ظهور پوپولیسم ملی گرایانه در جهان !؟

0
741

 از این رو، پوپولیست ها همه آنهایی که قدرت را در دست دارند، نامشروع می دانند. از این نظر، شکایت های پوپولیست ها همواره اساسا شخصی و اخلاقی است؛ مشکل آنها همواره این است که دشمنانشان فاسد هستند. از این نظر، پوپولیست ها حقیقتا ضد تشکیلات سازمانی به شمار می روند. اما پوپولیست ها آنهایی که طرفشان را نمی گیرند مورد انتقاد قرار می دهند و «غیر قابل اعتماد» می خوانند و می گویند آنها بخشی از مردم واقعی نیستند: آنها غیر آمریکایی، غیر لهستانی، غیر ترکی و غیره هستند. مردمسالاری صرفا نخبگان و موسسات را هدف نمی گیرد، بلکه به تفکر چند حزبی سیاسی حمله می کند. این ضدیت آنها با تعدد حزبی تااندازه ای علت اینکه چرا رهبران پوپولیست اگر به قدرت برسند کشورهای خود را به سمت و سوی استبداد پیش می برند، توضیح می دهد. دلیل اینکه با دستگاه قضایی مستقل و رسانه آزاد هم برخورد خوبی ندارند، همین است. چنین رهبرانی همه انتقادها را رد و ادعا می کنند که صرفا در حال اجرای اراده مردم هستند. آنها به دنبال درگیری می گردند و درگیری ایجاد می کنند؛ الگوی تجارت سیاسی آنها اساسا یک جنگ فرهنگی است. آنها به نوعی همه سوالات موجود را به سوال درباره تعلق داشتن تقلیل می دهند: هر کسی که با آنها مخالفت کند، دشمن مردم خوانده می شود.» ترامپ در بسیاری موارد از عبارت «جهانی سازی گراهای گرسنه فاسد» استفاده کرده و حتی یک مرتبه هم گفته است: «می دانید، آنها یک کلمه دارند که کمی هم قدیمی شده است و آن ملی گراست… می دانید من چه هستم؟

ظهور «پوپولیسم ملی گرایانه»

 28.04.2019  ـ به نقل از دیپلماسی ایرانی 
امروز در بسیاری از نقاط جهان همچون ایالات متحده، ترکیه، برزیل، لهستان، مجارستان، هند، اسرائیل و ایتالیا، یک جریان سیاسی نوظهور مشاهده می شود. این جریان سیاسی چه گونه قدیمی و چه نمونه جدید آن، پوپولیسم است که با نوعی ملی گرایی ترکیب شده و با هویت سازی بر مبنای ملیت فرد همراه است و از منافع فردی در نادیده گرفتن یا اعمال رنج بر دیگر ملت ها حمایت می کند.
ظهور «پوپولیسم ملی گرایانه»

نویسنده: الفرن اس. کروز (استاد مدیریت استراتژیک در دانشکده تخصصی دلا ساله و از اعضای دپارتمان توسعه و مدیریت در مرکز توسعه و تحقیقات بازرگانی دی ال اس یو است.)

امروز در بسیاری از نقاط جهان همچون ایالات متحده، ترکیه، برزیل، لهستان، مجارستان، هند، اسرائیل و ایتالیا، یک جریان سیاسی نوظهور مشاهده می شود. این جریان سیاسی چه گونه قدیمی و چه نمونه جدید آن، پوپولیسم است که به صورت «رویکردی سیاسی در تلاش برای رسیدگی به مردم عادی و نگرانی های آنها که از سوی گروه نخبگان حاکم نادیده گرفته شده»، تعریف می شود. این رویکرد سیاسی قدیمی است، اما در رویکرد جدید پوپولیسم با نوعی ملی گرایی ترکیب می شود که با هویت سازی بر مبنای ملیت فرد همراه است و از منافع فردی در نادیده گرفتن یا اعمال رنج بر دیگر ملت ها حمایت می کند.

این نوع جدید از رویکرد سیاسی پوپولیسم ملی گرایانه نامیده شده است. این رویکرد سیاسی هیچ ایدئولوژی ای ندارد به این دلیل که شاخصه های چپ و راست توامان در آن دیده می شود که گاها با یکدیگر در تناقض هستند. تعریف کردن این نوع از پوپولیسم دشوار است به این دلیل که عمده رهبرانی که چنین سیاستی را در پیش گرفته اند، حاضر نیستند از این واژه برای تعریف رویکرد سیاسی خود استفاده کنند. با این حال، پوپولیست معمولی معمولا از «مردم» به عنوان یک نیروی خوب یاد می کند و خیلی ساده سعی دارد که نماینده این نیرو که آن را «اکثریت خاموش» می نامد، باشد. آنها مفهوم دیگری هم تحت عنوان «دشمن ملت» دارند که همان «نخبگان» هستند و فاسد و خودخواه به شمار می روند. «نخبه» در این رویکرد سیاسی همان نهادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و رسانه های است که عمدتا به مثابه گروهی همگرا به تصویر کشیده می شود که منافع خود را از منافع «مردم» بالاتر و مهم تر می داند.

گفته می شود که ظهور ملی گرایی در حقیقت شورش علیه جهانی سازی است؛ و گفته می شود که افزایش نابرابری درآمد، عامل شورش علیه نخبگان است. پوپولیست ها می گویند جهانی سازی تنها به نفع افراد خیلی ثروتمند است در حالی که تشدید نابرابری درآمد نشانه ای دال بر این مساله است که نخبگان اهمینی به «اکثریت خاموش» نمی دهند.

این وضعیت در کشورهایی که از رشد اقتصادی بالایی برخوردارند و افزایش شمار میلیاردرها را شاهد هستند، وخیم تر است و نابرابری درآمد خود را بیشتر نشان می دهد. برای هزاران نفری که ساعت ها در پیاده رو در انتظار سوار شدن بر وسایل نقلیه عمومی منتظر می مانند باید تماشای لیموزین هایی که راننده دارند و دیگر خودروهای متعلق به یک عده معدود خوش شانس دردناک باشد. زمانی این مساله را با برخی از دوستان ثروتمندم مطرح کردم و آنها درست همان پاسخی را دادند که مختص نخبگان بود. یکی گفت: «واقعا؟ هرگز به این مساله توجه نکرده بودم.» دیگری گفت: «مطمئن هستم که آنها به این وضعیت عادت دارند.» و یک نفر دیگر هم گفت: «تقصیر من نیست که من ثروتمند هستم و آنها نیستند.»

در طرف مثبت پوپولیسم افرادی قرار دارند که حقیقتا ناامیدی و نگرانی خود را درباره یک زندگی بهتر برای خود و فرزندانشان بیان می کنند. اما سوال این است که پوپولیسم طرف تاریک هم دارد؟ جان-ورنر مولر از استادان دانشگاه پرینستون این مساله را اینگونه توضیح می دهد: «پوپولیسم گاهی اوقات صرفا انتقاد از نخبگان قلمداد می شود. اگرچه درست است که پوپولیست ها زمانی که اپوزیسیون باشند از دولت های حاکم و دیگر احزاب انتقاد می کنند. اما مساله مهم تر این است که آنها ادعا می کنند فقط خودشان نماینده مردم حقیقی یا اکثریت خاموش هستند. از این رو، پوپولیست ها همه آنهایی که قدرت را در دست دارند، نامشروع می دانند. از این نظر، شکایت های پوپولیست ها همواره اساسا شخصی و اخلاقی است؛ مشکل آنها همواره این است که دشمنانشان فاسد هستند. از این نظر، پوپولیست ها حقیقتا ضد تشکیلات سازمانی به شمار می روند. اما پوپولیست ها آنهایی که طرفشان را نمی گیرند مورد انتقاد قرار می دهند و «غیر قابل اعتماد» می خوانند و می گویند آنها بخشی از مردم واقعی نیستند: آنها غیر آمریکایی، غیر لهستانی، غیر ترکی و غیره هستند. مردمسالاری صرفا نخبگان و موسسات را هدف نمی گیرد، بلکه به تفکر چند حزبی سیاسی حمله می کند. این ضدیت آنها با تعدد حزبی تااندازه ای علت اینکه چرا رهبران پوپولیست اگر به قدرت برسند کشورهای خود را به سمت و سوی استبداد پیش می برند، توضیح می دهد. دلیل اینکه با دستگاه قضایی مستقل و رسانه آزاد هم برخورد خوبی ندارند، همین است. چنین رهبرانی همه انتقادها را رد و ادعا می کنند که صرفا در حال اجرای اراده مردم هستند. آنها به دنبال درگیری می گردند و درگیری ایجاد می کنند؛ الگوی تجارت سیاسی آنها اساسا یک جنگ فرهنگی است. آنها به نوعی همه سوالات موجود را به سوال درباره تعلق داشتن تقلیل می دهند: هر کسی که با آنها مخالفت کند، دشمن مردم خوانده می شود.»

ترامپ در بسیاری موارد از عبارت «جهانی سازی گراهای گرسنه فاسد» استفاده کرده و حتی یک مرتبه هم گفته است: «می دانید، آنها یک کلمه دارند که کمی هم قدیمی شده است و آن ملی گراست… می دانید من چه هستم؟ من یک ملی گرا هستم.» و جمعیت حاضر با فریادهای «ایالات متحده آمریکا» پاسخ داده اند. در مناظرات برگزیت در بریتانیا هم حامیان جدایی از اتحادیه اروپا از ملی گرایی و لزوم بازپس گیری تمامیت ارضی کشورشان دم زدند. زمانی بود که افرادی همچون کلارو ام. رکتو و لورنزو تانادا برای ملی گرایی شان مورد تمجید قرار می گرفتند, اما امروز درباره این واژه شک و تردیدهای زیادی وجود دارد.

اگر عوامل موثر در ظهور پوپولیسم یعنی تشدید نابرابری درآمد و جهانی سازی که تنها به نفع یک عده اندک تمام می شود، همچنان ادامه یابند آنگاه برای برکناری یک رهبر پوپولیست با ظهور یک رهبر پوپولیست دیگر به عنوان جایگزینی برای او، همراه خواهد شد. افرادی هستند که پیش بینی کرده اند آینده تحت سلطه هوش مصنوعی و الگوریتم ها میلیون ها نفر از افراد غیر متخصص و غیر حرفه ای را از کار بر کنار خواهد کرد و این می تواند به این معنی باشد که رهبران پوپولیستی که خود را نماینده اکثریت خاموش می دانند، قوی تر خواهند شد.

تنها بخت برای خلاصی از این شرایط این است که رنسانس نخبگان روشنفکرانی را شاهد باشیم که منافع شخصی خود را در راه یک مزیت مشترک قربانی کنند؛ در چنین آینده ای نهایتا نخبگانری را شاهد خواهیم بود که درک می کنند بشردوستی خیریه کافی نیست و آنچه که مورد نیاز است، جهانی است که برای هر خانواده ای زندگی با کیفیت را به ارمغان آورد. اینکه چنین جهانی واقعا تحقق یابد، در حد یک رویاست؛ اما آن زمان است که می شود پایان پوپولیسم ملی گرایانه را شاهد بود.

منبع: فیل استار / مترجم: طلا تسلیمی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید