حامد صرافپور: روز مریم ! و رژه پوشالی 26 مهر 1370 در حضور مسعود رجوی

0
2321

با اینحال، مسعود رجوی از قبل به این مسئله هم اندیشیده بود و در اواسط شهریور 1370 اعلام کرد که در سالروز انتخاب “خواهر مریم” به مسئول اولی مجاهدین، می خواهیم یک رژه بزرگ برگزار کنیم تا چشم مردم جهان را خیره کند!. با این خط کار جدید، کلیه مجاهدین وارد پروژه عظیمی شدند که نفس را از آنان برید. انجام این رژه مستلزم تغییرات بزرگی در قرارگاه اشرف و همزمان مستلزم پروژه های مختلف دیگری در رنگ آمیزی تمامی جنگ افزارها و خودروها بود. علاوه بر این، نقل و انتقال دهها تانک و نفربر از پادگان های عراق به داخل قرارگاه و آماده سازی آنها نیز یک اقدام سنگین بود. کارهایی شبانه روزی و طاقت فرسا که دیگر به هیچکس اجازه فکر کردن به مسائل سیاسی نمی داد. حجم و گستردگی کار به حدی بود که انجام برخی از تمرینات به خارج قرارگاه منتقل شد. لذا بخشی از نیروها از ابتدای صبح به زمین های خارج اشرف می رفتند و عصر پس از تمرین فشرده، خسته به مقر خود بازمی گشتند و تازه رسیدگی به زرهی ها را شروع می کردند… بجز این، بخشی از افراد به رنگ آمیزی جنگ افزارها، تمرین رژه پیاده، کارهای عظیم تأسیساتی جهت پهن کردن عرض جاده اصلی قرارگاه اشرف مشغول بودند که حداقل یکماه به طول انجامید و فرصتی دوباره به مسعود رجوی داد تا پروژه بعدی را سازمان دهد. وی با هوشیاری، بهترین راه حل برای درگیر کردن مجاهدین به مسائل حاشیه ای را بازی های ایدئولوژیکی تشخیص داده بود که از سال 67-68 آغاز شد. کشانیدن موضوع “رژه ارتش” به سرفصل “روز مریم” در 26 مهرماه، بخشی از این نمایش ایدئولوژیکی بود که البته در ظاهر “نظامی” جلوه می نمود.

حامد صرافپور ـ 24.10.2019

روز مریم ! و رژه پوشالی 26 مهر 1370 در حضور مسعود رجوی

بهار خونین

چند ماه از آتش بس بین عراق و آمریکا در جنگ بزرگ خلیج فارس می گذشت، نوروز 1370، مسعود رجوی در پیامی خطاب به مجاهدین (که آن زمان جهت کمک به صدام در سرکوب معارضین در مناطق شمال و شرق عراق پراکنده شده بودند) گفت: “جلوی خانه را آب و جارو کنید تا برای رفتن به داخل (ایران) آماده شویم”. مسعود بخوبی می دانست که در آن لحظات پردلهره، نیروهایش نیاز به یک دلگرمی دارند تا از تب و تاب جنگ خلیج فارس و احتمال سقوط صدام حسین بیرون بیایند و موج بریدگی و ریزش که آن روزها شدت گرفته بود فروکش کند. ماهها از آن روز می گذشت و نه تنها خبری از رفتن به داخل نبود که ارتش صدام بکلی فلج و به گفته خودش بیش از 70 درصد کل ارتش و 90 درصد زرهی هایش از بین رفته بود. بخوبی می توان وضعیت مجاهدین که با اتکا به همان ارتش می خواستند به فتح تهران نائل آیند را حدس زد!… پس از آتش بس، ریزش نیرویی مجاهدین که با شروع جنگ کویت کلید خورده بود، به اوج خود نزدیک می شد و با توجه به ضعف نظامی صدام، ناقوسِ ضرورتِ تحولی جدید در مناسبات شان را به صدا درآورده بود. تا آن زمان، چند صد نفر جداشده بودند و پیش از آن هم بخاطر نزدیک شدن صدام به جمهوری اسلامی، بخش مهمی از اسیران جنگی موجود در ارتش رجوی، توسط صلیب سرخ به ایران منتقل شده بودند که در مجموع یک افت شدید نیرویی را نشان می داد. بهار خونین مجاهدین با داغی ریزش ها دست به دست هم داده بودند تا مسعود رجوی سیاست جدیدی اتخاذ کند. بخصوص که هواداران خارج کشوری مجاهدین نیز بخاطر منزوی شدن عراق، دلواپس بودند و انتظار مرگ ارتش آزادیبخش را می کشیدند.

رژه پوشالی روز مریم در حضور مسعود رجوی

نوشدارویی برای مجاهدین

در چنین فضایی که می رفت ریزش ها را ادامه دار کند و نیروها را دچار یأس نموده بود، مسعود رجوی با مکاری حواس ها را به سمت دیگری سوق داد. وی در ابتدا یک لایه ی دیگر از مجاهدین را وارد مباحث ایدئولوژیک “انقلاب مریم” کرد (پیش از آن چهار لایه وارد شده بودند) و با سرگرم کردن این بخش، قسمتی از درگیری های ذهنی آنان را به سمت دلخواه خود کانالیزه کرد. پس از آن، آموزش های گسترده و جدیدی را تحت عنوان “آموزش تاکتیک” وارد کل دستگاه ارتش نمود که تقریباً سه ماه از بهار و تابستان را تحت الشعاع خود قرار داد. این آموزش ها به حدی سنگین و گسترده بود که فرصتی برای هیچکس باقی نمی گذاشت. در این آموزش (که البته نقش و کارآیی زیادی بلحاظ نظامی و ارتقاء سطح آموزش افراد داشت)، یک فرمانده تیپ عراق به همراه چند سرهنگ به دستور صدام حسین به قرارگاه مجاهدین اعزام شده بودند تا به رسم قدرشناسی از مسعود رجوی بخاطر نجات حکومت اش، آمادگی رزمی آنان را بالاتر ببرد. این فرمانده بلند مرتبه ارتش عراق، در همانجا با معرفی چند سرگرد مجرب، رسماً گفت که اینها هدیه ویژه “سیدالرئیس” به شماست تا بهترین آموزش ها را داشته باشید… از آن پس تمرینات گسترده تا شهریور همان سال ادامه داشت. اما پایان این مرحله از آموزش، شروعی بر بازگشت تناقضات مختلف افراد بود.

با اینحال، مسعود رجوی از قبل به این مسئله هم اندیشیده بود و در اواسط شهریور 1370 اعلام کرد که در سالروز انتخاب “خواهر مریم” به مسئول اولی مجاهدین، می خواهیم یک رژه بزرگ برگزار کنیم تا چشم مردم جهان را خیره کند!. با این خط کار جدید، کلیه مجاهدین وارد پروژه عظیمی شدند که نفس را از آنان برید. انجام این رژه مستلزم تغییرات بزرگی در قرارگاه اشرف و همزمان مستلزم پروژه های مختلف دیگری در رنگ آمیزی تمامی جنگ افزارها و خودروها بود. علاوه بر این، نقل و انتقال دهها تانک و نفربر از پادگان های عراق به داخل قرارگاه و آماده سازی آنها نیز یک اقدام سنگین بود. کارهایی شبانه روزی و طاقت فرسا که دیگر به هیچکس اجازه فکر کردن به مسائل سیاسی نمی داد. حجم و گستردگی کار به حدی بود که انجام برخی از تمرینات به خارج قرارگاه منتقل شد. لذا بخشی از نیروها از ابتدای صبح به زمین های خارج اشرف می رفتند و عصر پس از تمرین فشرده، خسته به مقر خود بازمی گشتند و تازه رسیدگی به زرهی ها را شروع می کردند… بجز این، بخشی از افراد به رنگ آمیزی جنگ افزارها، تمرین رژه پیاده، کارهای عظیم تأسیساتی جهت پهن کردن عرض جاده اصلی قرارگاه اشرف مشغول بودند که حداقل یکماه به طول انجامید و فرصتی دوباره به مسعود رجوی داد تا پروژه بعدی را سازمان دهد. وی با هوشیاری، بهترین راه حل برای درگیر کردن مجاهدین به مسائل حاشیه ای را بازی های ایدئولوژیکی تشخیص داده بود که از سال 67-68 آغاز شد. کشانیدن موضوع “رژه ارتش” به سرفصل “روز مریم” در 26 مهرماه، بخشی از این نمایش ایدئولوژیکی بود که البته در ظاهر “نظامی” جلوه می نمود.

رژه عظیم یا نمایش قدرت توخالی؟

با توجه به اینکه من آن زمان در یگان BMP1 سازماندهی شده بودم، به همراه دیگر هم رسته ای ها به شمال قرارگاه اشرف منتقل شدیم تا در همین رسته تمرین کنیم. مسئولیت تمرین رسته بی ام پی بردوش یکی از فرمانده تیپ های سابق بود. به دلیل ناهماهنگی دور موتور زرهی ها، یکنواخت کردن سرعت حین رژه، کاری بسیار مشکل بود که غر زدن رانندگان را به دنبال داشت اما بخاطر فشار تشکیلاتی ناچار به ادامه آن بودند. بعد از چند روز من به شیوه کار اندکی اعتراض کردم. این اعتراض باعث شد که از روز بعد به صورت غیرمستقیم از تمرین اخراج و به بخش موزیک رژه منتقل شوم که رهبری آنرا فردی به نام “ماشاالله” برعهده داشت و البته مسئولیت کلی آن برعهده فرد دیگری بود که بعدها مسئله دار شد و به خواست مسعود رجوی مخفیانه به قتل رسید.

(توضیح: متأسفانه نام وی را به یاد ندارم اما یکی از فرماندهان قدیمی با موهایی بور، چشمانی سبز و پوستی روشن بود که از سال 1365 در قرارگاه حنیف می شناختمش و به نیروهای تازه وارد آموزش نقشه خوانی می داد. پس از فرار از سازمان و رفتن به کمپ آمریکایی ها، توضیحی در این مورد از یک شاهد شنیدم بر این حکایت که در یکی از عملیات های موسوم به “راهگشایی – سحر”، او را در نیزارهای کنار شط خفه کرده اند. فرمانده این مأموریت پرویز کریمیان – با نام مستعار جهانگیر- بوده که در نیمه های شب، شخص مورد نظر را به همراه یک نفر دیگر به داخل نیزارها می برند و بعد بدون وی بازمی گردند که وقتی دوست من پرس و جو می کند به وی می گویند فلانی گم شده است و در این مورد هم نباید با کسی صحبت کند!!!. وی بخاطر مسئله دار شدن و قدمت تشکیلاتی و مجموعه اطلاعاتی که داشت به مرگ محکوم شده بود).

گروه موزیک متشکل از حدود 30 نفر می شد و تمرین ها تا حدی دشوار و طاقت فرسا بود. صبح روز 26 مهرماه، همگی لباس های مخصوص را پوشیدیم اما قبل از رفتن به جایگاه، فرد ذکر شده اعلام کرد که ابتدا بایستی تفتیش بدنی شوید!… همگی متناقض شدیم چون تا آن لحظه به هیچکس گفته نشده بود که مسعود و مریم رجوی در این رژه شرکت خواهند کرد. جهت مخفی ماندن این موضوع، حتی روی جایگاه دو تابلوی بسیار بزرگ عکس مسعود و مریم قرار داده شده بود که همگان تصور کنند رژه در برابر عکس های رهبری است نه با حضور خودشان. با اکراه اجازه دادیم که ما را تفتیش کنند و آنگاه به محل منتقل شدیم و یکبار مسیر حرکت را مرور کردیم. گروه موزیک اولین یگانی بود که حرکت می کرد و در برابر جایگاه مسعود و مریم رجوی قرار می گرفت و بعد از ادای احترام به صورت متوازن به عقب برمی گشت و آنسوی خیابان در مقابل جایگاه مارش نظامی می نواخت و تا پایان رژه ادامه می داد. با توجه به اینکه رژه حدود 4 ساعت به طول می انجامید و ما نیز می باید چند ساعت زودتر کار را شروع می کردیم، سرپا ماندن به مدت 5-7 ساعت فشار طاقت فرسایی به لحاظ جسمی به همگی وارد می شد که نگرانی ما را تشدید می کرد. حضور مسعود رجوی و خبرنگاران در آنجا کار را بشدت سخت می کرد و امکان استراحت بین کار مطلقاً نبود.

مسعود و مریم پیش از آن به مزار رفته بودند و پس از سلام نظامی و استقبال توسط فرماندهان ارتش، سوار بر یک لندکروز تغییر شکل داده شده، از نیروها سان دیدند. “برات” اهل اصفهان در بخش صنایع و تأسیسات قرارگاه کار می کرد که مسئولیت برش لندکروز را به وی داده بودند. وی بعدها به من گفت اصلاً حاضر به برش این لندکروزهای نو نبودم ولی بخاطر رهبری حاضر شدم آنها را با فرز برش بدهم و به این شکل در آورم… پس از استقرار رهبری مجاهدین در جایگاه و اعلام برنامه، گروه موزیک رژه خود را تا جلوی جایگاه شروع کرد و ضمن رجزخوانی “ماشاالله” خطاب به مسعود رجوی، با نواخت مارش به صورت آرام به محل استقرار بازگشت و رژه پیاده نظام و آنگاه خودروها و زرهی ها آغاز گردید. در این رژه از صدها تانک و نفربر و صدها خودروی مختلف استفاده شد اما برخلاف تبلیغات وسیع مجاهدین، بخش قابل توجهی از این جنگ افزارها امانتی ارتش عراق جهت استفاده در رژه بود که بلافاصله بعد از رژه به آنها بازگردانیده شد. تعداد قابل توجهی از جنگ افزارها نیز کهنه و فرسوده بودند و هیچ کارآیی نظامی نداشتند ولی با رنگ آمیزی نو جلوه داده شدند و برای استفاده تبلیغاتی به نمایش درآمدند (برای نمونه انبوهی تانک چیفتن که سوار بر کمرشکن از جلوی جایگاه عبور داده شد، هیچکدام کار نمی کردند). نکته جالب اینکه نیروهای پیاده پس از رژه و دور شدن از جایگاه، بلافاصله توسط چندین کامیون به یک کیلومتری منتقل شدند تا لباسهای خود را تعویض و به سمت خودروها و زرهی ها بازگردند و سوار برآنها دوباره از جلوی جمعیت و جایگاه عبور کنند. به این ترتیب، نه تنها جنگ افزارها چند برابر جلوه داده شدند که نفرات نیز بسیار بیش از آمار حقیقی به نمایش در آمدند. رژه همانطور که پیشبینی می شد حدود 4 ساعت به طول انجامید و یک کار عظیم دیگر برای بازگردانیدن اینهمه جنگ افزار و خودرو به محل خود و یا انتقال مجدد به پادگان های ارتش عراق، بردوش مجاهدین افتاد. چند روز بعد، پیامی قدرشناسانه از مسعود به گروه موزیک رسید که گفته بود از دیدن 5 ساعت سرپا ایستادن ما، دچار احساسات شده است و بدین لحاظ نگران سلامتی ما بوده است!!!.

رژه پوشالی روز مریم در حضور مسعود رجوی

ظهور و افول فهیمه

در کنار مسعود و مریم، زن دیگری جلوه نمایی می کرد و گام به گام در کنار این زوج در تردد بود. این زن، فهیمه اروانی نام داشت که در جریان “انقلاب ایدئولوژیک مریم” خود را مطرح کرده بود و برای بسیاری از افراد، شاخصی برای جهش از دنیای جنسیت به رهایی بود!. فهیمه نقشی کلیدی در این انقلاب داشت و سرآمد زنانی بود که پس از معرفی مریم به عنوان مسئول اول مجاهدین، تمام عیار از وی دفاع می کرد و دیگران را به آنسو تشویق می نمود. فهمیه در این رژه دوشادوش مریم حرکت می کرد و سوار بر لندکروزی دیگر، پشت سر رجوی به جایگاه رفت و در آنجا نیز کنار مریم رجوی حضور داشت. در تصاویر امروزین که مجاهدین انتشار می دهند، هیچ اثری از فهیمه یافت نمی شود و تلاش بر این است که آن نقش اولیه او را به نمایش نگذارند. اما اگر به 28 سال پیش بازگردیم، بزرگنمایی از او به حدی بود که در برخی سالن های غذاخوری عکس وی به جای مسعود نصب شده بود. اما در کمتر از دوسال، عکس ها از کلیه مراکز جمع آوری گردید. نمی دانم احساس خطر شده بود و یا حس حسادت زنان را برانگیخته بود.

پس از مراسم، یک نشریه که تماماً به رژه اختصاص داده شده بود، تحت عنوان “هدیه خواهر فهیمه” به همگان داده شد و اعلام گردید که این رژه با همت و خواست فهیمه برگزار شده است. از آن پس هر از چندی عکس هایی رنگین و متنوع از فهیمه چاپ و به مجاهدین هدیه داده می شد. زیبایی قابل توجه فهیمه، باعث شده بود که برخی افراد عکس های او را روی کمدهای خود بچسبانند (مشابه دوران گذشته که عکس خوانندگان در اتاق جوان ها نصب می شد!). این تبلیغات زمینه را برای انتخاب وی به عنوان “جانشین مسئول اول” فراهم ساخت.

تابستان 1371، مریم رجوی پیامی به مجاهدین ابلاغ کرد که درخواست شده بود از بین کسانی که می شناسند، یک نفر را به عنوان جانشین مسئول اول انتخاب و در یک نامه غیر علنی برای وی بفرستند. به نظرم این تنها انتخابات واقعی در مناسبات مجاهدین بود که نتیجه ی آن اگر چه موجب حضور فهیمه اروانی در کادر رهبری مجاهدین شد اما تبعات دیگری به همراه داشت که عملاً راه به حذف چنین نمایشی برد. مسعود در یک نشست عمومی گفت که 99 درصد به فهیمه رای داده اند. اینکه تا چه حد این آمار واقعی بود را نمی دانم اما اگر کمتر از این هم بوده باشد نتیجه آن غیرواقعی نبود. در کنار نام فهیمه، چند نام دیگر از جمله “مهدی ابریشمچی و محمود عطایی” هم به چشم می خورد که هرکدام چند رای آورده بودند (من شخصاً محمود عطایی “رئیس ستاد ارتش آزادیبخش” را کاندید کرده بودم و اساساً نام فهیمه به ذهنم نزده بود چون او را مثل قارچی می دیدم که ناگهان روییده باشد و با وجود زنانی قدیمی و کارگشا چون “فاطمه طهوری، فاطمه رمضانی، ثریا شهری، حمیده شاهرخی و یا عذری علوی طالقانی” هیچ پایه و اساسی در مناسبات مجاهدین ندارد. با اینحال بعدها که مباحث انقلاب ایدئولوژیک به مراحل بعدی رسید، متعجب بودم که چرا در آن زمان اصلاً فهمیمه به ذهنم خطور نکرده است، و آنرا ناشی از ضعف ایدئولوژیکی خودم قلمداد کردم)… یکسال بعد از آن، مریم رجوی بدون نظرخواهی از دیگران، فهیمه را به عنوان مسئول اول مجاهدین برگزید و صرفاً یک نظرسنجی عمومی برگزار کرد تا همگان او را بپذیرند. البته هدف از این نظرسنجی چیز دیگری بود که در مقاله های آینده به آن خواهم پرداخت. آنچه واضح است، بعد از این جریان هیچگاه در مناسبات مجاهدین انتخابات برگزار نشد الا اینکه از قبل نتیجه اعلام شده باشد و برای نظرخواهی نهایی، رأی دیگران به صورت شفاهی پرسیده شود. بدین ترتیب، 26 ام مهر 1370، تحت عنوان “روز مریم” با رژه به ظاهر پیشنهادی “فهیمه اروانی” به پایان رسید و تبلیغات گسترده آن تا ماهها با شدت ادامه داشت و همچنان بخشی از تبلیغات مجاهدین می باشد.

رژه پوشالی روز مریم در حضور مسعود رجوی

در ورای این بازی تبلیغاتی، به مریم رجوی باید گفت: گیریم که رژه باشکوه تان توخالی نبود و همه آن جنگ افزارها متعلق به خودتان بود و هیچکدام از نیروها نیز جابجا نشدند تا نقش سیاهی لشگر را بازی کنند، و گیریم که ارتش آزادیبخش دارای بالگردهای متنوع بود و خلبانهای عراقی نبودند که آنرا هدایت می کردند، و مجاهدین بعنوان کمک خلبان در کنار آنها قرار نمی گرفتند و مستقل عمل می کردند، گیریم که همه تانک ها، نفربرها، توپ ها سالم بودند و کارآیی داشتند…، امروز که 28 سال از آن نمایش می گذرد، بگویید نیروهای جوان شما کجا رفتند و پادگان ها و لباس های رزمی شما چه شد؟ بگویید مسعود رجوی امروز کجاست و صدام در کجای داستان است؟ بگویید این تبلیغات نابخردانه شما چه دردی از نیروهای کهنسال ساکن تیرانا حل می کند جز اینکه آنان را به یاد آن روزگاران دچار یأس و سرخوردگی شدیدتر کند؟

البته واضح است که شما پاسخی برای این سوآلات ندارید و آنچه شما را وامی دارد به چنین تبلیغات سوخته ای روی بیاورید، استیصال و سردرگمی ناشی از شکست های پی درپی و افول روز افزون موقعیت سیاسی شما در بین لابی هایتان است. شما با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارید که به خود القا کنید هنوز اقتداری برایتان مانده است. اما این داروی مسکن، درد شما را تسکین نخواهد داد و شاید بر دردهای شما هم بیفزاید!.

حامد صرافپور

لینک به منبع

———————————-

این برنامه نگاهی دارد به پروژه انقلاب ایدئولوژیک از اواخر سال ۱۳۶۳، طلاق های اجباری و آثار مخرب این پدیده در درون سازمان مجاهدین خلق در 26 مهرماه 1368 و گام به گام آن را پی گرفته تا امروز که این فاجعه همچنان در پایگاه مجاهدین واقع در آلبانی ادامه دارد. یکی از اصلی ترین مراحل انقلاب ایدئولوژیک در درون سازمان مجاهدین خلق، از ۲۶ مهر سال 1368 شروع می شود . روزی که مریم رجوی بعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین و مسعود رجوی بعنوان رهبر مادام العمر معرفی می گردند. دقیقا از همین نقطه است که طلاق های اجباری بین اعضای سازمان شروع می گردد، خانواده ها متلاشی می شوند، کودکان از خانواده مسترد می گردند و مهیب ترین سرکوب های درون تشکیلاتی آغاز می شود…چیزی که سال ها است از تاریخچه سازمان حذف شده و عامدانه سانسور می گردد تا این بخش از وقایع تاریخی به دست فراموشی سپرده شود! این برنامه همچنین به موضوع ریاست جمهوری مادام العمر مریم رجوی در سازمان مجاهدین می پردازد و از برخی زوایای پنهان آن پرده بر می دارد.

گفتگوی جواد فیروزمند با محمد حسین سبحانی

گذری بر انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین و ریاست جمهوری مریم رجوی

تاثیرات مخرب طلاق های اجباری و فروریزی ارزش های انسانی در سازمان مجاهدین خلق

آریا ایران ـ 24.10.2019

لینک به منبع

 

یکی از اصلی ترین مراحل انقلاب ایدئولوژیک در درون سازمان مجاهدین خلق، از ۲۶ مهر سال 1368 شروع می شود . روزی که مریم رجوی بعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین و مسعود رجوی بعنوان رهبر مادام العمر معرفی می گردند.

Sobhani-Firouzmand-Maryam Rajavi-Enghelan Ideolojik1

دقیقا از همین نقطه است که طلاق های اجباری بین اعضای سازمان شروع می گردد، خانواده ها متلاشی می شوند، کودکان از خانواده مسترد می گردند و مهیب ترین سرکوب های درون تشکیلاتی آغاز می شود…چیزی که سال ها است از تاریخچه سازمان حذف شده و عامدانه سانسور می گردد تا این بخش از وقایع تاریخی به دست فراموشی سپرده شود!

Sobhani-Firouzmand-Maryam Rajavi-Enghelan Ideolojik2

این برنامه نگاهی دارد به پروژه انقلاب ایدئولوژیک از اواخر سال ۱۳۶۳، طلاق های اجباری و آثار مخرب این پدیده در درون سازمان مجاهدین خلق در 26 مهرماه 1368 و گام به گام آن را پی گرفته تا امروز که این فاجعه همچنان در پایگاه مجاهدین واقع در آلبانی ادامه دارد.

این برنامه همچنین به موضوع ریاست جمهوری مادام العمر مریم رجوی در سازمان مجاهدین می پردازد و از برخی زوایای پنهان آن پرده بر می دارد.

گفتگوی جواد فیروزمند با محمد حسین سبحانی
عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران
با تشکر از آقای سبحانی و کانون ایران قلم
آریا ایران – سه‌شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۸ – ۲۲ اکتبر ۲۰۱۹

————————————

این آقای رئیس هم باید مطمئن باشد که صد در صد رد پای  ” سیاست تزریق پول ” توسط سازمان مجاهدین در ایجاد شکاف و. اختلاف بین  احزاب آلبانی هویدا خواهد شد و مدارک آن بیرون می آید و گرنه چه دلیل منطقی می تواند وجود داشته باشد  که رییس جمهور آلبانی به این شکل در زندان اشرف 3 حاضر شود و به یاد بیاورد که طرح ده ماده ای مریم رجوی را دیده و تحت تاثیر قرار گرفته است. باید گفت کدام طرح؟! فرقه ای که در سرتاپایش را استبداد فرا گرفته   و استثمار مضاعف در آن موج می زند  از ” طرح ده ماده ای خانم مریم رجوی |” حرف می زند؟! اگر یکی از آن خانم ها که پشت سر این آقا نشسته بودند، جرئت داشت روسری خودش را بردارد؟! و یا اگر توانسته اند یک نفر را بدون روسری درون خود جا بدهند؟! شما به انگشتان این خانم ها و آقایان مجاهد نگاه کنید ! تمام آن آقایان و خانم ها حلقه های خود را درآورده و طلاق داده اند و از نظر رجوی رابطه جنسی زن با شوهر و شوهر با زن حرام است. البته نه برای خود او. پس این مقام آلبانیایی از کدام طرح ده ماده ای برای دمکراسی و آزادی و حقوق بشر حرف می زند؟! فرقه ای که این دیدگاه را دارد و قبل از رسیدن به قدرت اینطور سرکوب می کند و اینچنین ترور شخصیت دارد و منتقدین خود را بدنام جلوه می دهد در آینده فرضی چه کار خواهد کرد؟! … . اوج استراتژی آویزان شدن به بیگانه رسیدن و  نزدیک شدن به تئوری رجوی ” جنگ یا صلح با فاشیزم مذهبی ایران ” ” ورود جان بولتون به کاخ سفید بود. وقتی سر جنگ طلبی از کاخ سفید اخراج می شود تمام خط و خطوطی که سازمان مجاهدین روی آن سرمایه گذاری کرده بود، فرو می ریزد و این تاثیرات بسیار مهم درون تشکیلاتی دارد که موجب ریزش نیرو در این فرقه خو.اهد شد و اتفاقا به همین دلیل و برای دادن تنفس مصنوعی به اعضا این ملاقات نمایشی و فرمایشی از سوی اسرائیل بین این مقام آلبانیایی و مریم رجوی صورت گرفته است.

محمد حسین سبحانی:

ـ نگاهی به ملاقات مریم رجوی و رئیس جمهور آلبانی

ـ تنفس مصنوعی به اعضای مجاهدین بعد از اخراج “سر جنگ طلبی” از کاخ سفید

ـ با حذف ” سر جنگ طلبی ” در کاخ سفید ، تئوری رجوی ” جنگ یا صلح با فاشیزم مذهبی ایران ” به بن بست کامل رسید

برگرفته از گفت و گوی جواد فیروزمند با محمدحسین سبحانی

مطلب زیر توسط ایران قلم ویرایش و از گفتار به نوشتار تبدیل شده است

با تشکر از آقای جواد فیروزمند و انجمن آریا ایران

ایران قلم  ـ  09.10.2019

جواد فیروزمند: آقای سبحانی به آلبانی اشاره کردید، هم زمان با اخراج جان بولتون از کاخ سفید یک اتفاق دیگر هم در آلبانی روی می دهد و رییس جمهور آلبانی به زندان اشرف 3 و به دیدار مریم رجوی می رود. در این رابطه نظر شما چیست و این ماجرا چه ارتباطی با اخراج جان بولتون از کاخ سفید و یا تحولات ممکن به نفع سازمان مجاهدین در آینده دارد؟ آیا فکر نمی کنید حضور رییس جمهور آلبانی در کنار مریم رجوی به شخصیت و پرستیژ این فرد به عنوان رییس جمهور یک کشور اروپای شرقی لطمه وارد می کند؟ و یا نه جایگاه او را از نظر سیاسی و یا اجتماعی بالا می برد؟ وزنه ای که در مقابل چنین اتفاقی قابل سنجش است چه سودی برای سازمان مجاهدین خلق دارد در شرایطی که جان بولتون از کاخ سفید اخراج شده است؟

محمد حسین سبحانی: باید واقعا اظهار تاسف کرد برای یک مقامی که مشخصا به خاطر پول و سایر کمک هایی که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم دریافت کرده و خواهد کرد وارد این برنامه می شود که سازمان مجاهدین خلق در زندان اشرف 3 برنامه ریزی کرده است. هرچند رییس جمهور در آلبانی مقامی تشریفاتی است ولی جایگاهی کاملا مشخص در ساختار دولتی و اداری آلبانی دارد و هم زمانی این موضوع با مساله اخراج جان بولتون از کاخ سفید قبل از هر چیزی برای نیروهای اسیر در زندان اشرف 3 مصرف داخلی دارد و  از سوی دیگر نشان می دهد سازمان مجاهدین دست از این خط  آویزان شدن به بیگانگان و قدرت های خارجی و عرضه کردن خود به عنوان مزدور دست برنمی دارد. این خط وابستگی و آویزان شدن به قدرت های خارجی که اسم آن را درست کردن لابی می گذارد، ولی برای همه روشن است که این حرکات چه معنا و مفهومی دارد. لازم است به نکته ای هم اشاره کنم، من فیلم دیدار رییس جمهوری آلبانی از زندان اشرف 3 و برنامه هایی که مریم رجوی و سازمان مجاهدین برای آن برنامه ریزی کرده بودند را دیدم. بسیار خوب و ماهرانه این کار برنامه ریزی ، طراحی و اجرا شده بود و به لحاظ تبلیغاتی و نظم در ملاقات یکی دو ساعته این حضور بسیار خوب گنجانده شده بود ولی این شکل ظاهری موضوع است . در این زمینه و در شکل ، سازمان مجاهدین بسیار بسیار مسلط و بسیار بسیار ماهرتر از یک دولت است. برنامه ریزی ورود و صحنه سازی ها و فرش سرخی  که پهن کرده اند و آدم هایی که در دو طرف چیده اند و گل های سرخی که به دست این آقا نفر به نفر می دهند می دهند و این مقام آلبانیایی همینطور در حال گل گرفتن است و  نمی داند چه کند و به این ترتیب فرد را از درون تحت تاثیری روانی قرار می دهند ، هر چند که این ملاقات یک پروژه تعریف شده و هماهنگ شده از قبل توسط سرویس های اطلاعاتی ، بویژه سرویس موساد برای کمک رسانی به سازمان مجاهدین بوده است، ولی این هنر را فرقه مجاهدین دارد که با چنین تبلیغات و ترفند های روانی فرد را تحت تاثیر قرار بدهد و قرار هم می دهد. او را به شدت تشویق می کنند، آدم هایی که مدعی هستند 40  تا 50 سال مبارزه می کنند، از  عباس داوری و احمد واقف گرفته تا بقیه تا کمر دولا می شوند. خانم هایی که اجازه ندارند با مردان صحبت کنند ، لبخند زنان او را تحویل مریم رجوی می دهند و  به اصطلاح به کریدور به اصطلاح ” شهدا ” می برند. اینها نشان یک مهارت در ظاهر و فرم است ولی  در محتوا نه و باید پذیرفت که سازمان مجاهدین در شکل و اجرا و برنامه ریزی سرآمد است و برنامه هایی که او تهیه می کند با برنامه هایی که یک تلوزیون سراسری و دولتها تهیه می کنند قابل مقایسه استولی در محتوا  چی؟

محتوی همچنان در راستای همان موضوع است که بتوانند از بیگانگان برای پیشبرد ” خط جنگ ” استفاده کنند. بنابراین موضوع کاملا روشن  است ، چرا که رییس جمهور تشریفاتی آلبانی و موقعیت این کشور در شرق اروپا در دنیای سیاست در مقایسه با حکومت صدام حسین و عراق که رقمی نیست وقتی سازمان مجاهدین لب مرز ایران بود و پیش صدام حسین می رفتند و دست می دادند و صحبت می کردند و پول و پست و ارتش و سلاح و تانک و همه چیز را از صدام حسین گرفتند ، اما به جایی نرسیدند حال از آلبانی چه بر می اید و فرضا این مقام آلبانیایی کجای این معادله می تواند باشد؟!  بنابراین می توان گفت ملاقات مریم رجوی با رئیس جمهور آلبانی چیزی جز  دادن تنفس مصنوعی به نیروهای اسیر در زندان اشرف 3  نیست.این آقا نیز جز آنکه خود را خراب کرده است کار دیگری نکرده است.

این مقام آلبانیایی باید بداند سازمان مجاهدین بعد از سرنگونی صدام حسین با دخالت و وارد کردن پول در منازعات قبیله ها و طایفه های مختلف سیاستهای عراق و دخالت در کار احزاب و جناح های مختلف عراق و استفاده از شکاف های شیعه و سنی و… دولت های مختلف عراق را به بحران های مختلفی کشاند. همین حالا هم می شود رد پای سازمان مجاهدین و بقایای صدام حسین را در منحرف کردن اعتراض های مردم عراق را روز های اخیر مشاهده کرد. . این آقای رئیس هم باید مطمئن باشد که صد در صد رد پای  ” سیاست تزریق پول “ توسط سازمان مجاهدین در ایجاد شکاف و. اختلاف بین  احزاب آلبانی هویدا خواهد شد و مدارک آن بیرون می آید و گرنه چه دلیل منطقی می تواند وجود داشته باشد  که رییس جمهور آلبانی به این شکل در زندان اشرف 3 حاضر شود و به یاد بیاورد که طرح ده ماده ای مریم رجوی را دیده و تحت تاثیر قرار گرفته است.

باید گفت کدام طرح ؟! فرقه ای که در سرتاپایش را استبداد فرا گرفته   و استثمار مضاعف در آن موج می زند  از ” طرح ده ماده ای خانم مریم رجوی |” حرف می زند؟! اگر یکی از آن خانم ها که پشت سر این آقا نشسته بودند، جرئت داشت روسری خودش را بردارد؟! و یا اگر توانسته اند یک نفر را بدون روسری درون خود جا بدهند؟! شما به انگشتان این خانم ها و آقایان مجاهد نگاه کنید ! تمام آن آقایان و خانم ها حلقه های خود را درآورده و طلاق داده اند و از نظر رجوی رابطه جنسی زن با شوهر و شوهر با زن حرام است. البته نه برای خود او. پس این مقام آلبانیایی از کدام طرح ده ماده ای برای دمکراسی و آزادی و حقوق بشر حرف می زند؟! فرقه ای که این دیدگاه را دارد و قبل از رسیدن به قدرت اینطور سرکوب می کند و اینچنین ترور شخصیت دارد و منتقدین خود را بدنام جلوه می دهد در آینده فرضی چه کار خواهد کرد؟!

همین گفتگویی که در هفته های گذشته داشتیم را ببینید . ربات های اینترنتی فرقه رجوی در فضای مجازی حمله می کنند و دشنام می دهند و فحاشی می کنند. اگر انتقادی دارند نقد کنند و حرف بزنند. اگر حرف من اشتباه است بگویند اینجا اشتباه است. آنها ترور شخصیت می کنند و اگر لازم باشد ترور فیزیکی نیز می کنند . مگر مسعود رجوی در یازده آبان 1393 نگفت که باید کسانی را که بر علیه ما در 2003 در دادگاه فرانسه شهادت دادند به قتل رساند؟! حالا این آدم می گوید من تحت تاثیر طرح ده ماده ای مریم رجوی قرار گرفته ام اما ! نکته اساسی این است  که  قصد فرقه مجاهدین و مریم رجوی این است که بعد از اخراج جان بولتون از کاخ سفید به نیرو های اسیر در زندان اشرف 3 در آلبانی تنفس مصنوعی بدهد و بگوید که  که خط ما خط جنگ و وابستگی به قدرت خارجی و مزدوری برای آنها به طور کماکان ادامه پیدا خواهد کرد.

 

جواد فیروزمند:  این ها ظواهر امر است و سازمان مجاهدین تلاش می کند با حضور برخی شخصیتها از جمله رییس جمهور آلبانی در اشرف 3 به افراد بازمانده در زندان اشرف 3 روحیه بدهد اما خارج از این مساله و حتی توضیح شما مجاهدین در این رابطه پول خرج می کنند و افشاگری های بنی المللی در این رابطه زیاد بوده است. و بسیاری از افراد و شخصیت های اروپایی و آمریکایی زیر کنکاش قوانین حقوقی آن کشور و خبرنگاران بین المللی اعتراف کرده اند که از سازمان مجاهدین خلق برای شرکت در این جلسات پول می گیرند. جدای از همه این مسائل این نوع عملکرد تا الان در پروسه اخراج اجباری از عراق به اروپا و آلبانی چه تاثیری در ارتباط با اهداف کجاهدین در بین مردم ایران می تواند داشته باشد به عبارتی این اعمال چقدر می تواند مجاهدین را به پیروزی هایی که در همه جا تبلیغ می کنند برساند و چه ارتباطی بین پیروزی مجاهدین در رابطه با حکومت دارد و چه ارتباطی با جایگاه مردمی آنها دارد؟ آمدن رییس جمهور آلبانی به اشرف 3 چه چیزی را در دیدگاه مردم ایران نسبت به سازمان مجاهدین و این پروسه خشونت بار آنها تغییر خواهد داد؟

محمد حسین سبحانی  به نظر من دیدگاه مردم و میزان تنفر جامعه از سازمان مجاهدین تغییری نخواهد کرد و حتی افزایش هم پیدا خواهد کرد. مردم ایران باید چه چیزی را بفهمند وتحت تاثیر چه چیزی قرار بگیرند؟! شاید کارگری که اعتصاب می کند و حقوق خود را طلب خواهد کرد  با او همدردی کنند ولی باید تحت تاثیر کجای سازمان مجاهدین و عملکرد آن قرار بگیرد؟ این سازمان یک لکه ننگی است که حتی بقیه افرادی که در اپوزیسیون هستند می خواهند فاصله خودشان را با آنها در هر وضعیتی نشان بدهند. به همین دلیل به آنها می گوید ” آلترناتیو های قلابی “ که مدعی است وزارت اطلاعات ایران آنها را ساخته است. این یعنی هر کسی جز مجاهدین در آپوزیسیون ایران است ترور شخصیتی می کند.

از سوی دیگر تاثیر تنفر اجتماعی از سازمان مجاهدین در ایران و همینطور مخالفین حکومت ایران با سازمان مجاهدین ، به نظر من می تواند به عنوان یک احتمال نزدیک به واقعیت برای برکناری جان بولتون مورد بررسی قرار داد . جان بولتون در افکار عمومی ایرانیان به درستی  برچسب همکاری و نزدیکی به سازمان مجاهدین و این فرقه را خورده بود و ادامه حضور جان بولتون در کاخ سفید  برای پیشبرد خط ترامپ برای ادامه کار با ایران مناسب نبود. چون اسم جان بولتون با سازمان مجاهدین گره خورده بود و خودش عنوان کرده که برای شرکت در جلسات این سازمان پول می گرفته است. تنفر اجتماعی از سازمان مجاهدین در جامعه ایران چیزی نیست که قابل دیدن نباشد. می توان به عنوان یک احتمال در نظر گرفت که تاریخ مصرف جان بولتون برای ترامپ تمام شد و نمی توانست در ارتباط با جامعه ایرانی و مدیای ایرانی مفید و موثر باشد بنابر این سازمان مجاهدین و کارهای این سازمان موضوعی است که مردم ایران از آن حتی تمایل ندارد که مطلع شوند. اوج استراتژی آویزان شدن به بیگانه رسیدن و  نزدیک شدن به تئوری رجوی ” جنگ یا صلح با فاشیزم مذهبی ایران ” ” ورود جان بولتون به کاخ سفید بود. وقتی سر جنگ طلبی از کاخ سفید اخراج می شود تمام خط و خطوطی که سازمان مجاهدین روی آن سرمایه گذاری کرده بود، فرو می ریزد و این تاثیرات بسیار مهم درون تشکیلاتی دارد که موجب ریزش نیرو در این فرقه خو.اهد شد و اتفاقا به همین دلیل و برای دادن تنفس مصنوعی به اعضا این ملاقات نمایشی و فرمایشی از سوی اسرائیل بین این مقام آلبانیایی و مریم رجوی صورت گرفته است.

اما رییس جمهور تشریفاتی در آلبانی کجا؟ جان بولتون در کاخ سفید کجا؟  پس می توان گفت تنها مصرف این دیدار دادن تنفس مصنوعی به نیروهای اسیر و قربانی در زندان اشرف 3 در آلبانی بود. که کفی بزنند و سرودی بخوانند و از فضای شوک اخراج جان بولتون از کاخ سفید خارج شوند. به نظر من مریم رجوی برای کنترل نیروی داخلی خود در زندان اشرف 3 این حربه موثر را به کار برده است و به نظر من به میزانی هم در پیشبرد کنترل نیرو در سازمان مجاهدین موثر است ، هر کسی که می گوید غیر از این است به نظر من شناخت دقیق و کافی از مناسبات این فرقه ندارد،  خودش درون این سازمان نبوده است تا به عینه ببیند.  آدمهایی که درون سازمان بودند می دانند که وقتی به صورت ذهنی و فیزیکی درون چهار دیواری اسیر هستی این مسائل روی تو تاثیر می گذارد و در میانه شک و تردید همچنان نگاه می دارد و به فرد روحیه می دهد و تنفسی مصنوعی برای مدتی نفس کشیدن است ولی در رابطه با خارج از سازمان مجاهدین اساسا هیچ تاثیری ندارد. شاید برای سرویس های اطلاعاتی عربستان سعودی و موصاد و سایر جنگ طلبان وزنی برای گران فروشی خود ایجاد کند. ولی برای مردم ایران تاثیری نخواهد داشت.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

محمد حسین سبحانی: مسعود رجوی و زن

//////////////////////////////////////

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید