من شاهدِ خودکشی زهرا نوری در سازمان مجاهدین بودم

0
1296

بله من شاهد بودم ، من داستانی را الان برایتان می گویم که مطمئنم جای دیگری نشنیده اید. من برای اولین بار صحبت می کنم بخاطر اینکه باری از وجدان خودم بردارم . زهرا نوری آن موقع یکی ازخواهران دلسوز شورای رهبری با سابقه زندانی سیاسی ، ایشان اززندانیان بعد ازانقلاب ضد سلطنتی بودند. متاسفانه تشکیلات به ایشان گیر داده بود ، بخاطر روحیه خاصی که داشت و به این دلیل که همواره حالت اعتراضی نسبت به موضوعات داشت ، او را سوژه می کردند و بهش ایراد می گرفتند ، توی نشست ها بهش انگ اخلاقی می زدند ،در اینجا بگم ، کسی در تشکیلات سازمان باید باشد تا تصوّر کند که ما در چه حصاری بودیم ! زنهای آنجا حتی اجازه نداشتند با خواهر بغل دستی خود رابطه صمیمانه داشته باشند.
تو نشستها به اون انگ اخلاقی می زدند که چرا رابطه ات با فلان خواهر که هم ستاد و هم کارخودش بود، بیش از حد صمیمانه است ، این موضوع آنقدر کش پیدا کرد که کار به جاهای باریک کشیده شد .یک روز وقتی به آسایشگاه رفتم دیدم زهرا نوری خوابیده و پتو را روی سرش کشیده . وقتی پیگیر شدم که چرا اینطور شده ، فهمیدم که مجددا او را در نشست (زنان شورای رهبری لایه اول ) سوژه کردند و بهش فشار آوردند .

من شاهدِ خودکشی زهرا نوری در سازمان مجاهدین بودم

زهرا سادات میرباقری ـ 18.07.2018

زهرا در قسمت ستاد و در رده شورای رهبری بود، وی همیشه معترض و خواهری شوخ طبع و مهربان بود. وی با هر برخوردی و صحبتی اعتراضش را نسبت به تشکیلات رجوی بیان می کرد و به این دلیل مورد کینه و دشمنی شدید فرماندهی قرارگاه اشرف بود.

فرشته هدایتی در ادامه مصاحبه هایش به نمونه مهم و دردناک خودکشی در سازمان مجاهدین خلق ایران با همنشین بهار می پردازد.
فرشته در بخشی از صحبتهایش به خودکشی خانم زهرا نوری ، خانم جوانی که در اثر شدت فشارهای تشکیلات و انقلاب مریم رجوی دست به خود کشی زد می پردازد.
به گفته های ایشان من نیز گواهی میدهم.
زهرا نوری انسانی بسیار مهربان و صمیمی بود و بدلیل مهربانی و قلب پاک همه اورا دوست داشتند.
* زهرا نوری دربخشی از قرارگاه اشرف بنام قرارگاه “خواهران ” که فائزه محبت کار( زجرکار) فرمانده آنجا بود و ژاله دایی الاسلام معاون ستاد آنجا بود ، درقسمت ستاد و در رده شورای رهبری بود وی همیشه معترض و خواهری شوخ طبع و مهربان بود وی با هر برخوردی و صحبتی اعتراضش را نسبت به تشکیلات رجوی بیان می کرد و به این دلیل مورد کینه و دشمنی شدید فرماندهی قرارگاه اشرف بود.
من نیز به اذیت ها و شکنجه های روحی و جسمی ایشان توسط تشکیلات مریم شهادت می دهم .
من شدیداَ به عدم رسیدگی بعد ازخودکشی و در واقع کشتن زهرا نوری توسط تشکیلات مریم مضنون هستم. مثال ها زیاد هست :
وادار به خودکشی کردن دیگرِ زنان بویژه مینو فتح علی ، مهری موسوی و مرجان ( فائزه ) اکبری و… توسط تشکیلات مریم غیر قابل انکار است.

زهره قائمی ازمعاونین سازمان وازمحافظین درجه یک رجوی و مسئول ستاد داخله که در آن زمان مسئول من بود.
(بعداز تسلیم رجوی به آمریکایی ها و تحویل سلاح های سازمان به آنها و بعد ازخروج لورن سوژی نماینده صلیب سرخ که برای بازدید از نقض حقوق بشر به قرارگاه اشرف آمده بود و در جلسه ای که در سالن غذاخوری ستاد داخله در قرارگاه اشرف برگزار شد من میز سازمان را بر سرش خراب کردم، واقعه آن روز را در فرصتی دیگر بازگو خواهم کرد ) ، بعد از رفتن لورن سوژی از قرارگاه اشرف ، زهره قائمی مرا در اتاقش صدا کرد و درحضور فاطمه همدانی پیام رجوی را به من داد و گفت :
“زهرا میرباقری تو آبروی ما را بردی ، کاری که تو کردی برادران نکردند “.
ودر ادامه گفت :
“ما برای خود بریده ایم که تو بمیری ”

بخشی ازگفت و شنود ِ همنشین بهار با خانم فرشته هدایتی درباره خودکشی زهرا نوری (از قسمت دوم)
وقتی به خاطرات دردناک گذشته فکر میکنم، به روزگار سپری شده و عمری که بر باد رفت، گرچه در خود میروم و دلگیر میشوم اما ناگهان نهیب حافظ را هم بیاد میآورم که: “بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر” جای ناامیدی نیست.
کسوف، آنجا که کامل میشود، نقطه آغاز روشنی است و شب وقتی بغایت خود میرسد صبح میشود. …

خودکشی کردن در سازمان مجاهدینِ مریم رجوی
” فرشته هدایتی: من شاهدِ یکی ازبهترین دوستانم در قرارگاه اشرف برای خودکشی بودم .
سوال: شما شاهد بودید؟
فرشته : بله من شاهد بودم ، من داستانی را الان برایتان می گویم که مطمئنم جای دیگری نشنیده اید. من برای اولین بار صحبت می کنم بخاطر اینکه باری از وجدان خودم بردارم .
زهرا نوری آن موقع یکی ازخواهران دلسوز شورای رهبری با سابقه زندانی سیاسی ، ایشان اززندانیان بعد ازانقلاب ضد سلطنتی بودند.
متاسفانه تشکیلات به ایشان گیر داده بود ، بخاطر روحیه خاصی که داشت و به این دلیل که همواره حالت اعتراضی نسبت به موضوعات داشت ، او را سوژه می کردند و بهش ایراد می گرفتند ، توی نشست ها بهش انگ اخلاقی می زدند ،در اینجا بگم ، کسی در تشکیلات سازمان باید باشد تا تصوّر کند که ما در چه حصاری بودیم ! زنهای آنجا حتی اجازه نداشتند با خواهر بغل دستی خود رابطه صمیمانه داشته باشند.
تو نشستها به اون انگ اخلاقی می زدند که چرا رابطه ات با فلان خواهر که هم ستاد و هم کارخودش بود، بیش از حد صمیمانه است ، این موضوع آنقدر کش پیدا کرد که کار به جاهای باریک کشیده شد .
یک روز وقتی به آسایشگاه رفتم دیدم زهرا نوری خوابیده و پتو را روی سرش کشیده . وقتی پیگیر شدم که چرا اینطور شده ، فهمیدم که مجددا او را در نشست (زنان شورای رهبری لایه اول ) سوژه کردند و بهش فشار آوردند .
زهرا نوری یک بیماری خونی داشت که می بایست بصورت ثابت یک دارویی را بنام والفارین مصرف کند ، دکتربسیار تاکید کرده بود که اگر این قرص را قطع کند برایش خطر مرگ دارد. این موضوع را من و همه و دکتر می دانستیم ، و این را می دانستیم که اگر این قرص را قطع کند مرگش حتمی است .

اون بدلیل فشارهای که تو نشست بهش آورده بودند تصمیم گرفته بوده که قرصش را قطع کند.
اینکه می گویم تصمیم گرفته بوده قطع کند به این دلیل است که از خوردن ، آشامیدن و همه چیز خود داری کرده بود . الان می توانم بگم که او اعتصاب کرده بود ، اعتصاب غذا و دارو .
وقتی اورا به بیمارستان برده بودند دکترها متوجه شده بودند که دارو قطع شده است . ولی من از اقداماتی که توی بیمارستان کردند مطلع نیستم ، ولی می دانم که خیلی دیر شده بود .
بعد از مدت کوتاهی فوت اورا اعلام کردند . و با توجه به اینکه زهرا نوری شورای رهبری بود . ولی هیچ مراسم خاصی برایش برگزار نشد . و حتی بر خلاف کارهای تبلیغی سازمان توی اطلاعیه های بعد ازفوتش ، به سوابقش توجه نشد و مراسم تدفینش بسیار مختصر بود. همه اینها حاکی از جنگی بود که بین او و تشکیلات بود .
شما میتوانید یقین داشته باشید که خیلی از این ها بدلیل همین فشارهایی بود که تشکیلات به زهرا آورده بود .
تنظیم و پیاده از نوارصحبت های فرشته هدایتی
زهرا سادات میرباقری

////////////////////////

 

 

 

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید