مصاحبه سایت نجات یافتگان در آلبانی با آقای بهمن اعظمی ـ قسمت سوم

0
965

یکسری از نیروها معتقد بودند که ما باید بسیار زودتر اشرف و عراق را ترک می کردیم ، آن هم بعد از سرنگونی صدام حسین، چرا که دیگر خوشبین ترین آدم ها هم دیگر شانسی برا ادامه حیات سازمان در عراق نمی دیدند و در عمل  همه خون ها و رنج و صدمه هایی که سال ها کشیدیم  بی نتیجه مانده بود. خلاصه مسعود رجوی دست اخر با سیاست های غلطی که انجام داده بود مجبور بود که جام زهر اشرف را سر بکشد. یعنی تمامی ان شعارها و مرز سرخهایی که مشخص کرده بود از آنها عقب نشینی کرد و آنها را زیر پا گذاشته بود. البته مسعود رجوی را ما خوب شناختیم و این عقب نشینی را درحمله آمریکا به عراق به وضوع دیده بودیم  که چگونه با خفت و خواری خلع سلاح شد. در حالیکه خطی که مسعود رجوی مشخص کرده بود این بود که با آمدن نیروهای آمریکایی ما  به سمت مرزها می رویم و  عملیات فروغ 2 را آغاز می کنیم که وقتی این نشد یادم میاد مسعودرجوی گفت غلط کردم غلط کردم و به واقع روی پای ارباب خودش شروع به رقصیدن کرد.

مصاحبه سایت نجات یافتگان در آلبانی با آقای بهمن اعظمی ـ قسمت سوم

چگونه از  حصار ذهنی و فیزیکی سازمان مجاهدین در آلبانی رهایی یافتید؟

مسعود رجوی می گفت:  با آمدن نیروهای آمریکایی ما  به سمت مرزها می رویم و  عملیات فروغ 2 را آغاز می کنیم

بهمن عظیمی ، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان در آلبانی ـ 22.05.2018

لینک به قسمت اول  مصاحبه

لینک به قسمت دوم مصاحبه

Zendan Ashraf 3-260-410

سایت نجات یافتگان در آلبانی: آیا مسعود رجوی یا مسئولین اصلی تشکیلات اشرف در عراق پاسخ نمی دادند که پس خط برخورد با مالکی که قول می دادند نتیجه به تضعیف نوری المالکی و سقوط دولت عراق منجر خواهد شد ، چه شد؟ بررسی این مسائل از آن جهت مهم هست که فرقه مجاهدین در آلبانی نیز همین خط مشابه در عراق، یعنی تضعیف دولت حاکم ، را پیش می برد.

آقای بهمن اعظمی : بله همانطور که شما می گویید  رجوی همین خط دخالت در مسائل داخلی عراق را در آلبانی هم پیش می برد . رجوی فکر می کند دولت هایی که در عراق یا آلبانی در اپوزیسیون هستند ، به نفع آنها امیتاز هایی را برای پیشبرد خط  خشونت و تروریسم خواهند داد.

ما در عراق وقتی از مسئولین سازمان سوال می کردیم که   استراتژی تشدید تضاد با مالکی به کجا کشیده شد ؟ و چرا به ضد ما تبدیل شد؟ نه خود مسعود رجوی و  مریم رجوی و نه مژگان پارسایی جوابی نداشتند. سوال واقعی این بود که نقش ما در عراق و اشرف واقعا چی است ؟
همه نفرات پاسیو بودیم و با بغض  بخاطر از دست دادن دوستانمان گریه میکردیم. برای ما مسجل شده بود که رجوی یک بیمار روانی است و فقط دنبال خون بود و از طرفی خبرهایی که می شنیدیم حاکی از این داشت که دولت عراق قصد اخراج ما را از اشرف دارد.

سایت نجات یافتگان در آلبانی : چگونه بعد از این خیانت ها از  اشرف به لیبرتی منتقل شدید؟ چگونه شما را با اصرارهایی که مسعود رجوی و مریم رجوی مبنی بر حضور در اشرف و اینکه اشرف کانون استراتژیکی نبرد است و … توجیه کردند. در واقع همه چیز برعکس شده بود؟

آقای بهمن اعظمی : نیمه دوم سال 91 بود که از طرف مژگان پارسایی و زهره اخیانی یک نشست برای ما گذاشتند که در آنجا گفتند سه اف ام برای یک ماموریت میرویم لیبرتی. آنها   در آن نشست به ما گفتند که تلاش میکنیم تا این خط بشکنه و حتی به ما گفتند که نیروهای عراقی را به تمسخر بگیرید تا این خط انجام نشه.

یادم میاد از نشست که آمدیم بیرون ، احساس می کردم یک نور امیدی تو قلب همه ما بود. چرا که فکر می کردیم دست اخر اشرف با تمامی بدبختی هایش و خونهایی که به ناحق در آن ریخته شده بود  داشت به پایان خودش نزدیک می شد و هر وضعیت جدیدی را نسبت به استمرار حضور در اشرف بهتر می دانستیم. چون احساس می کردیم با خروج از اشرف به   پایان کار مسعودرجوی و یاوه سرایی های او می رسیم.   نفرات خوشحال بودند که دست آخر کشته نشده اند و همه منتظر آینده بودند.
یکسری از نیروها معتقد بودند که ما باید بسیار زودتر اشرف و عراق را ترک می کردیم ، آن هم بعد از سرنگونی صدام حسین، چرا که دیگر خوشبین ترین آدم ها هم دیگر شانسی برا ادامه حیات سازمان در عراق نمی دیدند و در عمل  همه خون ها و رنج و صدمه هایی که سال ها کشیدیم  بی نتیجه مانده بود. خلاصه مسعود رجوی دست اخر با سیاست های غلطی که انجام داده بود مجبور بود که جام زهر اشرف را سر بکشد.
یعنی تمامی ان شعارها و مرز سرخهایی که مشخص کرده بود از آنها عقب نشینی کرد و آنها را زیر پا گذاشته بود. البته مسعودرجوی را ما خوب شناختیم واین عقب نشینی را درحمله آمریکا به عراق به وضوع دیده بودیم  که چگونه با خف و خواری خلع سلاح شد. در حالیکه خطی که مسعود رجوی مشخص کرده بود این بود که با آمدن نیروهای آمریکایی ما  به سمت مرزها می رویم و  عملیات فروغ 2 را آغاز می کنیم که وقتی این نشد یادم میاد مسعودرجوی گفت غلط کردم غلط کردم و به واقع روی پای ارباب خودش شروع به رقصیدن کرد.

سایت نجات یافتگان در آلبانی: آیا شما یا افراد دیگر در همین نشست های توجیه برای انتقال از اشرف به لیبرتی سوال نمی کردید، پس شعارهای قبلی چی شد؟ مگر اشرف کانون استراتژیکی نبرد نبود؟
آقای بهمن اعظمی : ما بعد از آن نشست که گفته بودند باید به محل جدیدی به نام لیبرتی برویم با مسولین بارها نشست داشتیم و این پرسش را بچه های مختلف مطرح می کردند که آیا اشرف تمام شد؟ یک جوابی به ما بدهید.
آیا مگر استراتژی ما دراشرف دادن خون نبود ؟ پس چرا تسلیم شدیم؟ اگر این روش غلط بود چرا اتخاذ کردیم؟ چه کسی پاسخگو هست؟ پس شعار ” چو اشرف نباشد، تن من مباد” چی شد؟ مگر مرز سرخ اشرف نبود؟
اما مسولین  هیچ جوابی نداشتند و هیچ چیزی نمیگفتند وتنها جوابی که داشتند میگفتند باید به مسعود رجوی و مریم رجوی خودمان را بسپاریم!!!

ادامه دارد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید