جواد فیروزمند:درگذشت مهدی تقوایی و نقشی که میتوانست ایفا کند

0
1477

تقریبا نه خود و نه هیچ یک از اعضای خانواده اش روی خوشی در جنگ سرنوشت ندیدند. و متأثر از اینکه طی ۲۸ سال جدایی خاموش از سازمان و آرمان های گذشته، سینه سوزان و درهم شکسته اش را بگشاید، لب بجنباند و سازمان مطبوعش را با آنهمه بلایای درون تشکیلاتی که برسرش ، خانواده اش و مهمتر از همه در مسیر مبارزه اش آمده بود را خانه تکانی کند و اسرار یک فرقه تبهکار را برای روشنگری وعبرت جوانان امروز ایرانزمین هویدا سازد. و بالاخره متأثر و متاسف از اینکه با سکوت و بی عملی در قبال باند جنایتکار رجوی، خواسته یا نا خواسته بر عمر تبهکاران ضد ایرانی و ضد انسانی افزود! باور کنید هیچ انگیزه ای برای نوشتن این متن نداشتم. از شما چه پنهان، در این چند روز تلاش کردم بگونه ای از کنار این مسئله عبور کنم و اعلام موضع نکنم. چند روزی در کنار ۲۸ سال سکوت تقوایی قرار بگیرم تا آب ها از آسیاب بیافتد. و اینکه مبادا نوشته ام روح این انسان شریف را به تلاطم افکنده و بدهکاری اش به تاریخ و مردم ایران را افزون نماید.

درگذشت مهدی تقوایی و نقشی که میتوانست ایفا کند

جواد فیروزمند، آریا ایران ـ 24.03.2020

Jawad Firoozmand

خبر درگذشت مهدی تقوایی همرزم رضا رضایی و عضو با سابقه سازمان مجاهدین خلق که روز چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۸ برابر با ۱۸ مارس ۲۰۲۰ بوقوع پیوست را از برخی رسانه های ایرانی در غربت خواندم و متأثر شدم. روح اش شاد.

متأثر از اینکه یک انسان مبارز قدیمی رخ بر خاک کشید و به دیار باقی شتافت.

از اینکه کوله باری از درد و رنج پنجاه ساله را با همه تلخکامی ها ، رازهای ناگفته و رمزهای انبان شده در زندان سینه را با خود به زیر خاک و خاکستر غربت برد.

از اینکه تقریبا نه خود و نه هیچ یک از اعضای خانواده اش روی خوشی در جنگ سرنوشت ندیدند.

و متأثر از اینکه طی ۲۸ سال جدایی خاموش از سازمان و آرمان های گذشته، سینه سوزان و درهم شکسته اش را بگشاید، لب بجنباند و سازمان مطبوعش را با آنهمه بلایای درون تشکیلاتی که برسرش ، خانواده اش و مهمتر از همه در مسیر مبارزه اش آمده بود را خانه تکانی کند و اسرار یک فرقه تبهکار را برای روشنگری وعبرت جوانان امروز ایرانزمین هویدا سازد.

و بالاخره متأثر و متاسف از اینکه با سکوت و بی عملی در قبال باند جنایتکار رجوی، خواسته یا نا خواسته بر عمر تبهکاران ضد ایرانی و ضد انسانی افزود!

باور کنید هیچ انگیزه ای برای نوشتن این متن نداشتم. از شما چه پنهان، در این چند روز تلاش کردم بگونه ای از کنار این مسئله عبور کنم و اعلام موضع نکنم. چند روزی در کنار ۲۸ سال سکوت تقوایی قرار بگیرم تا آب ها از آسیاب بیافتد. و اینکه مبادا نوشته ام روح این انسان شریف را به تلاطم افکنده و بدهکاری اش به تاریخ و مردم ایران را افزون نماید.

مهدی تقوایی انسان شریفی بود و این مسئله اساسا شخصی نبود چرا که نمی توان با تاریخ و آرمان های مردمی شوخی نمود. به همین دلیل کسی از میان ما رفته است که در دوران سیاه خفقان به سهم خود راه مبارزه را گشود. از یاران رضا رضایی بود و پس از کشته شدن او سالها زندانی گردید و شکنجه شد، با این امید که فردایی بهتر را برای مردم ایران رقم بزند.

پس از زندان و انقلاب از افراد موثر سازمان در جذب نیروی اجتماعی و از سازماندهندگان جنبش  بود تا آنجا که در کنار مسعود رجوی به سخنرانی می پرداخت تا نقش هدایتگر در جامعه آنروز داشته باشد. خاطره های بسیاری از آن دوران بجا مانده است و نشان می دهد که جای او وامثال او اگر خالی بود، سازمان رجوی نمی توانست با شتاب و آن گستردگی تاثیر گذار باشد و جامعه را از ریل طبیعی و تاریخی بدلخواه رهبری خارج نماید. بعبارتی مهدی تقوایی بعنوان یک مجاهد با سابقه در برابر جامعه و تاریخ مسئول و پاسخگو بود.

از فاز نظامی تا اعزام به خارج و رفتن به عراق، هیچ یک از شهود عینی و تاریخی نتوانست بر عزم مهدی آگاه غلبه نماید. شهودی که افراد با سابقه و اولیه سازمان به سادگی می توانستند درک نمایند، مغلوب ترفند های انقلابی نمایی رجوی در کنار صدام حسین نشوند و همقطاران را از خطرات تاریخی پیش رو آگاه نمایند. با اینهمه به درجه شیادی رجوی نیز نباید کم اهمیت داد.

وقتی بسیاری از وقایع آنروزگار را مرور می کنم، برای امثال مهدی تقوایی بسیار ساده بود تا تحقیرها، آزار واذیت ها و محدودیت های درون تشکیلاتی را بهتر از دیگران درک نمایند و از خود خودی نشان دهند. اما همانطور که گفتم رجوی در مداری از استادی در شیادی ایستاده بود که نمونه مهدی تقوایی ها را به خود زنی در منفعت تشکیلات مجاهدین وا می داشت. و همانند نگارنده این متن تا زمانیکه بطور جدی سیلی روزگار بر ریشه های قلب اش نواخته نمی شد، از توهم و رویاها بیرون نمی آمد.

اما پس ازعملیات موسوم به فروغ جاویدان-مرصاد ونشست های تنگه و توحید که رجوی همه تقصیرها در نرسیدن به تهران را به گردن اعضای سازمان انداخت، زن، شوهر، بچه و زندگی وافکار اینچنینی در ضمیر و قلب را عامل این شکست معرفی نمود، مهدی که مجروح آن عملیات نیز بود، در آن نشست های ایدئولوژیک سکوت مطلق را اختیار کرده بود و کلامی از لبانش جاری نمی شد. شاهد بودم که در این نشست ها زیر سنگین ترین اتهامات، تحقیرها و توهین ها قرار می گرفت و هاج و واج به روزگار درمانده خویش می نگریست.

انقلاب ایدئولوژیک رجوی در سال ۱۳۶۸ که منجر به طلاق های اجباری گردید، به این درماندگی افزود. مهدی تقوایی وبسیاری از همقطارانش زیر چرخ های بی رحم مضحکه ای که مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو براه انداخته بودند را له و نابود کرد تا جایی که مدتی بعد نام مهدی تقوایی در کنار افراد بریده از سازمان قرار گرفت.

من در بسیاری از نشست ها و جلسات درون سازمانی که برای مهدی تقوایی و برخی دیگر برگزار می شد، حضور داشتم.

سازمان رجوی از هیچ رذالتی در حق او و خانواده اش فروگذار نکرد. انواع تهدید ها از جمله تحویل دادن تقوایی به رژیم از طریق مرز ایران وعراق، تحویل دادن به زندان ابوغریب، فشارهای درون تشکیلاتی، حتک حرمت ها، فحاشی ها و براه انداختن درگیری فیزیکی در نشست ها وکتک زدن مهدی تقوایی از جمله اقداماتی بود که تشکیلات سازمان رجوی علیه تقوایی بکار می گرفت تا مانع از جداشدن او گردند.

با حمله صدام حسین به کویت که به جنگ اول آمریکا با عراق معروف است، مهدی تقوایی بطور قاطع از سازمان برید و پس از چندی از زندان های متفاوت مجاهدین در عراق سردرآورد. در سال ۱۳۷۰ با توطئه و همدستی مسعود رجوی، مهدی ابریشمچی، عباس داوری و برخی دیگر از سران سازمان با سیستم اطلاعات و امنیت صدام حسین به همراه بسیاری دیگر از افراد جداشده از جمله زنده یا هادی شمس حائری به اردوگاه رمادی عراق اعزام شد و روزگار بسیار پر درد و رنجی را در آنجا گذراند تا با کمک حماد شیبانی از سازمان چریک های فدایی به اردن و سپس به اروپا و انگلستان رسید.

در ابتدای این مطلب اشاره کردم که برای نوشتن درباره مهدی تقوایی رغبتی نداشتم. اما درجنگ درونی مغلوب واقعیت های تاریخی شدم. چون از هر چیز که بتوان گذشت، نمی شود از تاریخ و قضاوت آن بر کنار ماند.

من یا ما در کنار افرادی مانند مهدی تقوایی میبایست ناگزیربه تاریخ وجامعه پاسخگوباشیم. بطور خاص وقتی آرمان انسانیت زیر لگدهای سرکوبگرانه رهبری سازمان در زندان های مجاهدین و سپس در کمپ رمادی عراق ذبح و قربانی می شوند. تا صدای آزادی و حق طلبی به گوش جهانیان نرسد.

و متاسفانه مهدی از جمله افرادی بود که بعد از سال ۱۳۷۰ تا پایان زمستان سال ۱۳۹۸ که دراروپا به سر می برد، سکوت اختیار کرد و از این همه بلایی که رجوی بر سر او ، خانواده اش ، آرمانهایش و بطور خاص بر سر مردم ایران آورد کلامی به عیان نگفت و نقش تاریخی خود را که از زمان رضا رضایی آغاز کرده بود ایفا ننمود.

غافل از آنکه خواسته یا ناخواسته سکوت امثال مهدی تقوایی، تیغ سازمان تروریستی مجاهدین خلق و رهبرانش علیه دگراندیشان و جدایی خواهان را تیز تر کرد، افراد بیشتری را مثل خود او قربانی و باند تبهکار رجوی را خوشحال تر نمود!

جواد فیروزمند، شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹ – ۲۱ مارس ۲۰۲۰

منبع : آریا ایران

///////////////////////////

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید