سعدالله سیفی: بازداشت و زندانی کردن در قرارگاه کوت ( العماره ) سال 1376

0
789

خلاصه یک هفته به این صورت با من قایم موشک بازی کردند وحرفهای بیخود وبی محتوا میزدند .به این صورت شکنجه روحی میدادند که تو باید رابطه ات را با این فرد بنویسی .من هم خلاصه بخاطر اینکه بیشتر از این تحت شکنجه روحی قرار نگیرم وجلوی جمع تحقیر نشوم ، یکسری حرفهای بی ربط مثل خود  آنها در کاغذ نوشتم تا دست از این کارهای بردارند .این موضوع مثل یک غده سرطانی در درون من مانده بود تا سالیان من را عذاب میداد  وتبدیل به یک کینه وزخم عمیق در درون من شده بود ، تا روزی انتقام این کارشان را بگیرم وپاسخ همه این گند کاری های این دستگاه فاسد وشنکنجه گرها بگیرم .از آنها بخواهم پاسخ این  کارهایشان رابدهند . اما متاسفانه هنوز دست این فرقه در دست اربابان می باشد . به دلیل سازش مجامع بین المللی وبند وبست با آمریکا وبقیه ارگان ها ،هیچ کدام موارد نقض حقوق بشر یا دیگر شرارتهای این فرقه مانند حذف نفرات مخالف و توطئه در کشتار مردم بی دفاع عراق و ….

بازداشت و زندانی کردن در قرارگاه کوت ( العماره ) سال 1376

سعدالله سیفی -فریاد آزادی – 23.02.2018

یک روز صبح در ساعت  9 صبح قدرت حیدری از مسئولین بالای امنیت من را صدا کرد گفت بیا اتاق من کارت دارم . من هم آن زمان زیر نظر فرمانده ای به نام حنیف که فامیلیش  یادم نمیاد قرارداشتم . گفتم قدرت بگذار به مسئولم حنیف اطلاع بدهم که کجا میروم تا خیالش راحت باشد. به تجربه میدانستم که کسی را به این صورت صدا کنند یا تذکری است یا توطئه ای در کار است ؟ به مسئولم حنیف گفتم قدرت با من چکار دارد وچه میخواهد من با کسی کاری ندارم ، هر چند میدانستم که کاری از دست او ساخته نیست واین موضوعات از پیش تعیین شده است . در هماهنگی کامل با هم هستند، صرفا خواستم اعتراضی کرده باشم وبعد از نیم ساعت به اتاق کار قدرت حیدری مراجعه کردم . وارد اتاق شدم ودیدم حسین ابریشمچی نشسته است وسلام کردم جواب ندادند . تا اینکه نشستم حسین شروع کرد که تو محفل میزنی­ ( محفل یعنی دو نفر ما بین هم سر موضوعاتی صحبت می کردند که خارج از ریل تشکیلات بود با به عبارتی مشگلاتی و مسائلی که وجود داشت نفرات مابین هم مطرح می کردند ) اول این را بگویم محفل در دستگاه مجاهدین این بود که آدمها حق نداشتند با کسی سر هر موضعی صحبت کنند .اگراین قانون نقض می شد ،همین گناه نابخشودنی بود . بعد از گفتن اینکه تومحفل میزنی واینکه مناسبات را به گند کشیده ای وفلان وفلان خلاصه لحن توهین آمیز که همینطور ادامه داشت . من هم به آنهاگفتم حرف حسابتان چیست ؟ گفت فلان نفر آمده گزارش کرده که تو  با فلان کس که اسمش را نمیاورم چون در مناسبات است . در قسمت ترابری دیده شده اید چه رابطه ای با هم دارید . اول این را بگویم مرد بود نه زن . باید اعتراف کنی وروی کاغذ بنویس البته نه با کلمه اعتراف اسم تشکیلاتی آن صفر صفر بود من گفتم نه رابطه ای دارم ونه صفر صفری میکنم خلاصه قبول نکردم . بعد گفتم من میخواهم بروم کاری ندارید؟ یک دفعه گفتند ما خودمان اینکاره بودیم صد تا مثل تو را درس داده ایم میخواهی سر ما کلاه بگذاری وغیره ؟ تو هیچ جا نمیتوانی بروی مرا بردند داخل اتاقی بدون اطلاع به دوستانم وهم یگانیهایم مرا بازداشت کردند. در آنجا هم فردی به اسم بهرام حسن زاده وجمال اولیایی بودند . بهرام یک آدم بی مغز ومتحیری بود وهر روز میامد در اتاق وبه من میگفت شما هیچ خیری برای سازمان نداشتید ، باید از همان روز اول افرادی مثل شما ها را میکشتیم ! واز شر شما راحت میشدیم . یا توهین های می کردند که فقط لایق رهبری خاص شان بود آدمها از جلوی آن اتاقی که من بازداشت بودم رد میشدند ومن را نگاه میکردند پشت پنجره بودم، ولی این نفرات جرات سوال کردن را نداشتند یا اینکه  با من حرفی را بزنند . برای نفرات سئوال شده بود که اینجا چکار دارند میکنند ! چرا مثل بقیه من به سالن عمومی نمیروم ؟چرا شبها به آسایشگاه نمیروم؟ …. خلاصه یک هفته به این صورت با من قایم موشک بازی کردند وحرفهای بیخود وبی محتوا میزدند .به این صورت شکنجه روحی میدادند که تو باید رابطه ات را با این فرد بنویسی .من هم خلاصه بخاطر اینکه بیشتر از این تحت شکنجه روحی قرار نگیرم وجلوی جمع تحقیر نشوم ، یکسری حرفهای بی ربط مثل خود  آنها در کاغذ نوشتم تا دست از این کارهای بردارند .این موضوع مثل یک غده سرطانی در درون من مانده بود تا سالیان من را عذاب میداد  وتبدیل به یک کینه وزخم عمیق در درون من شده بود ، تا روزی انتقام این کارشان را بگیرم وپاسخ همه این گند کاری های این دستگاه فاسد وشنکنجه گرها بگیرم .از آنها بخواهم پاسخ این  کارهایشان رابدهند . اما متاسفانه هنوز دست این فرقه در دست اربابان می باشد . به دلیل سازش مجامع بین المللی وبند وبست با آمریکا وبقیه ارگان ها ،هیچ کدام موارد نقض حقوق بشر یا دیگر شرارتهای این فرقه مانند حذف نفرات مخالف و توطئه در کشتار مردم بی دفاع عراق و ….پرونده ای باز نشده است . کما کان به این اعمال وشکنجه روحی حتی بعد از خروج از عراق وقرارگاه اشرف وآمدن به آلبانیاز بین نرفته است .هنوز این شکنجه ها را در آلبانی چه در درون فرقه وچه در بین جداشده ها از طریق سرعوامل فرقه میبینیم.در این روشنگری هدفم این بود که یک نمونه ساده از رابطه اجتماعی یعنی یک رابطه زدن با یک انسان که هیچ موضوعی هم نبود، من را یک هفته زندانی کرده وانواع شکنجه های روحی را به من اعمال میکردند تازه اگر من کوتاه نمیامدم این زندان وشکنجه ادامه داشت . امید به آن روز که این دستگاه کثیف وآلوده به شکنجه ، خون های به ناحق ریخته مخالفان و متقدین این تشکیلات ،هر چه زودتر به زباله دان تاریخ سپرده شود .سران و شکنجه گران روزی در دادگاهها به جزای اعمالشان برسند امید به آن روز.

سعدالله سیفی .تیرانا آلبانی 2018/ 02 /22

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید