کتاب‌خوان؛ ‘قطاربازی’ که به ‘آشیانه خرس’ نرسید

0
519

نقطه‌قوت کتاب “قطارباز” نه فقط جنبه پژوهشی آن که حضور مستقیم و جذاب راوی اول‌شخص در قامت یک مسافر سفرنامه‌نویس است که حدود یک‌پنجم کتاب را شامل می‌شود. در بخش پژوهشی این کتاب، خواننده با حقایق و وقایعی مواجه می‌شود که یا از آن‌ها بی‌خبر بوده یا تصوری نادرست از آن‌ها داشته است. از آن جمله است ماجرای اعزام صادق هدایت به اروپا برای فراگیری دانش مهندسی راه‌آهن یا اصلاح این تصور عمومی نادرست که راه‌آهن سراسری ایران حاصل کار آلمانی‌ها بوده است، حال آن که بخش عمده‌ خط سراسری را یک شرکت دانمارکی تأسیس می‌کند. و یا در دوره نزدیک‌تر، بخش بسیار خواندنی مربوط به ایستگاه “تله‌زنگ” در زمان جنگ ایران و عراق و تلاش حیرت‌انگیز و ناگفته کارکنان راه‌آهن در حفاظت از این مسیر حیاتی بین اندیمشک و دورود. و یا اصلا چه شد که در زمان ساخت دومین خط آهن ایران (خط‌ آهن زاهدان به میرجاوه به دست انگلیسی‌ها) قطار در ایران قطار نامیده شد: “بعد از چندین دهه سردرگمی زبانی ایرانیان برای نامیدن این پدیده‌ جدید که گاهی کالسکه‌ بخار و گاهی ترن نامیده می‌شد، بالاخره کلمه‌ای برای نامیدنش جاافتاده است که پیش از این برای شتر به کار می‌رفت: قطار؛ به معنی ردیف. مشخصا به صف‌ شترهای کاروان اطلاق می‌شد و عمدتا به شکل قطار شتر و به معنی رشته شتر به کار می‌رفت.” کتاب “قطارباز” را امسال نشر چشمه در ۲۷۵ صفحه منتشر کرد و اکنون چاپ دوم آن در بازار کتاب در دسترس علاقه‌مندان است.

کتاب‌خوان؛ ‘قطاربازی’ که به ‘آشیانه خرس’ نرسید

ئی.ال.دکتروف، نویسنده آمریکاییحق نشر عکسGETTY IMAGES
Image captionئی.ال.دکتروف، نویسنده آمریکایی

ئی.ال.دکتروف معتقد بود ما چیزی به نام داستان و غیرداستان نداریم، آن‌چه هست “روایتگری” است.

شاید به همین دلیل باشد که امروزه در آمریکا با انتشار سالانه بین سی تا چهل هزار عنوان کتاب ادبیات غیرداستانی در مقابل حدود پنج هزار عنوان رمان ادبی جلدسخت، خوانندگان ـ به گفته‌ دکتر مژگان قاضی‌راد ـ گرایش بیشتری برای خواندن آثار غیرداستانی یا Non-fiction دارند.

دامنه‌ی ادبیات غیرداستانی بسیار گسترده و گوناگون است، از زندگی‌نامه‌های خودنوشت و دیگرنوشت ادبی و مموآرها تا خاطرات سیاسی تا کتاب‌های جنایی مبتنی بر واقعیت و آثاری با موضوعات تاریخی و حتی علمی اما در قالب روایت.

با این حال در نگاه اول به نظر می‌رسد Non-fiction یا ناداستان در برابر داستان قرار می‌گیرد. به تعبیر دیگر، ممکن است این‌گونه تلقی شود که هر اثر غیرداستانی را می‌توان در دسته‌ Non-fiction قرار داد. اما چنین نیست. اگر داستان را عنوان کلی برای دو زیرمجموعه‌ آثار ژانری و فیکشن‌ها و نیز آثار ادبی مشهور به جلدسخت در نظر بگیریم، ادبیات ناداستانی یا Non-fiction به‌طور ساده جستار ادبی بلندی در حد یک کتاب است با یک موضوع پژوهشی یا واقعی و مستند و در عین حال برخوردار از یک راوی مشخص.

این گونه خاص ادبی و روایی، در چند سال اخیر، در ایران نیز مورد توجه قرار گرفته و به‌ عنوان یک گونه اصطلاحا میان‌رشته‌ای در حال تعریف شدن است. به نظر می‌رسد که با علاقه عمومی و ریشه‌دار کتابخوانان ایرانی به مطالعه آثار تاریخی و سرگذشت‌نامه‌های ایرانی و غیرایرانی و آثاری از این دست، زمینه برای رواج یافتن تألیف و انتشار ادبیات ناداستانی فراهم باشد، اما باید دید نویسندگان ایرانی و به‌خصوص داستان‌نویسان که اغلب از ناکامی در جذب مخاطب به‌طور گسترده گله‌مندند، آیا بخت خود را در این گونه ادبی نیز می‌آزمایند یا نه. هرچند خلق این قبیل آثار به همان اندازه که به خلاقیت در نویسندگی وابسته است، به پشتکار در پژوهش گسترده نیز نیازمند است که ظاهرا برای بسیاری از نویسندگان، یا امکان اقتصادی آن فراهم نیست یا توش و توان ذهنی و فکری برای پرداختن به آن.


پیشخان؛ قطارباز

عکس جلد کتاب قطار بازحق نشر عکسBOOKALA.IR

آیا فقط یک “خل‌مشنگ عشق قطار” می‌تواند به سفری طولانی و پردردسر با قطار برود برای این که کتابی تحقیقی و روایی درباره تاریخ قطار در ایران بنویسد؟

“خل‌مشنگ” محترمانه‌ترین تعبیری است که احسان نوروزی، نویسنده‌ی کتاب ناداستانی “قطارباز”، در مقابل اصطلاحاتی غیرایرانی چون قطاریاب و مریض آهن و شیدای ریل برای خود به کار می‌برد.

نوروزی در این کتاب که نمونه‌ای مثال‌زدنی از Non-fiction به زبان فارسی است، هم قصه عشق همیشگی خود به قطار را بازمی‌گوید، هم به‌طور کاملا مستند تاریخ ورود قطار به ایران و روند تاریخی ساخت راه‌آهن در ایران دوره‌های گوناگون را روایت می‌کند و بر زوایه‌های تاریک و اغلب جذاب آن نور می‌اندازد و هم در لایه زیرین کتاب، تابلویی موجز از نحوه مواجهه بیمارگونه ایرانیان، از صدر تا ذیل، با مدرنیسم و مدرن‌سازی ترسیم می‌کند.

نقطه‌قوت کتاب “قطارباز” نه فقط جنبه پژوهشی آن که حضور مستقیم و جذاب راوی اول‌شخص در قامت یک مسافر سفرنامه‌نویس است که حدود یک‌پنجم کتاب را شامل می‌شود. در بخش پژوهشی این کتاب، خواننده با حقایق و وقایعی مواجه می‌شود که یا از آن‌ها بی‌خبر بوده یا تصوری نادرست از آن‌ها داشته است. از آن جمله است ماجرای اعزام صادق هدایت به اروپا برای فراگیری دانش مهندسی راه‌آهن یا اصلاح این تصور عمومی نادرست که راه‌آهن سراسری ایران حاصل کار آلمانی‌ها بوده است، حال آن که بخش عمده‌ خط سراسری را یک شرکت دانمارکی تأسیس می‌کند. و یا در دوره نزدیک‌تر، بخش بسیار خواندنی مربوط به ایستگاه “تله‌زنگ” در زمان جنگ ایران و عراق و تلاش حیرت‌انگیز و ناگفته کارکنان راه‌آهن در حفاظت از این مسیر حیاتی بین اندیمشک و دورود. و یا اصلا چه شد که در زمان ساخت دومین خط آهن ایران (خط‌ آهن زاهدان به میرجاوه به دست انگلیسی‌ها) قطار در ایران قطار نامیده شد: “بعد از چندین دهه سردرگمی زبانی ایرانیان برای نامیدن این پدیده‌ جدید که گاهی کالسکه‌ بخار و گاهی ترن نامیده می‌شد، بالاخره کلمه‌ای برای نامیدنش جاافتاده است که پیش از این برای شتر به کار می‌رفت: قطار؛ به معنی ردیف. مشخصا به صف‌ شترهای کاروان اطلاق می‌شد و عمدتا به شکل قطار شتر و به معنی رشته شتر به کار می‌رفت.”

کتاب “قطارباز” را امسال نشر چشمه در ۲۷۵ صفحه منتشر کرد و اکنون چاپ دوم آن در بازار کتاب در دسترس علاقه‌مندان است.


طوطی فلوبر

کتاب طوطی فلوبرحق نشر عکس@ARIANBOOKCITY

“آمیختن زندگی‌نامه و داستان” تکنیکی است که جولین بارنز، نویسنده برنده جایزه من‌بوکر، در به کار بردن آن مهارت دارد.

این نویسنده برجسته انگلیسی که متأثر از گوستاو فلوبر فرانسوی است، در رمان “طوطی فلوبر” که آن را در سال ۱۹۸۴ نوشت از همین تکنیک استفاده کرده است.

رمانی که در کنار ارزش ادبی در حد نامزد شدن برای جایزه من‌بوکر، می‌توان آن را نوعی ادای دین به فلوبر نیز تلقی کرد. داستان شیفتگی وسواس‌گونه‌ی دکتری انگلیسی به شخصیت و رازهای زندگی گوستاو فلوبر. جفری بریت‌ویت که به تازگی همسرش را از دست داده به فرانسه سفر می‌کند تا از مکان‌هایی که به نحوی به فلوبر ربط دارند دیدن کند.

در بازدید از دو موزه‌ی محل تولد و اتاقی که او آخرین لحظات زندگی‌اش را در آن‌جا گذرانده متوجه نکته‌ی جالبی می‌شود؛ هر دو موزه ادعا می‌کنند اصل آن طوطی خشک‌شده‌ای که فلوبر هنگام نوشتن داستان “ساده‌دل” روی میزش می‌گذاشته، نزد آن‌هاست. او در پی گشودن این راز به‌ظاهر پیش‌پا‌افتاده نقبی می‌زند به دل شخصیت و زندگی و آثار خالق “مادام بواری” و در این میان حقایقی نیز از زندگی خودش با رازهایی از زندگی فلوبر درهم‌می‌آمیزد.

جولین بارنز در رمان “هیاهوی زمان” (۲۰۱۶) نیز مجددا تکنیک تلفیق زندگی‌نامه و داستان را به کار گرفت و زندگی شاستاکوویچ، آهنگساز نامدار شوروی، را به رشته داستان کشید که در مدت زمانی کوتاه سه ترجمه فارسی از آن در نشرهای چشمه، ماهی و نفیر منتشر شد. اکنون علاقه‌مندان ایرانی بارنز به ترجمه فارسی رمان “طوطی فلوبر” نیز دسترسی دارند.

نشر ماهی دو هفته پیش این کتاب را با ترجمه الهام نظری در ۲۴۸ صفحه منتشر کرد و همچنان از پرفروش‌ترین رمان‌های ترجمه در بازار کتاب ایران است.

از مجموعه کتاب‌خوان بخوانید:

  • کتاب‌خوان؛ بانوان زردپوشی که شب‌ها در تهران عربده می‌کشند
  • کتاب‌خوان؛ خداناباوران روی پیشخان
  • کتاب‌خوان؛ راز پرفروش شدن چیست؟
  • کتاب‌خوان؛ دودی که به چشم مخاطب می‌رود

پسخان

کتاب زیباترحق نشر عکسWWW.IBNA.IR

سینا دادخواه که خود را به عنوان نویسنده‌ای شیفته فضای شهری تهران مشهور کرده و به گفته خود علاقه بسیاری هم به ادبیات ناداستانی یا همان Non-fiction دارد، با پیوند زدن این علاقه‌مندی‌ها، به نوشتن کتابی پرداخت با عنوان “آشیانه‌ خرس” که در سال ۱۳۹۴ اعلام کرد “وزارت ارشاد تلویحا و با ابهامات فراوان این کتاب را غیرقابل چاپ تشخیص داده است.”

اگر رمان “زیباتر” سینا دادخواه که پس از انتظاری طولانی مجوز چاپ گرفت و پس از چاپ سوم توقیف شد، این کتاب غیرداستانی او در ابتدای راه به تیغ سانسور گرفتار آمد و فهرست لاغر ادبیات غیرداستانی ایرانی همچنان لاغر ماند.

تازه‌ترین رمان دادخواه “شاهراه” نام دارد که سال گذشته در ۳۲۱ صفحه منتشر شد. رمانی که زمان واقعی حوادث آن، سال‌های معروف به جریان دوم خرداد است، اما نگاهش در فضایی ملودارم بیشتر متوجه جنبه‌های مدنی و شهری تهران در آن‌ سال‌هاست.

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید