همانطور که در اعلام جدایی خودم گفتم با توجه به آنچه که در این سالیان سیاه برمن و امثال من گذشت بر آن شدم که صدای خفته و خسته قربانیان آن سالیان فریب شوم و حداقل تلاشی در راستای تنویر افکارعمومی کشورم وجامعه ایرانیان بخصوص نسل جوان کشورم انجام داده باشم از این رو تصمیم به نوشتن خاطراتم به صورت سلسله مقالاتی تحت عنوان خاطرات من گرفتم که امیدوارم مورد قبول علاقمندان باشد.
خاطرات من
قسمت اول ـ در مهرماه 1359 بعد از تجاوز ارتش صدام حسین به خاک ایران اسیر شدم
محمدعظیم میش مست ، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی
لینک به منبع
من محمد عظیم میش مست فرزند گل محمد هستم که در روستای تیزاب از توابع شهرستان خواف در جنوب شرقی استان خراسان رضوی متولد شدم. دوران نوجوانی من در همین روستا گذشت و تا کلاس پنجم در همین روستا درس خواندم، سپس برای ادامه تحصیل به همراه خواهرم به شهرستان بیرجند رفتم و تا سوم راهنمایی درآنجا درس خواندم ودر سال 1355به تهران رفتم و در آموزشگاه نوجوانان وابسته به نیروی زمینی ارتش استخدام شدم و مدت دوسال را به صورت شبانه روزی در آنجا گذراندم. این آموزشگاه که کپی برداری از ارتش انگلستان بود در ایران فقط یک پادگان داشت که درمنطقه تهران پارس پشت سازمان آب در حومه تهران واقع شده بود. پادگانی بسیار مجهزبا ساختمانهای نوسازهفت الی هشت طبقه وخیلی شیک و مجهز با سالن ورزش و استخر شنای سرپوشیده، سالن غذاخوری و سلف سرویس و ساختمانهای اموزشی مجهز از جمله لابراتوار زبان با دهها مستشار زن ومرد انگلیسی. شرایط استخدام داشتن مدرک قبولی سوم راهنمایی با سن چهارده الی پانزده ساله بود، افراد باسن چهارده ساله را در بخش موزیک و پانزده ساله ها را در بخش پیاده به خدمت می گرفتند. یک روز آموزش نظامی از قبیل رزم انفرادی و انواع سلاحهای سبک و نیمه سنگین داشتیم و روز بعد آموزش فرهنگی که تمامی معلم های ما افسران وظیفه بودند. من کلاس اول و دوم علوم تجربی را در آنجا خواندم که داستان انقلاب پیش آمد. بعد از پیروزی انقلاب برای گذراندن آموزش تخصصی توپخانه به اصفهان رفتم حدودا یک سال آمورش توپخانه طول کشید پس از پایان آموزش به اهواز و از آنجا به دزفول منتقل شدم تا اینکه در اواخر سال 1358 بود که ازدواج کردم و به دزفول برگشتم.
در دزفول مشغول خدمت شدم چندماهی بیشتر طول نکشید که درگیرهای پراکنده مرزی شروع شد و کم کم شدت بیشری گرفت تا اینکه در تاریخ 31 شهریور 1359 تجاوز سراسری عراق به خاک ما شروع شد وهمزمان ارتش متجاوز عراق در چندین محور در جنوب شروع به پیشروی در خاک ما کرد. همان اولین روز شروع جنگ من که به همراه آتشبار مان مشغول جابجایی و درحال تردد در جاده مرزی بودیم به محاصره نیروهای عراقی که با چندین ستون زرهی در حال پیشروی در خاک ایران بودند در آمدیم و بعد از جنگ و گریز زیادی من به همراه چندین نفر دیگر به اسارت نیروهای عراقی در آمدیم . از اینجا شروع مرحله جدید و البته سیاه و دردناک از زندگی من بود ،مرحله ای که هرگز فکر نمیکردم آن اسارت که از یک اسارت جسمی به دست دشمن متجاوز به خاک کشورمان النهایه به یک اسارت فکری که چندین دهه طول کشید بیانجامد و من که تازه تشکیل خانواده داده نزدیک به چهار دهه از آنها دورباشم و …
ادامه دارد
//////////////////////////////////
غلامعلی میرزایی خطاب به مریم رجوی: جرم ما این است که بعد از شنیدن سی سال دروغ دیگر سکوت نکردیم
چرا اطلاع ندادید که خانواده های ما برای دیدن ما به پشت دیوار اشرف آمده بودند؟ خانواده هایی که با درد و رنج و هزینه شخصی خود آمده بودند، چرا از جانب […]
علی هاجری با سابقه 28 سال عضویت در سازمان مجاهدین رسما جدایی خود را از این فرقه در آلبانی اعلام کرد
بله با فریبکاری نیرو را حفظ میکردند یکی از کارهای چندش آور فرقه قرار دادن اعضای تشکیلات در مقابل خانواده هایشان بود که پشت دیوارهای اشرف و لیبرتی در عراق […]
پاسخ آقای محمد عظیم میش مست یکی از آخرین اعضای جداشده از فرقه مجاهدین در آلبانی به مریم رجوی
ببینید سقوط تمامی ارزشهای اخلاقی و انسانی را در این مدعیان دروغین آزادی و دمکراسی. من خطاب به سردسته این باند جانی و فاسد ، یعنی مسعود رجوی و مریم […]
حسن شهباز: از پیوستگی تا جدایی از مجاهدین خلق در آلبانی ـ قسمت دوم
البته این حرف را من از خودم نمیگویم گواه و سند این حرف من همین روانپزشکانى هستند که توسط کمیساریاى عالى پناهندگان سازمان ملل متحد استخدام شده اند و تمام […]
اعلام جدایی رسمی آقای موسی دامرودی عضو سی ساله مجاهدین خلق در آلبانی ـ ریزش نیرو در فرقه مجاهدین ادامه دارد
رهبری فرقه مجاهدین اینگونه کارهایشان را بزک میکردند که بتوانند قدرت اعمال نفوذ بیشتری بر نفرات داشته باشند. در این شرایط بود که علیرغم اینکه هیچ اشراف و شناختی از زندگی و […]
احسان بیدی: سفیدکردن گذشته سیاه و تاریک مجاهدین خلق در آلبانی توسط اربابانش
بدون تردید اربابان رجوی بخوبی کشتار افسران امریکایی را در زمان مبارزه تروریستی و مسلحانه علیه رژیم شاه را به خاطر دارند ، همچنین به یاد دارند که سازمان مجاهدین […]
جدایی آقای محمد عظیم میش مست از فرقه مجاهدین خلق در آلبانی ـ وی از سال 1368 عضو سازمان مجاهدین بوده است
اما در طول سالیان هر آنچه را که دیدم ،تماما عکس تبلیغاتی بود که قبلا شنیده بودم و بخاطرش به آنها پیوسته بودم. همه دروغها و ناصداقتی ها در زیر […]
جدایی رسمی آقای غلامعلی میرزایی عضو سی ساله مجاهدین از فرقه رجوی در آلبانی
و اما به آلبانی که آمدیم: تقریبا دست حضرات وسران فرقه مداهدین رو شد وماهیت فرقه ای آنها روز به روز برای ما روشن تر شد. اجحافات تشکیلاتی تحت پوشش […]
خاطرات من در فرقه مجاهدین خلق ـ 2 ـ پرورش خبرچین و جاسوس
وقتی آنجا رفتیم گفتند باید زن و زندگی را طلاق بدهید . در یک لحظه احساس عجیبی به من دست داد پیش خودم گفتم که دیگر من خلاصی از اینجا […]
احسان بیدی: ترک برداشتن زندان اشرف 3 (زندان مجاهدین خلق در آلبانی) با روشنگری رسانه های بین المللی
اولین اتفاق آمدن پدر و مادر سمیه محمدی به آلبانی بود که بخوبی اگاه هستید که فرقه رجوی با تلاش مذبوحانه، شانتاژ و گسیل دسته چماقدار تروریست خود تلاش کردند […]