علی شیرزاد: داستان هتل مهاجر و شارلاتانیزم اقای رجوی

0
434

داستان هتل مهاجر و شارلاتانیزم اقای رجوی 

علی شیرزاد، فریاد آزادی، اول ژآنویه ۲۰۱۸:… یکی نیست بگوید جاسوسهای مجاهدین درهتل مهاجرازطریق شبکه های ارتباطی ازادانه جعلیات رابرای مجاهدین میفرستادند کسی چیزی به انها یکبارهم نگفت ایا درون مجاهدین هم همینطوراست یکی با موبایل بادولت ایران رابطه برقرارمیکند وچیزی به او گفته نمیشود ما نفرات قدیمی وکادرهای بالای سی سال در برابر … 

لینک به منبع

داستان هتل مهاجر و شارلاتانیزم اقای رجوی

این مقاله رافقط برای ثبت تاریخ مینویسم

چند روز پیش مقاله ای ازاقای عارف اقبال خوندم که درباره اقای نادری نوشته بودودران مقاله سوال کرده بود به این مضمون ( که چرا دراشرف ولیبرتی مثل بریده مزدوران سابق به هتل مهاجرنرفتی وخود راتسلیم خمینی نکردی ودربرابرولایت فقیه زانو نزدی چون ازشکنجه میترسیدی ووووو) .

دراین مقاله میخواهم واقعیت ها رادرهتل مهاجربنویسم که الان دوسال هم هست که دیگرهیچ نفری ازجداشده های مجاهدین درانجا نیستند واخرین نفرات دوسال پیش توسط کمیساریا به البانی منتقل شدند .

اقای رجوی همیشه میگفت درهتل مهاجربریده های ما راشکنجه میدهند دست وپاهایشان راقطع میکنند انها رابه ایران برده واموزش اطلاعات ومزدوری میدهند وبرعلیه ما بکارمیگیرند وووومنهم وقتی میخواستم هتل مهاجرراانتخاب وازدرون مجاهدین بیرون بیایم همان طورکه درمقدمه ها نوشتم با همین تابلوی شکنجه وبریده شدن دست وپا وانداختن جسم تکه تکه شده ام دردجله وفرات ان راانتخاب کرده وبه هتل مهاجررفتم میخواهم بامسایلی که روبروشدم درجواب اقای اقبال ومجاهدین بنویسم که بعد دوسال ازموضوعیت افتادن ان بازطوری صحبت میکنند که انگارکسانی که به انجا رفته اند ادمهایی هستند که ازسیارات دیگرامده وشکل وشمایل دیگری دارندوجنایتی کرده اند که درجهان رخ نداده است ولی نمیگوید که رفتن انها به همان هتل بخاطرجنایتها وعملکردهای ضد انسانی وخیانتهای خود مجاهدین بوده است

وقتی به هتل رسیدم فردی بنام ابو مصطفی مرا تحویل گرفت مراازدرب پشتی وارد هتل کرده وبه طبقه دوم بردند وفکرکردم که رفتم به اتاق شکنجه ؛برخلاف تفکرات که ازتبلیغات منفی اقای رجوی درذهنم شکل گرفته بود به یک اتاق شیک ولوکس بردند (هتل مهاجردربغداد یکی ازهتلهای لوکس بود) دران اتاق ابو مصطفی ومن بودیم بمن گفت لطفا درب ساکت رابازکن تویش راببینم نگاهی کرد وخودم راهم یه بازرسی الکی کرد وگفت همین اتاق بمان تا ابو کراربیاید نیم ساعت بعد ابوکرارامده وبااحترام تمام ومعذرت خواهی ازمنتظرموندنم گفت بامن بیا رفتیم یک سوئیت که محل زندگی خودش وابومصطفی بود دواتاق داشت یک اتاقش رابمن دادند ویک اتاق هم دونفره باهم زندگی میکردند سه روزدران اتاق بودم وبهم گفتند غذابخورواستراحت کن دراین سه روزهیچ صحبت وسوالی ازگذشته ومجاهدین ازمن نکردند وبهم گفتند ما میدونیم که درذهن تو الان این است که ما اینجا تورامیخواهیم شکنجه کنیم اسوده وراحت باش ازاین خبرها نیست سه روزبعد ابوکرارگفت سجاد میخواد باتوصحبت کنه سجاد امد پیش من چند موضوع رابامن درمیان گذاشته وصحبت کرد

یک : گفت بعدصحبت تو میروی به سوئیتهایی که دوستان سابقت هستنداینجا هتل است ومسافر میاید درنتیجه با هم درگیری وسروصدا نداشته باشین وباعث مزاحمت مسافران نشوید

دو:درانجا کاملا ازادید وهرکاری که میکنیدبخودتون ربط داره وما کاری بازندگی شما نداریم

سوم:ما هیچ کاری نداریم که تو درداخل مجاهدین چکارمیکردی وچرارفتی وچرا خارج شدی نه اطلاعات میخواهیم نه موضع گیری برعلیه سازمان این مسایل ربطی بما نداره

چهارم:ما یک کامپیوتردراختیارهرکس که اینجا بیاید قرارمیدهیم هرکاری میخواهید بکنید درمدت چهارماهی که درهتل بودم سرتا پای رژیم را درشبکه های اجتماعی شستم ولی یک کلمه برخلاف تصورم بمن گفته نشد وکاملا ازاد بودم

پنجم:اگرمیخواهی باخانواده ات تماس بگیری ما پول میدهیم گوشی بخرولی باید پول رابرگردانی ودراین چهارماه که بودم پول گوشی راازحقوقی که میگرفتم قسطی پرداخت کردم

ششم: ما هیچ رابطه ای باخانواده شما نداریم وبه خانواده تون هم نمیگوییم که شما خارج شده اید اگه خواستی وتماس گرفتی خودت بهشون بگو ومنهم دو ماه اول باخانواده تماس نداشتم وانها هم خبرنداشتند

هفتم:شما دراینجا زیرنظرکمیساریا هستید ومشکلاتتون رابا کمیساریا مطرح وباابوکرارمطرح وپیگیری کنید بعد هم مرا پیش بقیه فرستادند

درمدتی که درهتل مهاجربودم هیچ کاری باما نداشتند وهیچ بی احترامی وتوهین وتحقیرازجانب هیچ کس بما نشد وهمیشه هم باتمام احترامات فائقه رفتارکردند هروقت هم کارداشتیم به ابوکرارمیگفتیم مسایلمون رادرکمترین زمان حل وفصل میکردند وقتی هم میخواستم ازانجا خارج شوم هم ابو مصطفی وهم ابوکرارازبنده تشکرکردند بخاطراینکه درمدت چهارماهی که بودم درگیری ومشکلات درهتل بوجود نیاوردم این ازداستان وواقعیتی که بنده درهتل مهاجرروبرو بودم حال برمیگردم به درون مجاهدین

اقای رجوی همیشه یکی ازصحبتهاش هتل مهاجربود میگفت درانجا سه نفرهستند که بنامهای ابومصطفی وابوکراروسجاد اینها سردمداران گروهای شبه نظامی ونیروی قدس هستند که کارشون شکنجه وبریدن دست وپای بریده ها وکشیدن دندانها وناخنهای انها ست که به هتل مهاجرمیروندوخیلی خوشحال بود که بابریده جماعت انطوررفتارمیشود میگفت انها رابه ایران میبرند واموزش اطلاعاتی ومزدوری میدهند ما که هرچه دیدیم درست صد وهشتاد درجه عکس بود تمام نکاتی که سجاد بابنده درمیان گذاشت رانوشتم درهتل مهاجرازهیچ چیزخبری نبود دندانهای بنده راباانبردست که نکشیدند هیچ بلکه کمیساریا ۱۴۶۰دلارهم خرج کردبرای بنده دندان مصنوعی وعینک گرفت که درهمه موارد همین سه نفرهماهنگی بادکتروحفاظت جهت بردن بنده به دکترراهم درکمترین زمان انجام دادند اگربنده میدونستم درهتل مهاجراینقدرانسانی رفتارمیکنند خیلی زودترمیرفتم ومنتظرنمیموندم تامراسردوراهی تسلیم ومردن قراربدهند حال سوال این است که چرااینقدرازهتل مهاجربدگویی میشد دقیقا بخاطراین بود که ذهن افرادرادردرون تشکیلات خراب کنند تاکسی فکرجدایی نکند اگرواقعیتها رامیدونستند خیلیها درعراق جدامیشدند برای همین اقای رجوی نیازداشت تا باشارلاتانیزم ووقاحت ودریدگی تمام به جعلیات ودروغ ونیرنگ پناه ببردوشیطان سازی کند وقلب واقعیت انجام دهد همیشه گفته اند ماه همیشه زیرابرپنهان نمی مونه یکی دونفربودند که درهتل مهاجراین خبرها رابه مجاهدین میدادند وزمینه جعلیات اورافراهم میکردند انها فکرمیکردند اگراین خبرها رابدهند اقای رجوی توسط کمیساریا انها رابه اروپا میفرستد وانها مدعی میشوند که بدون الودگی به رژیم خمینی ازانجا خارج شده ودراروپا هم مجاهدین دست وبال انها رامیگیرد که درهتل به یکی ازانها گفتم اگرفکرمیکنی مجاهدین بداد تو خواهند رسید اشتباه میکنی وانها فقط درراه تو علی رغم خوش خدمتی ها سنگ اندازی میکنند ودیدند که همین طورشد حتی نمیگذاشت انها به البانی بروند وکمیساریا راتهدید میکرد که اگریکی ازانها رابخواهی درلیست قراربدهی ما کلا رفتن به البانی راکنسل میکنیم وجواب خوش خدمتی ها راباقدروخیانت وسنگ اندازی بهشون داد وتمامی کارها ونوشته های ما ده دوازده نفرراهم تماما هم دولت ایران وهم دولت عراق میدونستند ولی انقدرازاد بودیم که یکبارحتی درحداشاره هم بما نشد که اینها چیست مینویسید حالا اقای عارف اقبال که درهرزه دری وکثافت کاری وخودفروشی برای اتاقی ولقمه نانی هرچه بدهانش میاید به خواهرتنی خودش میگوید به صحنه امده وبرعلیه کسانی که درهتل بودند که یکیش هم بنده هستم یاوه گویی میکند بهتراست که اقای اقبال دهان کثیفش راببندد بنده خانم عاطفه اقبال خواهرایشان نیستم که سکوت کرده وچیزی نگویم کاری نکند که مجبوربشوم اوراشسته وچلونده وبا گیره لباس زیرافتاب اویزونش کنم تاخشک شود یکی نیست بگوید جاسوسهای مجاهدین درهتل مهاجرازطریق شبکه های ارتباطی ازادانه جعلیات رابرای مجاهدین میفرستادند کسی چیزی به انها یکبارهم نگفت ایا درون مجاهدین هم همینطوراست یکی با موبایل بادولت ایران رابطه برقرارمیکند وچیزی به او گفته نمیشود ما نفرات قدیمی وکادرهای بالای سی سال دربرابریک انتقاد ساده باانواع لجن مالی ها وتهمت وافترا روبرو بودیم دیگرتوبرای ما موش دوانی راه نینداز معلوم نیست اقای اقبال ازچی دفاع میکند ازازادیهای فراترازحد بشریت دردرون تشکیلات که ازپاچه شلوارملت درحین راه رفتن درمقرها درالبانی ازادی میریزد که مردم البانی درتعجب هستند که این همه ازادی به خیابونها ریخته چکارکنند اززندان وقتلهای مشکوک یا ازتف وتوهین وتحقیرها دفاع میکنی ازچماقداری ها ازکتک زدن نیروها ازفشارهای روحی وروانی وشکنجه های سفید ازکدامین دفاع میکنی اگرکسانی به هتل مهاجررفتند برای خلاصی ازهمین ها بود این عملکرد ضد انسانی وقدروخیانت همین مجاهدین با خط دادن رهبر عقیدتی که انروی سکه ولی فقیه است انجام میشدبنده اولین شبی که به هتل مهاجررسیدم ونمیدونستم چه چیزی درانتظارم است وفردا چه خواهد شد چون ازدرون تشکیلات بیرون امده بودم ودیگرازپشت خنجرزدنها ونامردیها وتوهین وتحقیرها وهزارداستان دیگرخبری نبود بعد ۳۵سال برای اولین باردرارامش خوابیدم وراحت خوابم برد وتا صبح ۵۰ بارازخوب نپریدم بله رهبرعقیدتی وشورای رهبری این بلاها راسرما اورده بودند که درهتلی که بقول انها دندان وناخن با انبردست میکشند وبنده بلاتکلیف ودرانتظارشکنجه وتکه تکه شدن درانجا درارامش خوابیدم دیگرخودبخوانید که چقدردردرون تشکیلات درزیرفشاروشکنجه روحی بودیم که درخانه ای که خودم درساختن هرلحظه اش نقش داشتم شبی دوساعت میخوابیدم و۵۰بارازخواب میپریدم که بماند شاید بعدا بخودم هم بپردازم وبنویسم الان فقط باخط وخطوط سیاسی کاردارم که اصل است حالا اقای اقبال امده ودرحرام لقمگی وشارلاتانی سیاسی فراگرفته ازاقای رجوی طلبکاراقای نادریست که چرا مثل کسانی که خود رابه خمینی فروختندوهتل مهاجرنرفتی ؛ رفتن به هتل مهاجروانتخاب شکنجه های ادعایی صد بارشرافتمندانه تر ازاین بود که تن به خواسته های رهبری وشورای دست سازش بدهیم؛ که یک روزبعد عاشورا باالهام ازپدربزرگش یزید مراسردوراهی تسلیم ومرگ قرارداد منهم مرگ وکشته شدن بدست خمینی وشبه نظامیانش درعراق راانتخاب کردم واینطوری تودهانی محکمی به اقای رجوی که خودش بهصحنه امده وفرمان تسلیم ومرگ راصادرکرده بود زدم ازبس عملکردها خیانت کارانه وخارج ازپرنسیبهای انسانی بود بهمین دلیل هم هست که اینقدرسوخته اید که بعد پایان دوساله ان هنوزگوگیجه ان شمایان راول نمیکند چون ما هستیم وواقعیتها ودروغها رابرملامیکنیم ازاین میسوزید

علی شیرزاد :اروپا  ۰۱/ ۰۱/ ۲۰۱۸

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید