرف خود ساخته رجوی است که از همان لحظه پشیمان شده بودم ولی راه برگشتی نداشتم . میدانستم که این صداقت ، فدا ، اعتماد وکلمه خود ساخته رجوی برای پیشبرد امیال کثیف خودش است . برای چی این را گفتم ؟ برای اینکه رجوی ودستگاه او هر … 

سعدالله سیفیچند جمله ای بعد از خارج شدنم ازفرقه

لینک به منبع

ایا صداقت و اعتماد سر درب ورودی سازمان مجاهدین است !!؟؟

یک خاطره ای که یادم است که از روزی که من به این سازمان وارد شدم اولین چیزی که به من گفته شد این بود .سر درب ورودی سازمان نوشته شده فدا و صداقت . باید در سازمان به همه دستگاه اعتماد داشت ، تازه اعتماد هم کسب کردنی است که افراد باید خود را صادقانه و با صداقت با سازمان یکی کنند که به همه چیز اعتماد داشته باشند . من با این موضوع تقابل داشتم ومیگفتم که این یک حرف خود ساخته رجوی است که از همان لحظه پشیمان شده بودم ولی راه برگشتی نداشتم . میدانستم که این صداقت ، فدا ، اعتماد وکلمه خود ساخته رجوی برای پیشبرد امیال کثیف خودش است . برای چی این را گفتم ؟ برای اینکه رجوی ودستگاه او هر کاری را کرد باید بدون شکاف آن راپذیرفت وحرفی نداشت. چون سر لوحه ان فدا و صداقت است !! در مقابل آن مثال آن را بزنم مثلا میگفتند باید موقعی که می خواهی بروی پیش یک خواهر مجاهد دونفره باید رفت !! یا اینکه در صف غذا میرفتیم باید یک فاصله یک متری را اگرخواهران می امدند را در صف با انها حفظ میکردیم . در مقابل ولی همینها با آدمهای این قوانین و مقررات را نداشتند وهر کاری و هر نوع می خواستند تنظیم می کردند . در مقابل ما که مجاهد بودیم این برخورد را با ما میکردند وجواب سلام ما را هم نمیدادند . اما بارها وبارها خودم در آلبانی دیدم که همین خواهران فرمانده با آدمهای بیرونی معاشرت دارند . یا در اتوبوس که بودند با آدمهای بیرونی خیلی راحت بودند و مواقعی که مقداری اتوبوس جمعیت داشت می چسبیدند به نفرات بیرونی یا نفرات بیرونی به انها چسبیده بودند .خوب داخل اتوبوس هم معلوم است که نفرات چطور سرپا میایستند بعضی وقت ها از روبرو سینه به سینه بودند …… برای من عجیب بودکه مگر مشکل داریم که با ما اینطور رفتار و برخورد میکنند و تحقیر وتوهین و هزارو یک ضابطه و… گذاشته بودند . از طرفی ما حتی اجازه نداشتیم با آدمهای بیرونی ارتباطی داشته باشیم . اما این زنان هیچ محدودیتی نداشتند . از ان سو درون مناسبات با ما انطور برخورد می کردند . در بیرون طوری دیگرعمل می کنند . اما ما ها که در اتوبوس ویا درمکان خاصی که میرفتیم باید میامدیم خودمان را خالی میکردیم که کنار خانمی بودیم یا از کنارش رد شدیم یا اینکه خانمی رادیدم لحظه شهوت داشتم واگر این کار را نمیکردیم بایدجوابگو بودیم و در نشست ها زیر حمله وهجوم نفرات حزب اللهی تشکیلات. یا اینکه نمیگذاشتند سری بد بیرون برویم وشاید باور نکنید من با تمام افراد که صحبت میکردم اکثریت افرد ناراحت بودند.هدف این کثافت کاریهای سازمان از این مسائل جنسی را نمیدانستند که چرا سازمان با ما این کار را میکند .هیچ جوابی هم سر این موضوع نمیدادنندواین در ذهن آدمها شکل گرفته بودکه اصلا ما انسان نیستیم چون که با ما این کار را میکنند .همه درگیریهای ذهنی افراد این موضوعات بود چون این دور کردن افراد از دنیای بیرون بود واینکه افراد را درقوطی نگه داشته بودند . برای ما عناوینی از قبیل گوهران بی بدیل میدادنند ولی در شکل این نبود . یک اپ سیلون برای ما ارزش انسانی قائل نبودند. اگر ما گوهر بی بدیل بودیم پس باید به ما اعتماد میکردند واگر ما این بودیم پس انسانهایی بودیم که در هر شکل باید ما را آزاد میگذاشتند واینکه میگفتنداینها امتحان خودشان را خوب پس دادند ونیازی نیست که به این شکل اینها را زیر کنترل داشت و از کمین گاه ها یا توسط خبرچین هایشان ما را کنترل کنند .متا سفانه خودشان با این کار به ما نشان دادند که تمام حرفهایی که به ما میزنند فقط برای کلاه گذاشتن سر ما بود وذره ای به هیچ یک از ما اعتماد نداشتند بله سازمانی که دم از دمکراسی میزند با افراد خود به این شکل برخورد میکند وای به حال مردم ایران که اگر دست اینها میفتادند به خدا لحظه نفس کشیدن به مردم ایران را هم نمیدادند.

نفر جدا شده از فرقه تیرانا . البانی

سعدالله سیفی ۲۵/۱۱/۲۰۱۷

*** 

عادل اعظمی سعدالله سیفی آن خدابنده سینگلتون بهمن اعظمیActivities of three MEK survivors in Albania Initial report (aka Mojahedin Khalq, Rajvi cult)

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=32202

زندان های مخفی فرقه رجوی (+ عقب نشینی زبونانه مریم رجوی در تیرانا)ا 

 Sadollah_Seyfi_Logoسعدالله سیفی، بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، هجدهم نوامبر ۲۰۱۷:…  میدانم که فرقه به من بعد از این افشاگری ها مارک های مختلفی میزند. ولی باشد روزی بالاخره مردم خواهند فهمید که ما درست می گفتیم یا فرقه رجوی. همین الان هم مردم با ماهیت این فرقه آشنا هستند. من یک روز در مقر در قرارگاه اشرف در عراق داشتم فوتبال بازی میکردم که یکی از مسئولین مرا صدا کرد و گفت برویم جایی … 

آن خدابنده سینگلتون تیرانا آلبانی نجات یافتگان از فرقه رجویعیب حافظ گومکن واعظ، که رفت از خانقاه / پای آزادی چه بندی؟ گر بجایی رفت، رفت.

زندان های مخفی فرقه رجوی

سعد الله سیفی

لینک به منبع

من سعدالله سیفی هستم که حتما در جریان هستید که کمتر از یک ماه قبل از فرقه رجوی نجات پیدا کردم و اینک می خواهم در خصوص زندان های مخفی فرقه رجوی در قرارگاه اشرف افشاگری نمایم.

موقعی که از فرقه رجوی بیرون آمدم و با دنیای آزاد آشنا شدم و به ماهیت واقعی فرقه بیشتر پی بردم به خودم گفتم که من ۲۵ سال عمر خودم را گذاشتم پس چرا بترسم؟ چرا من هم یکی از آن نفراتی نباشم که ماهیت این فرقه را رسوا می کنند.

میدانم که فرقه به من بعد از این افشاگری ها مارک های مختلفی میزند. ولی باشد روزی بالاخره مردم خواهند فهمید که ما درست می گفتیم یا فرقه رجوی. همین الان هم مردم با ماهیت این فرقه آشنا هستند.

من یک روز در مقر در قرارگاه اشرف در عراق داشتم فوتبال بازی میکردم که یکی از مسئولین مرا صدا کرد و گفت برویم جایی که با من کار دارند. آماده شدم بعد دیدم یک لندکروز آمد من را سوار کردند  و دستهایم را از پشت بستند و چشمبند زدند و شروع به فحاشی کردند و یکی دوبار مرا دور اشرف با چشمان بسته چرخاندند و بعد مرا به ساختمانی بردند.

گرداندن ما به دور قرارگاه اشرف با چشمان بسته برای این بود که ما نفهمیم به کجا می رویم. ولی من متوجه می شدم که داریم دور خودمان می چرخیم. در همین حال بود که من دائم میگفتم مگر چکار کردم که این کار را با من میکنید ولی کسی جواب نمیداد.

مکانی که آنها من را بردند سوله خلوتی بود که زندان شده بود. در هر صورت من را به اتهام نفوذی رژیم ایران گرفته بودند. اولش فکر نمیکردم زندان باشد چون در ذهنم مجاهدین خلق افرادی نبودند که زندان داشته باشند. ولی بعد از اینکه وارد شدم و چند روزی گذشت دیدم نه واقعا آنجا زندان و آنهم از نوع انفرادی است و تمام حرفهایی که قبلا سر اینها شنیده بودم همه از ذهنم میگذشت.

من شروع به اعتراض کردم. دیدم به اعتراض های من رسیدگی نمی کنند. در را شکاندم و بیرون رفتم که یک مرتبه دو نفر به اسمهای نریمان و مختار که همه آنها را میشناسند به جان من افتاده و من را با چوب میزدند و بعد از این موضوع هر روز مرا شکنجه روحی میکردند و با آوردن نفرات مختلف و توهین و تهمت های مختلف من را آزار میدادند.

دیدم اینطور نمی شود. نه محاکمه ای. نه مدرکی. نه تعیین تکلیفی. بعد از یک ماه دست به اعتصاب غذا زدم و دیدم فرقه و نفراتش به هراس افتاده و شروع به آوردن غذا کردند. دیدند من غذا نمی خورم من را بیرون بردند و به زور میخواستند به من غذا بدهند که من قبول نمیکردم و دیدند قبول نمیکنم با ضرب و شتم به جان من افتاده باز میزدند و توهین میکردند.

من مختصر مینویسم ولی بعدها ریز به ریز قضیه زندان را برای عزیزانم تعریف میکنم. بعد من ناچار اعتصابم را شکاندم ولی در سلول انفرادی به مدت شش ماه زندانی بودم. سعی می کردند از من اعتراف دروغ بگیرند که بگویم من مزدور رژیم ایران هستم. بعدها فهمیدم که این کار را با نفرات بسیار زیادی در این مدت در قرارگاه اشرف کرده اند. هر کس سؤال می کرد یا مخالفتی یا اعتراضی داشت همین بلا سرش می آمد.

بعد از این مدت دیدند خبری نیست و من به کاری که نکرده ام اعتراف نمی کنم من را به اتاق دیگری بردند که ده نفر از بچه های زندانی دیگر هم آنجا بودند. آنها با دیدن من همه پیشم آمده و جویای احوالم شدند و به گرمی همدیگر را بغل کردیم. شش ماه در سلول انفرادی شوخی نیست. باید ببینید تا درک کنید. سلول انفرادی آنهم به مدت شش ماه تمام قابل توصیف نیست.

بعد از یکی دو روز بودن بین نفرات فهمیدم که باید تک به تک برویم اعتراف کنیم و کتبا بنویسیم و امضاء کنیم که از طرف دولت ایران آمدیم مسعود و مریم را ترور کنیم. تازه از نفرات فهمیدم علت چیست. گفتند اینها میخواهند از ما که به قول خودشان مسئله دار هستیم مدرکی داشته باشند که ما نتوانیم از سازمان جدا بشویم و اگر هم بشویم و افشاگری کنیم این برگه های ما را رو کنند و بگویند این نفری که افشا گری میکند برای ترور آمده بود که حرفش خریدار نداشته باشد.

بعد از یکی دو روز من را به مکانی بردند که دو نفر در آنجا بودند به نام های حسن محصل و نقی ارانی. با چاپلوسی و خنده و احترام گفتند تو این برگه را امضا  کن که میخواستی از انبار تسلیحات یک کلت بدزدی و مریم و مسعود را ترور کنی که من قبول نکردم.

وقتی دیدند که ما این متن را امضا نمیکنیم یک متن دیگری برای ما آوردند که ما مجبور شدیم این متن را امضا کنیم من را دوباره به اتاقم بردند و باور کنید شبها صداهای زجه و فریادی بود که از اتاق های مجاور میامد که لرزه به اندام ما میانداخت. آنان کسانی بودند که به هیچ عنوان حاضر به امضای چیزی نبودند. بعد از چند روز که متن را امضا کردم من را آزاد کردند ولی تا مدتها من را زیر نظر داشتند. من را هم ترسانده بودند که اگر حرفی به کسی بزنم هر بلایی سرم آمد مسئول خودم هستم.

این مختصری بودکه میخواستم بگویم ولی  داستانهای زیادی هست. همین شش ماه که بعدها مفصل تر خواهم گفت واقعا دوران سیاهی بود. در هر دادگاهی حاضرم شهادت بدهم که چه به روزگار ما آوردند. حتی وقتی از زندان بیرون آمدم جرات بیان نداشتم. می ترسیدم اگر حرفی بزنند مرا بکشند.

در همین رابطه لازم به ذکر است که خیلی از نفراتی که مانند ما زندانی کردند کاملا ناپدید شدند و دیگر خبری از آنها نبود. کسی هم جرأت نداشت سراغ آنها را بگیرد و اگر هم می گرفت خودش را می بردند و شکنجه می کردند.

امیدوارم که این چند سطری که نوشتم مردم بیشتر با ماهیت این فرقه آشنا بشوند

با تشکر از شما
سعد الله سیفی نجات یافته از فرقه رجوی – آلبانی

عقب نشینی زبونانه فرقه رجوی

محمد هاشمی (مستعار)
لینک به منبع

همچنان که قبلا اطلاع داده شد، از درون تشکیلات فرقه رجوی در آلبانی خبر رسید که در جریان پروژه تبلیغی مجاهدین خلق موسوم به “برنامه همیاری”، مریم رجوی دستور جمع آوری تمام وسایل ارتباطی و تمام گوشیها را به این بهانه صادر نمود.

بنا بر اخبار تکمیلی که از درون تشکیلات توسط دوستانمان به ما رسیده است، افرادی که متوجه این فریبکاری مریم رجوی شده بودند دست به اعتراض زده و خیلی از نفرات ناراضی تهدید کردند که اگر گوشیها را برنگردانند جواب مناسب در این خصوص خواهند داد.

از آنجا که سران فرقه شدیدا از بهم ریختگی بیشتر در درون تشکیلات ترس و نگرانی دارند، به نفراتی که معترض بوده اند گوشیهایشان را برگردانده اند. البته ناگفته نماند که این گوشی های موبایل مدل قدیمی است و هیچ کاربرد جدی ندارد و صرفا برای تماس در داخل تیرانا با برد محدود قابل استفاده می باشد.

این عقب نشینی بزدلانه از جانب فرقه رجوی در برابر اعتراضات که امری بدیع و بی سابقه بوده است نشاندهنده این است که فرقه رجوی دیگر مثل گذشته نمیتواند به نفرات بیش از حد فشار بیاورد و علت کوتاه آمدن در این نقطه آن است که نفرات تهدید به خروج کرده اند و فرقه رجوی حاضر است هر آوانسی بدهد تا افراد جدا نشوند یا حداقل جدایی خود را اعلام نکنند.

نتیجه گیری که از این شرایط می شود کرد اینست فرقه رجوی به خوبی درک کرده است که بن بست استراتژیک و به پایان راه رسیده است. این فرقه همچون عراق در زمان صدام حسین از بابت نیروهای خود به صورت سرانه پول می گیرد. نیروی کمتر به معنی پول کمتر است.

به همین دلیل فرقه حاضر است برای حفظ نیرو هر گونه عقب نشینی را بپذیرد و به قول معروف اکنون پیروی استراتژی “از این ستون به آن ستون فرج است” می باشد. در آینده نزدیک شاهد بهم ریختگی بیشتر در تشکیلات فرقه رجوی در آلبانی خواهیم بود چون افراد به دروغها و شانتاژها و تهدیدات توخالی سران این فرقه پی برده اند و دیگر در برابر فشارها و زورگویی ها کوتاه نمیایند.

محمد هاشمی
جدا شده از تشکیلات فرقه رجوی در آلبانی

(پایان)

*** 

آقایان بهمن اعظمی و سعدالله سیفی به همراه آقای عادل اعظمی Bahman Azami, Adel Azami and Saadallah Seyfi survivors of Mojahedin Khalq Organisation (MEK, Rajavi cult)

Anne Khodabandeh (Singleton) exposing Maryam Rajavi’s MEK activities in Albania

https://youtu.be/yt-rXbs8014

IMPAKT 97: Jihad 2.0? What are the Iranian Jihadis (MKO, Rajavi cult) doing in Albania? (part 1)

https://youtu.be/WYEGkiTvyJc

IMPAKT 97: Jihad 2.0? What are the Iranian Jihadis (MKO, Rajavi cult) doing in Albania? (part 2)

https://youtu.be/9tWjpDHPktE

مسعود خدابنده تیرانا آلبانی فرقه رجوی مجاهدین خلقMassoud Khodabandeh i pergjigjet shpifjeve te MEK-ut ne Gazeta TemA
Massoud Khodabandeh responds to MEK (Rajavi cult)’s defamations in the Gazeta TemA newspaper

همچنین:

  •  Sadollah_Seyfi_Logoسعدالله سیفی، بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، هفدهم دسامبر ۲۰۱۷:… سوال همه از مریم رجوی این بود که اگر پول نداری هفته ای دوبار هواپیمای اختصاصی تو را چه کسی میدهد که از فرانسه پا میشوی برای هیچ به اینجا میایی و بر میگردی ولی یک نفر که برای قرار پزشکی میرود  یک یورو پول اتوبوس او را نداری بدهی که بنده خدا با هزا

    کانون آوا (مردم تی وی)، شانزدهم دسامبر ۲۰۱۷:… برنامه های زنده مصاحبه با جداشدگان و منتقدین سازمان مجاهدین درتلویزیون MardomTV.com روزجمعه ۱۵ دسامبر۲۰۱۷ برابر با ۲۴ آذرماه ۹۶ ساعت ۱۲ ظهر بوقت واشنگتن – ساعت ۱۸ بوقت آلمان وساعت ۲۰:۳۰ بوقت ایران آقای سعدالله سیفی  عضوجداشده مجاهدین در آلبانی دررابطه با مواردزیر: ۱-  افشاگری دررابطه با بازجویی …

     Sadollah_Seyfi_Logoسعدالله سیفی، فریاد آزادی، نهم دسامبر ۲۰۱۷:… هرروز صبح دائما یک بریف خود ساخته برای ما به اسم پیروزی میاوردند ودر این ارتباط میخواندند اما هیچگاه برای کسی ارزش نداشت وندارد چون نفرات تازه ارزش خانواده را فهمیده بودند وچشمشان به دنیای بیرون باز شده بود که تمام سالیان که در زندان بودن

     Adel_Azami_Tiranaعادل اعظمی، ایران اینترلینک، چهارم دسامبر ۲۰۱۷:…  صبح نزدیک ساعت ۷ صبح با صدای آرام در از خواب بیدار شدم سعدلله و بهمن روی تخت هایشان نبودند. سعدلله خیلی آرام در را باز کرد که از کمدش چیزی بردارد. در خواب و بیداری گفتم: “واقعاً شما ساعت چند بیدار شدید؟” گفت: چ

     ادوارد ترمادو، وبلاگ ترمادو، بیست و هشتم نوامبر ۲۰۱۷:…  چندی پیش محمد تورنگ از چنگال رجوی ها رها شد و به خانواده خود پیوست، حالا هم بهمن و سعدالله، شخصآ با آزاد شدن هر کدام از دوستانمان خوشحال می شوم و برایشان آرزوی زندگی خوب و شیرین در دنیای آزاد را دارم، به بهمن اعظمی و سعدالله سیفی هم سلام و هم تبریک می گویم و برایشان آرزوی .

    پیوند رهایی، بیست و هفتم نوامبر ۲۰۱۷:… از خبر مسرت بخش رهایی تعدادی از دوستان از تشکیلات مخوف

     Sadollah_Seyfiسعدالله سیفی، فریاد آزادی، تیرانا، آلبانی، بیست و ششم نوامبر ۲۰۱۷:… من با این موضوع تقابل داشتم ومیگفتم که این یک حرف خود ساخته رجوی است که از همان لحظه پشیمان شده بودم ولی راه برگشتی نداشتم . میدانستم که این صداقت ، فدا ، اعتماد وکلمه خود ساخته رجوی برای پیشبرد امیال کثیف خودش است . برای چی این را گفتم ؟ برای اینکه رجوی

    Adel_Azami_Tiranaعادل اعظمی، ایران اینترلینک، بیست و سوم نوامبر ۲۰۱۷:… نزدیک غروب به سمت پایین به راه افتادیم. آن شب هم باز صحبت بود و خاطره و یاد. گاهی خانواده ها زنگ می زدند و احوال پرسی می کردند و از این که می دیدم حمایت می شوند و فراموش نشده اند احساس خوبی داشتم. بهمن خیلی از کسان نزدیکش را روزهای اول

    Adel_Azami_Logo_2عادل اعظمی، ایران اینترلینک، بیست و دوم نوامبر ۲۰۱۷:… هواپیما آرام آرام اوج می گرفت و من از پنجره کوچک هواپیما مناظر و خانه های ویلایی اطراف فرودگاه را می دیدم که دورتر و دورتر می شدند. انگلیس و چشم اندازهای آن را هیچ وقت از بالا ندیده بودم. خانه هایی کوچک در میان جنگلهای انبوه و مزارع سر

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید