غلامی: نقد سه دلیل فرقه رجوی برای مراسم بزرگداشت در ویلپنت پاریس- 30 خرداد …

0
613

مجاهدین مدعی هستند که در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ نیروهای مسلح وابسته به رژیم به روی تظاهر کننده ها آتش گشوده و اعدام ها از فردای ۳۰ خرداد شروع شده است. در نتیجه مجاهدین مبارزه مسلحانه را شروع کرده اند. اما واقعیت چیز دیگری است. مجاهدین حداقل از دو سال قبل تدارک این روز را دیده بودند. در یکی از جلسات درونی سازمان مجاهدین مسعود رجوی توضیح داد که از زمانی که او به عنوان کاندید ریاست جمهوری به نوعی رد صلاحیت شدkarim-gholami5 زیرا خمینی گفته بود کسی که به قانون اساسی رای نداده به آن معنی است که او التزامی به قانون اساسی ندارد و در نتیجه صلاحیت شرکت در انتخابات را ندارد. در نتیجه مسعود رجوی استراتژی جدیدی را پیش رو گرفت در قدم اول انباشت سلاح و تدارکات و تهیه خانه های „تیمی“ و سازمان مجاهدین صدها طرح برای خروج مسعود رجوی از کشور را از زمستان سال ۱۳۶۹ در دستور کار قرار داد. طرح فرار مسعود رجوی و بسیاری دیگر از سران مجاهدین از قبل آماده شده بود. البته کسانی که در تظاهرات ۳۰ خرداد حضور داشتند داستان های زیادی از آمادگی آنها برای شروع درگیری های مسلحانه در آن روز را تعریف می کردند. شروع مبارزه مسلحانه با رژیم ایران یک امر اجتناب ناپذیر نبود. مجاهدین با طرح و آمادگی قبلی دست به این خیانت بزرگ زدند.

مجاهدین خلق و آغاز مبارزه مسلحانه

نقد سه دلیل فرقه تروریستی مریم رجوی برای مراسم بزرگداشت در ویلپنت پاریس

کریم غلامی، ایران فانوس، بیستم ژوئن ۲۰۱۸

mobareze mosalahane-Iran Ghalam

لینک به منبع

مجاهدین خلق و آغاز مبارزه مسلحانه

نقد سه دلیل که مجاهدین قصد دارند برای آن مراسم برگذار کنند

قسمت اول: ۳۰ خرداد سر آغاز مبارزه مسلحانه

برگزاری مراسم برای سالگرد ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در سازمان مجاهدین به عنوان یک سنت ثبت شده است و تقریبا می توان گفت که هر ساله در هر شرایط مجاهدین برنامه ای برای این منظور برگزار می کردند. قصد دارم که طی چند قسمت به ۳ دلیل اصلی که مجاهدین این برنامه را سالیانه برگزار می کنند بپردازم. اصلی ترین محور این مراسم ها، آغاز مبارزه مسلحانه در ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ است. هر چند که چند سالی است مجاهدین از ترس ارباب آمریکایی خود نامی از مبارزه مسلحانه، نمی زنند و آن را „مقاومت انقلابی“ نام گذاری کرده است. این قایم موشک بازی کردن های مجاهدین دردی از آنها دوا نخواهد کرد. مجاهدین هر چقدر که تلاش بکنند و با کلمات بازی کنند تا چهره خود را بزک کنند باز همچنان آنها بالفعل و بالقوه تروریست هستند.

در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ بطور رسمی حکومت سلطنت در ایران سرنگون شد، هر چند که روند تغییر حکومت در ایران از پیش تر در حال اتفاق بود مانند ورود خمینی به ایران و یا آزادی زندانیان سیاسی. از فردای ۲۲ بهمن در ایران، فضای باز سیاسی به وجود آمد. دولت موقت به ریاست بازرگان تشکیل شد و رفراندوم جمهوری اسلامی، قدرت گرفتن گروه های سیاسی قدیمی و تشکیل گروه های سیاسی جدید. هر چند که در چند سال اول انقلاب جنایت های زیادی صورت گرفت اما یک فضای باز سیاسی بسیار مفیدی در ایران شکل گرفت. گروه های سیاسی مانند حزب توده و یا سازمان چریک های فدایی خلق، از قبل از انقلاب نیز در بین مردم ایران شناخته شده بودند اما سازمان مجاهدین چندان شناخته نبودند. آنها به آرامی بعد از ۲۲ بهمن در بین مردم ایران شناخته شدند و از آنجایی که مسلمان و مذهبی بودند بیشتر از بقیه توانستند رشد کنند.

مسعود رجوی هرگز نه به لحاظ سیاسی و نه ایدئولوژیک(مذهبی) و اجتماعی و اقتصادی، هیچ اختلاف نظری با خمینی نداشت و می توان گفت که دیدگاه هر دو یکسان بود. اختلاف نظر و مشکل بین آن دو از زمانی شروع شد که مسعود رجوی نتوانست وارد هیچ کدام از ارگان های قدرت بشود. از شوراهای شهر گرفته تا مجلس، بنا بر این مسعود رجوی تصمیم گرفت که در یک تقابل کور وارد درگیری با خمینی بشود. رفراندوم قانون اساسی نقطه کیفی در این درگیری قدرت بود، گذشته از جزئیات بر اساس قانون اساسی، مسعود رجوی هرگز نمی توانست به راس حکومت برسد. به همین دلیل در یک اقدام نه سنجیده رفراندوم قانون اساسی را وتو کرد. تنها اختلاف مسعود رجوی با خمینی میزان سهم از قدرت بود. بهتر بگویم مسعود رجوی خود را رهبر انقلاب می دانست چنانکه بعدها خود را رهبر عقیدتی نام گذاری کرد.

رد صلاحیت مسعود رجوی، به عنوان کاندید ریاست جمهوری، تیر خلاصی بود به تمامی آرزوهای او، استدلال خمینی مبنی بر رد صلاحیت مسعود رجوی، کاملا درست بود. شعار آن روزها این بود „کسی که رای نداده حق نظر نداره“ مسعود رجوی و سازمان مجاهدین رفراندوم قانون اساسی را تحریم کردند و در آن شرکت نکردند. اگر مسعود رجوی مخالف مواد قانون اساسی بود، می توانست بجای تحریم آن در انتخابات شرکت کرده و به آن رای نه بدهد و با فعالیت های سیاسی تلاش برای تغییر قانون اساسی بکند. در آن زمان، ما شاهد یک فضای باز سیاسی بودیم و با اینکه مجاهدین قانون اساسی را تحریم کرده بودند ولی همچنان به فعالیت های سیاسی خود ادامه می دادند. فضای باز سیاسی تا ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ ادامه پیدا کرد، در این روز مجاهدین با شروع مبارزه مسلحانه و آتش باز کردن به روی نیروهای دولتی، فضای بسته و خشن در ایران را موجب شدند و چند روز بعد در ۷ تیر با یک بمب گذاری در حزب جمهوری تیر خلاص فضای باز سیاسی در ایران را زدند.

مجاهدین همواره یک عکس از تظاهرات ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ به نمایش می گذارند که در آن جمعیت بسیار بزرگی در حال راهپیمایی است. در این تصویر، نه خشونتی وجود دارد و نه حتی یک فرد مسلح از دولت دیده می شود. تمامی افراد در آرامش در حال حرکت هستند. این عکسی که خود مجاهدین ارائه می دهند، نشان می دهد که حتی در آن روز فضای باز سیاسی وجود داشت که بتوان یک راهپیمایی برگزار کرد.

مجاهدین مدعی هستند که در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ نیروهای مسلح وابسته به رژیم به روی تظاهر کننده ها آتش گشوده و اعدام ها از فردای ۳۰ خرداد شروع شده است. در نتیجه مجاهدین مبارزه مسلحانه را شروع کرده اند. اما واقعیت چیز دیگری است. مجاهدین حداقل از دو سال قبل تدارک این روز را دیده بودند. در یکی از جلسات درونی سازمان مجاهدین مسعود رجوی توضیح داد که از زمانی که او به عنوان کاندید ریاست جمهوری به نوعی رد صلاحیت شد زیرا خمینی گفته بود کسی که به قانون اساسی رای نداده به آن معنی است که او التزامی به قانون اساسی ندارد و در نتیجه صلاحیت شرکت در انتخابات را ندارد. در نتیجه مسعود رجوی استراتژی جدیدی را پیش رو گرفت در قدم اول انباشت سلاح و تدارکات و تهیه خانه های „تیمی“ و سازمان مجاهدین صدها طرح برای خروج مسعود رجوی از کشور را از زمستان سال ۱۳۶۹ در دستور کار قرار داد. طرح فرار مسعود رجوی و بسیاری دیگر از سران مجاهدین از قبل آماده شده بود. البته کسانی که در تظاهرات ۳۰ خرداد حضور داشتند داستان های زیادی از آمادگی آنها برای شروع درگیری های مسلحانه در آن روز را تعریف می کردند. شروع مبارزه مسلحانه با رژیم ایران یک امر اجتناب ناپذیر نبود. مجاهدین با طرح و آمادگی قبلی دست به این خیانت بزرگ زدند.

ترورها و بمب گذاری ها و درگیریهای شهری بعد از آن اتوماتیک به فضای باز سیاسی در ایران پایان داد و جامعه ایران را خشن و بسته کرد. بعد از آن روز، هر صدای معترضی به جرم „برانداز“ سرکوب و خفه شد. حتی گروه های سیاسی داخل ایران نیز توان فعالیت سیاسی خود را از دست دادند. حتی سالها بعد از جنگ به دلیل عمل کرد خائنانه مجاهدین، اصلاح طلب ها نیز نتوانستند فعالیت و حرکت چندانی انجام بدهند. روز ۳۰ خرداد خیانت به مردم ایران است. این روز هیچ جایی برای „بزرگداشت“ ندارد بلکه آن را باید روز نحس نامید.

ادامه دارد

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید