“مسعود رجوی، مسئول رستگاری اعضا” و “تبعیض در جامعه بی طبقه رجوی” + …

0
863

همسویی کمیساریا با فرقه رجوی (+ “مسعود رجوی، مسئول رستگاری اعضا” و “تبعیض در جامعه بی طبقه رجوی”)

Aبنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، بیست و هشتم فوریه ۲۰۱۸:…  وقتی به این شروط از هر دو طرف نگاه میکنیم واقعا این سئوال بوجود میاید که آیا اینها توسط یک نفر نوشته شده و اینکه چرا این ارگان بین المللی که کارش بایستی رسیدگی به امور پناهندگان باشد اینطور بی واهمه و بدون رودربایسی از یک فرقه تروریستی که عمر همه اعضایش را به باد فنا داده طرفداری میکند؟ واقعا آیا مراودات پنهانی در بین است یا برحسب تصادف این شروط … 

Aوحشت رجوی از گسترش فعالیت سایت های نجات یافتگان در آلبانی

همسویی کمیساریا با فرقه رجوی

حسین نجات (مستعار)
لینک به منبع

اگر نگاهی کوتاه به اینکه کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان تحت چه شرایطی حاضر به پرداخت مستمری پناهندگیبه نفرات نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی است داشته باشیم، بخوبی متوجه میشویم که دقیقا همان شرایط فرقه است و تنها نگارش آن احتمالا بدلیل ترجمه توسط کارمندان کمیساریا متفاوت است. در مجموع شرایط واحدی است و انگار کپی برداری شده از شرایط فرقه مافیایی رجوی خائن و جنایتکار است.

این سئوال برای هر انسان عاقلی پیش میاید که نقش کمیساریا در این وسط چیست و چه میکند و چرا این همه به این فرقه نزدیک است و وقتی هم که فاکتهای مشخصی را کنار هم قرار میدهیم نقشی که در این میان این ارگان به اصطلاح بین المللی ایفا میکند خیلی شبهه برانگیز است و این نشان دهنده این است که این فرقه تا چه حد از جدا شدن افراد میترسد و به هر بهایی حاضر است که با صرف هزینه های هنگفت و خریدن افراد و ارگانها، اعضای جدا شده را تحت فشار قرار بدهد تا مانع از ریزش نیرو گردد.

حال با هم نگاهی کوتاه به برخی از شرایط فرقه تروریستی رجوی وطن فروش و کمیساریا می اندازیم تا ببینیم آیا واقعا شباهتی وجود دارد یا خیر؟

شرط کمیساریا
این مستمری بطور موقت و فقط برای مدت شش ماه است و پس از آن دولت آلبانی اجازه کار می دهد و باید خود افراد اقدام به پیدا کردن کار بکنند و دیگر کمکی از طرف این ارگان داده نمیشود.

شرط فرقه
این مستمری به مدت سه ماه دیگر به عنوان قرض ادامه دارد و پس از آن بایستی هر وجهی که دریافت شده به صندوق سازمان برگردانده شود.

شرط کمیساریا
کمیساریا هر زمان بخواهد میتواند این مستمری را قطع کند و تنها اقدام به ارسال یک پیام مبنی بر قطع مستمری می نماید و نیازی به توضیح ندارد.

شرط فرقه
این پول تنها به شرطی داده میشود که ما مشخص کنیم با چه کسانی در ارتباط باشید و با چه کسانی در ارتباط نباشید. هرکس برخلاف نظر ما عمل کند بدون هیچ توضیحی مستمری او قطع میشود. این پولی که پرداخت میشود ثمره خون شهدای سازمان است و به خائنین داده نمی شود.

شرط کمیساریا
این مستمری تنها به این شرط پرداخت میشود که شما از خانواده یا دوستان خود پولی دریافت نکنید و اگر متوجه این موضوع بشویم این مستمری قطع میشود.

شرط فرقه
مستمری تا زمانی پرداخت می شود که با خانواده و دوستان خود در ارتباط نباشید و اگر این ارتباط برای ما معلوم گردد مستمری قطع خواهد شد.

اقدام کمیساریا
کمیساریا در ملاقاتی که با نمایندگان اعضای نجات یافته از فرقه رجوی داشت توافق کرده بود که به هر فرد سیصد یورو (حدود ۴۷۰ دلار) مستمری ماهانه بدهد که در عمل و در طول زمان همان کار فرقه را کرد و واریز پول را به کمتر از دویست و پنجاه دلار رساند یعنی مستمری را حدود دویست و بیست دلار بی دلیل کاهش داد.

اقدام فرقه
فرقه در ابتدا به افراد گفته بود که حدود سصد و سی یورو میدهد، اما بعد از مدتی آن را به دویست و بیست دلار کاهش داد. کمیساریا نیز الان دقیقا همین کار را کرده است. یعنی آیا این هماهنگی در دادن مستمری به یک میزان میتواند اتفاقی باشد؟

* * * * * * * * *

وقتی به این شروط از هر دو طرف نگاه میکنیم واقعا این سئوال بوجود میاید که آیا اینها توسط یک نفر نوشته شده و اینکه چرا این ارگان بین المللی که کارش بایستی رسیدگی به امور پناهندگان باشد اینطور بی واهمه و بدون رودربایسی از یک فرقه تروریستی که عمر همه اعضایش را به باد فنا داده طرفداری میکند؟ واقعا آیا مراودات پنهانی در بین است یا برحسب تصادف این شروط یکی شده است؟ وقتی به یکسری واقعیتهای دیگر نیز که وجود دارد نگاه کنیم بیشتر به این موضوع پی میبریم.

به عنوان مثال در طول جابجایی نفرات از عراق به آلبانی، کمیساریا پاسپورتهای موقت را به هیچ یک از افراد نداد و آنها را در اختیار فرماندهان فرقه که به همراه هر اکیپ بودند قرار داد یا توسط خود کمیساریا نگهداری شد، چرا که این پاسپورتها موقت و برای سه ماه معتبر بودند و نفرات طی این مدت امکان رفتن به هر کشور دیگری را داشتند.این همکاری آشکار کمیساریا با فرقه رجوی بود تا مانع از فرار نیروها شود.

فکر کنم همین میزان کافی باشد تا ثابت شود که هر دو طرف یک هدف را دنبال میکنند و آن اینست که هرچه میتوانند شرایط جدا شدن را برای اعضا سخت تر کنند تا به این وسیله مانع از ریزش شدید نیرو گردند. در این میان متاسفانه بنظر میرسد که برخی کارمندان و عوامل این ارگانها توسط فرقه رجوی خریده شده اند که نشان از شدت ترس و وحشت فرقه از باز شدن سر کلاف جدا شدن اعضا به صورت جریانی و فروپاشی دارد.

اما باید به رجوی های ملعون به صراحت گفت که آفتاب برای همیشه پشت ابر پنهان نمی ماند و بالاخره دیر یا زود این کثافتکاریهای فرقه ای هویدا میشود و روسیاهی به زغال می ماند و خود فروختگان و ارگانهایی که دست در دست تروریست ها دارند افشا خواهند شد.فروپاشی محتوم در انتظار فرقه رجوی است و از آن گریزی نیست. این تشبثات راه به جایی نخواهد برد. آلبانی پایان راه برای فرقه رجوی است و بی جهت دارد دست و پای قبل از مرگ می زند.

حسین نجات – نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی

مسعود رجوی، مسئول رستگاری اعضا

محمد هاشمی (مستعار)
لینک به منبع

از آنجا که بعد از تسلیم شدن در برابر ارتش آمریکا و تحویل دهی سلاحها، بوی فروپاشی فرقه به مشام همه از جمله رجوی رسید، و بعد از اینکه آمریکایی ها رفتند و نیروهای عراقی مسئولیت پرونده اشرف را به عهده گرفتند، افراد زیادی دست باز پیدا کردند تا خود را به نیروهای عراقی معرفی بکنند و فرار نمایند.

بعد از مدتی رجوی به صرافت افتاد و در یکی از نشست ها مدعی شد که نیروهای عراقی همه تحت فرمان نیروی قدس سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات هستند. به این شیوه نیروهای عراقی که تعداد زیادی از آنها حتی کارگرانی بودند که در اشرف شاغل بودند و ما خیلی از آنها را از سالها قبل میشناختیم و رابطه خوبی هم با ما داشتند را مزدور نامید.

هدف رجوی این بود که مانع از برقراری کیوسک پلیس توسط نیروهای عراقی در مرکز اشرف بشود و به این شیوه رجوی افراد را فریب میداد و میگفت که این کیوسک انتظامی و حفاظتی فقط برای ربودن و کشتن افراد درون تشکیلات برقرار خواهد شد. او گفت که ما با گوشت و پوست و استخوان خودمان و با دست خالی از این کار نیروهای عراقی جلوگیری میکنیم.

وقتی نیروهای عراقی میخواستند وارد اشرف بشوند به ما اعلام کردند که آنان ظاهرا قصد ورود به اشرف برای نصب کیوسک پلیس دارند ولی در اصل هدفشان ربودن و کشتن افراد درون تشکیلات است و به این ترتیب افراد را فریب دادند تا جلوی نیروهای عراقی بایستند و آنها را تحریک کنند که همین تحریک باعث ایجاد درگیری و خشونت و کشته شدن تعدادی افراد بیگناه شد. بعد از کشته شدن افراد رجوی دو هدف مشخص دنبال میکرد. یکی اینکه مظلوم نمایی کند که نهایتا باز نیروهای آمریکایی حفاظت اشرف را به عهده بگیرند و دوم اینکه از آن استفاده سیاسی برای مشروعیت دادن به خودش برای ماندن در اشرف و همچنین حفظ نیروها بود.

حالا بروم روی اصل موضوع که همان وعده رستگاری از جانب مسعود رجوی در نشستها بود که میگفت ما هرچه کشته بدهیم ارزش آن را دارد که در اشرف ماندگار باشیم و حاضر بود که تمام افراد، البته افراد رده پایین سازمان، جانشان را بدهند که رجوی به خواسته خود برسد. حتی رجوی در نشستهای صوتی که داشت روی این موضوع خیلی تاکید میکرد که نمی خواهد کسی سازمان را ترک کند چون رستگاری همه افراد را می خواهد و هر کس برود دیگر رستگار نخواهد شد. منظورش این بود که فرماندهان و مسئولین بالا در جای امن زنده بمانند و قیمت زنده ماندن آنان را افراد رده پایین بدهند. البته ما همه خوب دریافته بودیم که موضوع چیست. فقط میخواست روی خون ما موج سواری کند، در صورتی که خودش و مریم در کشور امن در حال خوشگذرانی بودند.

راستی ای رجوی ملعون گور به گور شده، اگر رستگاری میخواستی و رستگاری برای دیگران خوب است، چرا خودت جلوی ستون افراد برای رستگاری در راه خدا قدم بر نمیداشتی و چرا فرمان میدادی که افراد دیگر گوشت دم گلوله قرار بگیرند؟ مگر این خونها ارزشی نداشت که بدون دلیل و با تصمیمات خودخواهانه تو و برای اصرار بر روی خواسته های کودکانه خودت میریختی؟ چرا در میان هیچ یک از این کشته ها حتی یکی از نفرات شورای رهبری یا مسئولین بالا نبود؟ مگر تو نبودی که میگفتی راه مجاهدین خلق راه امام حسین (ع) است. مگر امام در روز عاشورا پیشاپیش نیروهایش نبود؟ تمام حرفهایت به عمل که می رسید عکس میشد. رستگاری خوب بود اما فقط برای دیگران. یعنی کشته شدن افراد را میخواستی. البته این کار را بعدا در لیبرتی هم انجام دادی و از ترس فروپاشی حاضر بودی همه کشته شوند ولی به نقطه فروپاشی و جداشدن نرسند.

البته در لیبرتی هم کمیساریا و هم برخی کشورهای مختلف تعداد زیادی پناهنده از مجاهدین خلق قبول کرده بودند و پذیرفته بودند که افراد را به مکانی امن ببرند. ولی مسعود رجوی قبول نکرد و حاضر نبود که انسانها زنده بمانند و اسم آنرا هم رستگاری گذاشته بود، و می گفت که لیبرتی پلی بسوی تهران با نبرد جانانه.

واقعا موضوعات زیادی وجود دارد. چون مطلب طولانی میشود منهم فقط اشاره کوتاهی کردم که مردم ایران و خانواده ها بدانند که منظور از رستگاری که مسعود رجوی میگوید همان به کشتن دادن افراد بیگناه بوده و هست.

نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی – محمد هاشمی

تبعیض در جامعه بی طبقه رجوی

مجید آتش افروز (مستعار)
لینک به منبع

وقتی از جامعه بی طبقه توحیدی می شنویم، جامعه ای در نظر ما می آید که همه با هم برابرند و هیچ گونه تبعیضی برای هیچ کس در آن وجود ندارد و همه یکسان هستند.

اما در این مقاله میخواهم به چند نمونه از جامعه بی طبقه توحیدی رجوی خائن و جانی اشاره کنم که چگونه به بهانه های واهی همه را گرفتار کرده است. جای دوری نمی روم. در همین آلبانی مرور میکنم و از روز گذشته نمونه می آورم.

توی این روزها که به بیرون میرویم میبینیم که خیلی از نفرات گرفتار در فرقه رجوی که برای خرید به بیرون می آیند، آن هم با پول ناچیزی که به آنها داده میشود و با ان لباسهای کهنه و مربوط به عراق که کماکان بتن دارند از زنها گرفته تا مردها که حتما مریم رجوی گفته که اگر پوشش شما مثل مردم عادی بشود دیگر انقلابتان از بین خواهد رفت و اما این تبعیض چگونه است.

دیروز در خیابان بودم که دیدم چند دختر جوان همراه با مسئول دفتر صدیقه حسینی با یک خودرو شیک که چهار نفر بودند در خیابان مدرسه آلبانی ایستادند و به یک مغازه لوکس رفتند که قیمتهای کالاهای آن مغازه کمتر از سه تا چهار هزار لک Lek نیست که خرید خودشان را کردند و بیرون آمدند، آن هم با دستان پر، که در لحظه این به ذهنم آمد که مگر اینها ماهیانه هزار لک بیشتر می گیرند، پس این همه خرید را با کدام پول انجام میدهند؟

حالا سری به یک بازار دیگر میزنیم که نفرات دیگر به آنجا میروند که به آنجا شنبه بازار میگویند که تمام اجناس آنجا بیشتر از صد لک یا در نهایت سیصد لک نیست که مشخص است که چه تبعیضی بین نفرات قائل هستند که یک تعداد با ماشین شخصی و یک تعداد با اتوبوس پولی به بازار میایند و یک تعداد به بهترین مغازه ها میروند و یک تعداد به کهنه بازار که باید پوشاک دسته دوم بخرند.

این است وضعیت جامعه بی طبقه توحیدی مخصوص رجوی ملعون. حالا این یک نمونه ایست که در آلبانی دیده میشود که حتما در جریان عراق هم هستید. همه کار میکردند تا ماشین خریداری شود بعد هم به زیر پای مسئولین بیفتد و وقتی هم حرفی میزدیم میگفتند که مال آنها نیست مال سازمان است و این سازمان خلاصه میشود در همه نفرات و وقتی میگفتیم که مگر ما نفر سازمان نیستیم میگفتند شما گل سر سبد ایران هستید.

برای هر حرفی یک بهانه و یک حرف مزخرف میگفتند که مشخص بود هیچ کسی برای آنها ارزشی ندارد که این است تبعیض در این فرقه سراپا دروغ و دغل که انشالله در این روزها نابودی کامل فرقه رجوی را شاهد خواهیم بود.

نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی – مجید آتش افروز

(پایان)

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید