غلامعلی میرزایی: پرده ای از جامعه بی طبقه توحیدی رجوی

0
1600

فرزند من که بعد از سی وهفت سال برای دیدن من بیاید مزدور است اما فرزند رجوی واحمد واقف ودیگران بایستی با اسامی مستعار که توسط این فرقه برای آنها تهیه شده است در بهترین دانشگاهها باشند. ماهانه پول خون ودست رنج تک تک ما راباید به آنها بدهند تا ساکت باشند وبرعلیه پدر ومادرشان حرفی نزنند آخر آنها فرزندان از ما بهتران هستند،در نقطه مقابل ما باید درکشوری بدون آینده رها شویم وفرزندانمان نیز که هزینه همه چیز با خودشان بوده است وبایستی مارک بخورند. آری اگر تا بحال معنی فدا وصداقت وجامعه بی طبقه توحیدی را خوب نمیفهمیدیم الان بخوبی متوجه شدیم وخود این عکس بدون هیچ گونه نوشتاری کافی است تا هر خواننده ایی متوجه شود که این فرقه وسکت تا چه حد در همه گفتار خودش صادق است وتا چه دنبال آزادی مردم ایران است.

 پرده ای از جامعه بی طبقه توحیدی رجوی

غلامعلی میرزایی ، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی

لینک به منبع

با نگاهی به عکس زیر میتوان متوجه شد که از چه میخواهم بگویم .

Mostafa Rajavi
بله درست است منظور پسر آقای رجوی است که شخص خانم رجوی وی را جانشین برحق و درست پدرش مینامید.
برای آشنایی خوانندگان محترم اجازه بدهید خلاصه ای از زندگی خود را برایتان شرح بدهم وبعد خودتان میتوانید به قضاوت بنشینید.
اوایل جنگ ایران وعراق بود که اسیر شدم وبرای مدت نزدیک به نه سال را در ارودگاههای عراق در بند بودم شرایطی پیش آمد که تصمیم به پیوستن به فرقه رجوی گرفتم و نزدیک به سی سال از عمر خود را در این فرقه گذراندم.

Albania-gholamali-mirzayi-260-410

در طی این مدت هیچگاه اجازه تماس و یا حتی فکر کردن به خانواده خود را نداشتم تا اینکه در جریان حملات تروریستی که در تهران و سایر شهرها داشتند مرا مجبور کردند که با خانواده خود تماس بگیرم اما از آنجا که آنها اطلاعی از وضعیت من نداشتند و من نیز از انها بی اطلاع بودم گفتم که هیچ شماره ای ندارم علت این امر را نیز جویا شدم که چرا باید با خانواده ام تماس بگیرم که گفته شد این تیم های عملیات (تروریستی ) که به ایران میروند نیاز به محلهای امن دارند که بتوانند به انجا رفته وسپس بعد از اقدام به شلیک خمپاره و یا کشتار مردم دوباره بتوانند به آنجا برگردند. وقتی متوجه شدند که من هیچ شماره تلفنی ندارم در ظرف کمتر از یکساعت شماره خانواده مرا گیر آورده و از من خواستند که با آنها تماس بگیرم که البته النهایه من از این کار به بهانه های مختلف طفره رفتم و آنها به مقصود خود نرسیدند.
تا این نقطه که گفتم خانواده دشمن شماره یک و مهم تر و اصلی تر از رژیم ایران بود و من حتی حق فکر کردن به آنها را نداشتم اما یکباره تبدیل شدند به محل امنی برای تیمهای تروریستی.
تا سالیان دوباره هیچ تماسی با خانواده خود نداشتم و حتی بایستی در نشستهای مغز شویی که توسط شخص رجوی و بعد هم فرماندهان آنها برگزار میشد بایستی از خودم انتقاد میکردم که چرا در رویا خانواده ام را دیده ام و یا حتی به مادر پیرم فکر کرده ام آخر انها ماموران وزارت اطلاعات هستند و این کار گناهی نابخشودنی است که به آنها فکر کنی و نه حتی تماس بگیری ولی برای اینکه تیمهای تروریستی بروند خانواده هستند و یک امکان برای تیمهای تروریستی.

Albania-khanewade- Mirzayi-Mojahedin-Khalq بعد از مدتی خانواده ها به مقابل اشرف آمدند ودر این مدت ما باید هر روز چیزی به عنوان غسل روزانه در مقابل شنیدن صدای خانواده ها و یا اسامی نفراتی که فریاد میزدند درچند نوبت بیاد خانواده های خود افتاده ایم وبرای اینکه این صدا به گوشمان نرسد بایستی تحت شدیدترین پارازیت ها و یا آهنگها و سرودهای عنقلابی!!! این سازمان ساعتها قرار میگرفتیم تا با ایجاد صدای بیش از حد مانع رسیدن صدای خانواده ها به ما شوند در طی این مدت نیز هیچگاه به من گفته نشد که فرزندم به مقابل اشرف آمده و یا از کسی نشنیدم.

البته بعد از جدا شدن و تماس با خانواده ام متوجه شدم که فرزندم زمانیکه به مقابل اشرف آمده تمامی هزینه برعهده خودش بوده است از پاسپورت تا غذایی که میخورد درحالیکه به ما گفته میشد که همه اینها را وزارت اطلاعات ایران به عراق آورده است وبه آنها نیز پول پرداخت شده است تا در جلوی اشرف فرزندان خودشان را که اسیر دست این فرقه بود صدا بزنند تا شاید صدای آنها این فرزندان را از خواب بیدار کند ومتوجه اشتباه خود شوند واز طرف دیگر روزهای چهار شنبه و بعدها شنبه را مخصوص آموزش فلاخن کردند و با درست کردن آن افراد را وادار میکردند تا از راه دور خانواده ها را با سنگ بزنند.
بعد از آمدن به البانی برای مدت کوتاهی چون در نزدیکی مرکز شهر ودر آپارتمان بودیم کمی فضای باز بوجود آمد وبرای اینکه افراد را مشغول کنند ماهانه به هر نفر چیزی حدود هشت دلار پول تو جیبی میدادند که با جمع کردن آنها توانستم یک گوشی دست دوم بخرم وبعد از کلی تلاش که چیزی از گوشی واینترنت سر در نمیاوردم توانستم با خانواده خودم تماس بگیرم وخوشبختانه خودشان این شماره را زمانیکه برای تیمهای تروریستی خودشان میخواستند خانه خانواده ام را محل استقرار آنها بکنند برایم پیدا کرده بودند را توانسته بودم نگه دارم وتوانستم توسط همان با خانواده خود تماس بگیرم و درجریان آنچه بر خانواده ام گذشته بود قرار بگیرم.

بعد ازمدتی شخص مریم رجوی با برگزاری نشستهایی مارا مجبورکرد که دوباره برعلیه خانواده های خود حرف بزنیم ولی اینبار که دیگر حقیقت را میدانستم زیر بار نرفتم وهنوز دنبال جداشدن نبودم وبر سر عقاید خودم بودم ولی متاسفانه شخص رجوی و بعد هم زهرا مریخی با گفتن اینکه الان اصلی ترین دشمن خانواده است و نه بورژوازی و نه ایران و اینکه الان در آلبانی با موشک مخملی عنوانی که به اینترنت وتماس با خانواده ها داده بودند مواجه هستیم فشار را زیاد کردند وقتی هم که به کمپ جدید که خارج شهر رفتیم این فشار چند برابر شد وازما خواسته شد تا همین گوشیهای مستهلک را نیز به آنها بدهیم که دیگر توان تحمل این موضوع را نداشتم وخواهان جدایی شدم ولی قبول نکردند ومرا تحت فشار های مختلف قرار دادند تا جاییکه ناچار به فرار شدم.
با معذرت از خوانندگان به خاطر طولانی شدن موضوع ولی برای روشن شدن مطلب لازم بود تا خلاصه ایی گفته شود.
این کاری بود که با ما که اعضای خودشان بودیم و به مدت سی سال خانواده وعمرمان را به آنها دادیم با ما کردند درحالیکه همیشه میگفتند ومیگویند که در این سازمان نه بالا وجود دارد و نه پایین ،تبعیضی در آن نیست و هر چه هست فدا وصداقت است و ما نیز به آن باور داشتیم تا اینکه عکس آن را دیدیم ومتوجه شدیم. حال اگر نگاهی به عکس پسر رجوی بیاندازید متوجه خواهید شد که با ما چه کرده اند وبا فرزندان خود که الان درکشورهای اروپایی هستند چه کردند ،مارا به کشوری آورده اند که هیچ موقعیت قانونی نداریم و هر روز نیز در خطر اذیت وآزار از طرف این فرقه هستیم ،فرزندانشان در بهترین دانشگاههای اروپا وبا بالاترین پول وهزینه ایی که از خون ما بدست آمده برای آنها زندگی مرفهی ایجاد کرده اند. آری معنی صداقت وفدا وجامعه بی طبقه توحیدی این است و این که هرکس که برای ادامه زندگی وتماس با خانواده اش از این فرقه سکت جدا شود ،بلافاصله هر چه انگ ومارک که لایق خودشان است به او میزنند.

Albani-khanewade-mohammad azim mishmast وقتی ما با خانواده خود تماس بگیریم خانواده ما میشود مزدور وزارت اطلاعات ایران فرزند من که بعد از سی وهفت سال برای دیدن من بیاید مزدور است اما فرزند رجوی واحمد واقف ودیگران بایستی با اسامی مستعار که توسط این فرقه برای آنها تهیه شده است در بهترین دانشگاهها باشند.
ماهانه پول خون ودست رنج تک تک ما راباید به آنها بدهند تا ساکت باشند وبرعلیه پدر ومادرشان حرفی نزنند آخر آنها فرزندان از ما بهتران هستند،در نقطه مقابل ما باید درکشوری بدون آینده رها شویم وفرزندانمان نیز که هزینه همه چیز با خودشان بوده است وبایستی مارک بخورند.
آری اگر تا بحال معنی فدا وصداقت وجامعه بی طبقه توحیدی را خوب نمیفهمیدیم الان بخوبی متوجه شدیم وخود این عکس بدون هیچ گونه نوشتاری کافی است تا هر خواننده ایی متوجه شود که این فرقه وسکت تا چه حد در همه گفتار خودش صادق است وتا چه دنبال آزادی مردم ایران است.
مشک ان است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید. این مشک نیز خود بخود همه چیز را بیان میکند .
با امید به آزادی سایر دوستان دربندم .
غلامعلی میرزایی

///////////////////////////////

Albania-gholamali Mirzayi-Khaterat -1-260-410

خاطرات غلامعلی میرزایی: برای آنانی که هنوز سازمان مجاهدین خلق را نمی شناسند ـ قسمت اول

در یک مرخصی چند ساعته برای آماده کردن الزامات مانور به شهر آمدیم وهر کس رفت شهر خودش .من بعد از 23 روز برگشتم . رکن دو ارتش در واقع […]

Albania-Hassan Heyrani3-shakhsiyate Rajavi 260-410

حسن حیرانی: هیچ آرایشی شخصیت زشت رجوی را نمی پوشاند

آیا به کشتن دادن افراد دراشرف که خود ما زمانی آلت دست شما بودیم وبه دستور تشکیلاتی عراقی ها را تحریک می‌کردیم که شلیک کنند و بالطبع نفرات کشته شوند […]

Albania-khaterat Azim-mishmast-gheamat aval-260-410

محمد عظیم میش مست: ” خاطرات من ” قسمت اول ـ مهرماه 1359 بعد از تجاوز ارتش صدام حسین به خاک ایران اسیر شدم

همانطور که در اعلام جدایی خودم گفتم با توجه به آنچه که در این سالیان سیاه برمن و امثال من گذشت بر آن شدم که صدای خفته و خسته قربانیان […]

Albania- Ferghe mojahedin-Gholamali mirzayi- Azim mishmast

غلامعلی میرزایی خطاب به مریم رجوی: جرم ما این است که بعد از شنیدن سی سال دروغ دیگر سکوت نکردیم

چرا اطلاع ندادید که خانواده های ما برای دیدن ما به پشت دیوار اشرف آمده بودند؟  خانواده هایی که با درد و رنج  و  هزینه شخصی خود  آمده بودند، چرا از جانب […]

ali-hajari-nejatyaftegan dar albani- 260-410

علی هاجری با سابقه 28 سال عضویت در سازمان مجاهدین رسما جدایی خود را از این فرقه در آلبانی اعلام کرد

بله با فریبکاری نیرو را حفظ میکردند یکی از کارهای چندش آور فرقه قرار دادن اعضای تشکیلات در مقابل خانواده هایشان بود که پشت دیوارهای اشرف و لیبرتی در عراق […]

Albania-Azim-mishmast-nejatyaftegan dar albani 260-410

پاسخ آقای محمد عظیم میش مست یکی از آخرین اعضای جداشده از فرقه مجاهدین در آلبانی به مریم رجوی

ببینید سقوط تمامی ارزشهای اخلاقی و انسانی را در این مدعیان دروغین آزادی و دمکراسی. من خطاب به سردسته این باند جانی و فاسد ، یعنی مسعود رجوی و مریم […]

Hassan-shahbaz - Nejatyaftegan az MKO-dar Albani-260-410

حسن شهباز: از پیوستگی تا جدایی از مجاهدین خلق در آلبانی ـ قسمت دوم

البته این حرف را من از خودم نمیگویم گواه و سند این حرف من همین روانپزشکانى هستند که توسط کمیساریاى عالى پناهندگان سازمان ملل متحد استخدام شده اند و تمام […]

albania-damroudi-Nejatyaftegan az mojahedin-260-410

اعلام جدایی رسمی آقای موسی دامرودی عضو سی ساله مجاهدین خلق در آلبانی ـ ریزش نیرو در فرقه مجاهدین ادامه دارد

رهبری فرقه مجاهدین اینگونه کارهایشان را بزک میکردند که بتوانند قدرت اعمال نفوذ بیشتری بر نفرات داشته باشند. در این شرایط بود که علیرغم اینکه هیچ اشراف و شناختی از زندگی و […]

ehsan-bidi-260-410

احسان بیدی: سفیدکردن گذشته سیاه و تاریک مجاهدین خلق در آلبانی توسط اربابانش

بدون تردید اربابان رجوی بخوبی  کشتار افسران امریکایی  را در زمان مبارزه تروریستی و مسلحانه علیه رژیم شاه را به خاطر دارند ، همچنین به یاد دارند که سازمان مجاهدین […]

albania-mohammad-azim-meichmast-260-410

جدایی آقای محمد عظیم میش مست از فرقه مجاهدین خلق در آلبانی ـ وی از سال 1368 عضو سازمان مجاهدین بوده است

اما در طول سالیان هر آنچه را که دیدم ،تماما عکس تبلیغاتی بود که قبلا شنیده بودم و بخاطرش به آنها پیوسته بودم. همه دروغها و ناصداقتی ها در زیر […]

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید