دیوار برلین فرو ریخت، حصارهای اردوگاه سوم هم فرو خواهد ریخت

0
394

دیوار برلین فرو ریخت، حصارهای اردوگاه سوم هم فرو خواهد ریخت

مزدور و خائن کیست؟، آزادی ممنوع!، حصارها فرو میریزند، افشاگری های مصطفی رجوی (نجات یافتگان فرقه رجوی در آلبانی)

بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، نهم ژوئن ۲۰۱۸:… مزدوری و خیانت مسعود رجوی از همان سال ۶۳ در اولین ملاقات رجوی با نماینده دولت وقت عراق علنی شد و رجوی به صورت رسمی در طرف دشمن متجاوز به خاک وطن قرار گرفت. با رفتن مسعود رجوی به عراق، یعنی طرف جنگ با ایران، برای همگان …

مزدور و خائن کیست؟، آزادی ممنوع!، حصارها فرو میریزند، افشاگری های مصطفی رجوی (نجات یافتگان فرقه رجوی در آلبانی)ا

چه کسی مزدور و خائن است؟

امیر افشار (مستعار)
لینک به منبع

در فرهنگ کثیف فرقه تروریستی رجوی همه مزدور هستند به غیر از کسانی که به صورت صد در صد مسعود رجوی را تأیید نمایند و هر کس که حرفی بر خلاف منافع و امیال رجوی بگوید مزدور و خائن است.

اما در حال حاضر از هر زمان دیگری روشن تر است که مزدور و خائن چه کسی است؟

با یک نگاه اجمالی به سابقه و تاریخچه فرقه منفور رجوی و عملکرد شخص مسعود رجوی در این سالیان میتوان به خوبی فهمید که چه کسی مزدور و چه کسی خائن ساست.

مزدوری و خیانت مسعود رجوی از همان سال ۶۳ در اولین ملاقات رجوی با نماینده دولت وقت عراق علنی شد و رجوی به صورت رسمی در طرف دشمن متجاوز به خاک وطن قرار گرفت.

با رفتن مسعود رجوی به عراق، یعنی طرف جنگ با ایران، برای همگان مشخص شد که تا چه میزان پتانسیل مزدوری و خیانت علیه عالی ترین مصالح مردم ایران را دارد. آن زمان عراق با ایران در حال جنگ بود و بخش هایی از خاک میهن را اشغال کرده بود و شهرهای ایران را هدف موشک های دوربرد خود قرار می داد.

دادن اطلاعات به دشمن و همکاری با دشمن به قیمت خون هزاران جوان ایرانی که برای دفاع از مرزهای میهن عازم جبهه ها شده بودند تمام شد که همگان آن را به چشم دیدند و لمس کردند و مزدور و خائن واقعی را شناختند. این رجوی بود که از دولت وقت عراق پول و امکانات میگرفت و در جهت منافع دشمن عمل می کرد. مگر مزدوری و خیانت از این آشکارتر هم می شود؟

فرستادن تیم های عملیاتی به داخل ایران و کشتن مرزبانان و حتی افراد غیر نظامی و جمع آوری اطلاعات به سود دشمن منتهای مزدوری و خیانتی است که یک شخص یا نیرو می تواند مرتکب شود.

اما رجوی که تمامی مرزهای مزدوری و خیانت را در نوردیده و الان هم در کنار دشمنان قسمت خورده ایران و ایرانی قرار گرفته و تنها نیروی اوپوزیسیون ایرانی است که از تحریم و حمله نظامی به ایران حمایت می کند آنقدر وقیح و بی چشم و روست که هر کس که مخالفش حرفی بزند را مزدور و خائن می نامد.

هر کس کوچکترین زاویه ای با سیاست های مزدورانه و خائنانه رجوی پیدا می کند فورا به مزدوری و خیانت متهم می شود و این را اهرمی برای سرکوب مخالفان و منتقدان کرده است. شدیدترین نوع دیکتاتوری ذهنی و عینی در داخل تشکیلات اعمال می گردد.

رجوی مزدور و خائن آنقدر وقیح است که خانواده های اعضای فرقه اش را که تنها به دنبال کسب اطلاع از عزیزانشان هستند را مزدور و خائن می نامد. او در اغلب نشست های مغزشوییش در منتهای رذالت خانواده ها را مزدوران دشمن و خائن می نامید که در زمان مناسب این خانواده ها و نجات یافتگان هستند که پاسخ دنائت این موجود پست و فرومایه را خواهند داد.

امیر افشار – نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی

“آزادی ممنوع” در فرقه رجوی

محمد هاشمی (مستعار)
لینک به منبع

جالب است اشاره ای بکنم به پیامهای مریم رجوی در رابطه با آزادی و نگاهی بیندازیم به آزادی در درون تشکیلات فرقه رجوی

در تمام گردهماییها، مریم رجوی اولین حرف و آخرین حرفش بیان کلمه آزادیست و از این کلمه برای پیشبرد مطامع خود ماکزیمم استفاده را میکند.

خبرهایی که جدیدا توسط دوستانمان از داخل تشکیلات بدستمان رسانده را به صورت مختصر بیان می کنم تا خودتان قضاوت کنید.

مریم رجوی به تمامی افراد در داخل تشکیلات گفته است که گردش در شهر، پوشش مورد دلخواه و مطابق مد روز، چرخیدن و خرید کردن و داشتن پول برای خریدهایی که افراد علاقه دارند کلا ممنوع است چرا که اینها خصلت های ضد انقلابی است. در حال حاضر با ترفند ماه مبارک رمضان، و البته همیشه به بهانه مسائل امنیتی، نمیگذارند افراد آزادانه برای خرید و گردش و هر موضوع دیگر به شهر تردد بکنند. محدودیت ها روز به روز بیشتر می شوند.

در راستای محدودسازی افراد و گرفتن آزادی عمل آنها، تمامی نفرات را به مقری دور افتاده منتقل کردند، چون از موقعی که افراد به آلبانی آمدند، چون مثل عراق مشکلات امنیتی ندارند خواسته هایشان بیشتر میشود و در نهایت این خواسته ها باعث برملا شدن خیلی از مسائل میشود و بعد در نهایت به ریزش و فرار نیرو و فروپاشی منجر میشود. به همین دلیل در تیرانا نه انقلاب توانست جلوی ریزش و فرار را بگیرد و نه عبور از بند ف و نه تشکیلات پولادینی که رجوی روی آن سرمایه گذاری کرده بود. الان از این موضوعات میگذرم میروم سر اصل موضوع:

سوال از مریم رجوی این است: تو که اینقدر در سخنرانی هایت کشته و مرده آزادی هستی و تکیه کلامت آزادی است و از ما می خواهی همه چیزمان را برای آزادی فدا کنیم، پس چرا هرچه جلوتر میرویم آزادی افراد انقلاب کرده و گوهران بی بدلیل و عصاره صد سال مبارزه را این چنین محدود می کنی و آزادی آنها را می گیری؟ چرا افراد داخل تشکیلات آنرا بدتر از زندان توصیف میکنند؟ چرا آزادی را از درون تشکیلات به عنوان الگو و نمونه ای برای مردم ایران شروع نمیکنی؟ پس چرا تمام عملکردهایت در تشکیلات خلاف آزادیست؟

پس ما میفهمیم که آزادی کلمه ای است برای بازی کردن و پیشبرد منافع فردی خودت. آیا آزادی به این معنیست که افراد را به گروگان بگیری؟ جدیدا هم با ترفند ماه رمضان و در پیش داشتن گردهمای پاریس آنها را محدود تر کرده ای. آزادی در دستگاه تو فقط تبلیغات است و بس.

تو که افرادی که تمام زندگیشان و همه چیزشان را به پای فرقه ات ریختند را این چنین محدود و زندانی می کنی و در حصار میگذاری و حتی نمیگذاری که یک ساعت آزاد باشند، چطور میخواهی برای مردم ایران آزادی را به ارمغان بیاوری؟ البته مردم ایران با شناختی که از ماهیت فرقه ای تو دارند هرگز فریب تو را نخواهند خورد و تو جایی در میان مردم ایران نداری.

محمد هاشمی – نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی

دیوار برلین فرو ریخت، حصارهای اردوگاه سوم هم فرو خواهد ریخت

کیومرث آزاد (مستعار)
لینک به منبع

نمیخوام الان چگونگی پیدایش دیوار برلین رو توضیح بدم ولی میخوام شباهت ها و تفاوت های اونو با دیوار عینی و ذهنی که رجوی ساخته رو بگم.

چیزی که حتی سالهای اول که تازه رفته بودم توی فرقه رجوی وجود سیمهای خاردار که سمت داخل زندان اشرف بود به چشم می خورد و این اولین تلنگر بود. فیلم ها و عکس های دیوار برلین رو اگر دیده باشید این به چشم میخورد. رجوی زندانهایی که میساخت همینطوری بود. تمام سیم خاردار ها از داخل بود.

یادمه اولین بار که توی یک قرارگاه مرزی پست دادم یه نفر به من گفت تو حواست به داخل باشه هر کس اومد طرف سیاج (حصار) ایست بده و اگر نیایستاد کمر به پایین بزن.

من از تعجب خشکم زد. گفتم یعنی چی که اگر کسی از داخل اومد؟ گفت ممکنه دشمن از جای دیگه اومده باشه داخل و بخواد خلع سلاح کنه.

باز تأکید کرد که هر کس به سیاج نزدیک شد، فرمان ایست، شلیک هوایی، بعد کمر به پایین بزن.

پرسیدم یعنی افراد خودی؟ گفت دیگه این سوال کردن نداره، چون ممکنه کسی بخواد فرار کنه.

برای اولین بار توی ذهنم زد که دیگه چقدر فشار روی نفر باشه که مجبور به فرار بشه با وجود اینکه همه میدانند نزدیک شدن به سیاج مساوی است با خطر شلیک
دقیقا همون اتفاق که توی آلمان شرقی می افتاد. مردم برای فرار از دیکتاتوری حاضر بودن هزار خطر رو بجون بخرن. تازه اون که مردم معمولی بودن، خیلی از نیروهای مسلح آلمان شرقی هم فرار میکردن، برای اونا هم حتما نشست هایی مثل نشست های توی فرقه رجوی گذاشته میشد.

رجوی ملعون میگفت اشرف پاک ترین شهر جهان است. یک جوری میگفت که اگه همه خونشون ریخته بشه نباید یک وجب از خاک اشرف دست دشمن بیوفته، اون وقت خودش توی زیرزمینهای ضد بمب لونه کرده بود.

الان وقتی فکر میکنم به سالهایی که رفت اونم واسه شهوترانی و مال اندوزی و قدرت پرستی اون ملعون، واقعا تنها چیزی که توی دلم قلیان میکنه نفرته، این حس رو همه اونایی که توی زندان اشرف پست دادن حتما داشتن. کسی نیست که از فرقه بیرون زده باشه و از رجوی تا مغز استخون منفر نباشه. منتهی ترس کار خودش را میکنه.

از یک برج نگهبانی وقتی میرفتی بالا برای نگهبانی کامل بیرون زندان اشرف پیدا بود که چه خوبه لااقل اینطوری برای لحظه ای اون طرف سیم خاردار های زندان الموت دیده می شد.

شک ندارم که همین حس رو نگهبانان دیوار برلین هم داشتند. وقتی روی دیوار بودند که هی اون طرف رو نگاه میکردن و افسوس میخوردن، کما اینکه ما هم حسرت و افسوس داشتیم.

روزی که گفته شد میریم به زندان لیبرتی و قراره سیاهچال اشرف رو ترک کنیم روز جالبی بود. به اصطلاح لایه به لایه صدا میکردن. نفرات سری قبلی توی اتاق یکی از زنهای رجوی بودن که صدای دست زدن اومد و وقتی نفرات می آمدن بیرون چشم ها برق خاصی داشت. چون در اصل قرار بود که لیبرتی یک سرپل باشد که صد البته اگر رجوی ملعون کارشکنی نمیکرد. البته بعد بیچاره مارتین کوبلر بدنام شد.

نفرات مثلا قیافه ناراحت می گرفتند ولی چشم ها بود که میخندید ته دل همه این بود که خدا رو شکر از این جهنم راحت شدیم. البته کسی نمیدونست که خون آشام خواب دیگری دیده.

بعد از شام دو به دو کسایی که با هم شیش دونگ بودن گرم صحبت که مگه بازم سازمان ملل متحد به داد ما برسه و گرنه این کفتار تا همه رو به کشتن نده خیالش راحت نمیشه. البته کسی نمیدونست که رجوی ملعون لیبرتی رو تبدیل به اردوگاه مرگ میکنه

یک فیلم دیدم که به نیروهای آلمان شرقی ماموریت دادن که برای نگهبانی از دیوار بالا بروند. نفرات خوشحال به اسم اینکه دارن برای حفاظت از دیوار میرن ولی در اصل خوشحال از اینکه چند قدم به آزادی نزدیک میشن

البته فرقی که دیوار برلین با اشرف خراب شده داشت این بود که هر کس به سمت غربی دیوار برلین میرسید دیگه حتی نیروهای آلمان شرقی نمی تونستن بهشون تعرض کنند. اما برعکس اشرف زمان صدام که اگر طرف فرار هم میکرد و کیلومترها دور می شد گرفتار گرفتار عراقی ها میشد که اون هم مرگش رو با چشم خودش میدید.

خلاصه که بنیان پوسیده اشرف فرو ریخت و لیبرتی هم فرو ریخت و اردوگاه سوم هم فروخواهد ریخت.

البته باید تشکر فراوان کرد از خانم ثریا عبداللهی که بارها و بارها گفت خاک اشرف رو به توبره میکشیم و این قلعه الموت رو با خاک یکسان میکنیم که الان مخروبه ای بیش نیست

مسئولین سیستم آموزش ایدئولوژیک (همون کله پزی و مغزشویی) آلمان شرقی هم برای خام کردن و فریفتن نفرات کم زحمت نکشیدن و اینکه دارن از شرف ملی (واقعا که واژه های ملی و مردم و خلق چقدر مظلوم هستن. هر کس هر جنایتی میکنه به پای اون میبنده) دفاع میکنن.

چقدر نفرات کشته شدن بخاطر رسیدن به آزادی. چقدر تیرباران شدن از افسران واقعا آزادیخواه آلمان شرقی، و چقدر در زندانهای رجوی نفرات شکنجه شدن به خاطر اینکه یک انتقاد کوچیک داشتن به رجوی، چقدر تیم های شکار رجوی نفرات رو توی مرز از پشت زدن یا به کشتن دادن

چقدر توی مقرات به اسم شلیک ناخواسته ناراضی ها رو کشتن یا خودکشوندن

چقدر با امضای دکتر وحید (جواد احمدی) سند قتل شون به اسم بیماری امضا شد

چقدر نفرات رو کشتن بعد گفتن که مشکل روانی داشته و خودکشی کرده

با تمام این وجود که اون همه کشتن و سر به نیست شدن چه بلایی سر بلوک شرق اومد

معلوم است که رجوی ملعون و دار و دسته اش توی چه باتلاقی گیر کردن و عاقبتشون هم معلوم هست.

کیومرث آزاد – اسیر آزاد شده از فرقه رجوی در آلبانی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید