جواد فیروزمند: تعریف و تمجید مجاهدین از عوامل رژیم برای سرکوب منتقدان

0
989

اگر جواد فیروزمند در تیرماه ۱۳۸۰ طبق طرح وزارت اطلاعات و با وسایلی که مجاهدین می گویند خود را تسلیم سفارت ایران در بغداد کرده بود، پس مسعود رجوی و مریم رجوی چه کسی را در پاییز ۱۳۸۰ در برابر چشمان ۴۰۰۰ نفر از مجاهدین در پایگاه باقرزاده، محاکمه درون تشکیلاتی نموده و با خط سرخ و سربرگ آرم سازمان مجاهدین حکم اعدام او را امضا و صادر نمودند؟ آیا آن شخص کسی جز جواد فیروزمند بود؟ وانگهی اگر جواد فیروزمند خود را در آن ایام تسلیم سفارت ایران در بغداد کرده بود، پس چه کسی در اواخر سال ۱۳۸۲ مجددا و برای بار دوم از دست مجاهدین در پادگان اشرف فرار کرده و به کمپ تیپف تحت نظارت نیروهای آمریکایی پناهنده شد و تا سال ۱۳۸۴ در آنجا بود؟ آیا کسی جز جواد فیروزمند بود؟ همین چند مورد نشان می دهد که رجوی در سرکوب منتقدان ابزاری جز تحریف، فریب و دروغبافی ندارد. خوشبختانه امروز افراد زیادی از سازمان رجوی جداشده اند که درباره وقایع آنروزها شاهد و ناظر می باشند. و بخوبی می دانند که رجوی چه بر سر فیروزمند ها و سایر قربانیان خود آورده است و همان رفتار را امروز در زندان اشرف ۳ آلبانی بر سر سایر جدایی خواهان می آورد.

تعریف و تمجید مجاهدین از عوامل رژیم برای سرکوب منتقدان 

جواد فیروزمند، آریا ایران ـ 27.08.2018

لینک به منبع

جعل تحریف مجاهدین خلق ایران افشاگر مریم رجوی دروغ

سیمای جاعل و دروغپرداز رجوی، یک بار دیگر تُرَّهاتی را علیه من (جواد فیروزمند) بازنشخوار کرد که نشان دهنده سوزش عمیق این فرقه تبهکار از حقایق برملاشده توسط منتقدان و جداشدگان می باشد.

بهانه این بار رجوی، برنامه تلویزیونی «غروب استراتژی مجاهدین در فروغ جاویدان» و حقایق عملیات موسوم به فروغ جاویدان یا مرصاد بود که توسط آقای محمد حسین سبحانی تشریح شده و در ۲۴ ژوئیه ۲۰۱۸ منتشر گردید.

از آنجا که بیان حقایق درون سازمانی توسط اعضا و مسئولین سابق مجاهدین، دست رجوی را برای فریبکاری بیشتر درباره مسائل سیاسی-اجتماعی و از جمله عملیات کذایی بسته، این بار او را دست به دامن عوامل رژیم ایران نمود تا گفته های آنان را بعنوان اسنادی در تایید مجاهدین علیه منتقدان استفاده بنماید.

ببینید درماندگی رجوی در برابر منتقدان به کجا رسیده که برای منحرف کردن افکار عمومی، حاضر شده مستقیما از عوامل جمهوری اسلامی تعریف و تمجید نماید، اما به یکی از موارد مطرح شده توسط منتقدان و جداشدگان پاسخ ندهد!

جعل تحریف مجاهدین خلق ایران افشاگر مریم رجوی دروغ

دروغپردازی بلاهت بار و جنون آمیز رجوی علیه من، به جایی رسیده که حتی حاضر است بخشی از تاریخ وقایع و حقایق درون سازمانی را انکار و جعل نماید. تا جایی که در *برنامه تلویزیونی خود علیه من گفته:

«در مقابل سرکرده‌‌های سپاه و ارتش که با اعجاب از رزم مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان حکایت می‌کنند، یکی از پادوهای وزارتی که سعی می‌کنه در جعل و تحریف واقعیتهای فروغ روی دست همپالکیهای خودش بلند بشه تا بلکه مواجبش رو اضافه بکنند، مزدوری است به نام جواد فیروزمند.

جواد فیروزمند در تیرماه ۱۳۸۰ طبق طرح وزارت اطلاعات با مدارک و هویت جعلی و با سرقت سه قبضه سلاح، بی‌سیم و یک خودرو و مقدار قابل‌توجهی وجه نقد، از قرارگاه مجاهدین به‌سفارت رژیم در بغداد رفت و خود را با سلاحها و تجهیزات سرقتی به دشمن تسلیم کرد تا مراتب سرسپردگی خودش رو به اربابان دژخیمش اثبات کند.»

همه اعضای فعلی یا جداشده مجاهدین، جواد فیروزمند را می شناسند و کم و بیش از وقایع آنروزها مطلع هستند.

اگر «جواد فیروزمند در تیرماه ۱۳۸۰ طبق طرح وزارت اطلاعات با مدارک و هویت جعلی و با سرقت سه قبضه سلاح، بی‌سیم و یک خودرو و مقدار قابل‌توجهی وجه نقد، از قرارگاه مجاهدین به‌سفارت رژیم در بغداد رفت و خود را با سلاحها و تجهیزات سرقتی به دشمن تسلیم کرد تا مراتب سرسپردگی خودش رو به اربابان دژخیمش اثبات کند.»،

پس تا اواخر سال ۱۳۸۲ در سازمان مجاهدین چکار می کرد؟

چه کسانی او را در ماه های بعد از تیرماه ۱۳۸۰ در پادگان اشرف زندانی و شکنجه کردند؟

تعدادی از شکنجه گران و زندانبانان من در زندان پادگان اشرف۱۳۸۰: از سمت راست بالا، مهدی ابریشمچی، مهوش سپهری. پایین از سمت راست، حسن عزتی، بهرام جنت سرایی، محمد صادق سادات دربندی و حسن نظام الملکی

مهدی ابریشمچی و شکنجه گران ارتش خصوصی صدام در کمپ بدنام اشرف

مگر مهدی ابریشمچی با ضربات مکرر نوک پایش استخوان قفسه سینه جواد فیروزمند را زیر شکنجه در پایگاه جلالزاده بغداد با حضور مهوش سپهری، حسن نظام الملکی و گیتی گیوه چین یان نشکست؟

مگر مهدی ابریشمچی و حسن نظام الملکی در ماه های تیر، مرداد، شهریور و مهر ماه ۱۳۸۰ جواد فیروزمند را هر شب در زندان درون پادگان اشرف زیر شکنجه نمی بردند؟
اگر جواد فیروزمند در تیرماه ۱۳۸۰ طبق طرح وزارت اطلاعات و با وسایلی که مجاهدین می گویند خود را تسلیم سفارت ایران در بغداد کرده بود، پس مسعود رجوی و مریم رجوی چه کسی را در پاییز ۱۳۸۰ در برابر چشمان ۴۰۰۰ نفر از مجاهدین در پایگاه باقرزاده، محاکمه درون تشکیلاتی نموده و با خط سرخ و سربرگ آرم سازمان مجاهدین حکم اعدام او را امضا و صادر نمودند؟ آیا آن شخص کسی جز جواد فیروزمند بود؟

وانگهی اگر جواد فیروزمند خود را در آن ایام تسلیم سفارت ایران در بغداد کرده بود، پس چه کسی در اواخر سال ۱۳۸۲ مجددا و برای بار دوم از دست مجاهدین در پادگان اشرف فرار کرده و به کمپ تیپف تحت نظارت نیروهای آمریکایی پناهنده شد و تا سال ۱۳۸۴ در آنجا بود؟ آیا کسی جز جواد فیروزمند بود؟

همین چند مورد نشان می دهد که رجوی در سرکوب منتقدان ابزاری جز تحریف، فریب و دروغبافی ندارد. خوشبختانه امروز افراد زیادی از سازمان رجوی جداشده اند که درباره وقایع آنروزها شاهد و ناظر می باشند. و بخوبی می دانند که رجوی چه بر سر فیروزمند ها و سایر قربانیان خود آورده است و همان رفتار را امروز در زندان اشرف ۳ آلبانی بر سر سایر جدایی خواهان می آورد.

بی پرنسیپی دارودسته جاعل و فریبکار رجوی که پشت یک نام و سازمان پنهان شده اند، نشاندهنده عجز و درماندگی از حقایقی است که توسط امثال فیروزمند یا دیگر منتقدان و جداشدگان بازگو می گردد. حتما در فرصتی مناسب و طی یک برنامه تلویزیونی بطور مفصل دروغبافی های رجوی طی سالیان گذشته را برملا خواهم نمود تا «سیه روی شود هر که در او غش باشد».

دوشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۷ – ۲۷ اوت ۲۰۱۸
جواد فیروزمند

*متن کامل جعلیات منتشر شده توسط سیمای دروغپرداز رجوی بعنوان اسناد جعلی درون سازمانی بازنشر می گردد:

لینک به ویدیو پرونده سازی رجوی علیه فیروزمند –فروغ جاویدان-۲۹ مرداد ۱۳۹۷ تناقض گریبانگیر رژیم در تبلیغات علیه فروغ جاویدان
August 20, 2018 8:31 pm

آخوند روحانی رئیس جمهور ارتجاع:
یک نکته ای خیلی مهمی داره عملیات مرصاد که من لازم میدانم آن نکته مهم رو بگم… و من اینجا باید یاد کنم از مرحوم … هاشمی رفسنجانی که موقع عملیات مرصاد ایشون در کرمانشاه بود و روزی که عملیات صورت گرفته بود و غروب رسیده بود دوستانی آنجا بمن گفتن که شما به آقای هاشمی بگید که شب در کرمانشاه نماند دیگه ایشون بیاد تهران… گفتم آقای هاشمی شما می دانید که عراقیها و

[مجاهدین] کجا هستند گفت آره من میدانم کجا هستند، نزدیک کرمانشاه هستند، گفتم که شما فکر نمی کنید که مثلا جا به جا بشید به یک شهر دیگه گفت اتفاقا اگر هم من نبودم می آمدم کرمانشاه …

پاسدار سعید قاسمی
سرپل ذهاب سقوط کرد کرند سقوط کرد

مجری:کلا جبهه سقوط کرد

قاسمی :مثلا صد و شصت کیلومتر دشمن آمد تا سی کیلومتری باختران یک اتفاق بسیار وحشتناک تنگه پاتاق که در جنگ جهانی اول و دوم جهانی هر بار خواستند نیروهای متفقین تعرض کنند از داخل خریدند عشایر و رهبران آنها را و با آنها به توافق رسیدند وگرنه شما با یک پوست پرتقال بالای سر تنگه پاتاق میتونید ده لشگر را بخوابانید

بینندگان عزیز سیما ی آزادی سلام ؛ ماه مرداد برای مقاومت ایران با واژه مقدس پیکار تا پیروزی عجین شده است چرا که یاد آور عملیات کبیر فروغ جاویدان، بزرگترین تهاجم نظامی ارتش آزادیبخش است که در سوم مرداد ۱۳۶۷ آغاز شد و طی آن رزمندگان آزادی در نبردی ۳روزه که سراسر رزم و فداکاری بود، بزرگترین نبرد حماسی مقاومت در تاریخ ایران رو خلق کردن . در این عملیات، ارتش آزادیبخش شهرهای کرند و اسلام‌آباد در غرب کشور رو آزاد کرد و تا دروازه‌های کرمانشاه پیش تاخت. حماسه‌هایی از رزم و فدا که توسط شیر زنان و کوهمردان مجاهد در عملیات کبیر فروغ جاویدان خلق شد، هنوز پس از گذشت سه دهه در خاطرات هموطنان ساکن خطه غرب کشور و مناطقی که عملیات فروغ جاویدان در آن جریان داشت زنده است و سینه به سینه نقل می‌شود. رژیم آخوندی نیز هر سال بیش از سال قبل جشن می‌گیرد، روضه مرصاد می‌خواند و مفصلتر از سالهای قبل پایکوبی و جست و خیز می‌کند که دیدید سرنگون نشدیم! پس این بار هم سرنگون نخواهیم شد. برنامه این هفته ما اختصاص داره به تبلیغات ضد و نقیض رژیم در ارتباط با فروغ جاویدان.

نکته‌ جالب در تبلیغات رژیم درباره فروغ جاویدان این است که از یک طرف بعضی از مزدوران و بخصوص سرکردگان نیروهای نظامی که در صحنه حضور داشتند، با اعجاب از یک غیرممکن نظامی که مجاهدین در فروغ جاویدان خلق کردند، و به رزم خیره‌کننده زنان و مردان رزمنده مجاهد در صحنه جنگ اعتراف می‌کنند و از طرف دیگر تعداد دیگری از ماموران و پادوهای وزارت اطلاعات، سعی می‌کنند که فروغ را یک عملیات بدون طرح و نقشه و به کشتن دادن نفرات جلوه بدهند.

اما راستی راز این تناقضی که رژیم در رابطه با فروغ جاویدان درگیرش هست، چیه؟

یکی از پادوهای وزارتی، مزدوری به نام قربانعلی پوراحمدی که رژیم او را به عنوان جدا شده از سازمان معرفی می‌کند، می‌گوید:

«سازمان برای این عملیات سرنگونی… ازاعزام دورترین هوادار از دورافتاده ترین نقاط دنیا نگذشت طوریکه به سرعت برق و در عرض کمتراز۲۴ ساعت نیروهای تازه نفس وخارجه نشین به عراق کشانده شدند و دریگانها سازماندهی شدند که حداقل آموزشهای نظامی و آشنائی با سلاح و ادوات جنگی… در عمرشان حتی سلاح سبک کلاشینکف را ندیده بودند»

« اعترافهای قائم مقام عملیاتی لشگر۷۱ روح الله»

فکر نکنین منافقین حالا تو تلویزیون میان می گن آقا چیزی نبودن آقا، نه، اتفاقا ۱۰برابر …. مستحکم تر قویتر با انگیزه تر می جنگیدن، واقعاً سخت بود جنگ با منافقین، واقعا سخت بود. شما نگاه بکنید ببنید یه زن هرچقدر هم که تمرین نظامی داشته باشه، هر چقدر که بدن سازی کار کرده باشه، آمادگی جسمانی کار کرده باشه، یه زنه، یعنی یه ظرفیت محدودی داره، من به چشم خودم شاهد بودم، تو تنگه چهارزبر به چشم خودم شاهد بودم، زنه از زیر گردنه چهارزبر، مثلا ۸کیلومتر با یه تیربار مثلا گرینف ۸ -۹ کیلویی با یه نوار ۲۵۰تایی با یه دونم جعبه دستش، می کوبید مثل چی میومد بالا. اگه من می رسیدم شما می رسیدی دیگه نفس راه رفتن نداشتی، وایمیساد می جنگید. نهایتش اینه می خوام بگم که در جمعبندی این قصه عرض کنم خدمتتون اینا آدمایی نبودن که شما همین جوری راحت اومدنو و مام همین جوری راحت زدیمو، نه تو سخت ترین شرایط جنگ، سخت ترین شرایط انتهای جنگ که همه شیرازه کشور از هم پاشیده بود، به جهت سیاسی – نظامی

ساعت ۶ بامداد دوشنبه ۳ مرداد ۱۳۶۷ یگان‌های «ارتش آزادیبخش» پس از اجرای مراسم صبحگاهی در قرارگاه مرکزی اشرف به طرف مرز خسروی حرکت کردند… بسیاری از آن‌ها به دلیل ناشی‌گری و ناآشنایی با ابتدایی‌ترین فنون جنگ قربانی … شدند… برمبنای برخی پژوهش‌های به عمل آمده حدود ۲۰۰۰ نفر از سازمانیان مقیم خارج از کشور که پیش از عملیات به عراق فراخوانده شدند و برای ساعات معدود بلکه دقایق محدودی تعلیم نظامی دیده مهیای «نبرد سرنوشت‌ساز» شدند…

(پاسدار صفاء الدین تبرائیان نویسنده چند کتاب علیه مجاهدین و فروغ جاویدان – هابیلیان -۹ مرداد ۹۷)

نیروهایی که بنا به ضرورت طی یک فراخوان عمومی از اعضا و هواداران سازمان در کشورهای مختلف، بخصوص اروپا بسیج شده و به عراق روانه شده بودند. این دسته از نیرو‌ها با توجه به مدت محدود آموزش نظامی از کیفیت پائینی برخوردار بودند. این تیپ‌ها روحیه جنگی نداشتند، آموزش دیده نبودند.

(گماشته اطلاعات آخوندی داود باقروند – سایت پوششی وزارت اطلاعات موسوم به نه به تروریسم – ۸ مرداد ۹۷)

واقعیت صحنه رو از سرکرده لباس شخصیها که خودش از جنایتکاران در صحنه عملیات فروغ جاویدان بود بشنوید ؟

پاسدار سعید قاسمی
مجاهدین خلق به اینها ندا داده بود فراخوانی کرده بودند از سنندج عرضم به حضور شما از خود اسلام آباد آمده بودند در کرمانشاه اگر لشکر کرمانشاه سقوط بکنه بریزند در پادگان کرمانشاه و سلاح لشکر کرمانشاه را در واقع بین همه مردم توزیع بکنند که دیگه نمیشد جمع کرد این داستان رو مضافا بر اینکه از مسیر که از همدان می آمدیم به کرمانشاه میدیدیم که کلی خودرو هایی که دارن میان به سمت کرمانشاه توش آدمهایی هستند که این آدمها بعدا به ذهنمون رسید که اینهمه ماشین چهره ها ی جوان در هر ماشین چهار نفر پنج نفر نشسته پلاک شمال پلاک مازندران پلاک اقصی نقاط مملکت که خودشون رو تونسته بودند برسانند برای چی دارند می آن …در کرمانشاه برایمان امر مسجل شد که نیروهای مجاهدین خلق هستند که آمدند

یکی از ایادی رژیم که به نام حاتمی کیا که رژیم او را به عنوان فیلمساز معرفی می‌کند، که هنگام عملیات فروغ جاویدان به کرمانشاه رفته است، ضمن نقل خاطرات خود از صحنه فروغ می گوید:

به ما گفتند لطفاً بروید ریش تان را بزنید و لباس های تان را هم عوض کنید. خب! ما مقاومت کردیم. فکر می کردیم برای چه باید اینجا ریش مان را بزنیم یا لباس مان را عوض کنیم! گفتند: شهر آلوده است. معنایش این بود که الآن [مجاهدین] داخل شهر شده اند»

در مقابل سرکرده‌‌های سپاه و ارتش که با اعجاب از رزم مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان حکایت می‌کنند، یکی از پادوهای وزارتی که سعی می‌کنه در جعل و تحریف واقعیتهای فروغ روی دست همپالکیهای خودش بلند بشه تا بلکه مواجبش رو اضافه بکنند، مزدوری است به نام جواد فیروزمند.

جواد فیروزمند در تیرماه ۸۰ طبق طرح وزارت اطلاعات با مدارک و هویت جعلی و با سرقت سه قبضه سلاح، بی‌سیم و یک خودرو و مقدار قابل‌توجهی وجه نقد، از قرارگاه مجاهدین به‌سفارت رژیم در بغداد رفت و خود را با سلاحها و تجهیزات سرقتی به دشمن تسلیم کرد تا مراتب سرسپردگی خودش رو به اربابان دژخیمش اثبات کند .

مزدور جواد فیروزمند با همین انگیزه خوش خدمتی در سقوط آزاد خودش در منجلاب خیانت به نقطه ای رسید که گوی سبقت در حقد و کین از مجاهدین را از خود دژخیمان هم ربود . یکی از نمونه ها ؛ گاو گند چاله دهانیش در رابطه با شهدای عملیات فروغ جاویدان و به طور مشخص در رابطه با مجاهد قهرمان شهید طاهره‌ طلوع (فرمانده سارا)ست.

جواد فیروزمند:جدای از داستانسرایی ها و قهرمان سازی های معمول مجاهدین که پس از مرگ به نفراتشان نسبت می دهند، طاهره طلوع آنگونه که من در جریان بودم در اطراف تنگه حسن آباد ابتدا زخمی شده و سپس بعلت خونریزی زیاد کشته می شود. جسد او بر روی یکی از تپه ماهورها و در کنار اجساد سایر مجاهدین قرار داشت.

اما مجاهدین برای نیازمندی های درونی و تبلیغات بیرونی و سوء استفاده از قوانین حقوق بشری در غرب، از تصویری که برای او جعل کرده بودند یک حماسه بسیار اکشن آفریدند. بی آنکه متوجه تناقض حماسه سرایان، مکان های واقعی و اشکالات آشکار در جعل تصویر باشند.

مزدور فیروزمند که در وقاحت رودست اطلاعات آخوندی بلند شده حتی منکر به دار آویزان کردن ش فرمانده سارا شده، واقعیتی که حتی قاتلینش هم توان انکارش رو ندارن و امسال هم مزدوران نظامی رژیم بهش اعتراف کردند.

سرگرد مزدور رژیم فرشاد فروزش
یکی از عکسها خیلی جالب بود بعد رفتم فلیمش را پیدا کردم خودم دیدم البته فیلمش را نیاوردم خدمت شما یک صحنه خیلی جالبی هست یک فرمانده ای داشتند به اسم فرمانده سارا …فامیلیش یادم رفته اسمش سارا است فرمانده سارا این فرمانده سارا رو این نیروهای رزمنده ایرانی ببخشید حالا نمیتونم بگم کدام نیرو بوده آمده بودند در یکی از تپه ها دم همان منطقه چارزبر اینو دارش زده بودن به یک حالتی دارش زده بودند فیلم خیلی جالبی بود خودشون این فیلم را به هر حال بماند

مأمور وزارت اطلاعات جواد فیروزمند
با کدام دانش نظامی در واقعی سیاسی و نظامی هیچ کدام افرادی که آنجا بودند هیچکدام دانش نظامی نداشتند

روزنامه حکومتی شرق- ۸ مرداد ۹۴
ترکاشوند: «آنها خیلی‌قشنگ می‌جنگیدند. نیروهای منافقین سه‌جور بودند؛ اول سازمانی که آموزش دیده بودند، دوم اسرایی که گرفته بودند و سوم، نیروهایی که با فراخوان از کشورهای دیگر آمده بودند. پنج محور هم تا تهران برای آنها تعیین شده بود. آنها واقعاً آموزش دیده بودند. اکثر بچه‌های ما گردن به بالا تیر خوردند. من در شش سال جنگ، جنگی به این خشونت و جدی‌بودن ندیدم.

سرگرد مزدور رژیم فرشاد فروزش
نیروهای مجاهدین جانانه جنگیدند آدم باید منصف باشد من یک کلمه نمیگم مذبوحانه جنگیدند –ترسو بودند نیروهای سازمان مجاهدین خلق جانانه جنگیدند زیر آتش شدید راکت های و موشکهای نیروی هوایی از همه طرف ریخته بودند سراینها

ما برای بود و نبود نظام میجنگیدیم و دفاع کردیم

خمینی زهر خورده ، که هرگز طی ۸سال جنگ اشاره ای به بود و نبود نظام نکرده بود اما اینبار در عملیات فروغ جاویدان در یک پیام کوتاه خطاب به پاسداران با ترس و وحشت بسیار گفته بود که اینجا نقطه حیاتی نظام است و باید متر به متر جنگید هیچ عذری برای نجنگیدن از هیچ کس پذیرفته نیست. در عمل هم حتی مجلس ارتجاع رو هم تعطیل کرد و اعضای مجلس رو با همون لباس شخصی فرستاد جبهه.

یک پیام سه خطی دادند اینجا اینجا نقطه کلیدی است و حیاتی است مقابل تمامی کفر یا کفر است یا اسلام و باید متر به مترجنگید هیچ چیز از هیچ کس پذیرفته شده نیست

راستی علت این ضد و نقیض گویی بین دو تیره از مزدوران رژیم چیه؟ سردمداران و سرکرده‌ها و مهره‌های بالای رژیم اعتراف می‌کنند که در عملیات فروغ جاویدان یا به قول خودشون مرصاد، رژیم در بزنگاه بود و نبود خودش قرار گرفته بود که حتی نسبت به جان رفسنجانی که بعد از خمینی نفر شماره یک رژیم بود، ابراز نگرانی می‌کردند، اما وقتی پادوهای دون پایه وزارت اطلاعات وقتی دهن باز می‌کنند، سعی می‌کنند داستان رو طور دیگری نقل کنند بر خلاف گفته های سران و عوامل حکومت آخوندی؟

من فکر می‌کنم رژیم دچار یک تناقض بزرگه و این تناقض رو در تمام تبلیغات رژیم در مورد مجاهدین می‌شه دید؛ از یک طرف می‌خواد و نیاز داره که نیروهای خودش رو، بخصوص نیروهای نگه‌دارنده خودش رو در مورد مجاهدین هوشیار و بسیج بکنه و بهشون بگه ببینید ما با یک دشمن عادی روبرو نیستیم، اینا کسانی هستند که در فروغ، زن و مردشون این جوری جنگیدند و اگر درگیری ادامه پیدا می‌کرد، هزاران نفر از سراسر کشور اومده بودند و خودشون رو به کرمانشاه رسونده بودند که بهشون بپیوندند. قبل از ۳۰خرداد، ۱۲هزار نفر از میلیشیای مجاهدین در تهران رژه رفتند؛ در هر شهری هزار نفر رژه رفتند، می‌تونستند ۵۰۰هزار نفر رو در سراسر کشور بسیج بکنند و به صحنه بیارن، در زندانها اون طور مقاومت کردند و غیره و غیره… اما خب بیان این واقعیتها خطرش اینه که مردم رو امیدوار و پشتگرم می‌کنه به مجاهدین و چنین نیرویی که الان هم در صحنه هست. بنابراین می‌آد و برای خنثی کردن و کمرنگ کردن اون حرفها و اعترافها، تعدادی از مزدوران و پادوهای وزارت اطلاعات رو به صحنه می‌آره تا از زبان آنها چیزهایی خلاف اون اعترافها بیان بکنه و اینا رو هم به عنوان اعضای سابق مجاهدین و کسانی که گویا خودشون ناظر صحنه بودن، بیان می‌کنه چرا که می‌دونه اگر این حرفها رو از زبان پاسدارها و مهره‌های شناخته شده خودش بگه، هیچ کس باور نمی‌کند.

اما فارغ از هر تبلیغاتی با هر رنگ و لعابی که رژیم بکنه یا نکنه…آنچه اصالت داره، مقاومت و جنگ سازش ناپذیر مردم ایران و کانونهای شورشی با این نظام ضد انسانیه. مقاومتی که تا سرنگونی این رژیم ضدبشری ادامه دارد

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید