من شاهدِ خودکشی زهرا نوری در سازمان مجاهدین بودم

0
391

فرشته هدایتی : من شاهدِ یکی ازبهترین دوستانم در قرارگاه اشرف برای خودکشی بودم .

سوال: شما شاهد بودید؟

فرشته : بله من شاهد بودم ، من داستانی را الان برایتان می گویم که مطمئنم جای دیگری نشنیده اید. من برای اولین بار صحبت می کنم بخاطر اینکه باری ازوجدان خودم بردارم .Fereshteh-Khaladje-Hedayati-350x350

زهرا نوری آن موقع یکی ازخواهران دلسوز شورای رهبری با سابقه زندانی سیاسی ، ایشان اززندانیان بعدازانقلاب ضد سلطنتی بودند.

متاسفانه تشکیلات به ایشان گیر داده بود ، بخاطر روحیه خاصی که داشت و به این دلیل که همواره حالت اعتراضی نسبت به موضوعات داشت ، او را سوژه می کردند و بهش ایراد می گرفتند ، تو ی نشست ها بهش انگ اخلاقی می زدند ،در اینجا بگم ، کسی در تشکیلات سازمان باید باشد تا تصوّر کند که ما در چه حصاری بودیم ! زنهای آنجا حتی اجازه نداشتند با خواهر بغل دستی خود رابطه صمیمانه داشته باشند.

تو نشستها به اون انگ اخلاقی می زدند که چرا رابطه ات با فلان خواهر که هم ستاد و هم کارخودش بود، بیش از حد صمیمانه است ، این موضوع آنقدر کش پیدا کرد که کار به جاهای باریک کشیده شد .

یک روزی وقتی به آسایشگاه رفتم دیدم زهرا نوری خوابیده و پتوی را روی سرش کشیده . وقتی پیگیر شدم که چرا اینطور شده ، فهمیدم که مجددا او را در نشست (زنان شورای رهبری لایه اول ) سوژه کردند و بهش فشار آوردند .

من شاهدِ خودکشی زهرا نوری در سازمان مجاهدین بودم

 برگرفته از مصاحبه خانم هدایتی با آقای همنشین بهار
تنظیم و پیاده از نوار : زهرا سادات میرباقری
2018-05-26 ـ منبع : فیس بوک زهرا میرباقری

zahra sadat Mirbagheri

با سلام

خوشبختانه دوست وفا دار و فداکارم فرشته هدایتی به ادامه مصاحبه هایش همت گماشت و اکنون به نمونه مهم و درد ناک خودکشی در سازمان مجاهدین خلق ایران با همنشین بهار می پردازد.

فرشته در بخشی از صحبتهایش به خودکشی خانم زهرا نوری ، خانم جوانی که در اثر شدت فشارهای تشکیلات و انقلاب مریم رجوی دست به خود کشی زد می پردازد.

به گفته های ایشان من نیز باید گواهی بدهم .

زهرا نوری انسانی بسیار مهربان و صمیمی بود و خواهران هم زهرا را بدلیل مهربانی و قلبی پاک دوست داشتند.

اکنون به اذیت ها و شکنجه های روحی و جسمی ایشان توسط تشکیلات مریم شهادت می دهم .

من شدیداَ به عدم رسیدگی بعد ازخودکشی و در واقع کشتن زهرا نوری توسط تشکیلات مریم مضنون هستم. مثال ها زیاد هست :

به خودکشی دادنهای دیگرِ زنان بویژه مینو فتح علی ، مهری موسوی و مرجان ( فائزه ) اکبری و… توسط تشکیلات مریم .

مشخصاً زهره قائمی ازمعاونین سازمان وازمحافظین درجه یک رجوی و مسئول ستاد داخله که در آن زمان مسئول من بود.

(بعداز تسلیم رجوی به آمریکایی ها و تحویل سلاح های سازمان به آنها و بعد ازخروج لورن سوژی نماینده صلیب سرخ که برای بازدید از نقض حقوق بشر به قرارگاه اشرف آمده بود و در جلسه ای که در سالن غذاخوری ستاد داخله در قرارگاه اشرف برگزار شد من میز سازمان را بر سرش خراب کردم،واقعه آن روز را در فرصتی دیگر بازگو خواهم کرد ) ،بعد از رفتن لورن سوژی از قرارگاه اشرف ، زهره قائمی مرا در اتاقش صدا کرد و درحضور فاطمه همدانی پیام رجوی را به من داد و گفت :

“زهرا میرباقری تو آبروی ما را بردی ، کاری که تو کردی برادران نکردند “.

ودر ادامه گفت :

“ما برای خود بریده ایم که تو بمیری “

بخشی ازگفت‌ و شنود ِ همنشین بهار با خانم فرشته هدایتی (از قسمت دوم)

وقتی به خاطرات دردناک گذشته فکر میکنم، به روزگار سپری شده و عمری که بر باد رفت، گرچه در خود می‌روم و دلگیر میشوم اما ناگهان نهیب حافظ را هم بیاد می‌آورم که: بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر جای ناامیدی نیست.

کسوف، آنجا که کامل می‌شود، نقطه آغاز روشنی است و شب،وقتی بغایت خود می‌رسد صبح می‌شود. بر همین اساس، یقین دارم ارتجاع حاکم هم، روزی بنا بر قانونمندی‌های تاریخی به سراشیب نهایی خواهد افتاد، هرچند “مشکل جامعه ایران با گرفتن قدرت سیاسی حل نخواهد شد”.

خودکشی کردن در سازمان مجاهدینِ مریم رجوی

فرشته هدایتی : من شاهدِ یکی ازبهترین دوستانم در قرارگاه اشرف برای خودکشی بودم .

سوال: شما شاهد بودید؟

فرشته : بله من شاهد بودم ، من داستانی را الان برایتان می گویم که مطمئنم جای دیگری نشنیده اید. من برای اولین بار صحبت می کنم بخاطر اینکه باری ازوجدان خودم بردارم .

زهرا نوری آن موقع یکی ازخواهران دلسوز شورای رهبری با سابقه زندانی سیاسی ، ایشان اززندانیان بعدازانقلاب ضد سلطنتی بودند.

متاسفانه تشکیلات به ایشان گیر داده بود ، بخاطر روحیه خاصی که داشت و به این دلیل که همواره حالت اعتراضی نسبت به موضوعات داشت ، او را سوژه می کردند و بهش ایراد می گرفتند ، تو ی نشست ها بهش انگ اخلاقی می زدند ،در اینجا بگم ، کسی در تشکیلات سازمان باید باشد تا تصوّر کند که ما در چه حصاری بودیم ! زنهای آنجا حتی اجازه نداشتند با خواهر بغل دستی خود رابطه صمیمانه داشته باشند.

تو نشستها به اون انگ اخلاقی می زدند که چرا رابطه ات با فلان خواهر که هم ستاد و هم کارخودش بود، بیش از حد صمیمانه است ، این موضوع آنقدر کش پیدا کرد که کار به جاهای باریک کشیده شد .

یک روزی وقتی به آسایشگاه رفتم دیدم زهرا نوری خوابیده و پتوی را روی سرش کشیده . وقتی پیگیر شدم که چرا اینطور شده ، فهمیدم که مجددا او را در نشست (زنان شورای رهبری لایه اول ) سوژه کردند و بهش فشار آوردند .

زهرا نوری یک بیماری خونی داشت که می بایست بصورت ثابت یک دارویی را بنام والفارین مصرف کند ، دکتربسیار تاکید کرده بود که اگر این قرص را قطع کند برایش خطر مرگ دارد. این موضوع را من و همه و دکتر می دانسیتم ، و این را می دانستیم که اگر این قرص را قطع کند مرگش حتمی است .

اون بدلیل فشارهای که تو نشست بهش آورده بودند تصمیم گرفته بوده که قرصش را قطع کند.

اینکه می گویم تصمیم گرفته بوده قطع کند به این دلیل است که از خوردن ، آشامیدن و همه چیز خود داری کرده بود . الان می توانم بگم که او اعتصاب کرده بود ، اعتصاب غذا و دارو .

وقتی اورا به بیمارستان برده بودند دکترها متوجه شده بودند که دارو قطع شده است . ولی من از اقداماتی که توی بیمارستان کردند مطلع نیستم ، ولی می دانم که خیلی دیر شده بود .

بعد از مدت کوتاهی فوت اورا اعلام کردند . و با توجه به اینکه زهرا نوری شورای رهبری بود . ولی هیچ مراسم خاصی برایش برگزار نشد . و حتی بر خلاف کارهای تبلیغی سازمان توی اطلاعیه های بعد ازفوتش ، به سوابقش توجه نشد و مراسم تدفینش بسیار مختصر بود. همه اینها حاکی از جنگی بود که بین او و تشکیلات بود .

شما میتوانید یقین داشته باشید که خیلی از این ها بدلیل همین فشار هایی بود که تشکیلات به زهرا آورده بود .

تنظیم و پیاده از نوار : زهرا سادات میرباقری

2018-05-26

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید