ادوارد ترمادو: سینه زنی فرقه رجوی برای سیل زدگان ایران

0
622

فرقه رجوی شاید در تاریخ از گروه های تک مورد باشد که در برابر مردم خود از فردای ناامید شدن از در دست گرفتن حاکمیت در ایران دست به چنین خیانت هائی زده و عده ای را هم با خود در لجنزار خود ساخته فرو برده، فرقه رجوی در هر مقطعی برای بر هم زدن نظم در کشور تلاش کرده تا جوانان را به کشتن بدهد و با ریختن خون جوانان ایران خود به حاکمیت برسد،براستی چرا؟ چرا بایستی جونان میهن خود را فدا کنند و خانواده خود را داغدار، کشور را بهم بربزند همه چیز را ویران کنند که مریم خانم با دارو دسته تن پرور خود از فرانسه تشریف فرما شوند و پایه های دیکتاتوری خود را با برپا کردن یک جمهوری اسلامی دیگر البته با سس دمکراتیک بنا کند؟ دوران این شارلاتان بازی ها تمام شده و مردم ایران چه در داخل و چه در خارج به دغلکاری ها و دروغگوئی های فرقه رجوی پی برده اند. فرقه رجوی امروز مانند ماشینی می ماند که در سربالائی موتورش سوخته و بین راه گیر کرده، هر چند امکان دارد که …

سینه زنی فرقه رجوی برای سیل زدگان ایران

ادوارد ترمادو، وبلاگ ترمادو ـ 09.04.2019

Edward Termado

لینک به منبع

سینه زنی فرقه رجوی برای سیل زدگان ایران

وبلاگ ادوارد ۰۵/۰۴/۲۰۱۹

سیل ویرانگری که از ابتدای سال نو در ایران جاری شده و متآسفانه هنوز هم ادامه دارد باعث کشته شدن تعدادی از هم میهنان و خسارت های فراوانی به کشور شده، تحریم های ضد انسانی امریکا به جد مانع از کمک رسانی بین المللی شده، هر چند که پمپئو این خرسک وزیر در بیان ادعا می کند که راه کمک های انسانی باز است اما بوضوع پیداست که دروغ می گوید، این خرس قرمز شرم را خورده حیا را هم به سر طرفدارانش که یکی از آنها فرقه رجوی است ر…..ده، اگر کمی به شرایط و قوانین تحمیلی امریکا در مورد تحریم ها بنگریم متوجه می شویم که از طرق مختلف چه مادی و غیره را ه برای کمک رسانی به ایران بسته است، اما امریکا برای اینکه گوشه رینگ قرار نگیرد اعلام می کند که راه برای کمک باز است و امریکا آماده کمک به سیلزدگان ایران است، حرفی که با عملش در تناقض است، همان بهتر که امریکا کارتن خوابهای خودش را جمع و جور کند، اما در این میان خائنین به کشور و عده ای دستمال به دست در برابر همین وزیر خرسک عاجزانه زانو زده اند و منتظر نشسته اند تا استفراغ این گامبو را دو باره قرقره کنند، این ها دردی از هزاران درد کسانی را که در حساسترین مقاطع به کشور پشت کردند و به پابوسی صدام ضد ایران و ایرانی رفتند و اکنون برای بدست آوردن قدرت حتی به بنیانگذاران سازمان خودشان هم خیانت کرده و آویزان همان امپریالیزمی شده اند که سازمانشان بر پایه مبارزه با آن بنیان گذاشته شد دوا نخواهد کرد.

فرقه رجوی شاید در تاریخ از گروه های تک مورد باشد که در برابر مردم خود از فردای ناامید شدن از در دست گرفتن حاکمیت در ایران دست به چنین خیانت هائی زده و عده ای را هم با خود در لجنزار خود ساخته فرو برده، فرقه رجوی در هر مقطعی برای بر هم زدن نظم در کشور تلاش کرده تا جوانان را به کشتن بدهد و با ریختن خون جوانان ایران خود به حاکمیت برسد،براستی چرا؟ چرا بایستی جونان میهن خود را فدا کنند و خانواده خود را داغدار، کشور را بهم بربزند همه چیز را ویران کنند که مریم خانم با دارو دسته تن پرور خود از فرانسه تشریف فرما شوند و پایه های دیکتاتوری خود را با برپا کردن یک جمهوری اسلامی دیگر البته با سس دمکراتیک بنا کند؟ دوران این شارلاتان بازی ها تمام شده و مردم ایران چه در داخل و چه در خارج به دغلکاری ها و دروغگوئی های فرقه رجوی پی برده اند.

فرقه رجوی امروز مانند ماشینی می ماند که در سربالائی موتورش سوخته و بین راه گیر کرده، هر چند امکان دارد که اگر شیب سربالائی کمی تند باشد به سرعت به عمق دره رانده شود، مسخره ترین گروهی که امروز در خارج از ایران خودنمائی می کندهمین فرقه به لجن نشسته رجوی است چرا که هم الان تلاش دارد تا از تمامی درد رنج مردمی که تمام زندگیشان را سیل برده سئو استفاده کند و هم خط با امریکا نمک به زخم مردم ایران بپاشد، در اتفاقات طبیعی که در امریکا زیاد هم رخ می دهد دولتش گاهآ از ارتش کمک می خواهد، ارتش هم با ابزار خودش به کمک مردم می رود ابزار ارتش هم حلوا و پشمک و پفک نمکی نیست که تانک و نفربر و خودرو های نظامی است، آن موقع چرا لال می شوید و اعلام نمی کنید که ارتش امریکا برای سرکوبی مردم طوفان زده رفته؟ همین که در ایران چنین اتفاقی بیفتاد دهان گشاد و بی بند بار شما باز خواهد شد، چرا؟

راستی اون کانون های شورشی شما را هم سیل برد؟ پس چرا دستووووور نمی دید تا به کمک مردم سیلزده بروند؟ پس دیدید که کانون های شورشی در کار نبود و تمامآ دروغ و کلکی بود که برای تحریک و برهم زدن جامعه ایران تدارک دیده بودید، کانون های شورشی در درون آلبانی و در داخل همان قفسی هست که خودت برای افراد بیچاره بنا کردی، مواظب باش چون شورش درهمان اردوگاه خودت خواهد شد، اتحاد و همبستگی مردم ایران در جریان سیل اخیر واقعآ نمونه بوده بایستی تشکر و قدردانی نمود از مردم ایران و هر نهادی که در این شرایط دردناک به کمک مردم شتافت.

اما واقعیت این است که فرقه رجوی در خارج از ایران نفسش بریده وتمام تلاشش برای جمع کردن ایرانیان برای خودنمائی و اینکه به دروغ بگوید با مردم ایران اعلام همبستگی میکند شکست خورده، در سایت منحوس خودشان هم به همین چند خط بسنده کرده.

جمعی از ایرانیان آزاده در کلن، هامبورگ و برمن، در همبستگی با هموطنان مصیبت زده در فاجعه سیل سراسری در ایران و محکوم کردن رژیم ضدبشری ولایت فقیه و سپاه سرکوب و جهل و جنایت بعنوان عاملین و مسببین اصلی تخریب و غارت و چپاول ایران، تجمع هایی را در مراکز شهر برگزار کردند.

تصاویر زیر خود گویای این واقعیت است.

مریم رجوی و مزدوران مجاهدین خلق علیه مردم ایران

مریم رجوی و مزدوران مجاهدین خلق علیه مردم ایران

مریم رجوی و مزدوران مجاهدین خلق علیه مردم ایران

—————–

رحمان محمدیان: زهر تلخ یک خاطره، ۱۹ فروردین ۱۳۹۰، قلعه اشرف در عراق

رحمان محمدیان: زهر تلخ یک خاطره، ۱۹ فروردین ۱۳۹۰، قلعه اشرف در عراق

روز 19 فروردین 90 روزی که برای حفظ جان رجوی چه جانهایی فدا و چه افرادی ناقص ومعلول شدند! هرکسی که جریانات آنروزها را دنبال کند حتما فیلمهای آن روز و فاجعه ای که در اشرف رخ داد رامی تواند ببیند. قضیه اما دو وجهی است که افراد نکته سنج می توانند اینرا بفهمند. یک طرف توحش نیروهای عراقی که حتما روزی باید دریک دادگاه بی طرف بین المللی پاسخ بدهند. این ماموران که به ما گفته شده بود قصد تسخیر کامل اشرف و کشتن تمام نفرات را دارند و علیرغم دخالت و پیام سناتور «مک کین » هم تا رسیدن به اهداف تعیین شده کوتاه نیامدند بقول خودشان مامور بودندو معزور؛ وقتی به اهداف خودشان یعنی قسمت شمالی پادگان اشرف تا خیابان 100 رسیدند، توقف کردند و دیگر نه گلوله ای بود و نه ضرب و شتمی، وبشهادت افراد حاضر درآنجا همین را گفتند و اعلام کردند که ما قبلا هم به سازمان شما گفته بودیم که هدف این قسمت از پادگان است و دستور داریم که جلوتر نرویم! اما به ازطرف سازمان بما همه اعلام شده بود که اینها می خواهند که اشرف را کاملا تصرف و همه را قتل عام کنند و…و مخصوصا می گفتند که اینها دنبال رهبری هستند و ما تا آخرین نفر جلوی اینها می ایستیم وقتی هم بعضی می گفتند که آخر با دست خالی جلوی توپ و تانک چطوری؟ می گفتند که شما جانتان مال رهبری است و رهبری هم شما را برای اینطور روزهایی لازم دارد!

زهر تلخ یک خاطره، 19 فروردین 1390، قلعه اشرف در عراق

رحمان محمدیان ، تیرانا ، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 08.04.2019

لینک به منبع

Albani-abdolrahman rahmanian 260-410

هنوزم زان روز
به جگر خاری است
که خونش می چکد مدام
گاه خاطرات تلخند وگاه شیرین؛ عموما آدم ها خاطرات تلخ و شیرین را باهم دارند، یعنی از هرکدام بهره ای دارند اینکه بارکدام نوع بر دیگری سنگینی کند هم برای اشخاص مختلف، متفاوت است.
خوش بحال آنانی که از شیرین آن بهره بیشتر برده اند و من برای همه همین را آرزو می کنم.
اما امثال من فقط خاطرات تلخ نصیب برده ایم؛اگرچه عمر بر پای آن گذاشته ایم اما واسفا که خوشی حاصل نکردیم. قصه ما که در درون فرقه رجوی عمر و جوانی تلف کردیم همین است! و تازه شیادانه مدعی هستند که باید شکر گذار هم باشی که رهبری (رجوی) بر تو منت گذاشته و افتخار داده است که زیرپرچمش باشی وغیره… ای نفرین بر شما باد که چنین مردم را به فنا دادید و برای بقای خودتان (بقول خودتان : حیات خفیف خائنانه *) چه کسانی را بیرحمانه به فنا دادید!
الغرض بپردازیم به خاطره؛
روز 19 فروردین 90 روزی که برای حفظ جان رجوی چه جانهایی فدا و چه افرادی ناقص ومعلول شدند!
هرکسی که جریانات آنروزها را دنبال کند حتما فیلمهای آن روز و فاجعه ای که در اشرف رخ داد رامی تواند ببیند.
قضیه اما دو وجهی است که افراد نکته سنج می توانند اینرا بفهمند. یک طرف توحش نیروهای عراقی که حتما روزی باید دریک دادگاه بی طرف بین المللی پاسخ بدهند. این ماموران که به ما گفته شده بود قصد تسخیر کامل اشرف و کشتن تمام نفرات را دارند و علیرغم دخالت و پیام سناتور «مک کین » هم تا رسیدن به اهداف تعیین شده کوتاه نیامدند بقول خودشان مامور بودندو معزور؛ وقتی به اهداف خودشان یعنی قسمت شمالی پادگان اشرف تا خیابان 100 رسیدند، توقف کردند و دیگر نه گلوله ای بود و نه ضرب و شتمی، وبشهادت افراد حاضر درآنجا همین را گفتند و اعلام کردند که ما قبلا هم به سازمان شما گفته بودیم که هدف این قسمت از پادگان است و دستور داریم که جلوتر نرویم!
اما به ازطرف سازمان بما همه اعلام شده بود که اینها می خواهند که اشرف را کاملا تصرف و همه را قتل عام کنند و…و مخصوصا می گفتند که اینها دنبال رهبری هستند و ما تا آخرین نفر جلوی اینها می ایستیم وقتی هم بعضی می گفتند که آخر با دست خالی جلوی توپ و تانک چطوری؟ می گفتند که شما جانتان مال رهبری است و رهبری هم شما را برای اینطور روزهایی لازم دارد! 19Farvardin 1390-Ashraf_Iraqi
بهر حال آنروز به تلخی گذشت و بعد از آن هم سربازان عراقی به کسی کاری نداشتند الا تحریکاتی که این سازمان می کرد و یا داستان 10 شهریور سال بعد که البته بازهم داستان دیگری از نامردی و خودخواهی و به گفته افراد انتقام رجوی از تعدادی بود که بشکلی با خط سازمان مشکل و نغمه مخالفت با خط رجوی را سر داده بودند* که رجوی با بهانه ای دیگر که هیج کس این بهانه را قبول و باور نداشت، آنها را هم فدا کرد. بهانه حفظ اموال اشرف بود که همه می گفتند که بابا این درست نیست و این اموال دیگر مال ما نیست بیخود جان نفرات را فدا نکن ( خود رجوی هم به شهادت افراد می گفت ما می دانیم که پشیزی از این اموال بما نمی رسد ولی ما باید کار خودمان را بکنیم و سود سیاسی آنرا ببریم! « تجارت با خون بی گناهان که جرمشان وفاداری به سوگند بود»).
اما داستان آنروز یک وجه دیگر هم دارد که ما اگر چه قبلا میدانستیم ولی بعدها بیشتر به عمق فاجعه و توطئه رجوی پی بردیم.
رجوی بارها خودش و بوسیله نفراتی که بحث های« به اصطلاح خودشان» سیاسی را از طرف او منتقل می کردند می گفتند که قانونی در سازمان ملل هست که اگر در نقطه ای از جهان بین دو طرف متخاصم، درگیری به خشونت بکشد و تعداد کشته ها به مرز 1000 برسد، آن نقطه مشمول اعزام نیروهای کلاه آبی سازمان ملل می شود و سازمان ملل به آنجا کلاه آبی می فرستد تا بین دوطرف حائل شودو از کشتار جلوگیری کند. و ما بعدا فهمیدیم که رجوی که همه چیزش را در عراق می دید با به کشتن دادن نفرات دنبال این است که با کشاندن پای سازمان ملل در آنجا بماند و فدا کردن نفرات هم برایش مهم نیست. بعد آن روز هم وقتی ما در ماتم دوستانمان لابه می کردیم بما می گفتند که شما چرا ناراحت هستید این نفرات مال رهبری بودند خودش هم می داند کجا خرجشان کند و تازه ما کم کشته دادیم و ما حساب کرده بودیم که 1000 تا کشته می دهیم و براش هم آماده بودیم ولی نشد! زهی وقاحت!!!
و بعدا رجوی خودش با گفتن فاکت های تاریخی و ازجمله « کوسوو و سربنیستا » بارها حسرت این را می خورد که چرا به اندازه کافی کشته نداده ایم! البته این را لای حرفای مختلف و با شیادی مخفی میکرد، چون میدانست که واکنش نفرات متوجه او خواهد شد و نرم با یکی به نعل یکی به میخ انرا می گفت.Mojahedin-camp-liberty-bbc 260-410
بهر حال آن روز تلخ برای من و امثال من که در میدان بودیم و دوستان چند ده ساله که این مدت باهم نفس به نفس زندگی کرده بودیم را از دست دادیم بسیار تلخ و تا ابد مثل خاری در جگرمی خلد.
در این روز برگی دیگر از جنایت وشیادی رجوی را ما به چشم دیدیم و بعد در نشست ها که نفرات مثلا نفرات باید لحظات خود از جمله لحظات ترس از گلوله و… را می گفتند جالب این است ما که تاآخر در صحنه بودیم وـ فیلمها گواه است ـ لحظات واقعی خودمان رامی گفتیم ولی افرادی که ما دیدیم از صحنه فرارکردند ( می توانیم با اسم بگوییم) وقیحانه می گفتند ما در تمام این لحظات به فکر رهبری بودیم و به فکر جان خودمان نبودیم بلکه فقط ترسمان برای حفظ جان رهبری بود. که البته ما به وقاحت آنان می خندیدیم و بیرون و بین هم می گفتیم برای همین بوده که فرار کرد پس از رهبری یاد گرفته!
امروز  19 فروردین است و من بازهم بیاد آن عزیزان و جانهای به یغما رفته هستم. بازهم لعنت می فرستم به بانی و مسبب به هدر رفتن آن جانها و البته خدا را ببین که آنها به مقصود خود نرسیدند و اگر چه تعداد زیادی مجروح شدند ولی خدا از آنان انتقام گرفت و دربدرشان کرد و همین روز باعث بیداری و اعتراض افراد زیادی از هواداران شد و دیگر بعد از آن حمایت خود را از این فرقه ضاله قطع کردند.
« بله چوب خدا صدا نداره اگه بزنه دوا نداره»
*رجوی بارها در نشست ها میگفت که زندگی مهندس بازرگان در ایران «حیات خفیف خائنانه» است و مدعی بود که اینرا خود مهندس بازرگان وقتی برای درمان به پاریس آمده است گویا به فرستاده رجوی گفته است.
* در بین افراد بدنه سازمان من بارها اینرا شنیدم که اینها را رجوی قصدا آنجا گذاشت و بعدا با تحریک نیروهای عراقی آنان را به کشتن دا. این را نفرات زیادی می گویند که مثلا حسین مدنی که در نشست ها گفته بود که خط بودن در عراق دیگر جواب ندارد و باید به فکرراه حل دیگری باشیم. من خودم اینرا از حسین مدنی شنیدم که می گفت بعضی به این فکر افتاده بودند که خط عراق جواب ندارد ولی این غلط است و باید ما خودمان را بخوانیم که چرا اینطور فکر می کردیم. (معلوم بود برسم همیشگی سازمان که اول بحث ها بقول خودشان در لایه های بالامطرح و نفر را تا ته خط می برند که از حرفش برگردد و خط گفته شده سازمان را تائید و تبلیغ کند، این بحث مطرح و او بهرحال به اشتباه خودش پی برده است وحالا باید در جمع از خودش انتقاد و مهر تائید بر حرفهای رجوی بزند وگرنه وایلا)
رحمان محمدیان 17فروردین 98

//////////////////////

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید