از بین بردن افراد به هر بهانه ای + تاخیر در انتقال و حمله موشکی

0
566

از بین بردن افراد به هر بهانه ای

+

تاخیر در انتقال و حمله موشکی

end-of-mojahedin-khalq-in-iraq-bbc-8بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، دوازدهم فوریه ۲۰۱۸:… هدف چه بود؟ تا میتوانی تنگنا درست کن تا بتوانی بگویی اینکار و محدودیتها از طرف دشمن است؛ تا بتوانی در یک کر هماهنگ و در یک مغزشویی کامل دشمن را در ضمیرافراد بزرگ کنی و خودت را بیگناه جلوه بدهی. بدین گونه دشمن هر چه بزرگتر و مخوفترشده و تو نیز به هدفت نزدیکتر میشوی. با همین دیدگاه بود که … 

لینک به منبع

سه مقاله از محمد هاشمی

محمد هاشمی

مقاله اول: حمله موشکی ۲۱ بهمن

همه نفراتی که در لیبرتی بودند خوب بیاد دارند که این مقر چون برای نیروهای آمریکایی ساخته شده بود دارای استحکامات خوبی بود و همه بنگال ها (کانکس ها) بطور مجزا دارای امکاناتی بودند که در مقابل حمله خمپاره و موشک در امان بودند. اما به یمن تشنه به خون بودن این فرقه، مسعود رجوی وجود تی والها و گونیهای شن را که در اطراف این بنگالها بود بهانه قرارداد و مدام ایراد گرفت تا بالاخره دولت عراق اقدام به جمع آوری آنها نمود.

با دولت آمریکا هماهنگ شد و تصمیم به رفتن به لیبرتی گرفته شد و البته نباید ناگفته بماند که قضیه این تی والها بهانه ای بیش نبود تا بتوانند هر آنچه در اشرف از نیروها دریغ کردند را زیر خاک بکنند یا در آتش بسوزانند که خود حدیث جدا گانه ای دارد و برای دور نشدن از اصل موضوع در متنهای دیگر به آن خواهم پرداخت.

در ادامه با بسیج کردن همه نیروها و درست کردن کار اجباری، افراد مجبور بودند تا با برانکار این دیوارهای متشکل از کیسه های خاک و شن که ابعاد آنها به ارتفاع دو متر و به قطر بیش از یک متر بود را به اطراف منتقل کنند و بقول خودشان زیبا سازی کنند در حالیکه واقعیت داستان چیز دیگری بود.

تا وقتی که این تی والها و کیسه های خاک و شن در اطراف این بنگالها بود به افراد آسیبی نمیرسید و دیگر افراد خواب و آسایش داشتند و این خونخواران به چیزی که خواسته شان بود نمیرسیدند و دیگر خونی در کار نبود. بنابراین لازمه داشتن خون بیشتر این بود که همه آنها برداشته شوند تا افراد همیشه در پروسه شستشوی مغزیی حس انتقام سر دوستان از دست رفته خود را داشته باشند و از طرف دیگر بتوان مانع شکل گیری افکار انتقاد آمیز در اذهان شد و به افراد اجازه نداد تا به چیزی جز مشکلات روزانه خود فکر کنند.

روی دیگر سکه نیز بسیار جالب بود. همین تی والهای باقیمانده را توسط الزاماتی که ساخته بودند شبانه به مقر مژگان پارسایی (محل مسئولین بالا) بردند بطوریکه چندین جداره شده بود و بیشتر شبیه دژ و ضد توپ بود و هیچ چیز در آن اثر نمیکرد.

اما آنچه برای نیروها جالب بود این بود که  هر زمان که شرایط به  نحوی میرفت تا متغیر شود اقدام به موشک باران میشد و این خودش سئوال برانگیز شده بود که چرا درست زمانی که اینها نیاز دارند یا حرفش را میزنند اینکار انجام میشود و اگر واقعا اطلاعاتی دارند که اینکار در حال انجام است پس چرا به جای اینکه افراد به سنگرها بروند پوششهای اطراف آنها برداشته میشود.

این چنین بود که در سحرگاه بیست ویکم بهمن ماه، خون آشام به خواسته خود رسید و با شلیک موشکها تعدادی کشته و زخمی بر جای گذاشت و این ایام مصادف بود با زمانیکه کمیساریا درتلاش برای خارج کردن افراد بود و تعدادی نیز در صف انتقال بودند. ولی این فرقه خونخوار همین را بهانه کرد و با نشستی که توسط خود گور به گور شده اش گذاشته شد خروج هر فرد از عراق را خیانت و دست در خون شهدا داشتن نامید و مانع انجام و شکل گیری این روند شد و تا میتوانست آن را به تاخیر انداخت.

این است سازمانی  که خودش را بهترین و بالاترین نیرویی میداند که در طول تاریخ نه فقط در ایران بلکه در جهان وجود داشته است.

* * * * * * *

مقاله دوم: علت به تاخیر انداختن جابجایی از اشرف به لیبرتی واقعا چه بود؟

در یک نظر کلی اگر فقط به شکل ساده به حرفهای این فرقه و بخصوص مسعود و مریم رجوی توجه کنید حرف و حدیث بر سر این بود که خواسته های بیشتری داشتند، آنهم نه در خصوص افراد و نجات جان آنها بلکه بر سر این بود که تا میتوانند زمان بخرند.
نفراتی که تا روزهای آخر در اشرف بودند بخوبی بیاد دارند افرادی بودند که کارشان درست کردن کانتینر بود، ولی هدف واقعی این بود که برای جابجایی مسئولین بالای فرقه که در اشرف بودند و سلاح و دلار و طلا و غیره که نمی خواستند کسی متوجه شود بتوانند وسیله ای درست کنند که بدون دیده شدن جابجا شوند.

در همین راستا تعدادی از کانتینرهای یخچال دار را از داخل دو جداره کرده بودند و با ساختن یک اتاقک در انتها و کوتاه کردن آن از داخل بنحویکه برای کسیکه به داخل آن میامد امکان نداشت متوجه شود که این کانتینر کوچک شده است و این کار در محلی به نام باغ ملی انجام میشد که در نهایت نیز توانستند به خواسته خود برسند چرا که نیروهای عراقی امکان متوجه شدن آن را نداشتند و بخصوص اینکار زمانی صورت گرفت که حجم زیادی از کانتینرها در یک زمان آنهم در زمان آمدن هیئتی از آمریکا و در یک عجله کاری از طرف نیروهای عراقی انجام شد که میخواستند قبل از رسیدن آنها این جابجایی انجام شود و برای این منظور و سرعت دادن به اینکار به محلی بنام زمین صبحگاه آمده و با آوردن جرثقیل همانجا بدون چک کردن همه آنها را بار زدند و اینکار جابجایی نیز انجام شد و هرچه خواستند دور از چشم عراقی ها منتقل کردند.

دومین منظور این بود که در طی سالیان با دروغ و دغل به نیروها گفته میشد که تحریم هستیم و امکان وارد کردن چیزی نداریم و هیچ چیز در دسترس نیست. در حالیکه انبارها تا خرخره پر بودند و نیاز بود تا همه آنها دستخوش حریق شوند و برای اینکه نظر نیروهای عراقی و خود نیروها جلب نشود تمامی مواد در آتش ریخته میشد بطوریکه خیلی از نیروها بدلیل سرپا ایستادن بیش از حد و نامناسب بودن کفش مشکلات جدی پا و کمر و گردن داشتند ولی همه انبارها پر بود از انواع کفشها. اگر این امکان به افراد داده میشد دیگر چگونه میشد روی مغز و ضمیر افراد کار کرد و دشمن را بزرگ نمود و مغزشویی کرد. بنابراین بایستی همگی در آتش میسوختند. بگذریم که در این بین کلی مواد خوراکی که خاص فقط فرماندهان زن بود و فقط رده های بالای سازمان مجاز به استفاده بودند مانده بود و بایستی از بین برده میشد. این بود که با بهانه های مختلف رفتن را به تاخیر می انداختند.

این گونه بود که تا حد امکان همه چیز را در خدمت اهداف شوم خود بکار میبردند و آنچه برایشان مهم نبود نیروها و وضیعت جسمی آنها بود.

* * * * * * *

مقاله سوم: از بین بردن افراد به هر شکلی و به هر بهانه ای

در ایامی که همه در حال تخلیه اشرف بودند و کاملا مشخص بود که هیچ وسیله ای امکان بردن آن نیست و در ایامی هم که افراد در حال ساختن بنگال بودند و از خون و جان خود مایه میگذاشتند، این پول بدست آمده صرف خرید آخرین مدل خودرو برای زنان می شد. در این بین کلی امکانات دیگر نیز وجود داشت. اما دریغ از بکارگیری آنها و دادن برای استفاده.

هدف چه بود؟ تا میتوانی تنگنا درست کن تا بتوانی بگویی اینکار و محدودیتها از طرف دشمن است؛ تا بتوانی در یک کر هماهنگ و در یک مغزشویی کامل دشمن را در ضمیرافراد بزرگ کنی و خودت را بیگناه جلوه بدهی. بدین گونه دشمن هر چه بزرگتر و مخوفترشده و تو نیز به هدفت نزدیکتر میشوی.

با همین دیدگاه بود که حتی در روزهای آخر در حالیکه بیش از نیمی از افراد رفته بودند، تعدادی هنوز در حال ساخت کانتینر بودند تا چند هدف همزمان دنبال شود:

اول اینکه افراد را مشغول کار نگه داری و از محیطهایی که میخواهی دور نگه داری تا بتوانی هر آنچه از آنها دریغ کرده ای را از بین ببری تا در دید آنها نباشد.

دوم اینکه افراد سرگرم هستند و فکر میکنند که در حال بردن امکانات خودشان هستند و دیگر از جان مایه میگذارند.

سوم اینکه تا میتوانی نیروها را فرسوده میکنی و باعث میشوی تا آسیبهای جسمی بیشتری ببینند و برای همیشه نیازمند فرقه باشند.

چهارم اینکه برخی چیزهایی که نیاز است را با ساختن این کانتینرها بنحویکه کف آنها دوجداره باشد جاسازی کنی و با خودت ببری که در آنجا امکان ایجاد همین سیستم را داشته باشی.

پنجم اینکه با بردن هرچه بیشتر آهن آلات و امکانات بتوانی مقری نظیر آنچه در اشرف بود برای مسئولین بالای فرقه درست کنی.

در همین راستا تعداد زیادی نیرو تا آخرین لحظه در حال درست کردن کانتینر بودند، اما حتی در همین ایام که همه چیز در اشرف میماند دریغ از اینکه بخواهند اجازه دهند تا از امکانات استفاده شود. لیفت تراکها همه به صف در سوله ها خوابیده بودند و این افراد بایستی تیر آهنهای ۱۲ متری به قطر ۲۰ سانتی متر را روی دوش و با دست خود در گرمای ۶۰ درجه عراق میگرفتند و جابجا میکردند تا بتوانند این کانتینرها را درست کنند و در پاسخ سئوال افراد که چرا حالا که در حال رها کردن اشرف هستیم اجازه نمیدهید که از این وسایل استفاده کنیم گفته میشد که اینها بخشی از جنگ سیاسی ماست و بایستی نو بمانند.

در یک تفکر فرقه ای انسان قابل جایگزین خواهد بود ولی اگر وسیله از بین برود باید برای آن هزینه کرد. انسانها فقط ابزار یک بار مصرف هستند تا رهبر فرقه بخواسته خود برسد.

محمد هاشمی – نجات یافته از فرقه رجوی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید